برگزاری سومین سالگرد جنبش مردم ایران در تورنتو با مجتبی واحدی
شنبه ۹ جون ۲۰۱۲، مرکز بین المللی حقوق بشر در ایران با همراهی جبهه متحد دانشجویی مراسم سومین سالگرد جنبش مردم ایران را در سالن اجتماعات مرکز امور شهری نورت یورک برگزار کردند.
دکتر رضا مریدی نماینده مجلس انتاریو، دکتر فرخ زندی استاد دانشگاه یورک، رئیس سکولارهای سبز تورنتو و رئیس کنگره ایرانیان کانادا، حسن زارع زاده اردشیر رئیس مرکز بین المللی حقوق بشر و سخنگوی کمیته دفاع از زندانیان سیاسی و مجتبی واحدی روزنامه نگار و مشاور مهدی کروبی سخنرانان این جلسه بودند.
رضا قاضی از فعالان اجتماعی، گردانندگی مراسم را برعهده داشت.
موری صفی، عضو هیئت مدیره مرکز بین المللی حقوق بشر این مرکز را به کوتاهی معرفی کرد. این مرکز دو سال پیش در تورنتو فعالیت خود را آغاز کرد و درصدد است با پرداختن به ارزش های دموکراسی و حقوق بشر در راستای ارتقای فرهنگ جامعه ی ایرانی قدم بردارد.
آزاده شاهنواز، هماهنگ کننده برنامه جبهه متحد دانشجویی این نهاد را معرفی کرد.
این جبهه در سال ۱۳۷۶ توسط حشمت الله طبرزدی و تعدادی دیگر از یارانش شکل گرفت. جبهه متحد دانشجویی با اعتقاد به سکولار دمکراسی آغاز به کار کرد. یکی از مهمترین وقایعی که جبهه در آن نقش داشت رویداد ۱۸ تیر ۷۸ دانشگاه تهران بود.
شاخه ی کانادای این جبهه در سال ۲۰۱۰ به صورت رسمی کار خود را آغاز کرد و طی این مدت ۱۷ برنامه به طور مستقل یا با همراهی دیگران اجرا کرده است.
جبهه متحد دانشجویی در کانادا تلاش دارد تا صدای جنبش دانشجویی در ایران و نسل جوان در برونمرز باشد.
خانم پرستش پیام خانواده شهید سهراب اعرابی را خواند.
در ادامه دکتر رضا مریدی، سخنانش را ارائه کرد. او با اشاره به اینکه برای یاد کردن از ندا و هزاران ندای دیگر که در خیابان های تهران به دست رژیم شکار شدند، گفت: رژیم جمهوری اسلامی در عرض این سی و سه سال گذشته نه تنها دستش به خون ملت ایران آلوده است، نه تنها دستش به اموال ملت ایران آلوده است، نه تنها محیط زیست ملت ایران را از بین برده و دارد می برد، بلکه در صحنه ی جهانی کاری کرده که از اعتبار ملت و کشور ایران به نحو زیادی کاسته شده است.
دکتر مریدی سپس از خصوصیات منفی رژیم جمهوری اسلامی گفت و مشخصات رژیم آینده ایران را ترسیم کرد و افزود: این رژیم، رژیمی ایدئولوژیک و مذهبی ست و باید برود. در رژیم آینده باید حقوق همه افراد ملت یکسان باشد. قوانین ایران باید برمبنای مدنیت باشد نه بر مبنای شرع. باید همه فرهنگ ها و زبان ها آزاد باشند. حکومتی باشد که همه ی ایرانی ها در آن آزاد باشند. حکومتی بر مبنای دمکراسی پارلمانی به انتخاب ملت ایران.
در ادامه، آزاده شهنواز پیام خانم سکینه نوروزی مادر شهید شاهرخ رحمانی را خواند. در این پیام آمده است: … پسرم در عاشورای ۱۳۸۸به شکل هولناکی توسط ماشین نیروی انتظامی زیر گرفته شد و تمام دنیا شاهد چگونگی شهید شدن پسر من بودند. پسرم برای رسیدن به آزادی و دموکراسی به خیابان رفت و در روز عاشورا جان خودش را در این راه از دست داد. من از عاملان جنایت به مقامات شکایت کردم ولی کسی پاسخگو نبود.
