برای همکاری میان اپوزیسیون دمکرات راهی جز گفت وگو نمانده

سازمان فداییان خلق ایران – اکثریت سازمانی با پیشینه ای چهل و یک ساله است.

۱۹بهمن ۱۳۴۹ سازمان چریک های فدایی خلق ایران با قیام سیاهکل مبارزات مسلحانه ی خود را علیه رژیم پهلوی آغاز کرد. این سازمان در جریان انقلاب ۱۳۵۷ و مدت‌ها بعد از انقلاب پرهوادارترین جریان سیاسی چپ ایران بود که از نیروی مردمی و توده‌ای چشم‌گیری برخوردار بود. پس از انقلاب ۱۳۵۷بر سر «مبارزه مسلحانه» درون سازمان چریک های فدایی خلق اختلاف نظر و انشعاب پیش آمد که منجر به تشکیل دو سازمان اقلیت و اکثریت شد. سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به پشتیبانی از انقلاب، مبارزه مسلحانه را کنار گذاشت و به حمایت از خط ضد امپریالیستی رهبری انقلاب پرداخت و به حزب توده ایران نزدیک شد. با این حال بخش عظیمی از نیروهای هر دو سازمان اقلیت و اکثریت در سال ۶۷ در اعدام‌های جمعی اعدام شدند و بسیاری از فعالان هم با تبعیدی ناخواسته به خارج از ایران پناهنده شدند.*

در روزهای پایانی ماه مارچ ٢۰١٢، دو تن از اعضای هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت) از آلمان و بلژیک در تورنتو بودند و فرصتی پیش آمد تا در دفتر شهروند نظرات آنها را در مورد مسائل روز مربوط به ایران بشنویم. بهروز خلیق از اوایل شکل گیری سازمان و علی صمد از مقطع انقلاب با این سازمان همراه بوده اند.

 

بهروز خلیق از نیمه دوم سال ۴۰ به فعالیت سیاسی روی آورد، در اعتصاب بزرگ دانشگاه تبریز شرکت داشت و جزو هسته اصلی گروه سیاسی ای بود که در زمستان سال ۱۳۴۷به ابتکار بهروز ارمغانی تشکیل شد. بهزاد کریمی، مجید عبدالرحیم‏پور، محمدرضا حدادپور و ابراهیم خلیق جزو این گروه بودند.

او در سال ۱۳۵۰ به مدت شش ماه و در مردادماه سال ۱۳۵۳ برای چهار سال بازداشت شد. سومین بازداشت او در سی فروردین سال ۱۳۵۸ در ستاد سازمان در آبادان بود که بعد از چهل روز آزاد شد. او در سال ۱۳۵۹ به عضویت کمیته مرکزی و سپس در سال ۱۳۶۱ به عضویت هیئت سیاسی درآمد. از انقلاب بدین سو او مسئولیت‏های متعددی در سازمان در حوزه سیاسی، سازماندهی و نظری داشته است. سه دوره است که بهروز خلیق مسئول هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) است.

از راست: علی صمد و بهروز خلیق از اعضای هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در دفتر شهروند

علی صمد، متولد ١٣۴٢، از ١۴سالگی (تقربیاً یکسال پیش از انقلاب)،به سیاست کشیده شد و در تظاهرات اعتراضی شرکت داشت. او از فعالان دانش آموزی پیش از انقلاب است که در آن زمان هوادار سازمان چریک های فدائی خلق ایران شد و پس از انقلاب به سازمان جوانان پیشگام پیوست. او از مسئولین جوانان پیشگام در بخش دانش آموزی بود. بعد از انشعاب با فدائیان خلق اکثریت همراه شد و همچنان در عرصه ی جوانان فعال بود. در سال ۱۳۶۱به عضویت سازمان درآمد و اواخر ۱۳۶۴ به طور غیرقانونی از راه ترکیه به بلژیک رفت. سه دوره عضو شورای مرکزی سازمان بوده و دو دوره مسئول گروه کار جوانان. در حال حاضر علی صمد عضو هیئت سیاسی- اجرائی سازمان است و موضوع کاری اش همچنان جوانان، دانشجویان و آموزش و پرورش است.

بهروز خلیق و علی صمد در کنار علی مختاری، مهدی فتاپور، حسن زهتاب، صادق کارگر و وهاب انصاری هیئت سیاسی سازمان فدائیان (اکثریت) را تشکیل می دهند.

 

با این که طی مصاحبه ها و بیانیه ها مواضع سازمان خود را اعلام کرده اید اجازه دهید اینجا هم به طور خلاصه آن ها را مرور کنیم.

