با یاد و برای مهمانان گرامی ام پروین علوی و فرخ محمودی

در بهترین زمان ممکن، یعنی آن گاه که آفتاب زرپاش(۱) نوروز جهانی، نشاط آفرین و پیوندگر دلها، دنیا را غرق شور و نشاط و زیبایی و امیدواری نموده بود، بخت آن را یافتیم که از “گروه سرو” عیدی یا به گفته ی دوست گرانقدرم آقای حسن زرهی “عیدانه ای” ارزشمند بگیریم!

شاید کنجکاو باشیدکه عیدانه ما چه بوده است؟ بیشتر منتظرتان نمی گذارم. “گروه سرو” مرکب از ۸ نفر جوان بس هنرمند و با استعداد حدود ۳۰ سال سن، در شامگاه پنجم آوریل ۲۰۱۲، در تورنتو کانادا کاری کردند به راستی کارستان! هنرنمایی این گروه بدانسان زیبا و جالب بود که نه تنها خود و مهمانانم، بلکه اکثریت قریب به اتفاق شرکت کنندگان که فرصت گفت وگوی کوتاهی با آنان دست داد، از هنرنمایی آنان کسب بهره و لذت فراوان نمودیم.(۲)

مکان اجرای برنامه کلیسای قدیمی، زیبا و دنج Trinity St. Paul’s Centre  بود. نه فقط از حسن انتخاب زمان، بلکه از گزینش مکان اجرای برنامه نیز بسیار شادمان شدم. ترتیب دادن و آراستن صحنه ای به آن شکوه و دلفریبی، آن هم با هزینه ای قابل تحمل، در کمتر تالاری عملاً امکان پذیر است.

کنسرت گروه سرو

شاید یکی از دلایل مهمی که نهاد کلیسا، علیرغم سیاه کاری های تاریخی گذشته اش(۳) حتی در دنیای امروز هم به حیات خود ادامه می دهد همین است که کلیسا، دیگر یک “نیایشگاه” به مفهوم سنتی کلمه نیست. اکثر کلیساهای امروزی به نهادهای اجتماعی بالنسبه مفیدی تبدیل شده اند که در زمینه های گوناگون از قبیل خدمات نیکوکارانه، آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، عرصه های گوناگون هنری، ترتیب دادن سخن رانی های آموزنده و غیره فعالیت دارند و در عمل ثابت می کنند که وجودشان غیرلازم نیست. پیش از پرداختن به اصل موضوع بد نیست این را هم در داخل پرانتزی کوچک اضافه کنم که در ایران و کشورهای همسایه نیز مسجد، امام زاده، کلیسا، خانقاه، حسینیه، تکیه، آتشکده و امثال این نوع مکان ها، نه تنها کم نیستند، بلکه در آن بخش نفرین شده ی این کره خاکی، عرضه ی فقط این یک قلم کالا، بسیار بیشتر از تقاضا برای آن است! بنابراین از رهبران فکری ایران و تمام شخصیت هایی که در آن بخش از دنیا نفوذ کلام دارند، با مهر و احترام فراوان درخواست می کنم توصیه بفرمایند که از این گونه اماکن “مقدس”، علاوه بر نیایشگاه بودنشان، برای مقاصد نیکی از قبیل اسکان ولو موقت بی خانمان ها و آوارگان، تعلیم و تربیت، آموزش موسیقی و هنر، برگزاری کنسرت و نمایش، سخن رانی های علمی، فرهنگی، ادبی، سیاسی و امثال این امور نیز استفاده شود. مگر نه این است که الگوهای خوب را از هر جای دنیا که باشند، باید شناسایی کرد، اقتباس نمود و عمومیت داد؟ بگذریم.

شاهین فیاض سرپرست گروه سرو

برنامه “گروه سرو”، شامل دو بخش بود؛ بخش نخست موسیقی سنتی یا کلاسیک ایران که در دستگاه شورانگیز شور اجرا گردید. این بخش با پیش درآمد بس زیبا و دلنشین امین ریحانی آغاز شد و با چهار مضراب شاهین فیاض (بر مبنای رنگ کوراوغلی)، چهارمضراب کوشا نجفی، بدیهه خوانی از سعدی و هم چنین آوازهای “خانه خمار” و “دیدار آشنا”(۳)، ادامه یافت. صدای بسیار رسا و گرم ایمن ریحانی و هنرنمایی یاران همراه و همنوازش به راستی بس گرم و جان بخش بود! جالب است بدانید که “گروه سرو”، فعالیت های هنری خود را، تنها از ۲ سال پیش شروع کرده و بدون هیچگونه اغراق، می توان ادعا کرد که یک شبه ره صدساله پیموده اند.