در پایان پیام، خانم نوروزی از مردم خواسته بود که خانواده های شهدا را تنها نگذارند و در مقابل جنایات رژیم فاشیستی سکوت نکنند.
آقای پویا از مرکز بین المللی حقوق بشر پیام مسعود علیزاده، از بازداشتی های کهریزک که جان سالم به در برده، را خواند.
در این پیام، علیزاده از چگونگی فعالیت خود در ستاد میرحسین موسوی و چگونگی دستگیر شدنش گفته است: … در گیرودارهای اعتراضات انتخاباتی، بازداشت و روانه ی کهریزک شدم. خاطراتی از آنجا همیشه ذهن مرا آزار می دهد. بدتر از همه برهنه کردن پیرمردانی بود که همه ی آنها جای پدران ما و مامورینی بودند که اقدام به برهنه کردن آنها می کردند. هیچوقت چهره ی ناراحت و شرمگین آن مردان پیر را از یاد نمی برم. هیچوقت چهره ی دوستانم که در کنارم شهید شدند را از یاد نمی برم…
دکتر فرخ زندی در آغاز سخنانش متنی انگلیسی را از سوی کنگره ایرانیان کانادا در رابطه با گرامیداشت سومین سالگرد خیزش مردم ایران برای عدالت و دمکراسی خواند.
دکتر زندی سخنانش را با مروری بر انتخابات سه سال پیش و تقلب صورت گرفته و اعتراضات مردمی در پیامد آن ادامه داد و گفت: مردم به جان آمده ی ایران در قالب جنبش سبز آمده بودند تا مطالبات سی ساله ی خود را پس بگیرند.
او با اشاره به کشته و شکنجه شدگان و زندان رفته ها گفت، هیچیک نمی توانستند قیام کرده باشند تا حکومت مذهبی ولی فقیه را تثبیت کنند. حکومت اسلامی در ایران بر بنیاد یک قانون اساسی غیرعادلانه و ضد آزادی به وجود آمده که راه های تغییر خود را بسته است. قانون اساسی جمهوری اسلامی غیر ملی و غیردمکراتیک است … اکثر مردم ایران حکومت مذهبی را در کلیتش نمی خواهند.
دکتر زندی دیگر کاستی های قانون اساسی را مفصل برشمرد و مخالفت مردم ایران با این قانون اساسی را “نه فقط ولایت فقیه و قوانین تبعیض آمیز و غیردمکراتیک آن” دانست، “بلکه روح حاکم بر مجموعه معیارها و قوانینی که با هدف استقرار و تثبیت و تحکیم سلطه ی استبداد دینی بر کشور تنظیم شده”، خواند.
دکتر زندی با خواندن بخشی از نوشته ی حشمت الله طبرزدی درباره ی سیر مبارزاتشان با رژیم، و دیدن بسیاری از نابسامانی ها و جنایت ها، به جمع بندی که طبرزدی به آن رسیده اشاره کرد:”… به این جمع بندی رسیدیم که دین باید از دولت جدا شود و در غیر این صورت هرگز به آزادی، عدالت، جامعه مدنی، دمکراسی و حقوق بشر نخواهیم رسید.”
دکتر زندی با اشاره به کاستی های قانون اساسی و وجود نهادهای نظارت که راه هرگونه اصلاحی را در جامعه بسته است، به اشکال نظریه اصلاح طلبان که همچنان به اصلاحات اعتقاد دارند پرداخت و نقش آنان را در پیدایش این وضعیت مخرب خواند.
رئیس سکولارهای سبز تورنتو در پایان گفت: از این فرصت استفاده می کنم و از میهمان برنامه، جناب واحدی، نماینده جناب آقای کروبی، سئوال می کنم که آیا سخنان اخیر ایشان که گفته من با افتخار می گویم که اصلاح طلب نیستم، به معنای نفی وجودی جمهوری اسلامی و الحاق ایشان به صف انحلال طلبان که خواستار حکومت سکولار و استوار بر موازین منشور حقوق بشرند، دانست؟ از ایشان تقاضا می کنم وضعیت خودشان را در مورد قانون اساسی جمهوری اسلامی و کلیت نظام روشن کنند و اگر لطف کنند در صحبت خود از وضعیت آقای موسوی که در آن به دوران طلایی امام خمینی رجوع شده، بفرمایند.