بحث تحریم ها و خطر جنگ این روزها مهمترین موضوع مربوط به کشور ما است. نظر فدائیان اکثریت در مورد تحریم ها و جنگ احتمالی چیست؟

 

بهروز خلیق ـ تحلیل ما این است که خطر جنگ از چند ماه قبل به این سو افزایش یافته است. ولی فعلا شواهدی وجود ندارد که جنگ در دستور روز دولت اوباما قرار گرفته باشد. الان چیزی که بیشتر در دستور کار اتحادیه اروپا و آمریکاست، تحریم ها به ویژه تحریم های اقتصادی است. دولت اوباما و اتحادیه اروپا تصمیم گرفته اند که در گام نخست سیاست تحریم را پیش ببرند. اگر سیاست تحریم موثر افتد و جمهوری اسلامی عقب نشیند و یا از پا درآید، در آن صورت مسئله جنگ منتفی خواهد شد، ولی اگر تحریم ها به نتایج مورد نظر غرب نرسد، طبعا خطر جنگ باز هم بیشتر خواهد شد.

سیاست ما در رابطه با جنگ مشخص است. ما مخالف حمله نظامی هستیم و بارها آن را اعلام کرده ایم. اما در مورد تحریم ها. ما از تحریم های سیاسی و نظامی برای زیر فشار گذاشتن رژیم ایران به جهت نقض حقوق بشر دفاع می کنیم ولی مخالف تحریم های اقتصادی هستیم که با زندگی مردم تماس پیدا می کند و می تواند اقتصاد کشور را فلج کرده و به تشدید فقر و بیکاری و شکاف طبقاتی در جامعه بینجامد. تحریم اقتصادی بیش از همه به زندگی مردم آسیب می رساند. ما همواره مخالفت خودمان را با تحریم اقتصادی اعلام کرده ایم.

 

علی صمد ـ در رابطه با جنگ باید روی چند نکته مکث کرد. ارزیابی ما این است که در حال حاضر فاکتورهایی که وجود دارد منجر به جنگ نمی شود ولی معنی اش این نیست که در رابطه با تهدیداتی که صورت می گیرد کاری انجام ندهیم. تلاش ما این است که برای مخالفت با دخالت نظامی یا جنگ، یک سری فعالیت ها را انجام دهیم. مثلا با مراجعه به ارگان های بین المللی، خطر جنگ را متذکر می شویم و تاکید می کنیم که جنگ موجب تقویت دمکراسی در کشور نخواهد شد. توجه می دهیم که اگر جنگی صورت گیرد اولین کسانی که آسیب می بینند مردم هستند یعنی همان افرادی که به خیابان ها آمدند و جنبش اعتراضی را شکل دادند و الان بخشی از آنها در زندان ها بسر می برند. در واقع جنگ فرصتی مناسب برای سرکوب نیروهای اعتراضی و اجتماعی که در ایران در حال فعالیت اند، به وجود می آورد. به علاوه ما در منطقه تجربه های افغانستان و عراق را داریم. دخالت نظامی در این کشورها موجب استقرار دمکراسی و در ادامه تثبیت آن نشده است. بنابراین ما به عنوان یک جریان آزادیخواه چپ و صلح طلب همواره برعلیه جنگ خواهیم بود و دخالت نظامی را سیاست مناسب برای اعمال فشار و ایجاد تغییرات اساسی در ایران نمی دانیم.

مخالفت با تحریم و حمله نظامی و هرگونه دخالت به اصطلاح بشردوستانه این سئوال را مطرح می کند که  سازمان شما چه راه هایی را برای مبارزه ی مردم مطرح می کند؟

 

بهروز خلیق ـ به باور ما حقوق بشر یک امر جهانی است و دولت ها تحت عنوان این که ما دولت مستقل هستیم نمی توانند مردم کشورشان سرکوب و اعدام کنند و مخالفان را دستگیر کرده و در بیدادگاه ها آن ها را به حبس های سنگین محکوم کنند. این مجوز را نباید به دولت های دیکتاتور داد. الان هم خوشبختانه مجامع بین المللی در این زمینه دخالت می کنند و ما موافق دخالت و اعمال فشار مجامع بین المللی در زمینه ی حقوق بشر هستیم. ولی مخالفیم که تحولات سیاسی در داخل کشور ما با تکیه بر دولت های خارجی صورت گیرد. طرد دیکتاتوری حاکم و گذر به دمکراسی، کار مردم و نیروهای سیاسی کشور است.

