سالشمار تاریخ جمهوری اسلامی ایران
در این سال سعیدی سیرجانی، حسین برازنده، مهدی دیباج، احمد خمینی به قتل رسیدند
درگذشت اولین نخست وزیر پس از انقلاب
شانزدهمین شماره ی پیاپی شهروند به رویدادهای سال ۱۳۷۳ می پردازد.
از شماره ۱۳۵۸ مرور سال ۵۸ را آغاز کردیم و بنا داریم رویدادهای مهم این ۳۳ سال حکومت جمهوری اسلامی را در ۳۳ شماره ی شهروند بیاوریم. برای سه سال اول با استفاده از آرشیو روزنامه های اطلاعات و کیهان توانستیم تقریبا به همه آنچه که در آن زمان ها در روزنامه ها منعکس می شد، اشاره کنیم. از سال ۶۱ ما ماندیم و اینترنت، ضمن اینکه بارها از خوانندگانمان تقاضا کردیم در این مسیر ما را یاری کنند و اگر رویداد یا نکته ای باید گفته شود را یادآوری نمایند، یا خاطرات خودشان را از آن سالها برایمان بفرستند.
متاسفانه جز چند خاطره، در اوایل دهه شصت، کسی همت نکرد تا از دیده ها و شنیده هایش برای دیگران نیز بگوید تا با معضل فراموشی جمعی مبارزه کنیم.
حاصل این است و می دانیم که کامل نیست.
۹خرداد ۷۳ ـ دکتر مهدی آذر پایه گذار رشتهٔ طب داخلی در ایران در این روز درگذشت. او در دارالفنون و دانشگاه پاریس تحصیل کرد و در سال ۱۳۲۸ استاد رشته پزشکی شد.
بهار ۷۳ ـ روبرت اکهارت نویسنده سینمایی و فیلمساز در سال ۱۳۱۴ از پدری آلمانی و مادری ارمنی در تبریز به دنیا آمد. در جوانی به جرگه نویسندگان نشریه ستاره سینما پیوست و سردبیری این نشریه را به عهده گرفت. سال ۱۳۳۷ به آلمان رفت و در رشته کارگردانی تحصیل کرد و در بازگشت استودیوی ویلا فیلم را تاسیس کرد نخستین فیلم اش را با نام شهر بزرگ در ۱۳۴۱ کارگردانی کرد. پس از ساختن فیلم های دیگری در سال ۱۳۵۶ به ایالات متحده مهاجرت کرد و در بهار ۱۳۷۳ همانجا درگذشت.
۱۳ تیر ۷۳ ـ مهدی دیباج متولد ۱۴ مرداد ۱۳۱۳ در اصفهان در ۱۴ سالگی به مسیحیت گروید و بلافاصله از خانه پدری اخراج گردید و مجبور شد به تهران برود.
بعدها برای ادامه تحصیلات به هند و سوئیس رفت و پس از برگشت به ایران مدتی در دانشکده فنی بابل به تدریس زبان انگلیسی پرداخت. مدتی بعد از این کار استعفا داد تا بتواند بیشتر و بهتر به امور ترجمه و تالیف متون مذهبی بپردازد. اوایل سال ۱۹۸۵ میلادی دستگیر و به جرم ارتداد روانه زندان گردید. پس از گذراندن ۹ سال و ۲۷ روز در زندان به سبب فشارهای بینالمللی و بدون کوچکترین توضیحی از زندان آزاد شد.
پنج ماه پس از آزادی ۱۳ تیر ۱۳۷۳ توسط عدهای ربوده شد و چند روز پس از آن مامورین وزارت اطلاعات خبر پیدا شدن جسد بیجان وی را منتشر کردند. چهار سال بعد یک منبع آگاه اعلام کرد که مهدی دیباج توسط مامورین وزارت اطلاعات کشته شد.