نوبت به حسن زارع زاده اردشیر رسید. اردشیر فعال حقوق بشر، روزنامه نگار و سخنگوی سابق جبهه متحد دانشجویی و دبیرکل کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی است. این کمیته در سال ۷۷ در تهران تأسیس شده است. اردشیر در ایران ۱۲ بار دستگیر شده و حدود دو سال در سلول های انفرادی گذرانده.
او برنده چند جایزه حقوق بشری شده و در حال حاضر در تورنتو مدیر اجرایی مرکز بین المللی حقوق بشر است.
حسن زارع زاده اردشیر با سپاس از سخنرانان و حاضران سخنانش را آغاز کرد و گفت: آنچه به نام جنبش سبز رخ داد در واقع تنها حاصل یک انتخابات ریاکارانه نبود، بلکه این اتفاق محصول یک روند تاریخی در مبارزات دمکراسی خواهانه مردم ایران بود.
اردشیر با اشاره به اینکه «ما در ۱۸ تیر ۷۸ فریاد اتحاد اتحاد و دیکتاتور باید برود را سر داده بودیم»، گفت: البته امروز هم باز اگر در گذشته سیر کنیم و خود را در برزخ سیاسی میان استبداد جمهوری اسلامی و اپوزیسیون پراکنده ناموفق قرار دهیم تنها به سرخوردگی جامعه دامن خواهیم زد و در اصل به بقای استبداد مذهبی.
اردشیر با تأکید بر اینکه اپوزیسیون پراکنده و چند قطبی است و از آشفتگی فرهنگی و خودمحور بینی رنج می برد، گفت: به نظرم اختلاف اندیشه و تاکتیک سیاسی امری عادی است اما متاسفانه این موضوع به دلایل غیر منطقی به اختلافات گروهی مغرضانه رسیده که تنها نفع آن را رژیم استبدادی می برد.
اردشیر جریان اصلاح طلبی را از نظر دور نداشت و با اشاره به اینکه “بخشی از جریان اصلاح طلبی نگاه ابزاری به جنبش داشت و به دنبال گذار مسالمت آمیز از طریق مذاکره بود” افزود: اما امروز هم همان اطلاح طلبان دانسته اند که با دستگاه ولایت فقیه هرگونه شعار اصلاح طلبی با بن بست روبرو است بنابراین به سمت اپوزیسیون سوق پیدا کرده اند. یعنی گفتمان اصلاح طلبی دیگر فاقد ارزش و اعتبار شده چون پایگاه اجتماعی خود را از دست داده و راهی برای نفوذ به قدرت نمی بیند.
اردشیر چنین رویکردی را دلیلی برای تجدیدنظر در عملکرد و رفتار سیاسی اجتماعی اپوزیسیون و فعالان مدنی خواند و گفت: نیروهای فعال ایرانی نمی توانند با انگیزه های فرقه گرایانه و گروهی دمکراسی خواه باشند و باید خود را در مسیری قرار دهند که مردم ایران و مطالبات آنها قرار گرفته است. جامعه ما پلورالیسم را تجربه می کند. با نگاهی به طیفهای سیاسی و نیروهای اجتماعی، مدنی گسترده که در زندانها حضور داشته و دارند ماهیت این جنبش پلورالیستی در داخل مشخص می شود.
زارع زاده اردشیر با اشاره به اینکه “بهترین گزینه، جایگزینی نظام است”، نگاهی کرد به الگوهایی برای گذار به دموکراسی که ساموئل هانتینگتون طرح کرده. گذار از طریق داد و ستد با حکومت استبداد، گذار از طریق مذاکره و گذار از طریق جابجایی حکومت استبداد.
سخنران سپس به توضیح هریک از این الگوها پرداخت و گفت: در الگوی گذار از طریق جایگزینی نقش و میزان مشارکت نیروهای سیاسی اپوزیسیون از درجه اهمیت بالایی برخوردار است، اپوزیسیونی که به اصول دموکراسی به عنوان محور اساسی تغییر سیاسی در حکومت معتقد باشد و خود عاملی برای گذار به دموکراسی تبدیل شود… بخش های متنوع اپوزیسیون باید قادر باشند با حفظ مواضع خود به همبستگی و اتحاد دست پیدا کنند، به خود سازمانیابی برسند و همراه با مبارزان و جنبش داخل کشور به “مبارزه طلبی سیاسی” بپردازند.