 

علی صمد ـ در اصل ما از خارج برای مردم ایران نمی توانیم تصمیم بگیریم که چه کنند. آنها خودشان تصمیم می گیرند که چگونه در مقابل حکومت اسلامی ایران برخورد کنند. اما وظیفه ما به عنوان یک جریان جدی چپ دمکرات در خارج از کشور چه می باشد؟ ما همواره پیگیر این سیاست بودیم و هستیم که با حمایت از تلاش های مردم معترض کشورمان و با رسا کردن صدای حق طلبانه آنها و بازتاب خواست هایشان در عرصه ی بین المللی به یاری آنها بشتابیم. مثلا ما خودمان در ملاقات هایی که با اتحادیه اروپا و مشخصاً با کابینه خانم کاترین اشتون یا با دیگر فراکسیون های پارلمان اروپا و یا با شورا و کمیسیون اروپا داشتیم همواره روی چند نکته تأکید کرده ایم. مواردی که برای ما اهمیت دارد اولا این که از حقوق بشر به عنوان ابزار در جهت منافع اقتصادی کشورهای غربی استفاده نکنند و حقوق بشر را به عنوان یک ارزش جهانشمول درنظر بگیرند، و اگر نقض می شود با ناقضان آن به شدت برخورد کنند. دومین امر مهم این است که شرایطی پیش آورند تا سفر افرادی که ناقض حقوق بشر در ایران هستند به کشورهای منطقه محدود و محدودتر شود و در صورت به خارج آمدن دستگیر شوند و همچنین از تأمین ابزار سرکوب مثل ابزار گفت و شنود و تبادل اطلاعات، جلوگیری کنند. سومین موضوع اقدامات لازم در جهت انجام تحریم های سیاسی، دیپلماتیک و نظامی می باشد. ما در عرصه های فوق ده ها نامه نوشته ایم و به ارگان های بین المللی چون اتحادیه اروپا، سازمان ملل، و ارگان های حقوق بشری و … مستقیما مراجعه کرده ایم.

فکر نمی کنم تاثیری داشته چرا که مرتضوی آمد و برگشت، خبری هم نشد.

 

علی صمد ـ این درست است که مرتضوی آمد. اما نتوانست بماند و سریع هم مجبور شد برگردد. باید فشار بین المللی بر علیه امثال او را چنان  افزایش دهیم که کسی از آنها نتواند به خارج بیاید. اگر اپوزیسیون دمکرات ایران بتواند هر چه بهتر نیروهایش را متشکل کند بالطبع امکان تأثیرگذاری در عرصه بین المللی برای ایجاد محدودیت های بیشتر برای ناقضان حقوق بشر در حکومت جمهوری اسلامی ایران فراهم می شود. اما وقتی پراکنده کاری وجود دارد، این امر موجب این می شود که فعالیت های جمهوری اسلامی در خارج با محدویت های اساسی روبرو نشود. ما بر این اعتقادیم که هزینه ها را باید علیه جمهوری اسلامی که حقوق بشر را به طور خیلی خشن نقض می کند، بالا برد و این جز از طریق همکاری مشترک با تمام طیف های دمکراتیک و آزادیخواه اپوزیسیون ایران امکانپذیر نمی باشد.

نقش اپوزیسیون خارج کشور را، که سازمان شما هم جزئی از آن است، در مبارزات داخل کشور چگونه می بینید؟

 

بهروز خلیق ـ بخشی از نیروهای اپوزیسیون در داخل کشور پایگاه اجتماعی دارند در نتیجه در پیوند با جامعه ی ایران هستند، ولی آن بخشی که فعلا در خارج کشور است می تواند چندین عملکرد داشته باشد. یکی از این عملکردها، حمایت و پشتیبانی از جنبش های درون کشور است. از جمله جنبش اعتراضی، جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش کارگری و … عملکرد دوم، مراجعه به مراجع بین المللی و طرح خواسته های مردم ایران و جنبش های اجتماعی است. عملکرد دیگر این است که با توجه به اینکه اکثر این سازمان ها از سابقه طولانی مبارزاتی برخوردار هستند، می توانند خطوط عمومی یا استراتژیک جنبش ها را ترسیم کنند و این امر می تواند در تقویت جنبش های درون کشور موثر باشد.