جسد او در وضعیتی مشکوک پیدا شد. در همان روز، خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) اطلاعیه رسمی پلیس را منتشر کرد مبنی بر اینکه “هنگام انجام بازرسیهای مربوط به پیگیری مرگ میکائیلیان (کشیش دیگری که در شرائط مشکوک به قتل رسید) که از هفته گذشته ناپدید شده بود، مأموران جسد ناشناسی را یافتند که بعداً از طرف اعضای خانواده دیباج به عنوان جسد دیباج شناسایی گردید”. جسد مهدی دیباج در یخچال منزل کشیش میکائلیان کشف شد. بنا به گزارش یک سازمان مسیحی به نام الام، کشیش دیباج به ضرب چاقو کشته شد.
مرتبه و موقعیت مهدی دیباج ، یکی از کشیشان شورای کلیساهای تجمع برای خدا بود. وی که مسلمان زاده بود چهل و پنج سال قبل از کشته شدنش به دین مسیح گرویده بود.
۲۵ مرداد ۷۳ ـ سید احمد فَردید با نام اولیه سید احمد مهینی یزدی فیلسوف معاصر در سن ۸۴ سالگی درگذشت.
دروس مقدماتی و زبان فرانسه را در یزد خواند. در تهران به تحصیل ادامه داد. مدتی درس طلبگی خواند. در دانشسرا در رشته ادبی مدرک لیسانس گرفت و ضمن اشتغال به تدریس، زبانهای پهلوی و آلمانی را نیز آموخت.
بعد از جنگ دوم جهانی به فرانسه و آلمان رفت تا به تحصیل فلسفهٔ معاصر اروپایی به ویژه اگزیستانسیالیسم و فلسفهٔ مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی بپردازد، ولی تحصیلاتش منجر به دریافت درجه ای نشد.
فردید در دههٔ پنجاه و شصت در دانشگاه تهران به طرح اندیشهٔ هایدگر در درسگفتارهای خود در رشتهٔ فلسفهٔ دانشگاه تهران پرداخت و تا آن زمان کسی با اندیشههای او در ایران چندان آشنایی نداشت. فردید شیفته هایدگر بود و معتقد بود که خود وی با هایدگر همسخن و در بسیاری از موارد یکسخن است.
تا پیش از انقلاب، فردید فردی بود بی میل نسبت به مذهب و دموکراسی. او شاه را نماد «فره ایزدی» و کاریزماتیک روز میدانست.
فردید پس از انقلاب خود را نامزد مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی نمود، ولی در هیچیک رأی لازم را بهدست نیاورد.
احمد فردید در دوران حیات طولانی خود هیچ اثری منتشر نکرد. بطوری که به «فیلسوف شفاهی» مشهور شد. برخی از منتقدان وی معتقدند که دلیل این امر تغییر جهتهای مکرر فکری او بوده و اینکه او مایل بود مدرک مکتوبی نزد کسی نداشته باشد تا بتواند افکارش را مکررا نفی کند. او حتی پس از شرکت در کنگرهها نیز گزارش مکتوبی از کارش ارائه نمیداد. این تغییر موضع مکرر فردید را بسیاری از افرادی که با وی برخورد داشتهاند، گزارش کردهاند. تنها اثری که بطور قطع به فردید نسبت داده میشود، برابرهای فارسی برخی اصطلاحات فلسفی است که در آثار یحیی مهدوی (تاریخ متافیزیک) و احسان نراقی (سیر تکوینی علوم اجتماعی) بکار رفته است. برخی از این اصطلاحات همچون غربزدگی هنوز در میان فلسفهدانان رایج است، و برخی دیگر رواجی نیافت.
از مخالفین احمد فردید میتوان به عبدالکریم سروش اشاره کرد که وی را دارای ذهن و زبانی پریشان میداند. در برخی نوشتهها، احمد فردید «تئوریسین خشونت»، و حتی نخستین اشاعهگر یهودستیزی در ایران دانسته شده است. داریوش آشوری مترجم معاصر ایرانی و از شاگردان فردید از منتقدان او به شمار میرود او در مقالهای به نام «اسطوره فلسفه در میان ما»، فردید را به ضعف شخصیت و دانش متهم میکند.
جلال آل احمد، زمانی با وی درگیری پیدا کرد و دیگر هیچگاه تا پایان عمر با وی سخن نگفت. احسان نراقی به خاطر تغییر موضعش در جریان انقلاب از وی برید. رضا براهنی از دیگر منتقدان فردید بشمار میرود. صادق هدایت نیز فردید را «موجودی ضعیف و کله خشک» میداند که «معتقد است حمال اروپایی از علمای ایرانی بیشتر میفهمد.»