اردشیر در توصیف وضعیت حکومت و اپوزیسیون از دکتر بشیریه نقل قول کرد: شکاف پذیری در شرایط فرسایش ساختار اقتدار، ویژگی اصلی ساختار قدرت است در حالی که عکس این پدیده یعنی ائتلاف پذیری ویژگی اصلی جنبش مخالفان به شمار می رود.
اردشیر افزود: نقش اپوزیسیون خارج از کشور در تقویت مبارزه سیاسی داخل کشور، شکستن بن بست سیاسی موجود از طریق ایجاد ارگانهای متحد کننده در حمایت از جنبش است…
اردشیر درخصوص موضوع سرکوب باز از دکتر بشیریه نقل قول کرد: با توجه به تجربه تاریخی رژیم هایی که سرنگون شدند می دانیم که توسل به زور و اسلحه، حبس و شکنجه و آزار، تعقیب/ بازداشت و … همه نشانه های فرسایش شدیدساختار اقتدار حکومت ها است، به ویژه آنکه توسل به چنین اقداماتی برای بقاء حکومت اهمیت حیاتی پیدا کند. هر عاملی که به هر دلیلی بر توانایی کاربرد زور و خشونت حکومت تاثیر منفی بگذارد می تواند به فروپاشی آن بینجامد.
مدیر مرکز بین المللی حقوق بشر در پایان افزود: اپوزیسیون با اتخاذ تاکتیک های روشمند مبارزه طلبی سیاسی در پیوند عمیق با جنبش همبستگی، می تواند شرایط لازم در مقابله با حکومت دینی را فراهم سازد و مسیر را برای تقویت و هدایت جنبش، و جایگزینی یک حکومت دموکراتیک و ملی به جای حکومت دینی هموار نماید.
در این بخش برنامه، منوچهر بهرامیان شعری که برای مادر سهراب اعرابی سروده بود، خواند. او گفت، یکی از راه های مبارزه قلم است که قلم سرچشمه از هنر گرفته و هنر یکی از مهمترین سلاح هایی ست که روشنفکر به دستش می گیرد تا با دیکتاتوری ها مبارزه کند.
پرسیدمش کجا بودی
کجا
گفت، جهنم زهرا
آنجا که در نهایت هر روز
تهمینه مادر سهراب
با شاهنامه ای روی دست
آنقدر مویه می کند
که صدای جیرجیرک ها خاموش
تا صدای موتورسواران گم
در پشت درختان جهنم زهرا
کم نمی آورد
در نهایت هر روز
وای مادر، وای سهراب
می دانم، می دانم
دوباره سبز خواهی شد
میهمان ویژه برنامه، مجتبی واحدی، زاده ی شهر قم، سیاستمدار، مقاله نویس، روزنامه نگار، مهندس شیمی و مشاور ارشد مهدی کروبی، از ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۶ رئیس دفتر مهدی کروبی، از ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۸ سردبیر روزنامه آفتاب یزد، معاونت وزارت دارایی از ۱۳۶۷ و مشاور رسانه ای و مطبوعاتی مهدی کروبی در مجلس ششم و انتخابات ریاست جمهوری در ۱۳۸۴. واحدی پس از زندان خانگی مهدی کروبی در بهمن ماه ۱۳۸۹ به عنوان سخنگو و مشاور ارشد مهدی کروبی در خارج از ایران در حمایت از جنبش سبز فعالیت می کند.
فشرده ای از سخنرانی مجتبی واحدی که از فایل صوتی پیاده شده، می خوانید:
قبل از هرچیز پاسخ پرسش دکتر زندی را بدهم. من تکلیف خودم را با وضعیت فعلی ایران خیلی شفاف و روشن مشخص کرده ام. جمله ای که ایشان از من نقل کردند که من با افتخار گفته ام اصلاح طلب نیستم، آن را در مقطعی گفتم که آقای خاتمی و بعضی از دوستان در سال گذشته همین روزها موضوع شرکت در انتخابات ۱۲ اسفند ۹۰ را شروع کرده بودند. من گفتم که اگر اصلاح طلبی این است که ما بار دیگر برگردیم به سیستمی که ثابت شده مجریان و ناظران انتخابات دزد آرای مردم هستند، ما باز هم در انتخابات شرکت کنیم، من با افتخار می گویم که اصلاح طلب نیستم. اینکه به دنبال اصلاح این حکومتی باشیم که از خودش به هیچ وجه نشانه ای از اصلاح شدن نشان نمی دهد، من اصلاح طلب نیستم. با اینکه در ذات همه ی انسان ها اصلاح طلبی هست، اما آن تعریف خشکی که در داخل ایران برای اصلاح طلبی می شود، من آن را قبول ندارم.
