سخنی دوستانه با آقای یوسف عزیزی بنی طرف
در ابتدا ناگزیر از این توضیحم که به رغم میل و اعتقاد باطنی به بیحاصلی مباحث قومیت محورانه به جهت انتقال معنی و مضمون کلام ناچار از پرداخت نگرشی قومیت مدارانه ام تا بر سستی و بی مایگی پاره ای استدلال ها صحه گذارم.
واقعیت آن است که پس از طرح چندین مقاله از سوی جنابعالی با ماهیت و موضوعی به تقریب یکسان بسیار انتظار کشیدم که پاسخی مناسب و درخور از سوی برخی برادران بختیاری که تعدادشان هم به لطف خدا در تورنتو و سایر جاها کم نیست، به دیدگاه های شما داده شود که این چنین نشد و بنده ناگزیر از این سوی آب و از موطن شما مصمم شدم برخی آرا و دیدگاه های شما را مورد نقد قرار داده و برخی عواقب آن را هشدار دهم.
گرچه دیدگاه های شما پاسخ همه نیروهای ملی را می طلبد، اما آن چه ما بختیاری ها را بیشتر باید به موضع واکنش وادارد نزدیکی و مجانبت دو قوم بزرگ عرب و بختیاری در کنار هم است. به هر حال اگر آن رادیکالیزه شدن ادعایی شما مندرج در آخرین نوشته تان روزی صورت واقعیت به خود ببیند حواشی و پیامدهای آن نخست دامن ما بختیاری هایی را خواهد گرفت که براساس تقسیم بندی های رایج در پروژه ملیت سازی، ما هم در اعداد ملیت سلطه جوی فارس به شمار آمده ایم!
در ابتدای بحث نمی خواهم یک سره به بی بنیانی این تفکر یا پروژه بپردازم. قصدم در این مقال یک دیالوگ منصفانه است. به هر حال شما برای اهل خوزستان اعم از هر قوم و قبیله انسان ناشناخته ای نیستید. اهل فرهنگ هستید. دستی در قلم و نوشتن دارید و زمانی که فشار اختناق و استبداد جمهوری اسلامی، قریحه و ذوق تان را یکسره اختصاصی نکرده بود! برای همه اهل ادب و فرهنگ خوزستان شایسته احترام و مایه مباهات بودید. به هر حال این هم از غرائب روزگار است که با گذشت عمر و سمت و سوی چرخه تمدن و تکامل بشری همه چیز برای ما ایرانیان وارونه و معکوس می شود. نخبگان و فرزانگان ما به جای کلان نگری و مصالح ملی چاره کار در خردنگری و ملیت سازی می یابند.
این ملت قرن ها و پس از طی تلاطمات و مصائب بسیار در جغرافیا و فرمت کنونی تا پیش از ظهور این انقلاب نالازم و منحوس، زندگی با آرامش و صلح آمیزی در کنار هم داشت.
به دیگر اقوام و طوایف نمی پردازم که چگونه ملاط فرهنگ ایرانی، آنان را چسبیده و وابسته به هم نگاه داشت، اما در همین خوزستان کنونی بختیاری ها و اعراب ساکن این خطه قرن ها در کنار هم به اخوت و ملایمت و دوستی در کنار هم زیسته اند. تیره های بسیاری از بختیاری در دل خطه های عرب نشین متمکن شده و برخی عشایر عرب در دل سرزمین بختیاری سکونت چندین قرنه دارند بدون کوچکترین تصادم یا برخوردی که ارزش ثبت تاریخی داشته باشد. مگر این که از این به بعد با تدابیر و سیاستگری ما این اتفاق نامیمون و نامبارک روی دهد که امیدوارم هرگز چنین نشود!
