باید دید و حسرت خورد

 در سال های اولیه پس از پیروزی انقلاب شکوهمند که به برقراری دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه منجر شد، انقلابی که به قول داریوش آشوری پیامدهایش جهانیان را به تعجب واداشت، دوستی داشتم که در یکی از روزنامه های تسخیر شده توسط انقلابیون کار می کرد. در پاسخ ما که در مورد کارکرد سیستم جدید هنوز ناشناخته کنجکاو بودیم، می گفت: “آقاجان مملکت هیئتی اداره میشه” و در توضیح کارکرد هیئت ادامه می داد:”روز عاشورا هیئت دعوت کرده اند، ۳۰۰ـ ۲۰۰ نفر در حیاط دارند سینه می زنند تازه صاحبخانه یادش افتاده قند ندارند. عده ای از عزاداران و سینه زن ها را همان میانه میدان می نشانند به شکستن قند!”

اتحاد رمز موفقیت

 

اگر آن روزها توضیح دوست را در مورد اداره ی هیئتی کشور شوخی تلقی می کردیم، اکنون که تسلط حکومت هیئت ها در سایه دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه کشور را در آستانه ی تلاشی قرار داده است، نمی توان تلخی این مفهوم را از دهان و زبان زدود.

از سوی دیگر زنان و مردان ایران در کوران مبارزه ی جانانه ی خود با رژیم دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه به این نتیجه رسیدند که تشکیل نهادهای مدنی چشم اسفندیار رژیم است. تلاش های آگاهانه کنشگران اجتماعی ایران، بخصوص در ۱۵ـ۱۰ سال گذشته، برای ایجاد و توسعه نهادهای مدنی به عنوان زیرساخت مبارزات اجتماعی و وسیله ای برای احقاق حقوق شهروندی عکس العمل لجام گسیخته و سرکوب وحشیانه رژیم را به دنبال داشت که خود تائیدی ست در درستی تشخیص “چشم اسفندیار”.

کتاب “گفت وگو در تهران”(۲) نوشته ی ژان لافوند (Jean Lafond)، همسر خانم میکل ژان فرماندار سابق کانادا و فرد رید (Fred Reed) به خوبی گوشه هایی از این آگاهی اجتماعی را، حتی در بخش های مذهبی و یا طبقات فرودست اجتماع ایران، نشان می دهد.

در حالی که مردم کشورمان، زیر فشار و سرکوب بی رحمانه حکومت هیئتی ولایت فقیه، راز نهادهای مدنی را دریافتند و در عمل دانایی خود را در کاربرد این ساز و کار جهان مدرن و نیز کارآیی اعجازآمیزش به نمایش گذاردند،

در مهاجرت، ما شرقیان زنده در غرب،

                                 خرگوشانه،

                                 در حاشیه

                                          به کار خویش مشغولیم.

ابراهیم خان صحاف باشی تهرانی، از طرفداران سرسخت انقلاب مشروطیت، بارها به غرب سفر کرده و از جمله مدتی را ساکن شهر ویکتوریای کانادا بوده است. وی در ۱۸۹۷ در مشاهداتش از جهان مدرن، که در سایه خرد خودبنیاد زاده عصر روشنگری به پیش می راند، می نویسد: “باید دید و حسرت خورد”. “هرچه آنها دارند ما خلافش را داریم”.(۳)

پس از گذشت بیش از یکصد سال، گفته ی این جهاندیده ی شیفته ی مدنیت در مورد ما ایرانیان مهاجر و تبعیدی ساکن دنیای مدرن و ظاهراً آشنا با کارکرد جوامع دمکراتیک بیش از همیشه صادق است.

از جمله این حسرت خوردن ها سرنوشت نهادهای مدنی در جامعه ی ایرانی خارج کشور است که خود به تنهایی “یکی داستان است پر آب چشم.”

روند این قصه پر غصه را به طور گذرا می توان در سه کلمه خلاصه کرد، تشکیل، تحلیل، فروپاشی.

 

شاخص ترین نمونه ی این روند در شهر تورنتو، که می گویند خانه ی بیش از ۱۲۰ هزار ایرانی است، انجمن ایرانیان انتاریوست. متأسفانه اینگونه که پیش می رود به نظر می رسد نمونه های دیگری هم در راهند.