سئوال شد که تکلیف من با حکومت مذهبی چیست؟ من خیلی صریح می گویم گمان می کنم در حال حاضر هیچ کس نمی تواند ادعا کند که یک ارزیابی صحیح از خواسته اکثریت مردم ایران دارد. ما همه برداشت هایمان را می گوییم. متاسفانه شیوه ی حکومت ایران به نحوی بوده که هیچ سازمان علمی و آزاد برای نظرسنجی و بررسی اجتماعی در ایران وجود ندارد و خیلی سخت شاید غیرممکن باشد که کسی با قاطعیت بگوید درخواست و نظریه اکثر مردم این است.
اینکه من برداشت می کنم که اتفاقا در مقاله ای که سه روز پیش در سایت سحام نیوز هم منتشر شد، گفتم من اعتقاد دارم و فکر می کنم آقای کروبی هم اعتقادش این است که بایستی با توجه به انتخاباتی که پیش آمده برای تعیین نوع حکومت همین الان در ایران یک رفراندوم برگزار شود و رفراندومی که نه این حکومت برگزار کند، و به عنوان یک ایرانی با کمال تأسف می گویم که امروز هیچ انتخاباتی در ایران بدون نظارت بین المللی آزاد نخواهد بود. تمام نهادهایی که در کشورهای دیگر آزادی انتخابات را تضمین می کنند در ایران از هم پاشیده است: احزاب، رسانه ها، ناظران مستقل. و با کمال تأسف باید بگویم خودمان توان نظارت نداریم.
من اعتقاد دارم با توجه به تردیدهای اساسی که نسبت به مشروعیت حکومت وجود دارد باید نظرخواهی شود. گمان می کنم اگر امروز نظرخواهی شود شاید آقای کروبی شاید کماکان براساس قرائتی که خودش از جمهوری اسلامی دارد که بارها گفته این حکومت نه جمهوری ست نه اسلامی، باز هم کماکان به جمهوری اسلامی رای بدهد، ولی برداشت من این است که اکثریت مردم با توجه به تجربه ی سی و سه سال گذشته به جمهوری اسلامی رای نخواهند داد.
تا روزی که در هر کشوری، متولیان یک حکومت، مفسران آن ایدئولوژی باشند که می خواهند پیاده کنند، اوضاع همین است، زیرا هر روزی به هر نحوی صلاح بدانند آن مذهب را در خدمت اهداف حقیر خودشان می گیرند. برداشت من این است که مردم ایران به هیچ حکومت ایدئولوژیک رای نخواهند داد. بگذارید همان کلامی را بگویم که هم دکتر مریدی گفتند و هم دکتر زندی یعنی آنچه که مردم ایران می خواهند.
اما بحث اصلی جلسه این بود که موانع و چالش های در مقابل دمکراسی. وقتی برمی گردیم به منطقه ی خودمان می بینیم ایران اولین کشوری بوده در منطقه ی خودمان که به دنبال مظاهر دمکراسی رفته، ما اولین کشوری بودیم که پارلمان داشتیم، عنوان مشروطه را آوردیم، قانون اساسی نوشتیم، نهضت ملی داشتیم، چرا به نتیجه نرسیدیم؟ بزرگترین خدمتی که ما می توانیم در این دوره به جنبش دمکراسی خواهی در ایران کنیم، بررسی این موضوع است که چرا در حالی که جلوتر از کشورهای دیگر بودیم، الان از نظر مبانی دمکراسی عقب تر هستیم؟ الان افغانستان و عراق انتخابات آزاد دارند، و ترکیه دارد به یک الگوی خوب حتی برای مذهبی ها تبدیل می شود.