آقای عزیزی بنی طرف حاصل تلاش و مقاومت و مجاهدات سی و اندی ساله ملت رنگارنگ و مرکب از اقوام و تیره های گوناگون برای آزادی و برابری و برادری و در رویارویی با یکی از سیه کاران و خونریزترین حکومت ها در طول تاریخ این سرزمین در حال ثمردهی و شکوفایی است! ما در فرآیند این سال های تلخ و سیاه با تحمل رنج ها و مشقات بسیار آرام آرام و اندک اندک روزنه خویش به سوی نیکبختی را یافته ایم! ما می خواهیم به همان گذشته صلح آمیز و برادرانه خویش بازگردیم. ما می خواهیم بنیادی بنا نهیم که در چهارچوب قانون و اعلامیه جهانی حقوق بشر همه فارغ از رنگ و نژاد و طبقه و… از حقوقی یکسان برخوردار باشیم. سیلی های نواخته شده از گردش روزگار گرچه زندگی را بر ما بسی دشوار و طاقت فرسا نموده، اما نیک می دانیم که: اندر بلای سخت پدید آید/ فضل و بزرگمردی و سالاری
در بستر این مصائب عقلانیتی ناب در حال شکوفیدن است. گرچه هزینه مادی و معنوی بسیار داده ایم، ولی در گردش دور گردون دست و انبانمان چندان تهی نیست. ما می دانیم و یاد گرفته ایم چاره کارمان در شکیبایی خردورزی و مدارا است. به قول سایه: گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری/ دانی که رسیدن هنر گام زمان است
ما می دانیم سیاست های نکبت بار جمهوری اسلامی، ایران عزیز ما را در معرض کید و افسون رنگارنگ بیگانگان قرار داده. آنانی که البته به دست خود ما چنین سرنوشت نکبت باری را برای ما در سی و سه سال پیش رقم زدند. آنانی که ایران را این گونه می خواهند،کشوری بی وزن و معلق.
آنانی که در نهان و در عیان در استقرار و استحکام نظامی کوشیده اند که به بهترین وجه سرمایه ملی و انسانی این کشور را در پیش پای آنان ذبح نموده است. این مسئله جای گزاف و مبالغه ندارد فوران ثروت های نفتی از ۵۷ به این سو در کف اینان قرار گرفته و به باد فنا رفته. بنا هم بر این نبود که این سرمایه بین نسلی و پایان پذیر ستون های یک ایران پیشرفته و مدرن را برافرازد.
حکومت پهلوی که شما همواره به دور از انصاف و برخلاف احساس و درک بسیاری از هم تبارانتان بدان تاخته اید تنها چهار سال از وفور درآمد نفتی برخوردار بود که آن را نیز خالصانه بر سر سفره ایرانیان نهاد. ما اعراب و بختیاری های ساکن خوزستان به این امر اذعان داریم. اهواز و خرمشهر و آبادان در آن دوران از پر رونق ترین شهرهای ایران بودند و امروز از بلاخیزترین و محرومترین نقاط مملکت.
هدر دادن سرمایه های ملی از دزدی و غارتگری حکومت گران گذشته، حقوق بدیهی ما را در دریای خزر و حوزه های مشترک نفتی و گازی با همسایگان تا قراردادهای ننگین و اسارت بار اقتصادی با غرب و شرق قربانی نموده است و در حوزه سرمایه های انسانی نیز نخبگان و فرزانگان کشور نیز سالهاست که کوچیدن آغاز کرده اند و ذوق و قریحه شان مصروف مراکز علمی آن سوی عالم.
اقوام ایرانی قرن ها با هم راه پیموده اند تا به این چاه ویل گرفتار آمدند. خود شما به خوبی می دانید که ما در آستانه خروج از این چاه هول و هراسناک هستیم. باز خود شما به درستی می دانید درآمدن ما از این چاه ویل با حفظ پیوستگی ملی و جغرافیایی مان چه تاثیرات شگرفی در منطقه و جهان خواهد داشت. حال که در آستانه درآمدنیم، حال که استقامت مان جواب داده .. حال که روزنه های امید به آینده روشن برای همه خلق های ایران درخشیدن آغاز نموده، بهترین و کم هزینه ترین راه بازگرداندن ما به چاه تباهی و قعر تاریکی، پررنگ کردن مرزهای قومیتی، ملیت سازی و ایجاد عناد و بدبینی میان آحاد ملت است. من یقین دارم نه غرب تمایلی به خروج سریع ما از این چاه دارد و نه روسیه و چین! آنها همه گزینه ها را روی میز دارند تا مدعی دیگری به جمع شان افزوده نگردد!