۱۴ شهریور ۷۳ ـ فرهنگ مهرپرور بازیگر تئاتر، سینما و رادیو فعالیت در تلویزیون را از سال ۱۳۵۰، رادیو را از سال ۱۳۵۲ و بازی در سینما را از سال ۱۳۶۶ با «صعود» به کارگردانی «فریدون جیرانی» شروع کرد. او یکی از کارگردانان و گویندگان برنامه رادیویی طنز صبح جمعه با شما بود. فرهنگ، به همراه دوست قدیمیاش منوچهر آذری دیگر کمدین رادیو و تلویزیون برنامههای متعدد رادیویی و تلویزیونی را در کنار هم بازی کردند. فرهنگ مهرپرور، در ۱۴ شهریور سال ۱۳۷۳ به علت سکته مغزی، در سن ۴۹ سالگی، در تهران درگذشت.
شهریور ۷۳ ـ امیرمهدی بدیع (۱۲۹۴ – ۱۳۷۳) تاریخشناس، نویسنده و پژوهشگر ایرانی در سن ۷۹ سالگی درگذشت. اثر مهم او کتاب یونانیان و بربرها در ۱۵ جلد است که به زبان فرانسوی نوشته شده و به تحریفهای تاریخنگاران یونانی دربارهی ایران باستان میپردازد. ترجمه فارسی این کتاب در سال ۱۳۸۵ برنده جایزه کتاب سال شده است. بدیع در اوایل شهریور ۷۳ در سوئیس درگذشت.
۱۸مهر ۷۳ ـ سانحه سقوط هواپیما
در این روز که برابر با ۱۰ اکتبر ۱۹۹۴ بود هواپیمای فوکر-۲۸ شرکت هواپیمایی آسمان که در مسیر اصفهان به تهران در حرکت بود در کوههای کرکس در نزدیکی نطنز سقوط کرد و همه ۶۶ سرنشین آن کشته شدند.
۱۱ آبان ۷۳ ـ آیتالله العظمی سید رضا صدر، مرجع تقلید و عالم دینی ایرانی متولد مشهد بود و برادر بزرگ سید موسی صدر (مرجع و رهبر بزرگ وقت لبنان) که در سن ۷۳ سالگی درگذشت.
وی از منتقدین جمهوری اسلامی بود و پس از درگذشت آیت الله شریعتمداری هنگامیکه قصد اقامه نماز بر جسد وی را داشت بازداشت شد و یک روز را در بازداشت گذراند.
۲۲ آبان ۷۳ـ ملک مهرداد بهار نویسنده و پژوهشگر و پنجمین فرزند ملکالشعرای بهار در سن ۶۵ سالگی درگذشت.
مهرداد بهار در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ادبیات فارسی می خواند که به دلیل فعالیتهای سیاسی از دانشگاه رانده شد. سپس چهارسال به زندان افتاد تا اینکه در بهار ۱۳۳۴ از زندان آزاد شد. دوباره به دانشگاه رفت و سرانجام در ۱۳۳۶ تحصیلاتش را در دوره کارشناسی به پایان رساند.
برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت. و از مدرسهٔ زبانهای شرقی و آفریقایی فوق لیسانس گرفت. سالها پس از آن دکترای خود را از دانشگاه تهران دریافت داشت. او در رشته اساطیر ایران باستان در دانشگاه تهران به تدریس پرداخت.
۴ آذر ۷۳ ـ علیاکبر سعیدی سیرجانی ادیب، پژوهشگر، نویسنده و فعال سیاسی متولد سیرجان بود که در سن ۶۳ سالگی در زندان کشته شد.
