به عکس نگاه نکنید که رهبر و رئیس جمهوری ایران همدیگر را چپ چپ نگاه می کنند. منهم یک وقتی یک عکسی گرفته بودم که بداخلاق نشانم می داد، اما هیچکس نمی دانست علت بداخلاقی من این بود که کفش نو، پایم را زده بود و هر تکانی که می خوردم، درد باعث می شد اخم هایم درهم برود. بعید نیست نگاه های ناجور سران مملکت هم ناشی از چنین مسائل پیش پاافتاده ای باشد و یک عکاس همینطوری و بدون دلیل عکسی گرفته باشد که رهبر و رئیس جمهوری را خشمگین نشان می دهد.
از این چیزها پیش می آید. مهم این است که آنها در نامگذاری سال ۹۵ تقریباً اتفاق نظر دارند. رهبر ایران امسال را سال اقتصاد مقاومتی خوانده و رئیس جمهوری ایران هم که طبق معمول یقه تدبیر و امید را چسبیده و ول نمی کند.
عین جمله رهبر را از خبرگزاری آلمان برایتان نقل می کنم تا ببینید که ایشان نیز از کلمه امید در سخنانش استفاده کرده و این نشان می هد که او نیز اهل تدبیر و امید است: “اگر دولت و مسئولان گوناگون بتوانند در عرصه اقتصاد به موفقیت
برسند امید آن هست که بتوانند بر مسائل اجتماعی و فرهنگی نیز تاثیر بگذارند و آنها را حل کنند”.
اقتصاد مقاومتی را که می دانید یعنی چی؟ یعنی اینکه در مورد مسائل مالی آدم نباید کوتاه بیاید و به محض اینکه صاحبخانه اجاره را گران کرد، قبول کند یا طلبکار آمد در خانه، بدهی اش را بپردازد. مثل کاری که بابک زنجانی کرد و دو میلیارد و هفتصد میلیون یورو بدهی اش را نداد که نداد. بگذریم که حالا بابت همین اقتصاد مقاومتی! به اعدام محکوم شده است.
تدبیر و امید هم که تکلیفش معلوم است، سیاستی است که آقای احمدی نژاد پیش گرفته. در بسیاری از سازمان های تحت حکومت ایشان هزاران میلیارد تومان اختلاس شد، اما او دولتش را پاک ترین دولت تاریخ نامید. مفسران می گویند او با تدبیری که اندیشیده و مدارکی که مخفی کرده، از خطر جسته و امیدوار است که داستان به همین شکل به پیش برود و”تدبیر و امید” باعث شود کسی کاری به کارش نداشته باشد!
شکیرا در نقش دراکولا!
بارها گفته اند و شنیده ایم که به ظاهر و قر و فر آدم ها نباید توجه کرد، اما ما گوش نکرده بودیم. چه می دانستیم که شکیرا، این هنرپیشه خوش برورو، اینقدرترسناکه!
البته جاهای دیگر دنیا که می رود خیلی ها برایش سر و دست می شکنند، ما ایرانی ها هستیم که ازش فرار می کنیم.
ترس ایرانیها از این خانم هفته پیش و شاید برای چندمین بار برملا شد. در نشست “توسعه پایدار” هفتادمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک، خانم شکیرا روی صحنه رفت و ترانه معروف تصور کن از جان لنون را به خاطر حمایت از حقوق کودک خواند و به دو کودک سه ساله و پنج ساله ی پناهجویی که جسدشان در ساحلی در یونان کشف شد تقدیم کرد.
آقا به محض اینکه اعلام شد شکیرا روی صحنه می آید، هیات شرکت کننده ایرانی در این جلسه، مثل جنی که از بسم اله می گریزد، سالن را ترک کردند و هنگامی که شکیرا ترانه اش را خواند و بیرون رفت، به سالن بازگشتند.
آدم یاد ماجرای نمایش اولین فیلم دراکولا در ایران می افتد. اوائلی که فیلم دراکولا ساخته شده بود، در برخی از شهرهای ایران، یک نفر که دل و جرات بیشتری داشت جلوی پرده سینما می ایستاد، تا دراکولا پیدایش می شد فریاد می زد “آمد”، همه می رفتند زیر صندلی قایم می شدند و به محض اینکه کنار می رفت فریاد می زد “رفت” و همه می آمدند بیرون!
بیرون رفتن هیات شرکت کننده ایرانی از سالن و بازگشت شان پس از رفتن او، آدم را به این فکر می اندازد که نکند شکیرا هم مثل دراکولا ترسناک است؟!
هزار برابر…
چی بود زندگی در زمان قدیم؟ یکنواخت و خسته کننده.
مردم یه دونه زن می گرفتند و پنجاه سال باهاش سر می کردند. حالا همزمان با پیشرفت های مملکت، مردم سالی یک بار ازدواج می کنند و به زندگی خودشان و اجتماع شان رنگ و تنوع می بخشند.
مرکز آمار ایران گزارش کرده است که میزان طلاق به نسبت سال ۵۷ ، هزار و پنجاه و دو درصد رشد کرده است. سران مملکت که می گویند کشورمان پیشرفت کرده مردم می خندند و می گویند پس چرا وضع ما بدتر شده؟ ولی وقتی آمار ایران گزارش می دهد، چون مستند است، دیگر کسی صدایش درنمی آید!
این طلاق های دائم و ازدواج های مجدد، فقط به کار محضردارها رونق نمی بخشد، همه اجتماع را دگرگون می کند. عروس جدید، کفش وکیف و لباس و تختخواب و رختخواب جدید می خواهد، حق مسلم اش هم هست و خرید این وسائل به اقتصاد کشور رونق می بخشد.
اگر قدیمی ها عقل شان به این چیزها می رسید که بهشان نمی گفتند قدیمی!
سرانجام پس از سالها حرف و بحث، یک بساز و بفروش زیرک و وارد به املاک آن دنیا! نرخ خانه های بهشت را اعلام کرد و پولش را نقد از مردم گرفت.
این بساز و بفروش زبل، هنوز مشخصات کامل خانه ها را اعلام نکرده ولی متراژ خانه ها و قیمت آنها را مشخص کرده است.
بر اساس لیستی که ملاحظه می فرمائید، ایشان خانه های بهشت را متری ۲۴۰ هزار تومان قیمت گزاری کرده و پولش را نقد از مردم گرفته اند.
بزرگترین خانه فروخته شده ۴متر وسعت دارد و البته بیشتر مومنین ساده دل که تمام پس اندازشان صرف خرید این خانه های بهشتی کرده اند، خانه های زیر یک متر را خریده اند.
بدیهی است آن قصرهایی که می گویند ۷۰ تا حوری ۷۰ متری توش جولان می دهند، چیزی غیر از این خانه های زیر یک متراست و مخصوص افراد خاص است.
انصافن فقط یک بساز و بفروش زرنگ می تواند در این دنیا ۵۰ هزارتومان از مردم ساده دل پول بگیرد و یک خانه خیالی۸۰ سانتیمتری را در آن دنیا به آنها بفروشد تا میلیاردها سال و به عبارتی تا ابد در آن مچاله شوند و چمباتمه بزنند و خیال کنند در بهشت زندگی می کنند!
*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده دو کتاب به نام های “آدم های زیادی” (۲۰۱۳ ـ کانادا) و “شما چند می ارزید؟”(۲۰۱۶ ـ آلمان) منتشر شده است.