علی صمد ـ مدتها است که نیروهای دمکرات اپوزیسیون در دو عرصه فعالیت می کنند. یکی در عرصه جبهه جمهوریخواهی، و آن دیگری در عرصه جبهه وسیع. بسیاری از تجربیاتی که در عرصه اتحادها انجام گرفته است گویای این واقعیت است که نحله های مختلف اپوزیسیون ایران مناسبت دارد که در چندین بلوک سیاسی، فعالیت های خود را پیش ببرند. ما فکر می کنیم در حال حاضر مناسب ترین شکل برای تأثیرگذاری این است که نیروهای دمکرات جمهوریخواه سکولار بتوانند از طریق گفتگو با جریانات دیگر جمهوریخواه دمکرات، بلوک خودشان را درست کنند؛ نیروهای چپ رادیکال هم بلوک خودشان را به شکلی که مناسب می دانند، درست کنند؛ نیروهای مشروطه خواه و سلطنت طلب نیز در جهت متحد شدن، بلوک خودشان را درست کنند؛ جریانات دیگر نیز چنین تلاشی را سازمان دهند. واقعاً در عمل اگر بلوک های مختلف، تشکیل شوند در یک موقعیت مشخص بر سر این یا آن مورد سیاسی می شود یک سری همکاری های مشترک موردی را بر اساس حداقل های موجود سازمان داد، اما اگر از همین امروز جبهه وسیع یا به قول شما جبهه ی همه با هم را، تحت عناوین مختلف مطرح کنیم، در واقع مفهوم چنین شعاری این است که با هم اتحاد نکنیم. چنین شعاری در حال حاضر بسیار دور از واقعیت است و تجربه انقلاب بهمن که در اصل جبهه همه با هم بود، تجربه ی خوبی در عرصه فوق نمی باشد.

از زمان مهاجرت اعضای باقیمانده از سازمان تاکنون، به سهم خودتان چه تلاشی برای اتحاد یا ائتلاف بین اپوزیسیون کرده اید و یا حداقل در میان نیروهای چپ؟ 

 

بهروز خلیق ـ ما در دو راستا حرکت کرده ایم: در رابطه با اتحاد نیروهای جمهوریخواه سکولار و دمکرات، مدتهاست که ٩ سازمان باهم همکاری دارند بویژه در عرصه حقوق بشر و در عین حال در مواردی در عرصه ی سیاسی هم فعالیت های مشترک داشتند، از جمله در مورد انتخابات اخیر که ٩ سازمان اعلامیه مشترک در تحریم انتخابات مجلس دادند. در عین حال ما در جهت وحدت چپ یک پروژه را پیش می بریم و درصدد تشکیل حزب چپ بزرگ هستیم.

علی صمد ـ من فکر می کنم که برای رسیدن به این همکاری هایی که دوستمان آقای خلیق مطرح کردند، در دهه ی اخیر تلاش های زیادی صورت گرفته و اپوزیسیون ایران امروز به سطحی رسیده که نسبتاً راحت می تواند گفت وگو را با این یا آن جریان سیاسی پیش ببرد، اما باید فراتر رفت و برای چنین پیشرفتی ما هیچ راهی جز گفت وگو، مشاوره و رسیدن به یک سری توافقات نداریم. توافقاتی که مطرح می کنیم اصلا بر اساس حداکثرخواهی نیست، زیرا جواب نمی دهد. جریانات دمکرات و آزادیخواه امکان رسیدن به توافقات مشترک حداقل را دارند و تلاش در این مسیر از مدتها پیش آغاز شده است و امیدوارم که به نتایج لازم برسد.

آیا از طرف سازمان شما هم نماینده ای در کنفرانس اولاف پالمه (اتحاد برای دمکراسی در ایران) حضور داشت؟ نظر سازمان شما در مورد برگزاری این کنفرانس چه بود؟ آیا آن را تلاشی برای آلترناتیو سازی در مقابل جمهوری اسلامی برای فردای پس از سرنگونی آن می دانید؟

 

بهروز خلیق ـ دعوتی که صورت گرفته بود از سازمان های سیاسی نبود و از اشخاص بود. به عده ای از اعضای سازمان ما هم مراجعه شده بود. چند تن از آنها در این اجلاس مشارکت داشتند ولی نه از طرف سازمان. این اجلاس ابتدا هدف های بلندمدتی را می خواست پیش ببرد از جمله تشکیل کنگره ی ملی یا تدوین پلاتفرم. اما در صحبتی که بین برگزارکنندگان این اجلاس مطرح شد سرانجام به این نتیجه رسیدند که به یک سمینار اکتفا بکنند و در بحث و گفتگویی که در این سمینار انجام گرفت نهایت این شد که یک گزارش کوتاه از آن سمینار انتشار پیدا کند با امضاهایی که در زیرش آمده بود.