او چه در زمانی که در خارج از ایران بود و چه پس از آنکه به کشور بازگشت فعالیتش را با نوشتن نامههایی سرگشاده به بالاترین مقامات جمهوری اسلامی و از جمله علی خامنهای شدت بخشید. وی در آن نامهها ضمن شرح سختیها و فشارهایی که قشر روشنفکر ایران در طول سالهای بعد از انقلاب تحمل کرده بود، از رهبران جمهوری اسلامی میخواست تا رویه و دیدگاه خود را نسبت به منتقدینشان عوض کنند. آیتالله خامنهای در پاسخ به نامههای سعیدی سیرجانی مطلبی را خطاب به وی نوشت و توسط کیومرث صابری (گل آقا) برای وی فرستاد. لحن عتابآلود جوابیه علی خامنهای به گونهای بود که به تعبیر سعیدی سیرجانی «قاصد را نیز شرمنده کرده بود». سعیدی سیرجانی در جواب این نامه نیز نامه دیگری به علی خامنه ای رهبر ایران می نویسد.چندی بعد در ۲۳ اسفند ۱۳۷۲، خارج از منزلش توسط مامورین وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بازداشت شد و پس از نه ماه، بدون هیچ ملاقات یا خبری از محل زندانی بودن او، در ۴ آذرماه ۱۳۷۳ و در اسارت درگذشت. با دستگیری سعیدی سیرجانی مقامات اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی ابتدا با صدور اطلاعیهای وی را متهم به «نگهداری و استعمال مواد مخدر و نیز همجنسبازی و لواط» کردند. و پس از آن اتهامات دیگر نیز چون جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی را به اتهامات او افزودنند.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی سال ۱۳۷۵ سلسله برنامههایی با عنوان «هویت» در نقد و حمله به روشنفکران و نویسندگان از شبکه یک سیما پخش کرد. در این برنامهها از اعترافات تلویزیونی که از سعیدی سیرجانی، عزت الله سحابی، غلامحسین میرزاصالح پخش و تحلیلهای مورد نظر مقامات دولتی لابلای آن گنجانده میشد. گفته شد که این برنامه محصول مشترک صداوسیما و سعید امامی و حسین شریعتمداری (نماینده ولی فقیه و مدیر مسئول فعلی روزنامه کیهان) بوده است. پس از رویداد قتلهای زنجیرهای و افشای تخلفات وزارت اطلاعات این برنامه مجددا مورد توجه قرار گرفت. عزت الله سحابی فیلمهای گرفته شده را پس از ماهها حبس و شکنجه خود و سایر زندانیان میداند. سعیدی سیرجانی در بخشی از این فیلمها رندانه به شکنجه خود اشاره میکند: «اونچه که باعث شد من امشب خودم خواهش کنم که بیایند این برنامه را ضبط کنند صحبتی است که از دو روز پیش شروع شده ولی شاید ده دقیقه قبل یک تلنگر سفتی به روح من خورد. میخواستم این صحبت را بکنم که این چیزهایی که در طول این مدت من نوشتم، همه رگههایی از لجبازی شدید دارد و شدیدا پشیمانم از این کار.»
بعدها و پس از آزادی نسبی که در دوران اصلاحات پیش آمد، غلامحسین میرزاصالح و عزت الله سحابی و نیز سایر کسانی که در برنامه هویت فیلمهای اعترافات آنها پخش شده بود فرصتی یافتند تا فاش کنند که چگونه در طول مدت بازداشتشان و تحت چه فشارهای جسمی و روحی مجبور به اقرار و سخن گفتن علیه خود شده بودند. بسیاری از کسانی که در بازداشتگاههای وزارت اطلاعات شروع به اعتراف علیه خود و اعتقادات خود میکردند امیدوار بودند به این ترتیب از دست بازجویانی که اختیار جان و مرگ متهمانشان را در دست داشتند خلاصی یابند. تقریبا همه کسانی که فیلم و صدا و نوشتههای اعترافاتشان در برنامه هویت پخش شد، آزاد شدند؛ اما تیم سعید امامی در زندان با استفاده از کپسول پتاسیم موجب سکته قلبی و مرگ علی اکبر سعیدی سیرجانی شد.
او قبل از دستگیری و شکنجه شدنش در آخرین نامه تند و صریحش اش خطاب به رهبر ایران سید علی خامنه ای، در پایان نامه می نویسد: آدمیزاده ام آزاده ام و دلیلش همین نامه،که در حکم فرمان آتش است و نوشیدن جام شوکران، بگذارید آیندگان بدانند که در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند. با تقدیم احترام-سعیدی سیرجانی
۱۰ دی ۷۳ ـ رُقیه چهره آزاد از هنرپیشگان قدیمی سینمای ایران بود که فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۱۰ با تئاتر آغاز کرد.
