تابوی ایرانی شخصی ترین فیلم مستندی که تاکنون ساخته ام
رضا علامه زاده* می گوید: من در طول سال های دراز فیلم سازی ام فیلم های بحث انگیز بسیاری ساخته ام. فیلم هایی همچون “حرف بزن ترکمن” که در مورد جنگ خونین رژیم تازه استقرار یافته جمهوری اسلامی بود با هموطنان بی سلاح ترکمن. در اولین سال پس از انقلاب (۱۳۵۸). یا “جنایت مقدس” در مورد ترورهای رژیم اسلامی در خارج از ایران که تنها در یک دهه بیش از ۸۰ کشته از سرشناس ترین مخالفین حکومت اسلامی به جا گذاشت.
اما ساختن هیچ کدام از آنها به اندازه “تابوی ایرانی” مشکل نبود. من علیرغم این که نمی توانم به ایران سفر کنم به همت دوستان مسئولی که در ایران با به خطر انداختن جان خود یاری ام کردند، توانستم در دوردست ترین روستاهای وطنم از صحنه های مورد نیاز، فیلم بگیرم.
یافتن و گفت وگو کردن با تعداد کثیری از شخصیت های معتبر ایرانی در این فیلم، مشکل دیگری بود که با احساس مسئولیت مصاحبه شوندگان بر آن فائق آمدم. “تابوی ایرانی” شخصی ترین فیلم مستندی است که تاکنون ساخته ام.
پرداختن به مسائل بهائیان در رسانه های ایرانی خارج از کشور و واکنش پوزش خواهانه ی گروهی از روشنفکران ایرانی نسبت به برخورد با بهائیان در طول تاریخ این دین، چه میزان در اراده شما برای ساخت این مستند موثر بوده است؟
ـ بى تردید هر دو نکته اى که اشاره کردید در تصمیم من موثر بوده اند. ولى واقعیت این است که من مدت ها پیش از آن در حال مطالعه در مورد مشکلات بهائیان در ایران بودم و تلاش داشتم امکانى براى ساختن فیلم مستندى در این مورد فراهم کنم. پیشنهاد ساخت فیلمى در این زمینه به بى بى سى فارسى هم حدود سه سال پیش از طرف خود من مطرح شده بود.
به نظر شما چرا ما ایرانیان نمی خواهیم به دینی که پیامبر ایرانی دارد و زبان او فارسی است و در ایران متولد شده، به عنوان یک دین حرمت بگذاریم و مانند دیگر مذاهب به آن نگاه کنیم؟
ـ من در فیلمم سعى کرده ام پاسخ این پرسش را بیابم. خودم به این نتیجه رسیده ام که روحانیت شیعه در طول بیش از یک قرن تبلیغ آشکار و پنهان علیه بهائیان توانسته است نام این دیانت را به یک توهین یا اتهام تبدیل کند. دلیل دشمنى روحانیت شیعه با این دیانت البته نکته اى است که باید مذهب شناسان به آن پاسخ دهند.
چرا رژیم ایران اصرار دارد بهائیان را به اسرائیل مربوط کند؟
ـ بخش بزرگى از فیلم به این مسئله اختصاص دارد. عمیق ترین زخم بر دل هموطنان بهائى ما همین اتهام به جاسوس اسرائیل بودن آنان است.
من دریافته ام که یک کودک بهائى در ایران امروز با این وحشت بزرگ مى شود که مبادا روزى به او اتهام جاسوسى براى اسرائیل بزنند، تنها به این دلیل ساده که والدینش رو به مزار پیغمبرشان که به طور اتفاقى در اسرائیل امروز واقع است عبادت مى کنند. مجسم کنید که ما بیائیم به مسلمانان که رو به کعبه نماز مى خوانند اتهام بزنیم که تماما جاسوس خاندان آل سعود هستند!
فیلم به مشکل تحصیل جوانان بهائی در ایران چگونه پرداخته است؟
ـ یکى از صحنه هاى جالب فیلم که توسط خود دانشجویان بهائى در ایران فیلمبردارى و براى من ارسال شده مربوط به دانشگاه زیرزمینى آنان است. گمان مى کنم این اولین بارى است که تصویرى از کلاس هاى این دانشگاه که در اتاق نشیمن و آشپزخانه ى منازل بهائیان در ایران تشکیل مى شود به نمایش در مى آید.
آیا خبر دارید که استقبال غیربهائیان از فیلم چگونه بوده است، این را به این دلیل می پرسم که گویا این فیلم را بیشتر باید ما غیربهائیان ببینیم تا بدانیم که چه بر سر گروهی از هموطنانمان آمده و نقش ما در مصیبت چیست و یا چه باید باشد؟
ـ چون نمایش عمومى فیلم تازه آغاز شده براى پاسخ به این پرسش باید صبر کرد. ولى در نمایشات معدودى که داشتیم بسیارى از ایرانیان غیربهائى اظهار مى کردند که تا حال از ابعاد تجاوز به حقوق انسانى بهائیان در ایران بى اطلاع بوده اند. برخى حتى مى گفتند که هرگز نمى دانستند روستائى برزگر بهائى در ایران وجود دارد و در میان بهائیان بقال و لوله کش هم پیدا مى شود و خیال مى کردند همه بهائیان یا کارخانه دارند یا استاد دانشگاه!