انجمن ایرانیان انتاریو در سال ۱۹۸۶ به همت گروهی از کنشگران ایرانی تشکیل شد و طی مدت کوتاهی توانست با جلب اعتماد سطوح مختلف دولتی و با دریافت بودجه ای نزدیک به یک میلیون دلار به سازمان اصلی ارائه ی خدمات به جامعه ایرانی تبدیل شود. این دولت مستعجل به دنبال کودتاهای پیاپی گروه های سیاسی و انتخابات اتوبوسی، ندانم کاری ها، غفلت ها و نادیده گرفتن واقعیت های جامعه ی آزاد و کارکرد نهادهای مدنی، در اوایل دهه ی ۹۰ به پایان آمد.

در طول ۳۰ سال گذشته سازمان های متعدد اجتماعی و صنفی، هر یک در پاسخ به نیاز مشخصی در دوره ای خاص، به وجود آمده اند و بعضی حتی تا امروز به حیات خود ادامه داده اند. اگرچه که برخی تنوع و تعدد این سازمان ها را نشانه ی پویایی جامعه ی ایرانی مقیم تورنتو می دانند، اما در مورد موفقیت آنها در رهنمون شدن اعضای خود، و در نهایت جامعه ی ایرانی، از حاشیه نشینی به متن سئوالات جدی وجود دارد.

از آخرین این سازمان ها کنگره ایرانیان کاناداست که در ژوئن ۲۰۰۸، با علم و کتل و سر و صدای فراوان، اولین مجمع عمومی خود را برگزار و در آن ۱۱ نفر اعضای هیئت مدیره انتخاب شدند. پیش زمینه این جلسه که با حضور حدود ۳۰۰ نفر از ما ایرانیان مشتاق و محتاج پشتیبانی یک نهاد مدنی کارآ برگزار شد، فعالیت های تبلیغاتی به ظاهر سازمان یافته ای بود که در آن ها ضرورت وجود این سازمان را یادآور می شدند. از جمله به ما مخاطبان آن کارزار تبلیغاتی، گفته شد که:

ـ کنگره نهاد مدنی دموکراتیکی است که برای دفاع از منافع جمعی ایرانیان کانادا فعالیت خواهد کرد.

ـ کنگره تلاش خواهد کرد از هر طریق ممکن و از جمله با طرح مسائل جامعه ی ایرانی در رسانه های گروهی کانادایی در تصمیم گیری مقامات دولتی و سازمان های اجتماعی کانادا به نفع جامعه ایرانی تأثیر بگذارد.

ـ کنگره به ایرانیانی که در مبارزات انتخاباتی در سطوح مختلف شرکت می کنند کمک خواهد کرد تا زمینه ی برنده شدن آنها فراهم شود.

ـ نهایتاً کنگره تلاش خواهد کرد تا جامعه ی ایرانی را در به دست آوردن سهم عادلانه خود از قدرت و ثروت کانادا رهبری کرده، به حاشیه نشینی ایرانیان، علیرغم تخصص، تحصیلات و ثروت نسبتاً فراوانی که دارند، خاتمه دهد.

 

نگارنده، مانند بسیاری از همشهریان خود، پس از مطالعه اساسنامه تهیه شده، که گفته شد نتیجه ی بیش از ۳ سال کار مداوم گروهی از کنشگران اجتماعی است، و حالا به دلایل نامعلوم مدتهاست از سایت رسمی کنگره ناپدید شده! به عضویت سازمان تازه تأسیس درآمده و در جلسه مجمع عمومی ژوئن ۲۰۰۸ شرکت کرده و امر مهم دفاع از منافع خود را به دست با کفایت هیئت مدیره انتخابی سپردم.

من نیز، مانند بسیاری دیگر، وظیفه ی شهروندی خود را انجام دادم و برای تشکیل این نهاد اجتماعی آنچه باید کردم. در ادامه این وظیفه شهروندی، اما، من نیز مانند دیگران، می خواهم نگاهی در حد امکان بیطرفانه داشته باشم به عملکرد کنگره ایرانیان کانادا و بررسی کارنامه ی فعالیت آن در نزدیک به ۴ سال گذشته. طبیعتاً این بررسی مستند خواهد بود به خبرها، اطلاعیه ها و آنچه در رسانه های فارسی زبان محلی و یا کانادایی در این باره آمده است.