دو فیلم از فیلمهایی که او بازی کرده مادر (۱۳۶۸) و سوته دلان اثر علی حاتمی است. رقیه چهره آزاد در سال ۱۳۴۱ از انجمن دوستداران تئاتر، به مناسبت روز جهانی تئاتر دیپلم افتخار دریافت کرد.
همچنین برای بازی در فیلم مادر، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در ۸۱ سالگی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به وی اعطا شد. او مسنترین بازیگری است که برنده این جایزه شده است. چهره آزاد در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
۱۴ دی ۷۰ ـ حسین برازنده، مهندس، مدرس قرآن و به نوشته برخی رسانه ها از قربانیان قتلهای زنجیرهای ایران است. جنازه او در تاریخ ۱۶ دی ۱۳۷۳ نزدیکی زندان وکیلآباد مشهد کشف شد. او فردی مذهبی بود که تملق از مقامات را شرک آلود می دانست.
وی در ۱۴ دی سال ۱۳۷۳ از منزل خود در شهر مشهد به قصد شرکت در یک جلسه قرآن هفتگی خارج شد و در ساعت ۱۱ شب پس از پایان جلسه محل را به قصد منزل خود ترک کرد و صبح روز بعد پیکر بی جانش در کنار اتومبیلاش در حوالی خیابان فلسطین مشهد(ملک اباد) در حالی پیدا شد که در دستش آثار دستبند و در پشت و پهلوی او آثار ضربه مشهود بود. پزشکی قانونی علت فوت را فشار بر ناحیه گردن و انسداد مجاری تنفسی اعلام کرده است
عبدالله نوری در دفاعیات خود در دادگاه نام وی را در میان مقتولان زنجیره ای بر شمرد.
۱۵ دی ۷۳ ـ سانحه سقوط هواپیمای ارتش در فرودگاه اصفهان
هواپیمای جت لاکهید ارتش ایران در نزدیکی اصفهان چند دقیقه پس از برخاستن از پایگاه شهید بابایی، سقوط کرد و همه ۱۲ سرنشین آن کشته شدند.
در این سانحه امیر سرلشکر منصور ستاری (۴۶ ساله) فرمانده نیروی هوایی ارتش که در جنگ ایران و عراق هم شرکت داشت، کشته شد. او موسس دانشگاه هوایی، دانشکده پرستاری و مرکز پاتولوژی نیروی هوایی و ایجادکننده شبکه دیده بانی و خطوط هوایی سها بود.
همچنین سرلشکر خلبان مصطفی اردستانی (۴۵ ساله) از فرماندهان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران شرکت کننده در جنگ ایران و عراق و معاون عملیات نیروی هوایی از دیگر کشته شدگان این سانحه بود.
۳۰ دی ۷۳ ـ درگذشت مهندس بازرگان اولین نخست وزیر ایران پس از انقلاب ۵۷
مهدی بازرگان معروف به مهندس بازرگان، سیاستمدار، استاد دانشگاه و پژوهشگر قرآن در سن ۸۷ سالگی در ژنو درگذشت. او نخستین، نخست وزیر ایران پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی (رییس دولت موقت) و نخستین دانشیار دانشگاه تهران بود.
بازرگان، در کنار محمود طالقانی و یدالله سحابی، یکی از بنیانگذاران نهضت آزادی ایران و همچنین از فعالین در ارتباط با انجمن اسلامی دانشجویان در دانشکده فنی دانشگاه تهران بود.
وی در دوران دکتر محمد مصدق(رهبر جنبش ملی شدن صنعت نفت) به عنوان رییس هیئت مدیره خلع ید از شرکت نفت انگلیسی به آبادان رفت و به عنوان رییس هیات مدیره موقت شرکت برگزیده شد.
