پس از نزدیک به ۹ دهه، مجموعه‌ی کامل مجله‌ی “پیک سعادت نسوان” در اختیار علاقمندان به تاریخ مبارزات زنان ایران قرار می‌گیرد. این کتاب در ۳۲۵ صفحه، به همت بنفشه مسعودی و ناصر مهاجر، توسط نشر نقطه در زمستان ۱۳۹۰ به انتشار رسیده است.

 نخستین شماره‌ی “پیک سعادت نسوان” در مهرماه ۱۳۰۶ خورشیدی، به همت روشنک نوعدوست، از دست‌اندرکاران “جمعیت پیک سعادت نسوان” چاپ شد؛ و آخرین یا ششمین شماره‌اش، حدود یک سال پس از این تاریخ.

انتشار این کتاب، مصادف است با ۸ مارس، روز جهانی زن که نزدیک به ۹۰ سال پیش، به همت “جمعیت پیک سعادت نسوان” برای نخستین بار در ایران برگزار شد.

روشنک نوعدوست، بنیان‌گذار مجله (و جمعیت) پیک سعادت نسوان، در سرسخن نخستین شماره‌ی آن، هدف انتشار “پیک” را چنین شرح می‌دهد: «… خامه‌ی ناتوان به دست گرفته‌ایم که تا حد امکان، عوامل و وسائل تبه‌روزی را نشان داده، اصلاحات اساسی آنها را خواستار شویم… مجله‌ی ما نیز خود را برای مبارزه‌ی اجتماعی تجهیز کرده در سلک مطبوعات عالم نسوان ایران… شمع ضعیفی است که در راه ترقی و سعادت نسوان گذاشته می‌شود…»(۱)؛ “شمع ضعیفی” که «به قلم و آثار فکری جمعی از خانم‌های حساس و معارف‌پرور گیلان»(۲)، خود را «برای مبارزه‌ی اجتماعی تجهیز» می‌کند. ولی مسئله به سادگی پیش نمی‌رود و دلائل “معلوم” و “نامعلوم” زیادی باعث کُند کاری، وقفه و سنگ‌اندازی در راهی که می‌پیمودند، می‌شود.

ویراستاران کتاب، با تلاشی چند ساله و ارزنده، به نحوه‌ی انتشار مجله، چگونگی آن و… به طور مفصل پرداخته‌اند. داستان دخالت شریعت‌مداران، حاکمان مستبد و نقش فرهنگ مردسالار و گاه به وضوح ضدزن، انگار از سر این کشور و “منورالفکرانش” دست برنداشته و نمی‌دارد!

بنفشه مسعودی و ناصر مهاجر به این اکتفا نکرده، ضمن “پاک و پاکیزه” کردن مجله‌ها، اشاره به غلط‌های چاپی و… به توضیح بسیاری از نام‌ها، اسناد و وقایع نیز پرداخته‌اند که خود راهنمایی است برای بهتر فهمیدن تاریخ مبارزات زنان ایران علیه نابرابری‌های متعدد.

کندوکاو دقیق ویراستاران در بازخوانی اسناد، روایت‌ها و دیدگاه‌های معطوف و مربوط به “پیک” و “جمعیت”، کتاب را خواندنی‌تر و جذاب‌تر می‌کند: از نگاه به جنبش‌ها و احزاب سیاسی- اجتماعی، چون جنبش جنگل و فرقه‌ی کمونیست ایران و نقش آنها در سر برآوردن اندیشه‌های نو و تحول‌طلب در میان زنان گرفته، تا برخورد این یا آن تشکل سیاسی به مسئله‌ی “زن”، گرایش‌های “فمینیستی” و “برابری‌طلبانه” و… و داستان تا به امروز ادامه دارد.

با خواندن دقیق مقدمه و سپس شماره‌های مجله، می‌توان به چند مسئله‌ی هم‌چنان موجود در مبارزات زنان آشنایی یافت: رابطه‌ی مبارزه‌ی برابری‌طلبانه و آزادی‌خواهانه؛ رابطه‌ی مبارزات و خواست‌های روزانه‌ی زنان و آمال‌ و آرزوهای سیاسی‌شان؛ چگونگی نگرش به خواست‌ها، تشکل‌ها و مبارزات زنان، چه از سوی دستگاه‌های حکومتی و چه غیرحکومتی و…