گرچه هیئت مدیره کنگره در ابتدای کار با مطرح کردن عملکرد سفارت کانادا در تهران و برخوردهای توهین آمیز با متقاضیان، از طریق نوشتن نامه به وزیر و مصاحبه با یکی دو روزنامه ی کانادایی، که گویا پیامد مثبتی هم به دنبال داشت شروع کرد، اما به طور کلی و بخصوص در دو سال گذشته عملکرد چندان مثبتی نداشته است. هیئت مدیره نشان داده است که شناختی از کارکرد نهادهای جامعه ی مدنی مدرن، مراکز قدرت و دهلیزهای تودرتوی تصمیم گیری، نقش رسانه های ارتباط جمعی و چگونگی به کارگیری آنها در پیشبرد اهداف خود، حکومت قانون، برابری شهروندی، سازمان های دمکراتیک و چگونگی کارکرد و کاربرد آنها، که همگی از ضروریات کار چنین نهادی است، ندارد.

باید از اعضای هیئت مدیره کنگره پرسید در طول دوران مسئولیت خود برای آشنایی با وظایف سنگین قانونی و اجتماعی که به عهده گرفته اند در کدام کلاس آموزش مدیران موسسات مشابه که هر هفته ده ها نمونه از آنها در بزرگشهر تورنتو برگزار می شود، شرکت کرده اند؟ با کدام سازمان مشابه در دیگر جوامع قومی کانادا دیدار و گفت وگو و تبادل نظر داشته اند؟ با کدام رسانه ی گروهی کانادایی ارتباط جدی و مستمر برقرار کرده اند تا از آن طریق بتوانند نظرات خود را منعکس کنند؟ با کدام نهاد دولتی و یا اجتماعی برای دریافت کمک مالی تماس گرفته و نتیجه چه بوده است؟

متخصصان جامعه شناسی دوزبانه بودن و دو فرهنگی بودن را از عوامل موفقیت جوامع در تبعید می دانند. عملکرد هیئت مدیره کنگره ایرانیان کانادا، بخصوص در دو سال گذشته نشان می دهد که آنان نه تنها برداشت درستی از فرهنگ جامعه ی میزبان و کارکرد آن ندارند که هنوز گرفتار طرز فکر جهان سومی هستند که “ما” را مظلوم و “آنان” را ظالم می داند. طرز فکری که درکی از روابط شهروندی، فردیت، برابری، فرصت های اجتماعی و غیره ندارد. گفته اند که: یا مکن با پیل بانان دوستی/ یا بنا کن خانه ای در خورد پیل

و اما در مورد دوزبانه بودن، به نظر می رسد جز یکی دو نفر، انگلیسی بقیه اعضای هیئت مدیره چندان تعریفی ندارد و ناگزیر از ارتباط جدی کتبی و شفاهی به این زبان معذورند.

ـ در جولای ۲۰۱۰ هنگامی که یک ایرانی ساکن تورنتو به اتهام تلاش برای صدور وسایل مورد استفاده در تأسیسات اتمی در دادگاه عالی انتاریو محاکمه و محکوم شد، بلافاصله رئیس کنگره در مصاحبه با یک تلویزیون محلی فارسی زبان، که گرداننده آن ظاهراً از دوستان هیئت مدیره است، دن کیشوت وار به این حکم “ناعادلانه” اعتراض کرد و کل سیستم قضایی کانادا را مورد حمله قرار داد. گرچه که انگیزه ایشان از این مصاحبه، و بسیاری عملکردهای دیگر، مشخص نیست، اما این رفتار نه در راستای “حفظ منافع ایرانیان” که درست در جهت مقابله با آن است. اگر ایشان اعتقادی به بی گناهی یک ایرانی گرفتار در سیستم قضایی کانادا داشتند بهتر آن بود که بمانند سایر سازمان های جدی و موثر برای جمع آوری پول لازم برای استخدام وکیل مدافع کارکشته و دفاع جانانه از وی یک کارزار عمومی، حداقل در میان ایرانیان، به راه می انداختند. از سوی دیگر می توانستند با استفاده هوشمندانه از وسایل ارتباط جمعی کانادایی، که اتفاقاً تشنه ی اینگونه مطالب جنجالی هستند، افکار عمومی کانادا را با واقعیت موضوع، به زعم ایشان، آشنا کنند. جالب توجه این که کنگره، دولت کانادا را در دفاع از ایرانیان کانادایی که در چنگال دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه گرفتار شده اند تنها گذاشته و هیچ نقشی برای خود، به عنوان مثال در موضوع سعید ملک پور، نمی بیند.