یک مقدار برگردیم به خودمان و اشکالات خودمان. ما یکی از اتکاهایی که به مذهب می کنیم، برمی گردد به تنبلی های خودمان. اینکه ما به یک نفر اتکا می کنیم، معمولا ما در تاریخ کشورمان به دو کاراکتر خیلی علاقه داشتیم یکی قهرمان، یکی خائن. به عبارت دیگر دنبال قهرمان و مقصر هستیم و حاضر نیستیم نقش خودمان را ببینیم. گمان نمی کنم کسی تردید داشته باشد که در سال ۵۷ با حضور اکثریت مردم در ایران یک انقلاب بزرگ آزادیخواهانه شکل گرفت. مردم به خیابان ها آمدند و کشته دادند. چرا امروز به اینجا رسیدیم؟ به خاطر اینکه ما رها کردیم و سپردیم به آقای خمینی و دیگران. حتی نخبه گان ما هم دچار تنبلی بودند. شما اگر روش تدوین قانون اساسی را در سال ۵۸ ببینید، آقای دکتر حقیقی و دوستان دیگر آمدند پیش نویس قانون اساسی بلژیک و فرانسه را گرفتند و ملغمه ای درست کردند. بعد هم ولایت فقیه را بهش اضافه کردند و امروز هر کس هرطور دلش می خواهد از قانون اساسی یک برداشتی می کند. دوستان در جنبش سبز می گویند اجرای بدون تنازل قانون اساسی و آقای خامنه ای هم بیشتر از همه می گوید اجرای قانون اساسی. یعنی اختیاراتی که این قانون اساسی به رهبر می دهد هیچ رهبری حاضر نیست از آن بگذرد. علتش این است که ما کار را رها کردیم و واگذار کردیم به یک مشت آدم که بعضی از آنها آدم های خوبی هم بودند، همه جور آدمی هم در آن بود: از ملی، مذهبی، روحانی، آقای طالقانی، مقدم مراغه ای، منتظری، بهشتی و دیگران.
کافی بود ما همان روزها مشروح مذاکرات قانون اساسی را گوش می دادیم، نحوه ی شکل گیری و نحوه ی تنظیم و تصویب آن را می دیدیم، من مطمئنم بسیاری به آن رای نمی دادند. ما همه امروز از مقام آقای منتظری به نیکی یاد می کنیم. آقای منتظری یکی از شخصیت هایی ست که قطعا در تاریخ خواهد ماند. ارزش بزرگش این است که زمانی که همه علائم نشان از آن داشت که آقای خمینی در معرض فوت است و کافی بود آقای منتظری ساکت بماند تا سه ماه بعد رهبر شود، در مقابل ظلم ساکت نماند. اما همین آقای منتظری در موقع تدوین قانون اساسی می گوید، انتخابات یعنی چه، باید رهبر رئیس جمهور را تعیین کند. در همان مجلس آقای خزعلی وقتی بحث آزادی مطبوعات می شود، می گوید چرا فقط گفتید آزادی مطبوعات، فردا حکومت می گوید نگفتید آزادی سخنرانی، پس باید بنویسید همه چیز آزاده که حکومت سوءاستفاده نکند. همان آقای خزعلی(پدر دکتر خزعلی) ببینید امروز به کجا رسیده و مرحوم آیت الله منتظری به کجا رسیده.
امروز هم باز دنبال این هستیم که قهرمان درست کنیم، شورای هماهنگی راه سبز، آقای کروبی، آقای موسوی، آقای خاتمی، آقای رفسنجانی، دنبال قهرمانیم یا مقصر. در انتخابات سال ۸۸ شصت، هفتاد درصد مردم شرکت کردند. به هرحال مردم پذیرفتند در این سیستم اگر اشکالی هست عمومی ست و مسئولیتش را بپذیریم.
اگر می خواهیم این وضعیت تکرار نشود، بزرگترین چالش در برابر دمکراسی وضعیت خود ماست.
تنبلی ماهاست. که می خواهیم یک نفر را پیدا کنیم و همه بار مسئولیت را گردن او بیندازیم.
چه عواملی باعث شده که حاکمیت هیچ ناظری نداشته باشد که بتواند چنین سرکوب کند. من قطعا نقش مذهب در حکومت را بی تأثیر نمی بینم که یک تقدس موهوم و کاذبی به حاکمان داده شد که کسی از آنها سئوال نکند. اما ما هم آن زمان که حاکمیت چنین بسته نبود تلاش نکردیم سیستم های نظارتی فعال بگذاریم.
