توماس والکام (تورنتواستار)
رویدادها دست اندرکار توطئهی راه انداختن جنگ هستند. من [نویسنده]، هرچند نومیدانه، امیدوارم که چنین نشود؛ ولی بازیگرانی سختکوش در حال اجرای نقش هستند.
نخست، اسرائیل. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر، هنوز بر آن است که پیشدستی در وارد کردن یک ضربه، تنها راه باز دارندهی ایران در دستیابی به جنگ افزار هسته ای است که ممکن است روزی برای ضربه زدن به کشورش به کار گرفته شود.
عواملی تا این لحظه او را از این کار بازداشته اند. در درون نیروهای نظامی کشورش، شکاک هایی وجود دارند که با این نگرانی دست به گریبانند که اسرائیل ظرفیت حملهی یک تنه برای انهدام تأسیسات زیرزمینی ایران را ندارد – تاسیساتی که به گمان آنها، دست اندرکار ساخت جنگافزار هستهای میباشد.
در همین حال پرزیدنت اوباما ـ که نیروی نظامیاش توان چنین کاری را دارد ـ بیمیلی خود را به درگیر شدن در جنگ دیگری در خاورمیانه نشان داده است، ولی در ایالات متحده نیز اوضاع درحال دگرگون شدن است. اوباما یک مبارزهی سخت انتخاباتی را در ماه نوامبر، پیشِ رو دارد. بهبود شرایط اقتصادی آمریکا آن چنان شتابی نداشته که رای دهندگان را برای انتخاب دوبارهی او برای پست ریاست جمهوری متقاعد سازد.
نظرسنجیهایی که روزنامه نیویورک تایمز انجام داده نشان میدهد که اوباما هنوز قادر به جذب کارکنان بخش صنعت در ایالتهای پرکشمکشی که رایشان برای پیروزی او در انتخابات ضروریست، نشده است. آیا جنگ با ایران میتواند به او کمک کند؟
در یک فضای عقلانی، پاسخ “نه” است. ایالات متحده به تازگی توانسته خود را از عراق بیرون بکشد؛ و بیتابانه در انتظار رسیدن زمان بیرون رفتن از افغانستان است.
اما جهان سیاست همیشه در فضای منطقی حرکت نمیکند. حمله مشترک آمریکا و اسراییل به ایران، تحسین کسانی را که با استواری و کوششمندانه پشتیبان کشور یهود هستند درپی خواهد داشت ـ که میتواند تیغ برّندهای در اختیار دموکراتها، مثلن در ایالتهای کلیدی جبههی مبارزه انتخاباتی بگذارد. از این هم مهمتر، آمریکاییها عمومن عادت دارند در صورت بروز جنگ ـ دست کم در کوتاه مدت ـ پشتِ سر رییس جمهورشان بایستند.
حمله نظامی آمریکا بر آیت اللههای مورد انزجارش، مثلن در ماه اکتبر، میتواند رای دهندگان به اصطلاح سرسخت را در ایالتهایی چون میشیگان و اوهایو، در روزهای انتخابات جابجا کند. بعدن هم، زمانی که آمریکاییان از جنگ خسته شوند، انتخابات به بار نشسته است و دور دوم ریاست جمهوری اوباما جا افتاده است.
آیا اوباما خود را گرفتار چنین دام ـ دانهی انتخاباتی زمختی خواهد کرد؟ پاسخ کوتاه، “آری” است. او در پسِ سخنان روحیه ساز خود، یک سیاستمرد سرد و گرم چشیدهی بیرحم شیکاگویی است. پاسخ بلند نیز این است که، او ممکن است متقاعد شود یا بکوشد خود را متقاعد سازد، که جنگ، کاری موّجه است. یک جنگ مردمپسند به دموکراتهای او امکان میدهد که در مجلس نمایندگان و سنا آن تعداد کرسی به دست بیاورند که گشایشگر گره کور کنگره برای تصویب بستهی طرح بازسازی اقتصادی جدی او بشود.
برخی از دموکراتهای میانه رو شاید گلهمند شوند، اما شمار اندکی ممکن است برآشوبند تا آنجا که رای خود را از او دریغ دارند و ریسک انتخاب شدن میت رامنی را گردن نهند.
به هرروی، حتّا میانه روها هم احتمال دارد طرف او را بگیرند و این [چرخش] مدیون تصمیم ایران به پشتیبانی از بشار اسد، دیکتاتور سوریه خواهد بود.
از دید افراطی های ایران، بحران سوریه زمینهی بی مانندی برای رفتن به دنبال جنگافزار هستهای فراهم میآورد.
اسد در چشم غرب ممکن است یک خودکامهی بی رحم باشد که با مبارزان فضیلتمند راه آزادی میجنگد. ایران [از سوی دیگر] او را متفقی مهم، اگرچه سست و کماثر میبیند که پس از آن که پنج سال پیش ابلهانه اجازه داد اسراییل ظرفیت هستهای او را نابود کند، اکنون روی ریسمان راه میرود ـ رویارو با یک جنگ داخلی فرساینده که دشمنانی چون ایالات متحده آن را دامن میزنند و قادرند او را بی کیفر رها نکنند.
درسهای تاریخ برای ایران روشن است: صدام حسین برنامه هستهای خود را واگذاشت و توسط غرب از مسند خود پایین کشیده شد. معمر قذافی در لیبی همان اشتباه را تکرار کرد و همان بها را پرداخت.
هنگامی که رهبری ایران میگوید ـ همان گونه که این هفته نیز تکرار کرد ـ هرگز اسد و “محور مقاومت” را تنها نخواهد گذارد، دارد خطی در شنزار رسم میکند؛ و فقط مسئله را برای آتش افروزان جنگ آسان میکند. برای توده مردم آمریکا (و کاناداییان) شاید وارد شدن به جنگی بر سر تهدید هستهای فرضی که هنوز به عمل درنیامده، شگفتآور جلوه کند؛ ولی حمله به کشوری که اکنون آشکارا از دیکتاتور خونریز سوریه پشتیبانی میکند، برایشان فهمپذیرتر خواهد بود.
* این مقاله با عنوان Why we could be at war with Iran by November نوشته ی Thomas Walkom در روزنامه تورنتواستار جمعه ۱۰ آگوست ۲۰۱۲ منتشر شده است.