طرح ملی «خوش حجابی» پس از اجرای آزمایشی در شهرهای ارومیه، ساری، کاشان، مشهد و قم، به ترتیب در شهرهای تبریز، همدان، اراک، سمنان و تهران نیز اجرا میشود.این طرح که از سوی مرکز ریحانه النبی، یک نهاد مدنی قلابی و شبه دولتی اجرا میشود به ترویج حجاب از طریق تشویق افراد با حجاب و شناسایی و حمایت از بانوان خوش حجاب میپردازد.
مرکز فوق از دختران ۷ تا ۱۴ ساله در سطح شهر عضوگیری میکند. اعضای طرح «خوش حجابی» کارت عضویت دارند و میتوانند از برنامههای مرکز ریحانه النبی بهره ببرند. افراد عضو پس از اتمام سن ۱۴ سالگی نیز تحت حمایت این مرکز هستند و رها نمیشوند، بلکه در قالب طرحی دیگر با عنوان «نسیم عفاف» با مرکز ریحانه النبی ارتباط خواهند داشت. (پایگاه اینترنتی بسیج، ۱۳ تیر ۱۳۹۱)
۳۴ سال است که طرحهای ایجابی (مثل طرح فوق یا هدیه دادن چادر یا تقدم در اعطای شغل) و سلبی و تنبیهی (انواع گشتها، جریمهها، امر به معروف م نهی از منکر) در ایران به اجرا درآمدهاند و مقامات جمهوری اسلامی و روحانیون از «بدحجابی» شکایت میکنند. البته طرحهای تنبیهیگاه در لفافه مدارا و احترام هم پیچیده شدهاند: «اولاً به خصوص در فصل تابستان، خود مردم و خود آقایان و خانمها باید رعایت کنند و پوششی داشته باشند که مناسب جمهوری اسلامی و مطابق با موازین شرعی است. این مسئلهای نیست که به آنها اجبار شود و با زور باشد، مگر در مواردی که کسانی باشند که این موضوع را رعایت نمیکنند که باز هم بهتر است به مردم در حد تذکر به عنوان امر به معروف گفته شود.» (آرمان، ۱۳ تیر ۱۳۹۱)
پنج ضایعه
غیر از تحقیر هر روزه ناشی از سر کردن روسری یا چادر برای زنان و دخترانی که از سر اجبار حجاب دارند (حتی رنگ و طراحی و مدل آن هم در قلمروهایی اجباری است)، تذکرات گشت ارشاد و بسیجیان و لباس شخصیها و روحانیون، توصیههای پدر و مادر یا شوهر برای درست کردن وضعیت حجاب جهت پرهیز از تذکر مامور بسیج یا نیروی انتظامی یا توقف اتومبیل برای این موضوع، حجاب پنج ضایعه بزرگ برای زنان ایرانی داشته است:
استفاده زیاد از لوازم آرایش شیمیایی و صنعتی (با نازلترین کیفیت) که اصولاً برای سلامتی و بهداشت زنان مضر است، سپردن خود به دست جراحان زیبایی و پرداخت هزینههای بالا برای عمل بینی یا بوتاکس و دیگر روشهای دستکاری در صورت (تنها بخشی از بدن که میتوانند نشان دهند) برای زیباسازی، پرداخت هزینه اضافی برای لباسهایی که هیچ کارکردی به جز گریز از سرکوب حکومت ندارند، اشتغال محدودتر، و مشکلات بهداشتی ناشی از پوشش دائمی بدن و موی سر در فضای عمومی.
عمل بینی
بنا به گفته کارشناسان، «ایران بیشترین عمل رینوپلاستی (جراحی زیبایی بینی) را در دنیا دارد و بهترین جراحان این رشته نیز متعلق به ایران هستند؛ بنابراین به جرئت میتوان گفت که کشور ما مرکز رینوپلاستی دنیاست. حدود ۷۰ درصد جراحیهای زیبایی، عمل بینی است.» (دکتر جواد امیریزاد، ایسنا، سوم بهمن ۱۳۸۶)
زنان و دختران ایرانی تا میلیونها تومان (حدود سه تا ۱۰ میلیون) برای عمل بینی میپردازند و خود را در مخاطره بیهوشی قرار میدهند. بینی پس از چشم (که انواع لنزهای رنگی آن را تزیین میکند) مهمترین مولفه صورت از نگاه زنان و مردان ایرانی است و به همین دلیل برای تغییر آن تا این حد هزینه میشود.