آقای بنی طرف، در حکومت جور و جهل جمهوری اسلامی به همه ملت ایران ستم شده از کرد و لر و ترک و عرب و بختیاری و بلوچ و ترکمن…کیست که نداند خوزستانی که درگیر جنگی تمام عیار شد هنوز از بلایا و عوارض و صدمات اقتصادی اجتماعی و روانی آن نرسته. کیست که نداند دلاورمردان و شیرزنان عرب در مقابل هجوم متجاوز چه استقامت و ایثاری از خود نشان دادند. امروز من و برادر عربم به یکسان از نامرادی ها در عذابیم. با هم نظاره گریم که چگونه نفت و گاز برآمده از زیر پای ما کاخ های بسیار برافراشته و فاصله فقر و غنا را به چنان مرز فلج کننده ای رسانده، که دوهزار پانصد سال شاهنشاهی از عهده اش برنیامد!
امروز با هم شاهدیم چگونه میلیون ها تن تولیدات فولادی ما در خوزستان صرف رونق آسمانخراش های جهنمی می شود حال آن که بیکاری و فقر در این استان بیداد می کند. امروز حسرت آلود به تماشای مرگ کارونی نشسته ایم که سدهای پی در پی نای و توانش را برای تولید انرژی بریده.
انرژی که قبل آن که مصروف زیر بناها، اشتغال و رفاه گردد تامین کننده نیاز انواع کالای خارجی و آفت مصرف زدگی و تضییع سرمایه های ملی است. ما امروز در اهواز و بیشتر نقاط استان آب شرب سالم و بهداشتی نداریم. در مسجدسلیمان بنیادگذار صنعت نفت ایران آب به جیره توزیع می شود و آلودگی زیست محیطی شهرهایمان رتبه نخست جهانی است.
آقای عزیزی درد مشترک رزم مشترک می طلبد. چاره این مشکلات در فرقه فرقه کردن و جدا کردن مردم از هم نیست. تا قبل از پیدایش نفت، ما بختیاری ها بسان بسیاری اقوام عرب قومی کوچ نشین بودیم. کم توقع و فروتن دل به زندگی ایلیاتی سپرده بودیم. هم زمان با کوچ زمستانه ده ها هزار عشایر کوچنده بختیاری در زمین های برادران عرب خود مستقر می شدند و در کمال صلح و صفا و آرامش روزگار به سر می بردند که این رویه هم اکنون نیز ادامه دارد و اصولا سرشت فرهنگی این دو قوم آنان را نسبت به هم مانوس و مالوف نموده است. از زمان پیدایش نفت و اهمیت یابی استراتژیک منطقه ما هم، اگر اقتدار و عدم تمرکزی به واسطه حکومت شیخ خزعل و خوانین بختیاری البته به اتکاء هم پدید آمد حاصل همکاری و مودت فی مابین بود. هیچوقت فراموش نکنید که با شکستن سد مقاومت بختیاری در مقابل قشون دولتی شیخ خزعل به آسانی و بدون هیچگونه مقاومتی تسلیم گشت.
حال چه اتفاقی افتاده که بختیاری همسایه و همجوار صدیق شما که در حکومت پهلوی بسیاری از سرکردگانش به جوخه اعدام سپرده شدند و آخرین سلاله سرداران آن زنده یاد دکتر شاپور بختیار مغضوب دو رژیم و خیل عظیمی از فرزندانش در دهه سیاه شصت قربانی نسل کشی حکومت جنایتکار جمهوری اسلامی شدند و هم اینک نیز نخبگان و فرزندانش مورد عناد و بی اعتنایی حکومتند در تقسیم بندی جنابعالی و سایر همفکرانتان در زمره قوم یا ملیت سلطه جوی فارس به شمار آمده!