یکی از ایراداتی که به این کنفرانس گرفته شده این بوده که موضوع زنان و ملیت ها در آن مطرح نشده. شما خودتان ترک هستید، و می دانید که جنبش های حق طلبانه و هویت خواهی در مناطق مختلف ایران رشد کرده و خواهان حقوق خود هستند مثل حق تحصیل به زبان مادری، نظر سازمان شما در مورد حقوق ملیت های مختلف درون ایران چیست و آینده ی جنبش هویت خواهی را در ایران چگونه می بینید؟

 

بهروز خلیق ـ در این سمینار پلاتفرمی تهیه نشده و فقط یک گزارش کوتاه از دو روز کارکرد سمینار منتشر شد. اما سازمان ما همواره بر حقوق ملی ـ قومی تأکید داشته و در برنامه سازمان به طور مفصل به این مسئله پرداخته شده است. همینطور در رابطه با زنان و برابری حقوق آنان با مردان. به نظر ما همه سازمان های سراسری باید از حقوق ملی ـ قومی دفاع کنند، این موجب خواهد شد که پیوندی بین سازمان های منطقه ای و سراسری به وجود آید. باید سازمان های منطقه ای و مردم این مناطق خواسته ها و مطالبات خودشان را در برنامه و عملکرد سازمان های سراسری ببینند. اگر چنین کاری صورت نگیرد و سازمان های سیاسی در جهت جلب همکاری سازمان های منطقه ای حرکت نکنند، خواه ناخواه نیروی گریز از مرکز تقویت خواهد شد و تقویت این نیروی گریز از مرکز هم نه به سود مردم آن مناطق است و نه به سود کشور.

 

علی صمد ـ در رابطه با سئوال قبلی مناسب است که مکثی کوتاه داشته باشیم؛ اولا برگزاری چنین کنفرانس هایی نشان دهنده این است که بخش های مختلف اپوزیسیون ایران شرایط را برای انجام یک سری تجمعات و تحرکات لازم می بیند و گفتگو در یک سمینار می تواند مفید باشد. اما در تلاش برای جبهه سازی یک واقعیت حائز اهمیت بسیار است؛ معمولا سه نیرو در بلوک ها یا جبهه هایی که پیشتر متذکر شدم می بایست پایه اصلی چنین تلاش هایی باشند. اول، احزاب و سازمان های سیاسی؛ دوم انجمن ها و اتحادهای دمکراتیک سیاسی(اتحاد جمهوریخواهان، جمهوریخواهان لائیک و دیگر جریانات و جمعیت های سکولار مد نظر است) و سوم شخصیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی. پس روشن است که با این مجموعه است که امکان بلوک سازی ایجاد، تقویت و فراگیر می شود.

کنفرانس اولاف پالمه مشخصاً یک سمینار بود و از این جور سمینارها هم در سراسر اروپا به طور مرتب برگزار می شود. اما با انجام یکسری برخوردها، به سمیناراولاف پالمه تا حدودی بُعد تبلیغاتی داده شد و این استنباط برای عده ای به وجود آمد که گویا عده ای از شخصیت های سیاسی و اجتماعی ایرانی از طیف های مختلف می خواهند کارهای عجیب و غریب سازمان دهند.

 

شاید به خاطر پنهان کاری پیش از برگزاری بود…

 

علی صمد ـ جنبه تبلیغاتی دادن و بزرگ کردن یک سمینار تحت عنوان این که می خواهند ائتلاف بزرگ انجام دهند، با واقعیت های آن سمینار مطابقت ندارد. ائتلاف بزرگ معمولا بین چهل یا پنجاه نفر از شخصیت های ایرانی انجام نمی شود. آن سمینار بیشتر گفت وگو بود و طبق اخباری که در سایت های ایرانی انتشار یافته است چنین سمینارهایی در آمریکا و در کشورهای دیگر هم به زودی برگزار خواهد شد. البته این خوب است که عده ای بتوانند با یکدیگر بر سر این یا آن مورد به توافق برای همکاری های سیاسی برسند. اما یک بلوک سیاسی هنگامی فراگیر می شود که بتواند نیروهای سه گانه ای که در جامعه وجود دارند را در خود متحد کند. در این صورت است که می شود نام آن را بلوک متحد و فراگیر نیروهای جمهوریخواه دمکرات سکولار گذاشت. و اگر به غیر از این باشد مفهوم ائتلاف فراگیر نمی توان بر آن گذاشت.

