شهروند ۱۲۵۲
نکته جالب جشنواره امسال این بود که ساختههاى کارگردانهاى با نام و نشان ناامیدم کردند و در عوض تازه از راه رسیدهها بودند که مرا با چند فیلم زیبا غافلگیر کردند. کارلوس سائورا که همیشه فیلمساز محبوب من بوده و هست امسال با «من، دون جیوانى» به ته لیست فیلمهاى خوب سقوط کرد، همینطور«چهره»ى تساى مینگ ـ لیانگ که از همه ساختههایش لذت بردهام را امسال حتا به اندازه «کارمل» آموس گیتایى نتوانستم تحمل کنم و وسط فیلم از سالن بیرون آمدم. «باآریا» از جوزپه تورناتوره که شاهکارى مثل «سینما پارادیزو» را ساخته بود فیلم خستهکننده و طولانىاى بود که هیچگاه نتوانست بیننده را با داستان درگیر کند. مارکو بلوکیو فیلمساز کهنهکار دیگر ایتالیایى بود که با «بُرد» به جشنواره آمد و من با شور و شوق و با انتظار دیدن «شیطان در جسم» دیگرى به دیدنش رفتم اما ناامید برگشتم. و بالاخره فیلم کمدى «سول کیچن» از فاتح آکین بود که بسیار کمتر از انتظارم از آب در آمد.
اما دو فیلم شاهکار که دیدم یکى «جام ماهى» از آندریا آرنولد و دیگرى «رودخانه لندن» از رشید بوشارب بودند. فیلمهاى خوب دیگرى که مىتوانم اسم ببرم «زنان بدون مردان» از شیرین نشاط، «پناه» از فرانسوا اُزون، «ماه عسل» از گوران پاسکالیه ویچ، و «دوزخ هانرى ژرژ کلوزو». اینجا به دو فیلم اول اشاره مىکنم و مطلب را تمام مىکنم.
جام ماهى
Fish Tank
آندریا آرنولد، بریتانیا، ۲۰۰۹
پیش از این تنها با نام آندریا آرنولد آشنا بودم که فیلم «راه سرخ» ش جایزه ویژه هیئت داوران را از جشنواره کان ۲۰۰۶ دریافت کرد. «جام ماهى» دومین ساخته او و اولینى بود که از او دیدم. داستان در خانههاى خدمات اجتماعى مىگذرد. مادر تنهایى با دو دختر ۱۵ و ۱۰ سالهاش در یکى از این آپارتمانها زندگى مىکند و تنها از طریق دریافت کمکهاى اجتماعى روزگار مىگذراند. میا، دختر ۱۵ ساله از همهچیز زندگىاش متنفر است و این تنفر را تنها با رقص و موسیقى کنترل مىکند. مادر دائم دوست پسر عوض مىکند، اما وقتى کانر به زندگىاش وارد مىشود امیدى تازه پیدا مىکند. کانر با دخترها هم رابطه خوبى مىسازد. میا بهرغم دعواهایى که با او مىکند به او اطمینان دارد و مىداند که مىتواند روى او حساب کند. اما زمانى مىرسد که به این اعتماد خیانت مىشود و میا متوجه مىشود که کانر زن و یک بچه دارد و این موضوع را از مادرش و او پنهان کرده است.
«جام ماهى» آندریا آرنولد را در کنار کن لوچ، مایکل وینترباتوم، و برادران داردن در رده فیلمسازان نئوسوسیال رئالیسم قرار مىدهد. سینمایى که در عین حال که همان حساسیتهاى اجتماعى رئالیسم سوسیالیستى سنتى را دارد، از شعارهاى توخالى آن سبک خالى است و براى فهم تماشاچى جا باز مىکند و برعکس نسل پیشین این سبک سعى نمىکند دیدگاه خاصى را به تماشاچى تحمیل کند. در «جام ماهى»، مثل ساختههاى دیگر این ژانر سینمایى، آرنولد به دقت و ظرافت بسیار به طرح زندگى روزمره میا مىپردازد اما از هرگونه تحلیل اجتماعى یا سیاسى سر باز مىزند. داستان به شکلى بسیار هنرمندانه پیش مىرود بهحدى که تحول رابطه خصمانه میا نسبت به کانر به اعتماد و بعد دوستى، صمیمیت، عشق، و بلاخره خیانتشدگى بهراحتى قابل باور و قابل فهم مىشود. استفاده آرنولد از فریم سینمایى قدیمى ۳۳.۱ که تصویرى بهمراتب فشرده تر از وایداسکرین مىدهد فضاى تنگ و خفقانآورى که میا در آن
زندگى مىکند را به بیننده منتقل مىکند.
رودخانه لندن
London River
رشید بوشارب، بریتانیا، فرانسه، ۲۰۰۹
در روزهاى بعد از بمبگذارى لندن که بیش از پنجاه سرنشین یک اتوبوس را به کشتن داد یک زن میانسال انگلیسى و یک مرد آفریقایى مسلمان به دنبال فرزندان گمشدهشان مىگردند. وقتى این دو متوجه مىشوند که فرزندانشان با هم زندگى مىکردند به یکدیگر نزدیکتر مىشوند. دو فرهنگ که اینروزها رودرروى هم ایستادهاند خارج از غوغاى سیاست در یک رابطه عمیق انسانى به هم نزدیک مىشوند.
الیزابت، مادر انگلیسى، از ده کوچکى مىآید که اخبار دنیا به آن چندان راه پیدا نمىکند. این جامعه بسته افرادش را در چنان انزوایى نگاه مىدارد که حتا وقتى براى اولین بار الیزابت با عثمان برخورد مىکند حاضر به دست دادن با او نمىشود. اما همین زن آنگاه که حس مىکند مرد سیاهپوست آفریقایى همدردش است بىمحابا سرش را بر شانهاش مىگذارد و مىگرید. رشید بوشارب که خود فیلمنامه فیلمش را نوشته با ظرافت اختلاف فرهنگى این دو را مطرح مىکند و عمق آنرا نشان مىدهد. همین است که وقتى ایندو رابطه انسانى زیبایى با هم برقرار مىکنند بیننده بهراحتى قادر مىشود با آنها همراه و همدرد شود.
بازى سوتیگویى کویاته در نقش عثمان و برندا بلهتین در نقش الیزابت از مهمترین نقاط عطف فیلم است. همین بازى است که براى کویاته جایزه خرس نقرهاى برلین را به ارمغان مىآورد.
shahramtabe@yahoo.ca