بخش دوم

 مفهوم کودکی در ایران

با پیوستن دولت جمهوری اسلامی به کنوانسیون های مربوط به حقوق کودک، منطقاً دیگر می بایستافرادی که در فاصله سنی بین صفر تا ۱۸ سالگی قرار دارند به عنوان کودک در نظر گرفته شوند، اما در عرصه قوانین مدنی، کیفری و قانون کار در این عرصه تناقضات بسیاری دیده می شود. برای روشن کردن این تناقض ها مواردی را به عنوان نمونه می آوریم:

یک ـ در قانون کار ایران کودک شامل کلیه افرادی است که زیر ۱۵ سال تمام قرار داشته و هیچ کارفرمایی حق به کارگیری آنان را ندارد.

دو ـ در قانون استخدام کشوری که شامل نیروی کار شاغل در بخش دولتی می‌شود، افراد زیر ۱۸ سال به دلیل قرار داشتن در سن تحصیل و به تعبیری کودکی از اشتغال منع شده‌اند.

سه ـ ماده ۴۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ می گوید؛ «اطفال در صورت ارتکاب جرم مبرا از مسئولیت کیفری هستند.» بلافاصله در تبصره همان ماده می گوید؛ «منظور از طفل کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد.» از طرفی قانون مدنی در تبصره یک ماده ۱۱۲۱ در مورد سن بلوغ شرعی چنین می گوید؛ «سن بلوغ در پسر ۱۵ سال قمری و در دختر ۹ سال تمام قمری است».هر چند مسئولیت کیفری دختران در قانون ایران ۹ سال است، اما اگرهمان دختر ۱۳ یا ۱۴ ساله شد و جرمی در مورد او رخ داد شهادت او برای دادگاه ارزشی ندارد. بنابراین مفهوم کودک و نوجوان با استناد به قانون مدنی و کیفری در میان دختران و پسران متفاوت است.

کودکان کار سرگردان در خیابان ها

چهار ـ یک کودک دختر ۵/۸ ساله همانند یک زن ۵۰ساله در دادگاه ها محاکمه می شود چون مبنای این حکم را سن بلوغ شرعی می دانند، به طوری که در پیمان نامه حقوق کودک، این سن صراحتا ۱۵ سال اعلام شده است. باز در اینجا مفهوم کودک و نوجوان با استناد به قانون مدنی و کیفری در میان دختران و پسران متفاوت است. در ۵۰ سال پیش در ایران دادگاه ویژه اطفال داشته ایم اما امروز چنین دادگاهی در نظام قضایی ایران وجود ندارد.

پنج ـ از نظر سیاسی نیز افراد واقع در زیر ۱۶ سالگی به دلیل عدم بلوغ سنی و کودک سالی نمی‌توانند در انتخابات سیاسی کشور شرکت کرده و رای دهند.

شش ـ در قانون تامین اجتماعی تنها فرزندان آن دسته از بیمه شدگان می توانند از خدمات بیمه‌ای و درمانی استفاده کنند که دختران تا سن ۲۵ سالگی و پسران تا سن ۱۸ سالگی به صورت مجرد در خانه پدری زندگی کنند.

هفت ـ افرادی که زیر ۱۸ سال می باشند اجازه درخواست برای گواهی رانندگی را ندارند.

هشت ـ …….

 

آمارهای رسمی ایران در خصوص کودکان کار

طبق آمارهای منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران، در سال ۸۵، از مجموع ۱۳ میلیون و ۲۵۳ هزار کودک رده سنی ۱۰ تا ۱۸ سال، سه میلیون و ۶۰۰ هزار کودک، خارج از چرخه تحصیل و یک میلیون و ۷۰۰ هزار کودک به صورت مستقیم درگیر کار بوده اند و از این تعداد یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر پسر و ۴۰۰ هزار نفر را دختران ۱۰ تا ۱۸ سال تشکیل می دهند.

