زلزله مصیبت بار آذربایجان را به سهم خودم به مردم شریف ایران تسلیت می گویم

 بار دیگر لطف خداوند شامل حال عده ای از کارچاق کن های کشورمان شد و یک زلزله  نسبتاً نان و آب دار را به ایران فرستاد!

بعد از زلزله مرگبار بم که به لطف دست اندرکاران، عده ای به نان و نوائی رسیدند و از صدقه سرکمک های جهانی کاخ های زیبائی ساختند و در آنها ساکن شدند، خداوند دیگر نظر لطف چندانی به ایران نکرده و سیل و زلزله دندان گیری برای کسانی که از سیل و زلزله سود می برند در نظر نگرفته بود.

هفته گذشته بالاخره دعاها و گریه زاری هائی که اینگونه افراد بخصوص در شب های قدر ماه مبارک رمضان کرده بودند، اثر کرد و خداوند از خزانه غیبش، یک زلزله سودبخش شش هفت ریشتری به ایران فرستاد.

این زلزله گرچه “مالی” نبود و سیصد کشته و دو هزار زخمی بیشتر نداشت، ولی از نظر درآمد برای برخی از زدوبند چی ها، بدکی نبود.

البته خبر این زلزله را آنطور که یکی از مفسران خارج از کشور نوشته بزرگ نکردند که کنفرانس متعهدها در تهران در آرامش برگزار شود و به نیات خودش برسد وگرنه از همین زلزله شش ریشتری یک زلزله پنجاه و شش ریشتری می ساختند که بیا و ببین.

یکی از مقاطعه کاران بازسازی مناطق زلزله زده که با خبرنگار ما صحبت می کرد می گفت نمی دانم چرا خداوند تازگی ها به ما کم لطف شده و زلزله هائی که به ایران می فرستد آبکی است و دیگر آن قدرت تخریبی سابق را ندارد؟

آیا گناهی از ما سرزده؟ کم خدمتی کرده ایم؟ شاید هم به این دلیل باشد که چند درصدی از کمک ها را به زلزله زدگان واقعی بخشیده ایم و تمامش را بالا نکشیده ایم؟!

او می گفت گرچه مقامات کشورمان گفته اند به کمک های خارج نیاز نداریم ولی من می گویم که داریم. چطور اجناس بنجل چینی را قبول داریم و وارد می کنیم، کمک خارجی را قبول نکنیم؟

این مقاطعه کار برای خبرنگار ما درد دل کرد و گفت پسر خود من مدتهاست که از من یک مرسدس ضد گلوله ۹۰۰ میلیون تومانی می خواهد و من به او قول داده بودم که اگر خداوند لطفی بکند و یک زلزله قوی هیکل مثل زلزله بم برایمان بفرستد و سیل کمک ها به ایران سرازیر شود، خواسته او را برآورده کنم. به این طریق گمان نمی کنم با این زلزله نیم بند و این تعارف ها و ادا و اصول های”کمک خارجی را قبول نمی کنیم”، من بتوانم خواسته عزیزدردانه خود را برآورده کنم؟

این شخص در حالی که دستی به ریش دو سه روزه اش می کشید می گفت من بنده ناشکری نیستم و معتقدم همین زلزله هم  از هیچی بهتر است و در این گرانی لامصب که ساختن یک برج تازه صدها میلیارد تومن پول می خواهد، کمک بزرگی خواهد بود، اما نمی دانم چرا خداوند تبارک و تعالی حالا که بعد از چندین سال لطفش شامل حال ما شده، چنین زلزله ضعیفی را به ایران فرستاده. مگر قحطی زلزله است یا زبانم لال برای خدا زحمتی داشت که فتیله این زلزله را کمی بالاتر بکشد؟

او در حالی که عکسی را به خبرنگار ما نشان می داد گفت، خواهش می کنم لااقل شما این عکس را چاپ کنید که مردم و سران دیگر کشورها ببینند این زلزله آنقدرها هم بی خاصیت نبوده، بلکه دلشان به رحم بیاید و یواشکی هم که شده کمک های چشمگیری برای ما بفرستند.