“باش تا صبح دولتش بدمد

کاین هنوز از نتایج سحر است”

بخش دوم و پایانی برنامه، که موسیقی بسیار مطلوب دارنده ی این قلم است، موسیقی فولکلور یا موزیک عامیانه بود. ترانه های محلی را به این دلیل بیشتر دوست دارم که آنها با زیباترین جلوه های طبیعت، مانند لطافت گل های بهاری، نوای دلفریب موج دریا و ریزش آبشار، شکوه آسمان نیلگون، نغمه ی جویبار، درخشش مهر و ماه و از همه اینها مهمتر، با دردها و آرمان های مردم عادی، هم خوانی و پیوستگی نزدیکتری دارند. در این باب چندی پیش، سخن نغزی را از سعید مشکین قلم نقل کرده بودم که تکرار آن را بی مناسبت نمی دانم. مشکین قلم می نویسد؛ “آهنگ های محلی، عمدتاً توسط روستائیان پاکدل، بدون آشنایی با قانون موسیقی در هنگام کار و زحمت، در اشتیاق وصل یا اندوه هجر یار یا جور و ستم اربابان، فی البداهه سروده شده، سپس توسط آهنگسازان حرفه ای، با حذف زواید به موسیقی دستگاهی اضافه شده است.(۴) این بخش از برنامه نیز با در نظر گرفتن متوسط سن اعضای گروه، نوپا بودن آن، محدودیت منابع مالی و عوامل دیگری از این دست، بسیار جالب بود. در این قسمت دو ترانه محلی شیرازی، یک ترانه بوشهری، یک ترانه کردی و دو ترانه از ترکیه با صدای خوب هنرمند مهمان خانم Irene Markoff  استاد موسیقی دانشگاه یورک اجرا گردید. تا یادم نرفته این را هم اضافه کنم که آزیتا زارعی، ابراهیم رهنما، حماسه دانش زاد، آرش جوادپور، سردار محمدجانی، (علی) نیما مدائنی نیز بسیار خوش خواندند و نواختند. درود فراوان بر تمام اعضای “گروه سرو” که شبی خاطره انگیز و فراموش ناشدنی را برایمان ساختند.

امیدوارم در اجراهای بعدی گروه سرو، شاهد آن باشیم که ترانه های بیشتری از سایر مناطق ایران مانند آذربایجان، گیلان، مازندران، ترکمن صحرا، لرستان و غیره نیز در برنامه گنجانده شود.

بررسی امکان همکاری با هنرمند نازنین، محبوب و پرآوازه خانم Monica Jalili نیز به نظرم می رسد که می تواند بسیار مفید و الهام بخش باشد.

برای حسن ختام این نوشته بیتی را از حافظ برایتان می آورم که می فرماید،

ای سرو ناز حسن که خوش می روی به ناز

عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز

پانویس:

۱ ـ تعبیری برگرفته از عبید زاکانی

۲ـ تنها یکی از بزرگان هنرشناس، که افتخار گفت وگو با ایشان را داشتم و شاید مایل به ذکر نامشان نباشد، اجرای گروه سرو را “متوسط” توصیف نمودند. بقیه ارزش گذاری ها در سطح خوب و عالی بودند.

۳ـ ترتیب های دو غزل زیبای حافظ که به آواز خوش خوانده شدند عبارت بودند از :

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما

دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را

۴ـ برای آگاهی از بخش کوچکی از سیاهکاری های کلیسا به کتاب ارزشمند تاریخ زن ستیزی ـ نوشته Jack Holland ترجمه منیره محمدی، نشر زاگرس مراجعه فرمایید.

۵ ـ سعید مشکین قلم، تصنیف ها، ترانه ها، سروده های ایران زمین [۴۹۹ اثر برگزیده با ویرایش و بازبینی ریشه ای] جلد اول، انتشارات خانه سبز ۱۳۸۲.