ـ در آگوست ۲۰۱۱ در حالی که چندین ایرانی در انتخابات شهرداری ها کاندید شده اند کنگره ایرانیان کارگاه آموزشی برگزار می کند و در آن به ما می آموزد چگونه در جریان انتخابات داوطلب بشویم. در این مورد هم هیئت مدیره کوچکترین تلاشی در جهت حمایت از کاندیداهای ایرانی یا هماهنگی اجتماعی و غیره انجام نداده و به کلی از صحنه غایب است.

ـ در نوامبر ۲۰۱۱ هیئت مدیره در نامه ای به نخست وزیر کانادا از وی می خواهد تا مواضع خود را “تصحیح” کرده و دست از جنگ طلبی بردارد. معلوم نیست هیئت مدیره با کدام پشتوانه دچار خودبزرگ بینی شده، و دیگر بار همچون دون کیشوت، به نخست وزیر کانادا دستور می دهد مواضع خود را “تصحیح” کند. معلوم نیست این هیئت مدیره به دنبال حفظ منافع ایرانیان کانادا است یا برای خوشامد کسانی دیگر، اینگونه موضع می گیرد؟ اگر قصد حفظ منافع ایرانیان کانادا است بمانند سایر سازمان های موثر و جدی می بایستی این پرخاش ها در نهان و در جلسات رودررو با مسئولان صورت پذیرد و نه در نامه های سرگشاده. هیئت مدیره چون از برقراری تماس ارگانیک با نهادهای دولتی، و یا حتی نزدیک به دولت، ناموفق بوده شمشیر را از رو بسته و عصبانیت خود را با نوشتن نامه های سرگشاده عتاب آمیز نشان می دهد. گویا می خواهد برق شمشیر و زور بازوی خود را به نمایش گذارد. غافل از آنکه نمایش زور بازو کار یک نهاد اجتماعی تازه تأسیس که تازه اول راه است و باید پل های ارتباطی فراوانی ایجاد کند، نیست.

ـ در دسامبر ۲۰۱۱ پس از آنکه جوابی از دولت دریافت نکرده و به طور کامل نادیده گرفته شده اند، هیئت مدیره از اعضای کنگره، که این روزها خدا می داند چند نفرند، می خواهد تا آنها واسطه شده و به نمایندگان محل خود نامه بنویسند و از دولت کانادا بخواهند دست از جنگ طلبی بردارد. در این نامه در یک جمله کوتاه اشاره ای گذرا به “امکان تغییرات تدریجی مثبت از درون ایران” می شود بدون آنکه برای نمایندگان مجلس، که عمدتاً با مسایل ایران ناآشنا هستند، چگونگی این “امکان” توضیح داده شود و یا به جنبش بزرگ آزادیخواهی درون کشور اشاره ای بشود.

ـ نقطه عطف کارهای هیئت مدیره برگزاری جلسه یکشنبه ۲۲ ژانویه تحت عنوان “بررسی آثار تحریم ها در ایران” است.

هیئت مدیره در برگزاری این جلسه هم توان، و یا ناتوانی، خود را در برنامه ریزی، هماهنگی، اجرا و به ثمر رساندن یک کار مهم به نمایش گذاشت.

۱ـ زبان جلسه ای که برای ایرانیان و باشرکت آنان برگزار شده، انگلیسی بود.

۲ـ سخنرانان جلسه که از چندی قبل دعوت شده بودند، نه تنها درباره ی موضوع مورد بحث اتفاق نظر نداشتند که حتی قبل از جلسه نیز حداقل هماهنگی لازم با ایشان انجام نشده بود.

۳ـ در میان سخنرانان دو وکیل ایرانی حضور داشتند که ظاهراً علت حضورشان اشتغال به کار قبلی در وزارت خارجه کانادا است. از این دو نفر یکی سالهاست وزارت خارجه را ترک کرده و دیگری مدت کوتاهی در آنجا شاغل بوده است.