شاید محرومیت و مظلومیت ما بختیاری ها در این کشور را یک اندیشه ور ترک یا کرد به ژرف بینی شما درک نکند. اما شما به خوبی می دانید قوم بختیاری در دشواری ها و تبعات زندگی چیزی از برادران عرب خود کم ندارد!
حتی با یک بررسی و تحقیق ساده نیز می توان دریافت که میزان فقر و درماندگی در میان ما بختیاری ها بیشتر است. تنها داشته ما غیر از نفت آکنده در سرزمین مان، آب و منابع آبی بود که آنهم در حال غارت است. باغ های رفسنجان آب می خواهد. کویر یزد آب می خواهد. قم آب می خواهد و همه به زور سرنیزه دست اندر کارند. امروز کوهرنگ ما که کارون را پر نشاط و سرزنده می کرد همه گونه در حال تعرض و دست اندازی است. با این اوصاف دیری نمی پاید که منطقه بکر بختیاری که هنوز و در هزاره سوم در محرومیت غوطه می خورد دچار بی آبی مفرط شود. امروز زمین های مستعد و حاصلخیز ما به ناچیز ترین بها از مردم ستانده می شود و آنان ناگزیر از آوارگی و حاشیه نشینی می شوند. از بیرگان در آن سوی زردکوه تا سدهای مکرری که قشلاق و کارون ما را دراین سو بی رمق نموده! امروز قوم من دچار سرگشتگی است. افت فقر و شیوع اعتیاد در میان عشایرنشینان آن بلیه ای هراس انگیز است. نزاع های بی حاصل ملکی و عشایری در نبود بزرگمردان ایلی و در داوری ناصالح دستگاه فاسد قضایی هر روز بیش از روز پیش بر آشفتگی و عناد مردم نسبت به هم می افزاید.
اگر با آنچه برشمردم ما بختیاری ها هم استعداد ملیت شدن داریم و با ملیت سازی حقوق مان ابتیاع خواهد شد تمنا دارم ما را از نصایح کریمانه خویش محروم نسازید، البته با یادآوری این نکته که گویش قومی ما را نیز سلطه جویان فارس در نمی یابند!
در این جای کار با شما هم داستانم که بضاعت سیاسی دو قوم بزرگ در بدنه حاکمیت سیاسی تنها در وجود دو سردار ابتر و بی خاصیت، حاصلی جز این ندارد که سهم داران حکومتی از کرمان و قم و یزد و اصفهان تنها به غارت و حیف و میل نفت و گاز اکتفا نکنند و چشم طمع خویش را متوجه منابع آبی سرزمین ما کنند. آنهم در قالب طرح های جاه طلبانه و افسانه ای!
اما در این که باید فرزانگان ما در خیزشی عقلانی و مدنی، دست در دست هم منافع مردم مان را پاسداری کنند نیز تردیدی ندارم.
یقین داشته باشید راه و طریق شما برای احقاق این حقوق حقه، تنها سهم داران و ویژه خواران برشمرده را خرسند خواهد کرد و البته سناریونویسان آن سوی آب، که ناجوانمردانه یک خطای تاریخی دوباره را از سوی ما پیشروان و قافله سالاران انتظار می کشند.
چه برای آنان بهتر از این که در تئوری سیاسی مورد نظر جنابعالی، همسایه و همراه قدیمی شما در شمار اقلیتی سلطه جوی به حساب آمده و شما در تحقق حقوق مدنی انسانی و شهروندی مردم خویش از همگنان و یاوران و برادران خویش روی بر تابید.