پس در حال حاضر طبق آمار فوق بیش از سه میلیون و ۶۰۰ هزار نفر کودک از حق تحصیل محروم هستند. این رقم با توجه به منابع موجود کشور رقم بسیار نامطلوبى است و در واقع می توان به جرات گفت که در صورت ادامه وضعیت موجود، این امر موجب استمرار فرایند فقر برای این طیف از کودکان در سنین بزرگسالى می‌شود. در واقع هرساله پای تعداد بسیار زیادی از کودکان آمار فوق به محیط های کار، باز می شود. متاسفانه با وجود این همه کودک محروم از تحصیل در کشور، حتی در هنگام تعیین و تصویب بودجه سالیانه آموزش و پرورش، هیچ بودجه ای برای جلب و جذب این کودکان محروم از تحصیل اختصاص داده نمی شود. به راستی آمار فوق از کودکان محروم از تحصیل، چه معنایی جز این می تواند داشته باشد که آنها به نوعی به کاری در درون یا در بیرون از خانه مشغول هستند.

هم باید کار کند، هم درس بخواند و هم خجالت بکشد و چهره اش را پنهان کند

سایت فرارو، ۱۸ اسفند ماه ۱۳۸۹، نیز در گزارشی به ارائه آمار دیگر مبادرت ورزیده و می نویسد: “گزارش مرکز آمار ایران نشان می دهد، بیش از دو میلیون و پانصد هزار کودک کار در ایران وجود دارد که در معرض جدی کودک آزاری جسمی، جنسی و اعتیاد قرار دارند. این در حالی است که به نظر خسرو صالحی، فعال حقوق کودکان، در ایران نزدیک به هفت میلیون نفر از این بچه ها در کنار ما در حال کار هستند که متاسفانه آمار پنهان مانده ای است و دیده نمی شود”.

افزایش کودکان کار و خیابان منعکس کننده افزایش خشونت علیه کودکان و بی‌حقوقی ‌و بی‌پناهی کامل آنان است. در جامعه ای‌که سن ابتلا به اعتیاد به زیر ۱۰ سال رسیده، در جامعه ای‌که ده‌ها هزار کودک فاقد شناسنامه بوده و از “اتباع خارجی‌” بشمار آمده و از بدیهی‌‌ترین حقوق از جمله حق آموزش محروم اند، عامل اصلی‌کودک آزاری و خشونت علیه کودکان، دولت حاکم بر جامعه است.

در ضمن طبق آمار “مرکز آمار ایران” در سال ۸۵، بیش از ۹۱۵ هزار کودک خانه دار وجود دارد که بیشتر آنها دختر هستند. ۹۰۰ هزار کودک ۱۰ تا ۱۸ ساله دارای همسر می باشند که از این تعداد ۱۵ هزار کودک بین ۱۰ تا ۱۴ سال سن دارند. طبق آمار گفته شده بیش از ۲۵ هزار نفر از این کودکان طلاق گرفته اند. البته این آمار تا اواسط دهه ۸۰ است و پس از گذشت شش سال به آمارهای فوق اضافه شده است و متاسفانه آمارهای جدیدی توسط ارگان های مسئول حکومتی انتشار پیدا نکرده است.

 

کار کودک در چه شرایطی غیر مجاز است

در مورد کار کودک سازمان یونیسف در مصوبه ای در سال ۱۳۶۵، کارهای غیرمجاز برای کودکان را چنین فرمول بندی کرده است:

۱ـ کار تمام وقت در سنین خیلی پایین؛

۲ـ ساعت های بسیار زیاد، صرف کارکردن شود؛

۳ـ کاری که فشار نامطلوب جسمی، روانی و اجتماعی به جا گذارد؛

۴ـ کار و زندگی در خیابانها در وضعیت نامناسب؛

۵ـ دستمزد اندک؛

۶ـ مسئولیت بیش از حد؛

۷ـ کاری که مانع تحصیل شود؛

۸ـ کاری که شرف و اعتماد به نفس کودکان را نابود کند همچون بردگی، بهره کشی جنسی؛

۹ـ کاری که برای رشد کامل اجتماعی و روانی زیان آور باشد.