۴ـ از جمله دعوت شدگان به این جلسه “انجمن مشاوران امور مهاجرت” بود من که هرچه فکر کردم نتوانستم بفهمم این انجمن با تحریم ها چه ارتباطی دارد، جز آنکه تحریم ها ممکن است بر روند مهاجرتی سرمایه گذاران محترم راهی کانادا تأثیر داشته باشد و هیئت مدیره نگران حفظ منافع این “کانادایی”های آینده است.

۵ـ دو روز بعد ویدیوی سخنرانی دکتر مریدی که در مخالفت با تم اصلی جلسه، دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه را علت تحریم ها دانست، با عناوین توهین آمیز از جمله “مواضع ضدانسانی رضا مریدی” از سوی تلویزیون محلی دوست هیئت مدیره در اینترنت گذاشته شد.

متأسفانه یکی از مشخصات جامعه ایرانی خارج کشور، نداشتن حداقل توافق در مورد تعامل با رژیم حاکم در ایران است. هیئت مدیره کنگره با اطلاع از این واقعیت، حداقل برای حفظ نقش خود به عنوان رهبران جامعه، باید به هر قیمت از وارد شدن به هر زمینه ای که به اختلافات موجود دامن می زند پرهیز می کرد. به جای بحث تحریم ها و تعامل جهان غرب با ایران، بهتر بود هیئت مدیره مثلا در دفاع از پناهنده ی بی پناهی که پس از ۸ سال اقامت از کانادا در حال اخراج به ایران است تلاش می کرد و در همراهی با دوستان و خانواده او به هر اقدامی دست می زد تا از اخراج او جلوگیری کند. در این کار مسلماً همراهی و همدلی جامعه را نیز به دست آورده بود.

برای حفظ منافع ایرانیان کانادا هیئت مدیره کنگره می توانست به دنبال ماجرای خاوری، با دولت کانادا تماس گرفته نارضایتی خود را از حضور عمال رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه در کانادا و در میان ایرانیانی که قریب به اتفاقشان از آن رژیم گریخته اند ابراز دارد. در این کار مسلماً همراهی و همدلی جامعه را نیز به دست آورده بود.

ـ به جای همه اینها، و بسیاری موارد دیگر، هیئت مدیره، که طبق معمول دفاع از منافع ایرانیان کانادا را فراموش کرده، این بار خود را در نقش رهبران حرکت ضد جنگ می بیند، با برگزاری جلسه یکشنبه، یکسویه تحریم ها را معادل جنگ دانسته و آن را محکوم می کند.

در همان جلسه نایب رئیس کنگره به تقلید از بشار اسد، نیرنگ کشورهای غربی در فشار به رژیم ایران را افشا کرده می گوید در بحرین و عربستان هم آزادی نیست چگونه است که کسی به آنها فشار نمی آورد! (نقل به معنی)  

احسان میردامادی عضو هیئت مدیره در مصاحبه با سلام تورنتو ۱۹ ژانویه می گوید”تعدادی از حساب های بانکی شهروندان کانادا مسدود شده است”. گرچه او توضیحی در این باره نمی دهد اما شخصا امیدوارم حساب های برخی، از جمله محمدرضا خاوری مدیرکل سابق بانک ملی مسدود شود. در ادامه همین گزارش سلام تورنتو می نویسد:

“احسان میردامادی نیز نکات روشنگرانه ای می گوید، هدف ما این نیست که سیاست خارجی دولت کانادا را تغییر بدهیم، آن وظیفه سیاستمداران است” . مقایسه ی هرچند اجمالی این اظهارنظرها با “اهداف” کنگره تنها نشانه ی میزان درک ایشان از وظایف خطیرشان به عنوان عضو هیئت مدیره کنگره است. در همین گزارش آمده است:”بهنام اصفهانی زاده رئیس کنگره در این باره سئوال می کند … چرا وقتی دولت کانادا تصمیم گرفت تحریم ها را علیه “مردم” (تأکید از من است) ایران وضع کند با اعضای کامیونیتی ایرانی ـ کانادایی مشورتی نکرد.”