از دردسرهای ساخت و پخش این فیلم بفرمایید؟
ـ دست روى دلم نگذارید که این موضوع یک کتاب است که امیدوارم روزى بنویسمش!
آیا در میان همکاران تان در این فیلم کسانی هم بودند که از سر نگرانی به شما و موقعیت تان هشدار بدهند که از ساختن این فیلم صرف نظرکنید؟
ـ نه در میان همکاران این فیلم، ولى در میان همکاران و آشنایان و خیرخواهان (!) کم نبودند کسانى که نگران من بودند و هشدار مى دادند. ولى خودشان هم مى دانستند که اگر پرداختن به این فیلم کار آسانى مى بود انگیزه اى در من براى ساختنش ایجاد نمى شد.
چه اهمیت و نقشی دارد آواز خوانی داریوش در فیلم؟
ـ داریوش هنرمندى مسئول است که محبوبیتى بى نظیر دارد. این فیلم به یک معنا ابراز همدردى ایرانیان غیربهائى نسبت به بهائیان ایران است. بیژن شاهمرادى، اسفندیار منفردزاده، داریوش، احمد نیک آذر و تک تک روشنفکرانى که در مقابل دوربین قرار گرفتند، و نیز تک تک کسانى که مثل خود شما دست در دست ما داده اند و فیلم را به نمایش در مى آورند، هدفشان آگاه کردن هموطنانمان است از نامردمى اى که بر بهائیان مى رود.
حال که ما ایرانیان تورنتو از دیدار و گفت و گو با شما در شب نمایش محرومیم، آیا پیامی برای هموطنانتان در تورنتو دارید؟
ـ آن که از دیدار و گفت وگو محروم است من هستم نه شما عزیزان. زرهى جان شما خودت بهترین شاهدى که واقعا همه تلاشم را کردم که برنامه ریزى فیلم طورى باشد که من شانس دیدار با تو و دوستان تورنتوئى ام را از دست ندهم، که نشد.
بگذار خودم را سانسور نکنم و حرفى بزنم که نه به فیلمم مربوط است و نه به نمایش آن. من با کانادا پیوندى دارم که فقط کسانى که مثل من، دو عزیز را(برادرم جواد و خواهرم سیمین) زیر خاک آن داشته باشند، این را درک مى کنند. جاى مرا به هر حال خالى کنید.
* این معرفی نامه برگرفته از سایت کتاب انتشارات کاروان است که توسط آقای کاوه گوهرین برای این سایت تهیه شده است:
رضا علامه زاده فیلمساز، منتقد و نویسنده رمان و داستان کوتاه در سال ۱۳۲۲ در خانوادهای کارگری در مازندران به دنیا آمد. دوران کودکی او در تهران و محلههای فقیرنشین شرق تهران سپری شد. فکر نوشتن از رنج و شادی مردم از دورانِ جوانی و اول بار در سال ۱۳۵۵ در زندانِ سیاسی کرمان به ذهنش راه یافت. اما این ایده تنها ۱۵ سال بعد یعنی در دوره میانسالی او مجال بروز یافت.
کارنامه رضا علامه زاده را در ۲ حیطه متفاوت بررسی و ارزیابی میشود
قبل از انقلاب اسلامی ۳ فیلم را کارگردانی کرد که یکی از آنها «دار» برنده جایزه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شده. در مقام نویسندگی نیز نگارش چندین فیلمنامه «از جمله وصیتنامه ققنوس» رمان و چند اثرِ تحقیقی، کارنامه فرهنگی او را بهعنوان یک هنرمندِ مستقل و معترض پر بار کرده است.
رضا علامه زاده در دهه ۶۰ خورشیدی به کشور هلند مهاجرت کرد و در آنجا به فعالیت های فرهنگی خود در حوزه تدریس سینما و اندکی نیز فیلمسازی ادامه داد. در سالهای اخیر بین هلند و امریکا در تردد است و به عنوان استاد میهمان در دانشگاههای ایالات متحده به تدریس تاریخ سینما و فنِ نگارش فیلمنامه اشتغال دارد.
کارنامه فرهنگی:
در مقام فیلمساز می توان از فیلم های: قدیر- فدایی- دار- حرف بزن ترکمن- مسافران هتل آستوریا- جنایت و تابوی ایرانی نام برد.
در مقام نویسنده نیز می توان از رمان های غوک- تابستان تلخ- آلبوم خصوصی- سیاحتنامه محرمانه – وصیتنامه ققنوس نام برد.
Beautiful article. Wonderful questions & answers. Bravo Shahrvand.