کودک خیابانی

موضوع کودکان خیابانی در ایران، پدیده ای واقعی، رو به رشد و هشدار دهنده است. کودکان خیابانی در ایران طیفی از کودکان ۳ تا ۱۸ سال را تشکیل می دهند. این کودکان اغلب از خانواده های پر جمعیت و کم درآمد هستند. اکثریت عمده این کودکان در خیابان ها کار می کنند؛ اما در خانه زندگی می کنند و درآمد آنها نقش بسیار مهمی در حفظ زندگی خانواده دارد. کودکان خیابانی اغلب یا بیسواد بوده و یا تحصیلات ابتدایی دارند و امکان راه یافتن آنها به مقاطع بالاتر تحصیلی با گذشت زمان کاهش می یابد. کودکان خیابانی اصطلاحی است که برای توصیف کودکان کار و نیز کودکانی که در خیابان ها شب را به روز می رسانند و در اغلب مواقع هیچگونه تماسی با خانواده یا بستگانشان ندارند، بکار برده می شود. این طیف از کودکان خیابانی که جز خیابان محلی برای زندگی ندارند از هیچگونه آموزش تحصیلی و حرفه ای برخوردار نیستند و بدین طریق از کمترین شانس (در حد صفر) برای تغییر شرایط زندگی آینده خود برخوردار می باشند.

به راستی چه فرقی ست بین این دو کودک؟

در میان این دو بخش گفته شده، گروه دوم دائماً در معرض بیشترین خطرات و آسیب های اجتماعی هستند. روشن است که کار در خیابان علاوه بر اینکه گریبانگیر درصد بزرگی از کودکان و نوجوانان کشورمان می شود بلکه نشان دهنده ناکارآمدی سیاست های اتخاذ شده دولت در خصوص مسائل و مشکلات اجتماعی است و شاید به همین سبب است که انواع و اقسام طرح های ضربتی و غیرضربتی در دوره های مختلف با شدت و حدت متفاوت برای جمع آوری کودکان خیابانی اجرا شده است، اما نتیجه چندانی نداشته است. آمارهای مختلف و متناقضی در ایران در مورد کودکان خیابانی اعلام می شود، مسئولان حکومتی، متخصصان و نهادهای مختلف بنا به سلیقه و نظر خود تعداد آنها را بین بیست هزار تا دو میلیون نفر برآورد می کنند.

تعریف سازمان ملل از کودک خیابانی

پسر یا دختری که خیابان (و همچنین ساختمان ها و زمین های مَتروکه)، خانه و محل زندگی او شده است و تحت حمایت و نظارت کافی بزرگسالان مسئول قرار ندارد کودک خیابانی نامیده می شود.

تعریف سازمان بهزیستی ایران از کودک خیابانی

کودکان خیابانی به افراد زیر ۱۸ سال (اعم از دختر و پسر) اطلاق می گردد که در شهرهای بزرگ برای ادامه بقاء خود مجبور به کار یا زندگی در خیابان هستند.

تعریف صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل، یونیسف از کودک خیابانی

واژه کودک خیابانی بر کلیه افراد کمتر از ۱۸ سال اطلاق می‌شود که در خیابان‌ها از طریق تکدی‌گری، بزهکاری و اشتغال به مشاغل کاذب فصلی ادامه زندگی می‌دهند. یونیسف کودکان خیابانی را به دو دسته تقسیم می‌کند: دسته اول که شب‌ها به خانه و نزد خانواده خود بازمی‌گردند و دسته دوم که شب‌ها را نیز در خیابان، پناهگاه‌های عمومی یا اماکن عمومی به صبح می‌رسانند.

تعریف سازمان تامین اجتماعی ایران از کودک خیابانی

افراد ۷ تا ۸ ساله هستند که ایرانی‌الاصل بوده و دارای شغل کاذب و بی‌بهره از آموزش باشند. بچه‌های خیابانی به چهار دسته «کارگران خیابانی»، «ولگردان»، «متکدیان» و «بزهکاران» تقسیم می‌شوند.