اگر چه ناملایمات بسیار بر سرمان آوار شده اما در اوج و بطن این سختی ها، نطفه هایی بس نکو و امیدبخش در حال رستن و بالیدن است. امروز قوم من و شما مشحون از ده ها هزار جوان تحصیل کرده و با آتیه است. نعمتی که قبلا از آن در این سطح برخوردار نبودیم. اینان نیروی تحول عظیمی اند که برای یافتن راه ناگزیر از متوسل شدن به تجارب سازنده و نه خانمانسوز ما هستند. نیرویی که اگر به دانش مدنی و مسئولیت پذیری اجتماعی مسلح شود از عهده سخت ترین کارها برخواهد آمد.
برادر عزیز دستاورد و توشه چندین ساله تجارب جنابعالی که در قالب مقالات و مصاحبه های شما عرضه می شود با کمال تاسف فقط عنادآفرین و دورکننده است و بر فاصله ها می افزاید. به جای برهم افزایی این سرمایه اجتماعی آن را دچار تشتت و پراکندگی کرده و هیزمی انباشته می کند که چه شما را خوش آید یا نه! تامین جرقه آن با بیگانگان است!
آقای بنی طرف اصلا مسئله در جمهوری اسلامی بحث ستم قومی نیست که این بیگانه نوازان ایران ستیز را در قامت ملیت فارس آراسته اید و به عبث فریاد می زنید. در جمهوری اسلامی یا خودی هستی و مومن و متعبد به نظام، یا غیر خودی و دشمن. در همین سرزمین مشترک من و شما آنانی که قید این تعبد را به گردن آویخته اند، صاحبند و برخوردار و شیرازه امور استان ما را سال هاست که در انحصار خود دارند. آن چه این سیستم توتالیتر را از ما بدگمان و رویگردان نموده ترس از کثرت و سنن دیرپای قومی و فرهنگی ماست.
بیایید به جای این تز و نگرش شکاف انداز و وحدت شکن ملیت سازی که در نهایت خود چیزی جز آب به آسیاب حاکمان فعلی افزودن نیست، این توانایی های ارزشمند را به سدی مستحکم در برابر اجحافات و جباریت این نظام ضد بشری تبدیل کنیم با تحکیم همبستگی و با ابزار مبارزات مدنی و خشونت پرهیز…
بیایید با نگاهداشت اصالت و مواریث فرهنگی خویش، مدرن و روزآمد بیندیشیم و با اجتناب از تعصبات کور و خانمانسوز قومی و قبیله ای که عصر آن مدت هاست سپری شده، مردم خویش را به صلح جویی و مدارا تشویق و راهبری کنیم.
من از اصرار و ابرام شما بر پروژه فکری تان بیمناکم. همین حالا و در زیر لایه های پنهان جامعه ما و در آن خیل و سرمایه اجتماعی که در سطور پیش از آن یاد کردم و در صورت بهم آمدن منشا تحولات بزرگ توانند بود، می توان رگه های بی اعتمادی، اعراض و دوئیت های متاثر از این تبلیغات مسموم را یافت. اصرار و تاکید و نسخه پردازی امثال جنابعالی بر پروژه نامیمون ملیت سازی و سوء کفایت و کارآمدی حاکمان کنونی می تواند زاینده معجونی شراره افکن باشد که در صورت برافروختن هیچکس از مهیب شعله های آن در امان نخواهد بود و تاک و تاک نشان را با هم به سوی نیستی خواهد برد.
بیایید هوش و قریحه و استطاعت خویش را به جای فصل کردن مصروف وصل کردن نمایید. بیایید به جای بیگانه نمودن ما نسبت به هم کمک کنید تا زبان مشترک بیابیم.
مفاهمه کنیم گفت و گو کنیم تا برای دوای دردهایمان، درمانی بیندیشیم و انسانیت و حقوق عام بشری را به دور از هرگونه شائبه ای وجهه همت خویش قرار دهیم.
امیدوارم پاسخ شما به این دل نوشته ها باب گفت و گویی سالم و برادرانه را بگشاید برای نیکبختی مردم و ملتمان.
۲۲/۳/۹۱