شهروند ـ آرش عزیزی: «تیر خوردم.» این لب کلام جملهای بود که نیکولاس کالاکونیس، جوان ۲۲ سالهی تورنتویی، روی صفحهی فیس بوک خودش نوشته بود. میتوانید حدس بزنید واکنش پدرش، کریس کالاکونیس، چه بود. به قول حرفی که به تورنتو استار زده «باور نکردنی.»
این از آن خبرهایی نیست که در تورنتو زیاد آنرا بشنویم. اما آنچه خبر را حتی حیرتانگیز میکند مکان حادثه است.
نیکولاس، که کارگر شرکت فولکس واگن است، نزدیک مغازهی «اسپورت چک» (Sport Check) در ایتون سنتر، همان مرکز خریدی که هفتهای یک میلیون نفر از آن بازدید میکنند، تیر خورده بود. چنانکه برای خبرنگاران تعریف کرد صدای «بنگ بنگ بنگ بنگ» را که شنید خودش را به روی زمین پرتاب کرد تا تیر نخورد اما این کار «جواب نداد». گلوله پشت ران چپش را سوراخ کرد. گرچه اکنون، پس از اینکه با آمبولانس به بیمارستان سنت مایک رفت، سالم و سلامت است.
داستان او یکی از آن داستانهای بسیاری است که حادثهی دلخراش و هولناک شنبهی هفتهی گذشته پیش آورده است. گرچه پایان تمام این داستانها به این خوشی نیست.
حوالی ساعت شش و نیم بعدازظهر شنبه بود که درست وسط محوطه ی غذاخوری ایتون سنتر، نزدیک خروجی یانگ و دانداس، کریستوفر هازبندزِ ۲۳ ساله به روی چند نفر آتش گشود. طولی نکشید که جوانی ۲۴ ساله، احمد حسن، کشته شد و هفت نفر دیگر به شدت مجروح شدند. تا ساعتها خطر جدی برای جان چند نفر دیگر نیز موجود بود. اما اکنون که شهروند زیر چاپ میرود اطلاع داریم که همگی در مسیر بهبودی قرار گرفتهاند، منجمله پسر ۱۳ سالهای از اهالی پورت هوپ که به دست پزشکان بیمارستان «کودکان بیمار» بهبود یافته است.
آنچه این حادثه را یکی از دلخراشترین و بهتانگیزترینها در تاریخ اخیر تورنتو میکند میزان تلفات آن (که خوشبختانه بیش از یک نفر نشد) نیست. این واقعیت است که قتلی روز روشن و در یکی از شلوغترین مکانهای تردد شهری صورت گرفته است. این است که گلولههای هازبندزِ جوان نه فقط به قلب احمد حسن که به خود قلب تورنتو خوردند و تمام شهر و کشور را در عزا فرو بردهاند. این واهمه که انتظار چنین مرگ زودبهنگام و دلخراشی را میتوان در جایی مثل ایتون سنتر، در شبی معمولی مثل شنبهی هفته گذشته، دوم ژوئن، داشت اکنون در قلب خیلیها جا گرفته است.
چنانکه بیل بلر، رئیس پلیس تورنتو، اشاره کرد این حادثه بیش از هر چیز ما را به یاد روز باکسینگ ۲۰۰۵ میاندازد که جین کربا، دختر معصوم ۱۵ ساله، درست وسط خیابان یانگ میان آتش دوتا از دار و دستههای ریجنت پارک گیر کرد و به ضرب گلوله از پای در آمد. آن حادثه نیز چند خیابان بالاتر از ایتون سنتر صورت گرفته بود.
***
صبح فردای حادثه، شری دینوا، نمایندهی نیودموکرات تورنتو در مجلس انتاریو، که در ضمن کشیش کلیسای یونایتد هم هست، به درگاه پروردگارش زانو زد و از او خواست به دل تیرانداز، هر که بوده، بیاندازد که خود بیاید و خود را به پلیس معرفی کند.
