سوگ

 آرام می بارد باران

بر سنگفرش خیابان

و می گذرم آرام

در باران

و می بارم آرام

چون باران

در سوگ یاران

 

***

 جا پای مصائب 

هجوم هزاران خواهش

در نی نی هر نگاه

و هوار هزاران پرسش

در خطوط هر چهره

کبریتی می گیرانی

تا بخوانی حروف نانوشته را

در جغرافیای تقدیر،

اما کو مجالی تا پاک کنی

جا پای مصائب را

در تاریخ ناگزیر

***

هیزم درد

 کجائی ای یار

در لحظه های درد

در این دیار سرد؟

دور شدم دور

از محفل دم

و تنم سرد است

سرد سرد

از این همه یخ.

نزدیک بیا ای دوست

شمعی بگیران از جنس ارتباط،

و حرفی بزن از جنس آتش

تا آب کنی این همه یخ

در هیزم درد.

***

همین و دیگر هیچ

 

چه می خواهم؟

گپی کوتاه

بین دو فنجان چای

و در امتداد نی نی دو نگاه

همین و دیگر هیچ.

و خط سیر خیال

از سِفرِ استکان

تا دور دست زمان

همین و دیگر هیچ.

و نگاهی گرم

بر کوچه های نرفته

و حرف های نگفته

همین و دیگر هیچ.

 

 

سِفرِ = مفرد اسفار به معنی کتاب