از خوانندگان

چهارشنبه سوری

ما باز شکستیم سبوی کهن امشب

رندانه نشستیم به طرف چمن امشب

چون بوته خریدیم به جان گرمی آتش

تب پنجه فکندست کنون بر بدن امشب

از بهر تفأل سر هر کوی نشستیم

چهارشنبه سوری در تهران

شاید دل شیدا شنود یک سخن امشب

خواندیم ز حافظ غزلی از سر شادی

آزرده نبینیم دل هموطن امشب

آئین بهی را ز نیاکان بگرفتیم

نقل است و نبات و گل و می در دمن امشب

هر سال جهان رنگ نویی می کند آغاز

ما باز شکستیم سبوی کهن امشب

 

***

خنده

 بخند دختر ایام خنده شیرین است

گره به چهره نزن رمز زندگی این است

ز نامرادی شب های درد شکوه مکن

صبور باش صبوری نشان آئین است

چو پیش دوست نشستی سخن ز عشق بگو

که شعرهای وفا آیه های تسکین است

برای کس تو مگو قصه از جدایی ها

که باغ خاطره زین غصه سخت غمگین است

چو شمع اشک بریزم شام های فراق

که شاهد شب ما خوشه های پروین است

بخند دختر ایام خنده شیرین است

گره به چهره مزن رمز زندگی این است.