گرچه دنیا به شکل حیرت انگیزی پیشرفت کرده و خیلی از کارها را می شود از راه دور انجام داد، اما بعضی از کارها هست که وقتی مستقیماً انجام شود لطف دیگری دارد.
به عنوان مثال شما می توانید از طریق اینترنت و با آنلاین بانکینگ، صدهزار دلار از پول های اضافی تان را به حساب بنده منتقل کنید (لطفن دقت کنید که کد بانکی و شماره حساب را درست نوشته باشید!) اما طعم بوسه ای که از طریق اینترنت برای نامزدتان می فرستید، با بوسه واقعی و مستقیم او، زمین تا آسمان فرق می کند.
دعا هم همینطور است. آدم هم می تواند از توی قصری که زندگی می کند برای سلامتی زلزله زدگان آذربایجان دعا کند، هم می تواند بلند شود و برود عربستان و مستقیماً و رودررو از خدا بخواهد که فکری به حال زلزله زدگان بکند.
انتقادهائی که به سفر آقای احمدی نژاد به عربستان کرده اند نیز شامل همان مقوله فوق می شود.
خیلی ها نوشته اند و ایراد گرفته اند که چرا آقای احمدی نژاد به جای سفر به مناطق زلزله زده و رسیدگی به وضع هزاران آواره و بی خانمان، بلند شد و هلک و هلک رفت به عربستان؟ غافل ازآنکه وقتی خدا ببیند رئیس جمهور یک مملکتی با این ناامنی که بر دنیا حاکم است، تحت تدابیر شدید امنیتی رنج سفر را بر خود هموارکرده و به دیدارش آمده، توی رودربایستی هم که شده گیر می کند و از خزانه غیبش چند میلیونی کمک برای زلزله زدگان آذربایجان می فرستد!
شنیده شده که آقای احمدی نژاد خداوند را به جان پادشاه عربستان که صاحبخانه خداوند به حساب می آید! قسم داده که دیگر زلزله به ایران نفرستد چون دولت ایران توانائی کمک به زلزله زدگان ندارد.
یکی از روحانیون دولتی نیز صریحاً این نکته را تاکید کرده که زلزله زدگان نباید منتظر کمک های دولت باشند. اگر باور نمی کنید می توانید با یک کلیک همینجا گوش کنید:
به خاطر رفاه مردم
احسان اوغلو، دبیرکل سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی رسماً اعلام کرد که سوریه از این سازمان اخراج شده است.
وی در توضیحات خود گفت این جهان دیگر نمی تواند حکومتی را بپذیرد که با هواپیما، تانک و توپخانه سنگین مردم خودش را قتل عام می کند.
بشار اسد ضمن ابراز نارضایتی از این تصمیم اظهار تعجب کرد و گفت این سازمان اینقدر سرش نمی شود که من این کار را به خاطر رفاه خود مردم می کنم.
آخر چطور انتظار دارند من بمب افکن و تانک و توپ به کار نبرم؟ با چوب و چماق که نمی شود یک ملتی را قتل عام کرد. قتل عام با چوب و چماق سال ها طول می کشد تازه مردم بیشتر زجر می کشند و حوصله بقیه کشورها هم سر می رود!
درد و مرض ها زنانه مردانه می شود
خانم وحید دستجردی وزیر بهداشت ایران اعلام کرد که به زودی ۱۲ بیمارستان زنانه در کشور تاسیس می شود که تمام کارکنان آن زن خواهند بود.
ایشان که با خبرنگار ما صحبت می کردند فرمودند طرحی در دست تهیه داریم که بیماری ها را نیز زنانه مردانه کنیم تا مردها نتوانند از بیماری های خاص زنان سوءاستفاده کنند. به عنوان مثال همه می دانند که درد زایمان حق مسلم خانم هاست اما خیلی از مردهای ایران به محض اینکه تحت فشار قرار می گیرند می گویند که ما زیر بار مخارج سنگین زندگی در حال زائیدن هستیم و این یک تجاوز آشکار به حقوق زنان است.
ما اجازه نمی دهیم آقایان از حقوق مسلم خانم ها و درد و مرض هایی که خداوند برای زنان اختراع کرده استفاده یا سوءاستفاده کنند.
درد زن بودن در کشور ما یک درد قدیمی و آشناست و اگر مردان بخواهند از این موهبتی که خداوند تبارک و تعالی نصیب زنان ایرانی کرده استفاده کنند ما به تمام مراجع بین المللی شکایت می بریم.
جنگل ناهارخوران، شام خوران هم می شود!
جنگل ناهارخوران گرگان را یادتان می آید؟ می خواهند شام خورانش کنند!
انصافن هم صحیح نیست در یک کشور در حال پیشرفت، جنگل به آن زیبائی را ولش کنند به امان خدا و فقط برای ناهارخوردن، آنهم به بهانه اینکه این جنگل جزء آثار ملی است.
در این جنگل می شود هتل ساخت، می شود برج ساخت می شود یا حداقل می شود برای میلیاردرها ویلاهای لوکس ساخت و کاری کرد که وقتی طفلکی ها صبح از خواب بیدار شدند قبل ازآنکه لیوان شیر و موز یا آب پرتقال شان را سر بکشند، نگاهی به بیرون بیندازند و بگویند به به عجب منظره ای!
تا ابد که نمی شود یک جنگل را به همان شکل طبیعی اش ول کرد که چهارتا آهوی بی پدر و مادر در آن بچرند و خوش بگذرانند.
حال که مملکت ما شش اسبه به جلو می تازد و نیمساعت به نیمساعت پیشرفت می کند، چرا جنگل ناهارخوران را کاملترش نکنیم و کاری نکنیم که شام خوران و صبحانه خوران هم بشود؟
میلیاردرهای مملکت هم علاوه بر پول دل دارند و حق دارند با گونی گونی اسکناسی که جمع کرده اند از زندگی لذت ببرند که از قدیم و ندیم گفته اند: برای نهادن چه سنگ و چه زر. وکجا بهتر از جنگل ناهارخوران برای ساختن یک ویلا و برج؟
آخرین خبر
به دستور استاندار اردبیل، خروج مرغ از این استان ممنوع شد.
مرغ هائی که از زندگی یکنواخت در این استان خسته شده اند می توانند با کمک گرفتن از قاچاقچی ها به تهران بیایند و سر میز غذای ثروتمندان پزی بدهند!
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.