زلزله آذربایجان بیش از ۳۰۰ کشته ودوهزارزخمی بجای گذاشت

خارجی ها عقل و شعور دارند و وقتی ببینند ساختمان به این محکمی خراب شده، به خودشان خواهند گفت پس ببین چه بلائی سر ساختمان های خشت وگلی ایران آمده و فورا دست در جیبشان خواهند کرد و وقتی هم پول رسید دیگر کسی آنرا پس نمی فرستد.

او می گفت گرچه زمان زیادی به پایان ماه رمضان نمانده اما قصد دارم از همین فرصت کم استفاده و دعا کنم بلکه پس زلزله شدیدتری بیاید که کمک های خارجی افزایش یابد. من برای این کار حتی پنج سیر خرما هم نذرکرده ام.

این جناب می گفت من هرچه دارم از صدقه سر زلزله بم دارم و شبی هزار بار خداوند را بابت آن زلزله سپاس می گویم و حتی نذر کرده ام اگر دوباره چنان زلزله پربرکتی بیاید، یک بیست و چهار ساعت تمام بدون وقفه  با خدای خودم خلوت کنم و فقط و فقط نماز بخوانم.

او به خبرنگار ما گفت حتی نذر کرده ام  کار جمع آوری کمک ها و خورد و خوراک و ملاقات هایم را نیز وسط همان رکوع و سجود و سبحان اله گفتن ها انجام دهم که رابطه ام یک لحظه هم با خدا قطع نشود!

 

اینشتین چی نوشته؟

در مملکت ما خیلی کارها هست که جز پارتی چیز دیگری نمی خواهد. مثلا برای وزیر شدن لازم نیست شخص اطلاعی از وزارتخانه ای که به ریاست آن منصوب می شود داشته باشد. همینقدرکه جزو دوستان و نزدیکان رئیس جمهور باشد، کافیست.

وکیل شدن که از آن هم ساده تر است. کافیست که شخص بتواند خوب چرت بزند! یک تست ساده در یک جلسه عمومی از آدم می گیرند، اگر دیدند از اول تا آخر جلسه خواب بوده ای می فهمند که تو به درد نمایندگی مجلس می خوری و نونت توی روغن است. اگر خورخور هم کرده باشی که دیگر نورعلی نور است. اعتبارنامه ات قبل از افتتاح مجلس تصویب می شود!

اما روزنامه نگاری اینجور نیست. علاوه بر زبان فارسی باید انگلیسی هم بلد باشی و بخصوص باید حوصله  خواندن “فینگلیسی” را هم داشته باشی.

کاری که همکاران ما در روزنامه جام جم حوصله اش را نداشتند و توجه نکردند روی تخته چی نوشته. در نتیجه آنرا همانطور که بود چاپ کردند و دسته گل به آب دادند .

یک آدم شوخ، روی تخته و به زبان شیرین فینگلیسی از قول اینشتین نوشته است:

عجب غلطی کردم این اتمو راه انداختما!!…

بابا محمود جون بی خیال شو جون من!

لباس ضد سکس

حجت الاسلامی که فیلمش را یک وجب پائین تر ملاحظه می فرمائید، کشف کرده است که انسان موجودی است صد درصد سکسی که نه تنها به صغیر و کبیر و زن و بچه مردم رحم نمی کند، بلکه اگر دستش برسد…. استغفراله. خودتان  ببینید  و گوش کنید و خجالت بکشید!

دانشمندان خارجی پس از مشاهده این ویدیو و شنیدن ترجمه متن آن، مشغول ساختن لباسی از فلز شده اند که بشر با پوشیدن آن نتواند نظر سوئی به فرزند یا پدر و مادر خود داشته باشد.

ضخامت این لباس آهنی که شبیه لباس فضانوردان است یک متر و نیم است. از پشم شیشه و بتون و آجر قذاقی و چدن ساخته می شود و حتی بمب های سنگرشکن نمی تواند در آن نفوذ کند.

دانشمندان امیدوارند پس از پوشیدن چنین لباسی، این حجت الاسلام، برای کسانی که بچه یا پدر و مادر خود را بغل می کنند،  حرف درنیاورد!

کشورهائی که مفت نمی ارزند!