کمتر از ۲۴ ساعت بعد بود که دعای این نمایندهی سوسیالیست مستجاب شد.
ساعت دو و نیم صبحِ دوشنبه، کریستوفر هازبندز ۲۳ ساله به همراه وکیلش خود را به دستهی ۵۲ پلیس تورنتو رساند و اعتراف کرد تیراندازی کار او بوده است. با توجه به اعترافات او و تحقیقات پلیس تورنتو، که از آن وقت تا کنون تمام نیرویش را صرف این ماجرا کرده است، جزئیات وسیعی از تراژدی شنبه به دست آمده است.
این بار نیز نام دار و دستههای ریجنت پارک در میان است. گرچه پلیس تاکید میکند که حادثه مربوط به کار و بار این دار و دستهها نبوده و حاصل نزاعی شخصی بوده است. هم تیرانداز و هم تیرخوردهی جان باخته (و احتمالا بعضی از سایر هفت نفر تیرخورده) به دار و دستههای شهری مربوط میشدند.
هازبندز ۲۳ ساله، ۱۲ سال پیش بود که به همراه پدرش از گویان به تورنتو مهاجرت کرد. از همان ابتدا به همراه خانوادهاش در محلهی بدنام «ریجنت پارک» سکنی گزیدند. پدرش میگوید هرچقدر بچگی کریستوفر در گویان بیدردسر بود، از چهارده پانزده سالگی به این طرف شروع کرد به دعوا کردن در مدارس. ۱۸ سالش که شد از خانه بیرون رفت و او که «مرد» شده بود از آن پس همیشه با قانون سر و کار داشته است.
در همان مواقع از دوستدختری که دیگر دوستدخترش نیست بچهدار شد تا اکنون این متهم به قتلِ جوان دختری پنج ساله داشته باشد.
در نوامبر ۲۰۱۰ با اتهام تجاوز جنسی به دادگاه رفت، اتهامی که محاکمهی آن هنوز برگزار نشده. به قید ۴۰۰۰ دلار وثیقه و به شرط حبس خانگی آزاد شد، اما ضامنش هر که بود موفق به عملی کردن این «حبس» نشده بود. پدرش به رسانهها گفته که همین دو ماه پیش شش نفر از دار و دستههای ریجنت به سرش ریختهاند و بیش از ۲۰ بار چاقو خورده است.
هازبندزِ ۲۳ ساله اکنون با اتهاماتی بسیار جدیتر روبرو است: یک مورد قتل عمد و شش مورد تلاش به قتل. و در ضمن اتهام غیررسمی شلیک به قلب این شهر.
در آن سوی ماجرا، احمد حسن، نیز جزو آن پنجاه درصد تورنتو بود که لقب «مهاجر» را یدک میکشند.
غروب روز فردای حمله، خبرنگار تورنتو استار که به ایتون سنتر سر زد خبر از چند زن جوان با روسریهای رنگین داد که بیسر و صدا آن دور و بر نشسته بودند. از کسی صدایی در نمیآمد. گریه ها و هقهقها دیگر تمام شده بود و همگان تنها با بهت یکدیگر را در آغوش کشیده بودند. خواهرِ احمد تنها کسی بود که توانست زیر لب بگوید «نمیتوانم حرف بزنم… ببخشید.»
او و خانوادهاش در دههی ۱۹۹۰، وقتی که جنگ داخلی در سومالی بالا گرفت و هر روز قربانیهای بیشتری میداد، به تورنتو آمدند. پدر حسن نتوانست در تورنتو کار درست و حسابی دست و پا کند و این بود که سر از ادمونتون آلبرتا درآوردند. (این دو نکته را مددکاری اجتماعی در تورنتو به خبرنگاران گفته است.) چند وقت پیش اما، به گفته یکی از دوستان خانوادگی که به شرط عدم افشای نام با روزنامهها صحبت کرده، احمد پس از چند سال به تورنتو بازگشت و در مرکز شهر با مادربزرگ و خاله یا عمهاش (در گزارشهای انگلیسی از کلمهی Aunt استفاده شده که میتواند یکی از این دو معنا را بدهد) زندگی میکرد.
