نامه خوانندگان

 به جای مقدمه: مردی فرزندی دوبین داشت؛ به او فرمان داد که ای فرزند برخیز و ظرف روغن را به نزد من بیاور، فرزندکه به دوبینی مبتلا بود به نزد پدر بازگشت و گفت امر تو راست لیک کدام یک از این دو ظرف را باید به نزد تو آورم؛ پدر خشمگین و ناشکیبا؛ فرزند خود را به عتاب خطاب کرد که خیره سری نکن، تنها یک ظرف روغن در آن کنار هست و همان را به نزد من بیاور. فرزند حدیث خود را مکرر به نزد پدر بازگو کرد. پدر از سر نابردباری و خشم به فرزند خویش فرمان داد که یکی از آن دو بشکن و دیگری را نزد من آر، فرزند آن ظرف شکست و دیگر هیچ ندید!

 سمیناری در تاریخ ۹ جون۲۰۱۲ با عنوان “بررسی چالش های دموکراسی خواهی در ایران” در شهر تورنتو برگزار گردید. حضور افراد متعدد در این سمینار می توانست به غنای چنین برنامه ای از حیث شکل و محتوا بیفزاید که متاسفانه آن چه در این سمینار هویدا بود روح انتقام و خشم و کینه، بی تجربگی، ناورزیدگی سیاسی جمعی با سوت و کف بی وقت و بی هنگام که سعی در تخلیه هیجانات فروخورده خود داشتند.

بنابراین به نظر می رسد که شایسته است به نکاتی اشاره شود و به آنها توجه کرد:

۱ ـ مشکل مردم ایران و جامعه ایران چیست؟ نبود جریان های چپ؟ حضور حاکمان راست؟ خشونت جریان های اقتدارگرا؟ حذف جریان های سیاسی و جریان های اعتقادی و نحله های دینی؟ آیا به راستی مساله ایران حداقل از زمان مشروطیت تا به حال کمونیسم یا لیبرالیسم، اصلاح طلب، اسلام گرا و… بوده است یا آزادی و آزادگی و آزادی خواهی؟

۲ ـ واضح است که حداقل در این مساله اساسی که “مساله ایران و ایرانیان” آزادی و آزادگی بوده است و حداقل شاید بتوان این باور را “قدر متیقن” تمام این جریان ها در دوران معاصر دانست. و روشن است که هر کدام از آنها در برهه ای اگر حاکم نبوده اند به گونه ای ذی نفوذ در حاکمان بوده اند پس چرا هیچ یک از آنها آزادی و آزادگی را برای مردم به ارمغان نیاورده اند و روزگار ما مردم هر روز در دست این حاکم مستبد و آن عالم متحجر نقش بسته و سرانجام به بی سرانجامی ره یافته است!!

۳ ـ نفوذ ایدئولوژی های گوناگون از دین گریز تا دین گرا و دین مدار و از چپ تا راست و میانه رو و… در روح و وجود تمام جریان های سیاسی ایران و آمیخته شدن این جریان ها با ایدئولوژی های خود و تعصبات بی حد و مرز طرفداران و بانیان و رهبران این جریان ها تا آنجا گسترش یافته که نقد ایدئولوگ مربوط به جریان خود را به معنای نفی آن تلقی می نمایند و نفی آن را به معنای تضاد و تضاد را بدون شک به معنای دشمنی و تهاجم در نظر می گیرند و لذا ناگزیر آنها باید به این تهاجم پاسخ دهند و واضح است که پاسخ تهاجم، تهاجم است!

۴ ـ تلاش برای تحقق و رسیدن به آزادی تنها از مسیر یک جریان سیاسی که رهبران و طرفداران آن در تمام این سال ها پی گیری کرده اند و با آن مدعی آزادی ایران شده اند تنها نتیجه اش ترویج دعاوی گروهی و مشغولیت آنها به یکدیگر و استمرار بقای حاکمیت با استفاده از این غفلت بوده. ملغمه ای که در چند دهه گذشته تا به موعد سمینار تورنتو شاهدش بوده ایم!

۵ ـ پافشاری به اصول و مرام های متضاد و متعارض باعث شده است که هیچ گروه و یا جریانی تحمل گروه یا جریان دیگر را نداشته باشد و در مواجهه با دیگری با خشم و دشنام مواجه می شود، لذا یا همه باید با او و ایشان باشند یا لاجرم علیه او و ایشان هستند. اینان همان گروهی هستند که به دوبینی مبتلا هستند و لذا ناگزیرند برای بقاء خود و رسیدن به مقصود آن چه به زعم ایشان اضافی است را بشکنند اما غافل از آن که آن چه هست و باید باشد آزادی است و این “یکی” است!

سرانجام:

ـ آیا در جمهوری اسلامی و از جمهوری چیزی جز این ها گفته می شود و چیزی غیر این ها شنیده می شود!

ـ نقد را سزا باید است نه پاداش!

ـ و پاداش نقد سنگسار است و زندان و دشنام!

ـ چون به من نقد کرده ای تو علیه من هستی و با دیگری!

و در این سمینار چه واضح شنیدم که منتقدان به عمال جمهوری اسلامی ایران و محاکمه و اعدام تهدید شدند!!

آیا این سخنان همان کیفرخواست روزنامه کیهان و دادستان تهران علیه شهدا و مبارزان جنبش آزادی خواهی ایران نبود؟!

آیا به همین اتهام ها آرش رحمانی و دیگران به طناب دار سپرده نشدند؟!

آیا خون ندا به همین اتهام به تباهی از سوی حاکمان جور متهم نشد؟!

اما افسوس که این عزیزان در این جا نیز جنبش را دیدند و رنگ سبز را چون مبتلا به دوبینی بودند ناگزیر باید یکی را می شکستند اما غافل از این که مردمان مبارز به بهانه بهای آزادی و واخواهی حق خویش و دادخواهی حق از دست رفته خویش به یک “ندا” برخاسته بودند و رنگ بهانه ای نبود برای اصل ادعای ایشان، نشانه ای بود برای تاریکی راه و گم کردگان راه. مقصد آزادی بود که به اشتباه شکسته شد!

نهم ژوئن۲۰۱۲ ـ تورنتو