عضو دیگر هیئت مدیره در سرمقاله ی سلام تورنتو ۲۶ ژانویه می نویسد:

“حمایت از تحریم های اقتصادی علیه ایران حمایت از جنگ هم هست”. ایشان ایرانیانی را که در عین مخالفت با جنگ و دخالت خارجی خواهان اعمال تحریم های هوشمند برای محروم کردن دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه از درآمد نفت هستند، به حمایت از جنگ محکوم کرده دوستانه از آنان می خواهد دست از این کار بردارند.

ایشان در یادداشت دوم فوریه همین روزنامه از “تناسب معکوس شعار و شعور در بحران های سیاسی اجتماعی ایران” می نویسد. اما اشاره ای نمی کند به نقش هیئت مدیره کنگره ایرانیان کانادا و مسئولیت مهم تاریخی که برعهده گرفته است. هیئت مدیره ای که به جای تلاش برای اتحاد هرچه بیشتر جامعه ایرانی حول تقاضاهای مشخص و قابل اندازه گیری، خود در مرکز این “کم شعوری”ها قرار گرفته و بیش از همه “شعار” می دهد.

در حالی که هیئت مدیره کنگره این سازمان را به میدان کشمکش های درونی جامعه تبدیل کرده است، کوچکترین اشاره ای به علت اصلی این گرفتاری ها نمی کند. در حالی که سخن بر سر دفاع از حقوق دانشجویان ایرانی است، اشاره ای به این واقعیت نمی کنند که صدها دانشجوی مستعد ایرانی به دلیل نداشتن بورسیه دولتی از دریافت ویزای تحصیلی محروم می مانند. در حالی که سخن بر سر دفاع از حقوق بازنشستگان ایرانی است اشاره ای به این واقعیت نمی کنند که در سایه ی حکومت هیئتی دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه در طی فقط سه هفته درآمد واقعی همه ی مردم ایران به نصف تقلیل یافته است.

در حالی که سخن بر سر دفاع از ایرانیان کانادا است، کوچکترین اشاره ای به فاطمه کامگار دانشجوی ایرانی مقیم اتاوا که به علت ابتلا به سرطان سینه با تمدید اقامتش مخالفت شده، نمی شود.

متأسفانه هیئت مدیره، کنگره ایرانیان کانادا را دچار شکست دوجانبه کرده است. از سویی اقبال عمومی بدو تأسیس خود را در جامعه ایرانی از دست داده است و از سوی دیگر موفقیتی در ایجاد ارتباط با دولت و رسانه های کانادا نداشته است. گرچه عدم موفقیت هیئت مدیره در استفاده از رسانه ها باعث تاسف است، اما جای خوشوقتی است که غیبت آنان در جلسه یکشنبه حداقل باعث شد تااختلافات درونی ما به رسانه های کانادایی کشیده نشده و باعث شرمساری بیشتر نشود.

هیئت مدیره حاکم بر کنگره ی ایرانیان کانادا با وارد شدن در بحث تحریم ها و تعامل جهانی با رژیم ایران وارد حوزه ای شده است که:

۱ـ در وظیفه ی آن سازمان نبوده است.

۲ـ بدون ارائه پیشنهاد عملی و راه حل جدی، با کلی گویی به مخالفت با هرگونه تحریم رژیم دیکتاتوری مذهبی ولایت فقیه حاکم بر کشورمان پرداخته است و به همین دلیل از سوی برخی هموطنان متهم به طرفداری از رژیم ایران شده است و این برای این سازمان به منزله ی خودکشی است.

سخن آخر با هیئت مدیره کنگره ایرانیان کانادا این است که: دوستان، “از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید”.

دسته جمعی از سمت های خود استعفا کنید تا زمینه برای انتخاباتی دیگر و تلاشی دیگر برای بازسازی این سازمان فراهم شود.

 

پانویس ها:

۱ـ خاطرات ابراهیم خان تهرانی به نقل از کتاب A Social History of Iranian Cinema حمید نفیسی.

۲- Conversation in Tehran, Jean Daniel Lafond & Fred Reed.

۳- Hamid Naficy, ”A Social History of Iranian Cinema”, Vol.1, Page76

 

تورنتو ـ ۶ فوریه ۲۰۱۲