به گفتهی پلیس، احمدِ جانباخته نیز مثل هازبندز، متهم به قتل، با دار و دستههای محلهی ریجنت پارک سر و کار داشته است.
گزارشها خبر از این میدهد که فردی با نام «احمد حسن» در شهر فورت مکموریِ آلبرتا (که پنج شش ساعتی بالاتر از ادمونتون است) با اتهام حمل و نقل کوکائین روبرو بوده است. البته تاریخ تولدی که برای او ذکر شده با تاریخ تولد مقتول چند ماه اختلاف دارد و پلیس تورنتو هنوز یکی بودن این دو فرد را تایید نکرده. با این حال منشیهای دادگاه در آلبرتا گفتهاند این میتواند نتیجهی سهو باشد. (گرچه باید اشاره کرد که «احمد حسن» نیز نامی بسیار رایج است.) کار آن پروندهی آلبرتایی هم البته نهایتا به قتل انجامید: عبدالناصر دیری، جوان ۱۹ سالهی اهل تورنتو، که دیگر متهم آن پرونده بود، بعدها در آپارتمانی در فورت مکموری به قتل رسید.
***
اولین جلسهی دادگاه مربوط به این حادثه در روز ۱۵ اوت برگزار میشود. گرچه هازبندز پیش از آن باید در همین روز ۲۵ ژوئن برای پروندهی قبلی خود، آزار و اذیت جنسی، در دادگاه حاضر شود.
اما گرچه مردم تورنتو پس از یک روز بهت و شوک (که به ضرر مالی میلیون دلاری ایتون سنتر منجر شد) به آنجا بازگشتهاند تا جریان زندگی دوباره جاری شود، بسیاری مشغول بررسی عواقب و معانی وسیعتر این حادثه هستند.
صحبت از لزوم کنترل بیشتر بر دارایی و تصاحب اسلحه طبیعی است. اما پیشنهادهایی جنجالیتری هم از راه رسیده است.
گزارش های مختلف نشان میدهد ۲۰۱۲ تا کنون سال بسیار خشنی بوده است. در این سال تا به حال ۱۳۳ نفر تیرخوردهاند در حالی که این میزان تا همین ماه در سال گذشته، ۴۰ نفر و در سال پیش از آن (۲۰۱۰) ۳۱ نفر بود. اعضای شورای شهر، از آدام وانِ چپگرا تا جورجیو مامولیتی راستگرا، صحبت از «تابستان اسلحه» میکنند و راهحلهای مختلف پیشنهاد میدهند. (پیشنهاد مامولیتی، که به جنجالی بودن خود معروف است، احیای مجازات اعدام است.)
اصطلاح «تابستان اسلحه» اولین بار در همان سال شوم ۲۰۰۵ رقم خورد که دار و دستهها تورنتو را روی سرشان گذاشتند. در یک دورهی دو هفتهای در اواخر تابستان ۲۰ تیراندازی دیدیم و از ۷۸ قتل سال، ۵۲ موردش با تفنگ بود. «تابستان اسلحه» البته به زمستان هم کشید تا قتل تکاندهندهی جین کربا، آن بار هم نزدیک ایتون سنتر، در روز باکسینگ (۲۶ دسامبر) پایان دلخراش آن سال باشد.
امید همه این بار این است که این «تابستان» داغتر از این نشود و این «داغی» به پاییز و زمستان سرایت نکند.
برای احمد حسن و خانوادهاش اما دیگر «شانس دومی» وجود ندارد. فرزند آنها، که از جنگ داخلی سومالی جان سالم به در برد تا در یکی از امنترین شهرهای جهان به ضرب گلوله از پای در آید، برای همیشه از میانشان رفته است.