پس از کودتای سال ۳۲، به همراه پیشوایان مذهبی مانند سیدرضا زنجانی، سید ابوالفضل زنجانی و انگجی و سید محمود طالقانی در تأسیس نهضت مقاومت ملی نقشی مهم داشت. در سال ۱۳۳۴ و درپی شناسایی چاپخانه مخفی نهضت مقاومت ملی توسط فرمانداری نظامی تهران، همراه چندی دیگر از سران نهضت دستگیر شد و به زندان افتاد. مهندس بازرگان از هیات موسسین جبهه ملی دوم بودند. جبهه ملی دوم در روز ۲۳ تیرماه ۱۳۳۹ توسط یک هیأت مؤسس ۳۵ نفری شامل باقر کاظمی، اللهیار صالح، دکتر غلامحسین صدیقی، دکتر کریم سنجابی، دکتر سجادی، دکتر مهدی آذر، اصغر پارسا، ادیب برومند، مهدی بازرگان، کاظم حسیبی، احمد زیرکزاده و آیت الله محمود طالقانی تشکیل شد و روز سیام تیرماه ۱۳۳۹ اعلامیه تشکیل جبهه ملی دوم به طور گسترده انتشار یافت. مهندس بازرگان در کنگره ۱۳۴۱ جبهه ملی دوم نیز از سوی اعضای کنگره به همراه آیت الله طالقانی به صورت منفرد (به دلیل عدم تصویب عضویت نهضت آزادی) به سمت عضو شورای مرکزی جبهه ملی دوم انتخاب شدند بازرگان در سال ۱۳۴۰ به همراه محمود طالقانی و یدالله سحابی نهضت آزادی ایران را پایهگذاری کرد. در سوم بهمن ۱۳۴۱ نهضت آزادی اقدام به انتشار اعلامیهای در اعتراض به انقلاب سفید نمود که با واکنش تند حکومت همراه شد و باعث دستگیری سران نهضت و عده دیگری از فعالان نهضت شد. محاکمه بازرگان و سران و فعالان نهضت آزادی در سالهای ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ به اتهام اقدام برضد امنیت کشور، ضدیت با سلطنت مشروطه و اهانتهای گستاخانه به مقام شامخ سلطنت در دادگاه نظامی برگزار شد. این دادگاه پس از ۳۱ جلسه رای به محکومیت متهمان داد و اکثر افراد به حبسهای طولانی مدت محکوم شدند. بازرگان نیز به ۱۰ سال زندان محکوم شد.
وی در جریان انقلاب ۱۳۵۷ تلاش زیادی برای تغییر حکومت به صورتی آرام و با همهپرسی داشت و حتی شاپور بختیار از طریق وی (به علت سابقه آشنایی در جبهه ملی) و مهندس عباس امیر انتظام حاضر به نوشتن استعفا نامه شد و متن آن به تایید سید محمد حسینی بهشتی و سید محمود طالقانی رسید و قرار شد که شخصاً با روحالله خمینی دیدار کند اما در نهایت قضیه بی نتیجه ماند.
با پیروزی انقلاب، خمینی حکم نخست وزیری دولت موقت را به نام بازرگان صادر کرد.
او به مدت ۹ ماه (۲۷۵ روز) سمت نخست وزیری موقت را بر عهده داشت. پس از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ هیات دولت به ریاست مهندس بازرگان تشکیل جلسه داد و برای بار سوم استعفا نمود و از سوی جریان حاکم تلاش شد تا استعفای وی در نتیجهی اشغال سفارت آمریکا وانمود شود.
بازرگان بعد از استعفا از نخست وزیری در دوره اول مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد.
او تا پایان عمر خود در تمام دورههای انتخابات ریاست جمهوری و مجلس ثبت نام کرد اما پس از دوره اول مجلس همواره از سوی حاکمیت رد صلاحیت میشد.
رد صلاحیت او در انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۶۴) برای رقابت با علی خامنهای منجر به آن شد که برخی مراجع از جمله سید محمدکاظم شریعتمداری، سید شهابالدین مرعشی نجفی و محمدصادق روحانی انتخابات را تحریم کردند. همچنین در نتیجه فشارهای مختلف و بازداشت مکرر اعضای نهضت آزادی ایران، فعالیتهای نهضت آزادی که وی یکی از موسسان آن بود نیز تا حدود زیادی محدود گردید. نهضت آزادی در دوران جنگ ایران و عراق، مخالفت خود را با ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر اعلام کرد که این امر بر فشارها افزود.