دلایل کار کودکان

شاید اصلی ترین دلیل عمده کار کودکان را بشود فقر شدید اقتصادی دانست. در چنین شرایطی کودک مجبور است برای گذراندن زندگی خود و خانواده اش از سنین خیلی پایین به کار مشغول شود. درآمد ناچیز کودک چنان می تواند موثر باشد که خانواده را از گرسنگی برهاند و حداقل اینکه غذای بخور و نمیری را فراهم سازد. چنین کودکانی محکوم به زندگی در وضعیتی آکنده از رنج و محرومیت هستند. این کودکان از همان سال های تعیین کننده کودکی با تحمل فشارهای شدید کار، دچار آسیب های جدی از لحاظ رشد جسمی، روانی، اجتماعی و عاطفی می شوند.

فقر موجب محرومیت می شود

فقر به یک عبارت محرومیت آشکار از رفاه عمومی است که در ابعاد مختلف اجتماعی می تواند بازتاب داشته باشد. معمولاً فقر را به صورت نسبی به معنی محرومیت مادی تعریف می کنند. به علاوه به راحتی می توان دید که ففر درآمدی در اکثر موارد با فقر انسانی، یعنی آموزش و بهداشت اندک که حاصل درآمد پایین می باشند، همراه است. فقر درآمدی و انسانی با محرومیت های اجتماعی مانند آسیب پذیری شدید در مقابل رویدادهای ناهنجار، عدم تاثیرگذاری بر اغلب نهادهای مدنی و اجتماعی و ناتوانی در بهبود شرایط زندگی، همراهند.

فقر و گرسنگی در جهان

بیشتر فقرای جهان در جنوب آسیا (بیش از ۴۰ درصد) آفریقای زیر صحرا (تقریباً ۲۵ درصد) و شرق آسیا (در حدود ۲۳ درصد) زندگی می کنند. در حدود نیمی از فقرای جهان ساکن دو کشور بزرگ چین و هند می باشند. بالاترین نرخ فقر در آفریقای زیر صحرا وجود دارد، در حدود نیمی از جمعیت در این منطقه از جهان زیر خط فقر یک دلار در روز قرار دارند بعد از آفریقای زیر صحرا، جنوب آسیا قرار دارد که در آن درصد جمعیت زیر خط فقر در دهه ۲۰۰۰ در حدود ۳۰ درصد است. گرسنگی یکی از عمده ترین نشانه های فقر در جهان است. در دنیای جهانی شدن قرن بیست و یکم، با مواد غذایی بیش از حد کافی تولید شده برای تغذیه شش میلیارد ساکنان کره زمین، هنوز در حدود ۸۰۰ میلیون نفر از کمبود مزمن مواد غذایی رنج می برند (که این مقدار بیش از جمعیت کل آمریکای لاتین و آفریقای زیر صحرا می باشد). با فرض کردن فقر به عنوان تنها دلیل اصلی گرسنگی در واقع فقر هم علت و هم معلول گرسنگی است. فقرغذایی یک حلقه ارتباطی بحرانی در دایره شوم فقر است که باعث سلامت و بهداشت نامناسب، کاهش ظرفیت فراگیری و کاهش فعالیت های فیزیکی شده و بدین ترتیب با کاهش بهره وری، فقر بیشتر به وجود می آورد. در حدود یک سوم دلایل سطح بهداشت پایین در کشورهای در حال توسعه با گرسنگی و سوءتغذیه ارتباط دارند. سوءتغذیه به شکل منفی حضور کودکان در مدارس و میزان تحصیلات آنها را تحت تاثیر قرار می دهد، سوءتغذیه در کودکی و کمبود مواد غذایی در بزرگسالی دلایل مزدهای پایین و ظرفیت پایین ایجاد درآمد در بزرگسالی است که نمی توانند از خانواده خود حمایت کنند.