روند کار “پیک” و محتوای خواست‌های مطرح شده در شماره‌های مختلف آن، نشان می‌دهد که حاکمان مستبد چگونه و تا کجا تشکل‌های برابری‌طلب را تحمل می‌کنند. به وضوح قابل تشخیص است که گسترش افق برابری‌طلبی در برابر زنان و نگاه آنها به دیگر ناملایمات و نابرابری‌های اجتماع و کشور و سرچشمه‌های آن: دین، فقر، اختناق، عدم آگاهی و… برای مستبدین ـ پیوند شریعت و دولت ـ دیگر قابل تحمل نیست؛ هم‌چنانکه “پیک” را تحمل نکردند. استبداد مطلقه‌ی رضاشاهی، همزمان بود با تعطیلی نهادهای دموکراتیک و پایان گرفتن کار نشریاتی مانند “پیک”. «چنین به دیده می‌آید که بانو نوعدوست، پس از برچیده شدن تتمه‌ی آزادی‌های سیاسی از هرگونه فعالیت اجتماعی کناره گرفت. فشارها را تاب آورد، گوشه‌گیری برگزید، از تمکین و کرنش پادشاه خودکامه سر باز زد…»(۳)

پس از شهریور ۱۳۲۰، با برافتادن رضاشاه و برپا شدن دوباره‌ی دموکراسی: «روشنک نوعدوست، بار دیگر پا به پهنه‌ی کنش اجتماعی گذاشت. در بنیان‌گذاری تشکیلات گیلان که شاخه‌ای از تشکیلات زنان… وابسته به حزب توده‌ی ایران بود، نقش داشت.»(۴)

بین سال‌های ۲۰ تا ۳۲، تشکل‌های زنان وابسته به حزب توده، در عرصه‌های گوناگون، مبارزات گسترده و ارزنده‌ای را به پیش بردند، اما رویکرد نیروهای چپ نسبت به مسئله‌ی زن، رفته رفته تغییر یافت و تنها بخشی از زنان جامعه را هدف کار خود قرار داد. و این عامل بازدارنده‌ای بود برای رشد این نیروها.

در سال‌های پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و با استقرار دیکتاتوری محمدرضاشاهی، تحمل سنت‌شکنی‌ها و ابتکارهایی که از چهارچوب برنامه‌های از پیش تعیین شده، حتا سر سوزنی خارج می‌شد، در دستور کار قرار نداشت. اختناق فراگیر، زمینه‌ی رشد آگاهی سیاسی را از میان برداشت: «پیشرفت در پهنه‌ی سیاست تنها برای زنان باورمند به دستگاه حاکم امکان‌پذیر گشت که پس از انقلاب سفید (۱۳۴۱) و آغاز اتوکراسی، به جایگاه وزیر، سفیر و وکیل برکشیده شدند… در کل، ثمره‌ی این دوره برای زنان، مشارکت در زندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه بود؛ به بهای فراموشی تاریخچه‌ی پیکاری یک سده‌ی زن ایرانی با پدرسالاری و واپس‌گرایی.»(۵)

 

جنبش زنان در ایران، جنبشی برای دموکراتیزه کردن هرچه بیشتر روابط جنسیتی است. امروز، نقش این جنبش در دموکراتیزه کردن فرهنگ عمومی کشور غیرقابل چشم‌پوشی است. “اصلاحات اساسی” در آموزش و پرورش و در خانواده، مبارزه علیه خشونت و پرداختن به مسائل هم‌جنس‌گرایان و… بدون یک جنبش قوی زنان، اگر نه غیرممکن، که بسیار بسیار مشکل خواهد بود.

با توجه به تجربه‌ی به ویژه ۳۳ سالی که گذشت و خراب شدن آوار شریعت بر سر کشور، جنبش زنان چنانچه با آگاهی فمینیستی در مبارزات جاری شرکت نکند، این آگاهی و خواست برابری حقوقی را با مبارزات آزادی‌خواهانه: لائیسیته، آزادی‌های سیاسی و… پیوند نزند و چون صدایی مستقل ظاهر نشود، به مانند دو تجربه‌ی تأمل‌انگیز ۱۳۵۷ و ۱۳۸۸ در سایه قرار خواهد گرفت.

خواندن “پیک سعادت نسوان”، در آشنایی بیشتر با این جنبش تاریخی و در پیدا کردن حلقه‌های گمشده‌ای که اختناق و استبداد مانع شناخته شدنش برای نسل‌های جوان بوده‌اند، به ما کمک می‌کند.

 

پانویس‌ها :

۱- کتاب، ص ۵

۲- کتاب، ص ۴۶

۳- کتاب، ص ۲۶- ۲۵

۴- کتاب، ص ۳۵

۵- کتاب، ص ۴۱-۴۰