هیچ توجه کرده اید که اگر ما جهان سومی ها نباشیم رسانه های خبری جهان بدبخت می شوند؟

اصلا کشورهائی مثل سوئیس و لوکزامبورک و مونت کارلو به چه درد دنیا می خورند؟ اینها وجودشان چه خاصیتی برای بشریت داشته یا دارد؟ هرگز خبری از این کشورها شنیده اید؟ هرگز دیده اید یک لوکزامبورکی بیاید توی خیابان و شعار بدهد شیر پاستوریزه حق مسلم ماست؟ آیا شنیده اید که یک سوئیسی را به جرم ساختن سرکه شیره تقلبی دستگیر کنند؟ آیا رئیس جمهور مونت کارلو هرگز رفته است در سازمان ملل و بگوید چون پول های ثروتمندان جهان پیش ماست ما باید دنیا را مدیریت کنیم؟ سرشان به کار خودشان است و یک خط خبر برای دنیا تولید نمی کنند.

 یک زن سوئیسی چه خاصیتی برای این جهان دارد و اصلا برای چه زنده است؟!

صبح می رود سرکارش، عصر برمی گردد منزل دوش می گیرد و لباسش را عوض می کند. شوهرش که رسید با هم به رستوران یا تئاتر و سینمائی می روند آخر شب برمی گردند منزل، همدیگر را کمی نوازش می کنند و می خوابند.

اما یک زن ایرانی همیشه و همه جا خبرساز است و رسانه های جمعی جهان، مقداری از موفقیت و درآمد خود را مدیون او هستند.

زن ایرانی هم برای داخل خبر تولید می کند، هم برای خارج. در خارج از کشور به خاطر لباسش به مسابقات راهش نمی دهند و خبرساز می شود و در داخل از موی سرش گرفته تا ناخن پایش حرام است و خبرساز.

زنی که زندانی است بابت وثیقه ای که باید بدهد تا بچه اش را ببیند، خبر تولید می کند و زنی که آزاد است، صبح  می رود توی صف شیر بعد به خاطر اینکه روسری اش لیز خورده و پائین آمده بازداشت می شود به شوهرش خبر می دهند، او از رئیسش اجازه می خواهد که به کلانتری برود. رئیس  قبول نمی کند. کارمند بی اجازه محل کارش را ترک می کند و در نتیجه روز بعد اخراج می شود.

آنها سر برج نمی توانند کرایه خانه شان را بپردازند. بگومگو با صاحبخانه به کتک کاری می کشد. یکی از آنها مجروح می شود کار به کلانتری و بیمارستان و روزنامه ها می کشد و و و….

در مورد کشورهای دیگر اگر بخواهیم قضاوت کنیم می توانیم بگوئیم پاکستان بدکی نیست. هر از گاهی نخست وزیرش را ترور می کنند یا بن لادنی را در آنجا می کشند و سر و صدائی بلند می شود.

عراق را هنوز می شود از نظر تولید خبر، مفید دانست. زنده باشد انشااله که بمب هایش هنوز خبرساز است!

افغانستان عالیست، روزی نیست که کسی را نگیرند و نکشند و سنگسار نکنند. اما  ایران کم نظیر و همیشه در صدر اخبار جهان است.

همین هفته پیش ۴۸ تا ایرانی را در سوریه بازداشت کردند که خبرگزاری های جهان هنوز که هنوز است دارند از این خبر نان می خورند.

این ۴۸ مرد خدا رفته بودند زیارت، آنهم در شرایطی که بمب و گلوله مثل نقل و نبات از آسمان این کشور می بارد و اکثر شهرهای معروفش تبدیل به یک ویرانه شده و ساکنانش هزار هزار دارند فرار می کنند.

اگر واقع بینانه نگاه کنیم، بعضی از کشورها یک پول سیاه نمی ارزند و به درد لای جرز می خورند. مثلا این  اتریش به چه درد دنیا می خورد؟ اگر هر چند سال یکبار ما به دادشان نرسیم و مذاکرات اتمی خود را آنجا انجام ندهیم مردم دنیا فکر می کنند این کشور زیر برف های زمستانی مدفون شده است. بهتر نیست این کشورها را از روی نقشه جغرافیا پاک کنند تا جای بقیه کشورها بازتر شود؟!

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.