ما اگر قرار است به دمکراسی در ایران برسیم باید کاری کرد همه باور کنند که در حکومت آینده حقشان حفظ خواهد شد. اینگونه نباشد که یک عده فکر کنند اگر این حکومت سرنگون شد، بناست اصلاح طلبان را اعدام کنند. من در این یک سال اخیر بیش از هر کسی سیاست های اصلاح طلبی را نقد کرده ام، ولی همان مشی هم طرفدارانی دارد. ولی من اصلاح طلبی را اتلاف وقت و انرژی می دانم، ولی همه که چنین فکر نمی کنند. جامعه ی امروز ایران به نظر می رسد اکثریت ندارد. جامعه متشکل از اقلیت هاست. یک سری اصطلاح طلبی را قبول دارند، یک سری اصلاح طلبی همراه با براندازی را قبول دارند، یک سری براندازی می خواهند، و حتی کسانی هستند که طرفدار آقای خامنه ای هستند، ولی من به صراحت می گویم، آقای خامنه ای ننگ اسلام و ننگ ایران است.
آینده ی ایران متشکل از اقلیت هایی خواهد بود و هنر ما این است که ظرفیت این را داشته باشیم که این اقلیت ها را کنار هم بنشانیم و حداقل اشتراکشان را نشان دهیم و بر آن اساس به هم نزدیک شویم.
بعضی از برخوردهایی که می شود، عده ای که یا وابسته به نظام هستند، یا قبلا وابسته به نظام بودند و می خواهند جدا شوند، بعضی برخوردها آنها را وحشتزده کرده. البته اگر کسی دستش به خون آلوده است هیچ کس نمی تواند توقع داشته باشد که ببخشند و محاکمه نکنند.
وضعیت آقای خامنه ای به جایی رسیده که بغل گوشش آقای ناطق نوری مشاور رهبری هم دیگر حرفش را نمی خواند. در چنین حکومت متزلزلی بسیاری از مردم این پتانسیل را دارند که به مردم برگردند، کاری نکنیم که آنها وحشت کنند. بسیاری از همین اصلاح طلبان الان دارند هزینه می دهند، همه ی اینها بخشی از جامعه ی ایران هستند.
پس از سخنان مجتبی واحدی، بخش پرسش و پاسخ برگزار شد. تعداد زیادی پشت میکروفن صف بستند و برخی فقط حرفشان را بدون پرسشی زدند و برخی هم پرسش هایشان را مطرح کردند. این بخش یک ساعت و چهل دقیقه به درازا کشید.
اولین کسی که اعتراض خود را به حضور آقای واحدی بیان داشت، خانم سایه حسن بود که قبل از سخنرانی فراخوانی برای تظاهرات در مقابل محل سخنرانی داده بود.
او پس از برنامه در وبلاگ خود به نام “شیر و خورشید تا ابد” گزارشی از این تجمع اعتراضی منتشر کرده که در بخشی از آن آمده است:
نیروهای طرفدار دموکراسی در تورنتو کنفرانس اصلاح طلبان را که در آن سخنران کلیدی مجتبی واحدی بود به یک اعتراض علیه رژیم تبدیل کردند…. فعالان مستقل مثل خود من و همچنین گروه های متعدد مخالف رژیم یک حرکت اعتراضی را، هم به صورت تظاهرات در بیرون محل برگزاری مراسم در میدان مل لستمن، و هم در داخل جلسه در قالب پرسش و پاسخ و یا اظهار نظرهای مختلف، اعلام کرده بودند. در حالی که ده ها معترض در خارج از میدان مل لستمن با در دست داشتن پرچم شیر و خورشید جمع شده بودند و شعارهای ضد رژیم می دادند، ده ها تن از فعالان در داخل سالن سخنرانی حاضر شدند و در اساس، با در دست گرفتن زمان پرسش و پاسخ، مخالفت خود را نه تنها با مجتبی واحدی که هنوز هم رابطه نزدیکی با کروبی دارد، بلکه با تمامیت رژیم اسلامی ابراز کردند. سخنران اول من بودم و گفتم “در جایی که رژیم اسلامی از جمله هر دو جناح تندرو و اصلاح طلب باید سرنگون شود، واحدی این واقعیت آشکار را که او کسی است که به مدت ۳۰ سال برای رژیم اسلامی کار کرده است و دستش به خون مردم ایران آلوده است، به سادگی نادیده می گیرد و از آن می گذرد”. من گفتم که او “به این آسانی نمی تواند دست های خود را از خون بشوید و بگوید که من دیگر یک اصلاح طلب نیستم (به خصوص با توجه به احترام آشکاری که او هنوز برای موسوی و کروبی احساس می کند.)” من تاکید کردم که “هر دو کروبی و واحدی کسانی هستند که باید به خاطر جنایات خود علیه مردم ایران تحت پیگرد قانونی بگیرند”. همچنین من به روشنی بیان کردم که “من نه او را و نه اردشیر زارع زاده را به عنوان اپوزیسیون نمی شناسم و فرخ زندی هم با پیوستن به این برنامه اصلاح طلبی، یک خط روشن بین خود و اپوزیسیون کشیده است”. در حالی که مجتبی واحدی قصد پاسخگویی به بیانات من را داشت، من گفتم که نه سازمان دادن این برنامه و نه خود واحدی هیچ اعتباری ندارند و من هیچ سئوالی از او ندارم، من فقط برای اعتراض به آنجا آمده ام. فعالان دیگر درست پشت سر من ابراز مخالفت خود را با این عامل رژیم که با دیدن سرنگونی قریب الوقوع رژیم، بدون هیچ گونه پاسخگویی برای نقش بالای خود در درون رژیم اسلامی در ۳۰ سال گذشته، می خواهد از آن بگذرد، ابراز داشتند.