لوازم آرایش
در دو کشوری که زنان به حجاب اجباری مجبور هستند -ایران و عربستان- بیشترین لوازم آرایش مصرف میشود. وقتی زنان از نمایش بخش عمدهای از زییاییهای خود محروم میشوند همه تمرکز را بر صورت میگذارند: بخشی از این تمرکز در استفاده بیش از حد از لوازم آرایش متجلی میشود.
بنا به گزارش منابع داخلی «ایران بعد از عربستان، بیشترین میزان مصرف لوازم آرایشی را در خاورمیانه دارد. کل مصرف لوازم آرایشی در خاورمیانه در سال ۲۰۰۸ در حدود ۷.۲ میلیارد دلار بود که با میانگین رشد حدود هشت درصد در سال، بعد از کشورهای اروپای شرقی بالاترین رشد را دارد… ۱۴ میلیون خانم ایرانی از نظر مصرف لوازم آرایشی گوی سبقت را تقریباً از کل کشورهای منطقه ربودهاند به نحوی که تقریباً ۲۹ درصد کل مصرفکنندگان منطقه خاورمیانه را تشکیل میدهند… اگر جمعیت زنان خاورمیانه ۱۵۵ میلیون نفر باشد، ۹ درصد این زنان یعنی ۱۴ میلیون نفر زنان ایرانی بیش از یک سوم یعنی ۲.۱ میلیارد دلار هزینه لوازم آرایشی از ۷.۲ میلیارد دلار بازار لوازم آرایشی خاورمیانه را پرداخت میکنند.» (الف، ۲۴ خرداد ۱۳۹۱)
دو سوم لوازم آرایشی به طور قاچاق وارد کشور میشوند که مشخص است سهم عمده آن به سپاه تعلق دارد. سپاه با در اختیار داشتن دهها اسکله وارداتی (بدون نظارت گمرک) در هر گونه درامد قاچاق بالاترین سهم را دارد. سپاهیان خود لوازم آرایش وارد میکنند و بعد نیروهای بسیج وابسته به سپاه زنان را در خیابان مجبور میکنند آنها را پاک کنند (درست مثل تجهیزات دریافت از ماهواره). سپاهیان معمول بیکیفیتترین لوازم آرایشی را که مضرترین آنها نیز هستند وارد میکنند تا مشتری بیشتری پیدا کنند و درامد بیشتری داشته باشند. به دلیل قیمتهای بالایی که لوازم ارایش با کیفیت در ایران دارند، این لوازم کمتر از یک درصد بازار تخمین زده میشوند.
دختران و زنان ایرانی بیش از زنان کشورهای آزاد جلوی آینه وقت میگذارند تا صورت آنها به زیباترین وجه دیده و قضاوت شود. سن مصرف لوازم آرایش نیز به حدود ۱۵ سال کاهش یافته است.
بار مالی
مانتو، چادر، روسری، مقنعه و دیگر پوششهای مربوط به حجاب لباس اضافیاند و اصولاً هیچ نوع کارکرد ویژهای مثل گرمایش، زیبایی و پوشاندن ندارند. این لباسها حتی در فصل زمستان کارکرد لباس زمستانی ندارند تا وجهی معقول را بتوان بر آنها بار کرد. از این جهت همه هزینههایی که زنان یا خانوادهها برای این امور پرداخت میکنند هزینه اضافی و تحمیلی است. حکومت جمهوری اسلامی حجاب را برای زنان اجباری ساخته اما هزینه این اجبار را زنان که درآمد کمتری از مردان دارند باید بپردازند.