فقر، گرسنگی در میان مردم و کودکان کار در ایران

در کشورهای در حال توسعه از هر چهار کودک زیر پنج سال، یکی بر اثر فقر و گرسنگی در معرض مرگ قرار دارد. بر طبق آمارهایی که وجود دارد ایران نیز یکی از این کشورهاست. مطابق برآوردها بین ۲ تا ۳ درصد جمعیت ایران از فقر خشن و شدید رنج می‌برند و بیش از ۲۰ درصد مردم (طبق آمار بانک مرکزی در سال ۸۹، در حدود ۱۴ میلیون نفر) زیر خط فقر زندگی می‌کنند. گذشته از جمعیت بزرگ بیکاران، شاغلان نیز وضع مطلوبی ندارند. در حالی که خانه کارگر با انتشار نتایج پژوهشی که به تازگی انجام داده است خط فقر در کلان شهرها ۸۲۰ هزار تومان است. با توجه به این پژوهش که قیمت‌های آن مستند رسمی دارد و با حداقل قیمت‌ها تهیه شده، خط گرسنگی برای بهمن سال ۱۳۹۰ مبلغ دو میلیون و ۷۳۳ هزار و ۷۰۶ ریال به دست آمده که سرانه روزانه آن ۲۲ هزار و ۷۸۸ ریال خواهد شد که اگر آن را به قیمت دلار ۱۴ هزار ریال تبدیل کرد ۱.۶۳ دلار و اگر آن را به دلار ۱۹ هزار ریال بازار آزاد حساب کرد سرانه ۱.۲ دلاری به دست می‌آید. حداقل هزینه یک خانوار چهار نفره برای زندگی در سال ۱۳۹۰، شش میلیون و ۸۳۴ هزار و ۲۶۵ ریال است.به دلیل اینکه هزینه زندگی در کلان شهرها ۲۰ درصد بیش از سایر نقاط است، حداقل هزینه زندگی در کلان شهرها برای یک خانواده ماهیانه هشت میلیون و ۲۰۱ هزار و ۱۱۸ ریال تعیین می‌شود. با توجه به خط فقر نسبی که بین ۵۰ تا ۶۶ درصد متوسط درآمد خانوار شهری تعریف شده است اگر متوسط درآمد خانوار شهری را با نرخ ۲۰ درصد تورم اعلامی از سوی بانک مرکزی تعدیل کرد خط فقر مذکور عددی بین هشت میلیون و ۲۲۰ هزار و و ۱۰ میلیون و ۸۵۰ هزار و ۴۰۰ خواهد بود. بسیاری از کارگران و کارمندان باید با درآمدی بسیار کمتری از این زندگی کنند.

بیش از ۳۰ میلیون نفر از جمعیت ۷۰ میلیونی ایران با درآمد ماهانه کمتر از ۸۲۰ هزار تومان زندگی می کنند. یعنی اینکه این ۳۰ میلیون نفر از جمعیت کشور زیر خط فقر به سر می‌برند و بیش از چهار درصد از جمعیت کشور یعنی حدود دو میلیون نفر زیر خط گرسنگی زندگی می‌کنند. این وضعیت در حالی است که ایران به لحاظ درآمدهای نفتی و غیرنفتی، کشور ثروتمندی است. در ضمن بیش از ۳۴ درصد از افراد فقیر در ایران را کودکان و ۷۰ درصد را کارگران تشکیل می دهند و این نشانه توزیع ناعادلانه ثروت به ویژه در نقاط محروم کشور است. در واقع وجود فقر باعث می‌شود که کودکان کار تحت نامناسب ترین شرایط جسمی، به سخت ترین کارها گمارده شوند و بدین طریق به شکلی ناهنجار و خشن در معرض استثمار و تبعیض روزانه قرار گیرند. این کودکان به دلیل تعلق داشتن به خانواده های فقیر مجبور هستند در محیط سخت و دردآور به کار مشغول شوند تا بلکه بدین طریق با درآمد ناچیزی که عایدشان می شود، بخشی کوچک از زندگی خانواده هایشان را تأمین کنند. در واقع می توان تاکید کرد که در کشورهای کم توسعه، کار کودک همواره مورد توجه کارفرمایان بوده است، زیرا دستمزد یک کودک کارگر اغلب بسیار کمتر از دستمزد یک کارگر معمولی است. اکثر کارفرمایانی که کودکان را به کار می گیرند به آنها شغلی مشابه کارگران معمولی می دهند، درحالی که دستمزد بسیار کمتری به کودکان کارگر می پردازند. در واقع می توان چنین گفت که کودکان برای این به کار گذارده می شوند که به آسانی آنها را می شود استثمار کرد.

ادامه دارد

۱۲ ژوئن ۲۰۱۲