بازرگان در ۳۰ دی ۱۳۷۳ خورشیدی در ضمن سفر درمانی در ژنو درگذشت و پیکرش پس از تشییع از مقابل حسینیه ارشاد، در قم دفن شد.
پس از درگذشت وی بنیاد فرهنگی مهدی بازرگان امور مربوط به آثار و افکار او است. از مهندس بازرگان ۱۰۵ عنوان کتاب منتشر شده است.
۱۴ بهمن ۷۳ ـ عباس زریاب خویی مورخ، ادیب، نسخهشناس، نویسنده و مترجم در سن ۷۵ سالگی درگذشت.
دکتر عباس زریاب از سال ۱۳۴۴ استاد تاریخ در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود، و از آنجا که در رشتههای دیگر مانند ادبیات فارسی، ادبیات عرب، فلسفه، زبانشناسی و معارف اسلامی صاحبنظر بود، تا سال ۱۳۵۷ که در دانشگاه تهران اشتغال داشت، در اغلب این رشتهها تدریس و سخنرانی میکرد.
او عضو انجمن فلسفه، عضو هیئت امنای بنیاد فرهنگ ایران، عضو فرهنگستان تاریخ و عضو بنیاد شاهنامه فردوسی بود. علاوه بر اینها با دایرهالمعارف فارسی (زیر نظر غلامحسین مصاحب) و دانشنامه ایران و اسلام (زیر نظر احسان یارشاطر) همکاری داشت و مدخلهای بسیاری در این دو دانشنامه به قلم اوست. دکتر عباس زریاب خویی از دیر زمان عضو انجمن بینالمللی شرقشناسی (آلمان)، و عضو مجمع بینالمللی کتیبههای ایرانی (انگلستان) بود.
۱۵ اسفند ۷۳ ـ محمد زهری شاعر معاصر از خطه ی شمال در سال ۱۳۳۲ در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات تهران لیسانس گرفت و بعداً دوره دکترای ادبیات فارسی را نیز گذراند .چند سال دبیر ادبیات بود سپس به سازمان برنامه منتقل شد و در سال ۱۳۴۱ به کتابخانه ملی رفت و در آنجا مشغول شد. او در دهه چهل خورشیدی در تالیف ۹ مجلد از «کتابشناسی ملی ایران» در دو مرحله مشارکت داشته است.
زهری ۱۵ اسفند در تهران بر اثر سکته قلبی در سن ۶۸ سالگی درگذشت.
۲۵ اسفند ۷۳ ـ سید احمد خمینی دومین فرزند پسر سید روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در سن ۴۹ سالگی درگذشت.
احمد خمینی در سالهای پس از انقلاب در سازماندهی روابط روحالله خمینی با مسئولان نقش مهمی داشت. از میان این نقشها، نقش وی در برکناری آیتالله منتظری از قائم مقامی رهبری و نگارش نامه سرگشادهای که با عنوان «رنجنامه» منتشر شد، بسیار پررنگ بوده است.
حاج احمد از خود سه فرزند به نامهای سید حسن خمینی، سید یاسر خمینی و سید علی خمینی به جا گذاشت. پسر بزرگ وی سید حسن خمینی است که اکنون تولیت آرامگاه روحالله خمینی را بر عهده دارد. همسر او نیز آثار خمینی را جمعآوری کرده است.