در مورد گفت وگو با اپوزیسیون و اتحاد و ائتلاف در میان اپوزیسیون گفتید، سازمان مجاهدین خلق ایران هم یکی از این جریان های داخل اپوزیسیون است که با تخلیه شهر اشرف ـ که در جریان است ـ در کشورهای مختلف پراکنده خواهند شد. نظرتان در مورد گفت وگو با این سازمان چیست؟

 

بهروز خلیق ـ سازمان مجاهدین به دلایل مختلف حاضر به گفتگو با سایر سازمان های سیاسی نیست. سازمان مجاهدین خودش را محور می داند. اگر سازمان مجاهدین قدم جلو بگذارد و وارد بحث و گفتگو با سایر جریانات سیاسی اپوزیسیون شود، خواه ناخواه از آن ها تاثیر خواهد پذیرفت. مجاهدین به جای حل مسائلشان با مردم ایران، می خواهند مسئله شان را با وزارت خارجه امریکا حل کنند. امیدواریم با تخلیه پایگاه اشرف و پراکنده شدن ساکنان آن در کشورهای مختلف، فضای تازه ای به وجود آید و زمینه برای دمکراتیزه شدن ساختارهای درونی آن، ایجاد مناسبات دمکراتیک با سایر نیروهای سیاسی و تغییر سیاست های سازمان مجاهدین فراهم آید. اگر چنین گام هایی برداشته شود، بالطبع با استقبال سایر بخش های اپوزیسیون روبرو خواهد شد.

علی صمد ـ برای این که بتوانیم فضای گفت وگو را در میان اپوزیسیون دمکرات تقویت کنیم، از طریق اعمال قدرت یا اتوریته نمی شود این کار را پیش برد. تاکید افراطی بر این موضوع که من اصلی ترین جریان اپوزیسیون هستم و همه می بایست آن را قبول کنند مشکلی را از اپوزیسیون ایران حل نمی کند. تجربه سی و سه ساله ما نشان داده که امکان ایجاد و تقویت فضای گفت وگو در چنین شرایطی وجود ندارد. برای این که اپوزیسیون دمکرات ایران بتواند وارد همکاری های وسیع تر شود هیچ راهی جز گفت وگو برایش باقی نمانده است و روشن است که گفت وگو هم در فضایی دمکراتیک و برابر صورت می گیرد و اگر هر جریان دمکراتی چنین فضای دمکراتیکی را رعایت کند و به آن احترام بگذارد باید از او دعوت صورت بگیرد و یا اینکه خودش پا پیش بگذارد.

این شامل اصلاح طلبانی که امروزه خود در صف اپوزیسیون قرار گرفته اند و در خارج کشور به سر می برند، هم می شود؟

 

بهروز خلیق ـ ما مدتهاست هم با نیروهای ملی ـ مذهبی و هم با اصلاح طلبان گفت وگو داریم. تحولات فکری و سیاسی در بین نیروهای اصلاح طلب پیش رفته و موقعیت آنها تغییر پیدا کرده و الان دیگر در ساختار حکومتی حضور ندارند و بخشی از آنها به جدایی نهاد دین از نهاد دولت رسیده اند. اگر گفتگوها تداوم پیدا کند و تحولات فکری ـ سیاسی در بین آنها تعمیق یابد، زمینه برای همکاری و اتحاد اصلاح طلبان با برخی سازمان های اپوزیسیون فراهم خواهد شد.

آخر در اپوزیسیون هم جریانات مختلفی هستند، بخشی اصلاح طلبان را شرکای پیشین سرکوب ها می دانند و خواهان محاکمه آنان هستند، چگونه ممکن است با آنها به گفت وگو بنشینند؟

 

بهروز خلیق ـ کسانی را که جنایتکارند و آدم کشته اند و شکنجه کرده اند، باید به دادگاه سپرد. ولی جریان های اصلاح طلب را نمی توان با آن ها یکسان گرفت. جریان های اصلاح طلب از سیاست های دهه ۶٠ فاصله گرفته اند. لازم است با جریان های اصلاح طلب وارد بحث و گفتگو شد. متاسفانه بخشی از نیروهای اپوزیسیون برخورد خصمانه نسبت به اصلاح طلبان دارند که از نظر ما قابل پذیرش نیست.