هزینه یک مانتو میان ۵۰ تا ۵۰۰ هزار تومان است. چادر سیاه میتواند میان صد هزار تا یک میلیون تومان هزینه داشته باشد. روسری، مقنعه یا شال میان پنج هزار تا ۲۰۰ هزار تومان است. چرا زنانی که اصولاً باوری به این امور ندارند باید این هزینههای گزاف را بپردازند؟
مشکلات بهداشتی
پوشش سر و بدن، مو و پوست زنان و دختران ایرانی را از دریافت آفتاب کافی محروم میسازد. بخش قابل توجهی از زنان ایرانی دچار کمبود ویتامین دی که از طریق اشعه آفتاب در بدن ساخته میشود، هستند. حتی در محیطهای تک جنسیتی مثل مدارس نمیگذارند دختران با لباسهای معمولی آزاد و راحت باشند و از آفتاب استفاده کنند. در کشوری که مردم آن با کمبود نور آفتاب مواجه نیستند میان ۵۰ تا ۸۰ درصد زنان ایرانی با کمبود ویتامین دی مواجه هستند. (دکتر حسین دلشاد، پایگاه اینترنتی رابط عمومی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، ۲۹ تیر ۱۳۹۰)
زنان و دختران ایرانی برای آنکه بخش کوچکی از مردانی که قوای قهریه در اختیارشان است به گناه آلوده نشوند (بدون زحمت و بدون خودداری از نگریستن به پیرامون خود) باید دچار مخاطرات بهداشتی شوند. غیر از خودخواهی باورمندانه چه نامی بر این رفتار میتوان گذاشت؟
اشتغال محدودتر
محرومیت زنان از برخی رشتههای دانشگاهی یا برخی مشاغل بعضاً به تفاوتهای طبیعی دختران و پسران نسبت داده شده اما ریشه در دست و پا گیر بودن حجاب برای تحرک لازم داشته است. اقتضای برخی مشاغل بالاخص فعالیتهای یدی در فضاهای عمومی راحت و دست و پا گیر نبودن لباس است. زنان ایرانی هم خود میدانند که با حجاب نمیتوانند مثلاً در مکانیکی اتومبیل به راحتی کار کنند یا از تیر چراغ برق بالا بروند. در برخی از مشاغل نیز حجاب مخاطره ایمنی به بار میآورد (مثل کار با ابزارهای بسیار خطرناک مثل اره درخت بری) حکومت نیز این را میداند و زنان را از این گونه کارها کنار میگذارد. بدین ترتیب دست و پاگیر بودن حجاب بالاخص چادر نقش مؤثری در کاهش اشتغال زنان دارد.
اختیار یا اجبار
زنان و دخترانی که حجاب را خود انتخاب کرده باشند و احساس تحمیل از سوی خانواده یا دولت نداشته باشند با آن کنار میآیند، پیامدهای آن را میپذیرند، و دیگر در پی جبران نیازهای برآورده ناشده به واسطه آن با آرایش بیش از حد یا جراحی زیبایی بر نمیآیند.
اما آنها که به اجبار حجاب دارند به هر وسیله تلاش میکنند تا نشان دهند این اقدام آنها اجباری بوده است: از لاک ناخن تا گذاشتن تارمویی بیرون از روسری، از روسریهای رنگارنگ تا پرهیز تام و تمام از چادر (حجاب برتر علی خامنهای)، از مانتوهای کوتاه تا شلوارهای چسبان، از سینههای کمی تا قسمتی باز تا آستینهای کمی تا قسمتی کوتاه.
مالکیت انحصاری فضای عمومی
اما برای حکومت، حجاب اجباری بخشی از سیاست کنترل فضای عمومی و ارعاب مردم برای رعایت منویات حاکمان است. حکومت دینی فضای عمومی را ملک طلق خود میداند و به هر ترتیب که بخواهد با استفاده از قوای قهریه آن را دستکاری و کنترل میکند.
این کنترل تا حدی است که گاه بر سر قبر پدر و مادر شما را بلند میکنند چون چند قبر آن طرفتر مسئولی به زیارت قبور آمده یا خانواده یکی از کشتهشدگان حکومت بر سر قبر آمدهاند و نیروهای امنیتی نمیخواهند سرکوب آنها مشاهده و ضبط شود. از همین جهت، جدال دائمی میان زنانی که حجاب را تحمیلی میدانند و حکومتی که تحمیل بخشی از هویت آن است توقفناپذیر است تا روزی که زنان ایرانی قدرت انتخاب نوع پوشش خود را داشته باشند.
*مجید محمدی جامعهشناس است
برگرفته از رادیو فردا