بعد از مرگ ناگهانی احمد خمینی در ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ که بر اساس اعلام منابع دولتی، بر اثر سکته قلبی اعلام شد، شایعاتی در مورد طبیعی نبودن مرگ وی وجود داشت، تا این که بعد از ماجرای قتلهای زنجیرهای پاییز ۱۳۷۷ و بحثهایی که در این زمینه در مطبوعات ایران از سوی دوم خردادیها و رقبایشان جریان داشت، عمادالدین باقی از چهرههای مطبوعاتی، مدعی شد که سید حسن خمینی پسر احمد خمینی به وی گفتهاست که حجتالاسلام نیازی رئیس دادگاه نیروهای مسلح که پرونده رسیدگی به این ماجرا به وی سپرده شده بود، در دیداری با او (سیدحسن خمینی) گفته است که مجرمان قتلهای زنجیرهای گفتهاند که احمد خمینی توسط محفل قتلهای زنجیرهای کشته شده است. این حرفها را عمادالدین باقی در یک جلسه گفتگو و مناظره در جمع دانشجویان در اصفهان که قرار بود فلاحیان هم در آن شرکت کند اظهار داشته بود. این گفته او از سوی نیازی تکذیب شد و او به اتهام نشر اکاذیب تحت تعقیب قرار گرفت. عماد الدین باقی از سیدحسن خمینی خواست که در زمینه درستی یا نادرستی گفتههای او اظهارنظر کند. که سیدحسن خمینی در نامهای، درستی اظهارات عمادالدین باقی را تایید کرد.
دیگر درگذشتگان سال ۱۳۷۳
ـ حشمت سنجری رهبر ارکستر و ویلن نواز ایرانی در سن ۷۷ سالگی درگذشت.
او تحت آموزش پدر، حسین سنجری که خود نوازنده تار بود، کارفراگیری موسیقی را آغاز کرد و از محضر استاد ابوالحسن صبا و روحالله خالقی، ردیف موسیقی ایرانی را فرا گرفت. اما، نهایتا به موسیقی کلاسیک علاقمند شد و این رشته را در هنرستان عالی موسیقی تهران ادامه داد. وی سپس به رهبری ارکستر علاقه مند شد و در آکادمی موسیقی وین آموزش دید.
حشمت سنجری از ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۶ و از ۱۳۳۹ تا ۱۳۵۱ رهبر دایم ارکستر سمفونیک تهران بود.
ـ فرهاد غبرایی مترجم زاده ی لنگرود و برادر مهدی غبرایی دیگر مترجم بنام ایران، در سن ۴۵ سالگی در سانحه تصادف در جاده ی شمال کشته شد.
ـ ابوالحسن ورزی از غزلسرایان بنام معاصر در سن ۸۰ سالگی درگذشت.
ـ عبدالعظیم ولیان، وزیر تعاون و امور روستاها، وزیر اصلاحات ارضیو مدتی استاندار استان خراسان (بزرگ) و نایبالتولیه آستان قدس رضوی در زمان محمدرضا پهلوی در سن ۶۹ سالگی در آمریکا درگذشت.
او در زمان دولت غلامرضا ازهاری توسط دولت نظامی بازداشت شد.
ـ هوشنگ پورکریم مردمشناس ایرانی در سن ۶۲ سالگی در سوئد درگذشت.
هوشنگ پورکریم از سال ۱۳۴۲ با ماهنامه هنر و مردم همکاری داشت و در طول هشت سال همکاری، مقالات بسیاری را درباره موضوعات متنوع انسان شناختی ایران در این مجله منتشر کرد. علاوه بر آن پورکریم در اداره فرهنگ عامه (که بعداً گسترش یافت و مرکز مردمشناسی ایران نام گرفت) نیز به فعالیت پژوهشی مشغول بود. فعالیت او در این مرکز بیش از بیست سال ادامه داشت.
او در دانشگاه سوربن جامعهشناسی روستایی خوانده بود و در بازگشت به ایران در همین زمینه هم به تحقیقاتش ادامه داد.
پورکریم در سال ۱۳۶۲ به همراه همسر و تنها فرزندش ایران را ترک کرد و به سوئد رفت و پس از سختی های بسیار در سال ۱۳۶۸ از کشور سوئد پناهندگی گرفت و در سال ۷۳ در همان کشور درگذشت.
آثار هوشنگ پورکریم را از لحاظ موضوع کلی میتوان به سه دسته تقسیم کرد: روستاشناسی، ترکمنشناسی و هنرهای عامیانه ایران. دکتر ناصر فکوهی، هوشنگ پورکریم را جزو نسل اول انسان شناسان غیر دانشگاهی (فعال در حوزههای غیر دانشگاهی) میداند که با تاسیس مرکز مردمشناسی ایران به سال ۱۳۳۹ کمک شایانی به شکل گیری دانش انسانشناسی در ایران کردند.