 

علی صمد ـ هر چه ریزش از حاکمیت بیشتر شود، جبهه نیروهای ضد دیکتاتوری و ضد استبدادی تقویت می شود و این به نفع جنبش اعتراضی ایران است. جامعه ایران فقط از یک طیف فکری تشکیل نشده است بلکه در ایران در میان مردم طیف های مختلفی حضور دارند که تاثیرات خود را به اشکال مختلف در جامعه می گذارند. اصلاح طلبانی که امروز در قدرت نیستند، تأثیرات زیادی را در جنبش اعتراضی یا جنبش سبز دارند، آنها امکانات و نیروی وسیعی دارند، و در چند سال اخیر به دلیل سرکوب، بخش بزرگی از آنان به خارج کشور همچون ما فرار کرده اند و نمی شود با این حکم که همه ی آنها جنایتکارند، با آنها برخورد کرد. یک سازمان سیاسی باید به تغییرات دمکراتیکی که در این جریان اتفاق افتاده، توجه نشان دهد و با توجه به این مسئله جبهه دمکراتیک را هرچه بیشتر گسترده تر کند تا بلکه بتواند نیروی مقاومت را در مقابل جبهه دیکتاتوری هر چه بیشتر تقویت کند.

چرا وقتی در سایت ها و نشریات مسائلی در مورد سازمان شما منتشر می شود که شبهه برانگیز است، به آن نمی پردازید و ندیده اش می گیرید. مثل خبری که در روزنامه وطن امروز چاپ شده بود به این شکل که همسران ۵ تن از رهبران گروهک اکثریت و گروههای همسو» در ماه فوریه جاری به ایران سفر کرده و «بدون هیچمشکلی خارجشدهاند». چرا سکوت می کنید؟

 

بهروز خلیق ـ مطالبی که در وطن امروز منتشر شد، توسط وزارت اطلاعات تهیه شده و در اختیار این روزنامه قرار گرفته بود. انتشار این مطالب ناشی از هراس رژیم از نزدیکی سازمان ما و اصلاح طلبان است. وزارت اطلاعات نسبت به این نزدیکی فوق العاده حساس است. قصد وزارت اطلاعات از تهیه این مطالب و انتشار مرتب آن ها در روزنامه ها و سایت ها، این بود که هزینه این نزدیکی را بالا ببرد و فشار روی اصلاح طلبان را افزایش دهد و موجب شود آنها از ما فاصله بگیرند.

وقتی سلسله مطالب منتشر شد، ما سکوت نکردیم اعلامیه ای دادیم و گفتیم که این مطالب ساختگی است. وزارت اطلاعات برخی اطلاعات را از گفتگوهای علنی در پالتاک و از مطالب منتشره در سایت ها جمع آوری کرده و با مطالب ساختگی درآمیخته و آن ها را به عنوان اطلاعاتی که گویا از درون سازمان ما درز کرده است، جا زده است.

در مورد مسئله همسران هم باید بگویم که برخی اسامی مندرج در روزنامه وطن  امروز به سازمان ما مربوط نبوده و برخی از آن ها هم سال ها است که زندگی مشترکی ندارند. آن ها برای دیدار کشور و خانواده هاشان به ایران می روند و رفتن آن ها جنبه سیاسی ندارد.

 

شاید  می خواهند چنین به نظر بیاید که شما رابطه ای با جمهوری اسلامی دارید که همسرانتان می روند و بدون مشکلی برمی گردند.

 

بهروز خلیق ـ رفتن به ایران حق هر ایرانی خارج از کشور است. سال ها است که برخی به ایران می روند و بر می گردند. ولی مواردی هم هست که توسط وزارت اطلاعات مورد بازخواست قرار می گیرند. ما رابطه ای با جمهوری اسلامی نداریم. کسانی که به ایران می روند تصمیم خودشان است.

علی صمد ـ اولاً بازگشت به ایران حق هر ایرانی هست و جمهوری اسلامی این حق را از ما گرفته است. ما به دلیل عشق به مردم و کشورمان حق نداریم به کشورمان بازگردیم. آرزوی هر فعال سیاسی است که به کشورش برگردد و برای داشتن یک ایران آباد، آزاد و دمکراتیک مبارزه کند. پس اگر فعالان سیاسی بخواهند به ایران بازگردند می خواهند در عرصه سیاسی، اجتماعی و مدنی برای بهروزی مردم تلاش کنند و حکومت جمهوری اسلامی با چنین رویکردی موافق نیست و  اخیراً هم دیدیم که حتی اصلاح طلبان را نیز سرکوب کرد و موجب فرار و زندانی شذن بخش بزرگی از آنها شد.