Aghaye Shahram Harfe dele mano zadin mercy
بنده هم یکی از شرکت کنندگان در این مراسم بودم که طرفدار هیچ کسی نبوده و نیستم. حرکت خانم سایه که اولین پرسش رو مطرح کردن رو بسیار توهین آمیز و قلدر مابانه ارزیابی کردم. ایشون همه رو به اصلاح طلب بودن متهم کردن در حالیکه تمامی شرکت کنندگان در این جلسه و سخنرانان آان رسما انزجار خودشون رو از اصلاح طلبها اعلام کرده بودند، که در این بین، سکولارها مرام نامشان صراحتا بر اساس انحلال طلبی پای گذاری شده. چنین رفتاری از یک خانم تحصیلکرده جوان بسیار بعید بود و آدم رو یاد چماقداران زمان شاه و انصار حزبالله میانداخت. دوستان حزب کمونیستهای کارگری هم که هیچ چیز در تضییع حق بقیه در استفاده مفید از این جلسه کم نگذاشته بودند. افرادی که برای به هم زدن ایم جلسه آماده بودند نه تنها اطلاعی از اوضاع و احوال ایران نداشتند بلکه اساسا هیچ کدام از مدعوین رو هم نمیشناختند. به نظرم افرادی مانند خانم سایه و حزب کمونیست کارگری بیشتر تداعی کننده گروههای فشار و بسیجیهای خامنهای هستند تاا افرادی روشنفکر.
این خانم حسن باید خودش را به دکتر معرفی کند. همچنین این گروه کمونیستی و سلطنت طلبی که اعلامیه داده بودند بر علیه مراسم ولی معلوم هست که جتی حرف های سخنرانان و سابقه آنها را هم نمی دانن
اتفاقا من فکر می کنم گزارشگر کار خوبی کرده که از قول خودشون نوشته. اینجوری اونایی که مثل من توی سالن بودند و تعدادشون رو دیدند، می فهمن که اینا چقدر بی پایه و اساس شعار میدن
سه چهار نفر توی سالن بودن که سه تاشون کمونیست بودند فکر کنم از کمونیست کارگری ها، یکی هم سلطنت طلب یعنی خود این خانم. عکس بیرون هم که معلومه چند نفرن میشه شمرد ۸ نفرن. این در متن خانم سایه معنیش اینه: ده ها نفر توی سالن و ده ها نفر بیرون سالن
اینجوری کم کم یاد میگیرن که با عدد و رقم با احتیاط حرف بزنن و خالی بندی نکنن که آبروریزی میشه. در ضمن تا وقتی حرف اینا منعکس نشه که معلوم نمیشه چی توی چنته دارن. اتفاقا باید همیشه حرفاشون رو از قول خودشون نقل کرد
من متوجه نشدم چرا توجه مخصوص به خانم سایه حسن در این گزارش شده است. ضمنا با عرض پوزش اولین اصل روزنامهنگاری حکم میکند گزارش مستقل از تجمع اعتراض میدادید نه این که حرفهای خود برگزارکنندهگان را منعکس کنید بدون هیچ نظری. مثلا ترکیب نیروهای اعترض کننده چه بود؟ تعدادشان چقدر؟ شعارهایشان چه بود.