دومین مسئله با اهمیت این است که حکومت اسلامی ایران با طرح چنین مطالبی، مثل همسران فعالان، یا عضو سفید، یا بخشی از فعالان گذشته، موضوع تفرقه را بین اپوزیسیون تقویت می کند. هر زمان که همگرایی میان جریانات دمکرات و آزادیخواه اپوزیسیون تقویت می شود، فعالیت تبلیغاتی ارگان های امنیتی و اطلاعاتی حکومت افزایش می یابد و سعی می کند با انجام یک سری کارها فضاهایی را ایجاد کند که جریانات اپوزیسیون چه در داخل و چه در خارج کشور نتوانند به هم نزدیک شوند.

در داخل، در برابر فعالان سیاسی، اجتماعی و مدنی، جمهوری اسلامی چهار سیاست را همواره پیش برده و می برد؛ اول  در برابر کنشگرانی که در ایران در عرصه های مختلف فعالیت می کنند آنقدر فضای امنیتی و هزینه ها را بالا می برد که فرد مذکور مجبور شود کار سیاسی را به کناری بگذارد  و به کار دیگری مشغول شود؛ دوم، آنقدر فضای امنیتی و هزینه ها را زیاد می کند که فرد مذکور، برای آزادی و نجات زندگیش از کشور فرار کند؛  سوم، آنقدر فضای امنیتی و هزینه ها را زیاد می کند که در آخر فرد مذکور را دستگیر و روانه زندان می کند؛ و چهارم، فرد مذکور را می رباید و او را سر به نیست می کند. پس حکومت اسلامی به محض اینکه همگرایی در اپوزیسیون تقویت می شود، سعی می کند فضای امنیتی و هزینه دادن را هر چه بیشتر در داخل گسترش دهد و بدین طریق جریانات داخل را سرکوب می کند و یا تحت فشار سیاسی و امنیتی قرار می دهد و فضائی ایجاد می کند که آنها نتوانند با فعالان اپوزیسیون در خارج از کشور در ارتباط قرار گیرند. و در خارج هم با ایجاد تفرقه سیاست های خود را پیش می برد.

 

به عنوان آخرین پرسش، آیا به نظر شما جنبش سبز مرده؟

 

بهروز خلیق ـ جنبش سبز هم چنان زنده است. جنبش سبز برخاسته از متن جامعه و بازتاب دهنده مطالبات و خواسته های گروه وسیعی از جامعه است. این خواسته ها و مطالبات همچنان زنده هستند. اگر چه جنبش سبز ضرباتی را متحمل شده، بخشی از فعالان این جنبش دستگیر شده و در زندان ها هستند و بخشی مجبور به مهاجرت شدند، اما این جنبش زنده است و مترصد فرصت، و اگر فرصتی به وجود بیاید، طبعا باز هم به خیابان ها برخواهد گشت. یک جنبش لزوما در یک شکل خودش را نشان نمی دهد. همین گستردگی فعالیت در عرصه های مختلف در داخل و خارج کشور، نشان از پویایی و زنده بودن این جنبش است.

 

علی صمد ـ اگر حداقل تظاهرات مسالمت آمیز همین ٢۵ بهمن ماه گذشته را ببینیم، متوجه می شویم که تمام نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به خیابان ها آمده بودند تا تظاهرات مسالمت آمیز اعتراضی مردم برگزار نشود. بنابر این اگر جنبش مرده باشد و طبق تبلیغات رهبر حکومت آقای خامنه ای که اعلام کرد این جنبش تمام شده است و در ادامه ارگان های امنیتی و اطلاعاتی که شمار معترضین را همواره ٣٠٠، ۴٠٠ نفر اعلام می کند، اگر واقعا تبلیغات آنها درست باشد پس چرا اینهمه نیروهای امنیتی بیرون آمدند و خیابان ها را قرق کردند و نمی خواستند که کسی نفس بکشد. اما با این فضای سرکوب باز ده ها هزار نفر در شهرهای مختلف از فراخوانی که داده شده بود حمایت کردند و به اشکال گوناگون به خیابان ها آمدند. در واقع همه واقعیت ها گویای این است که این جنبش همچنان زنده است و آمادگی این را دارد که در موقعیت های مختلف اگر فضایی فراهم شود، خودش را دوباره در سطحی وسیع نشان دهد.

به نظر من این جنبش، جنبشی رنگین کمان است که جریانات مختلف اپوزیسیون دمکرات به انحای مختلف در آن شرکت دارند و اختصاص هم به یک رنگ و فکر ندارد. ما خود را جزء بخش سکولار و دمکرات این جنبش اعتراضی می دانیم.

 

* در معرفی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) از دانشنامه ی ویکیپدیا استفاده شده است.