در حالی که زد وخوردها و کشت و کشتارها در سوریه ادامه دارد، زیست شناسان اعلام کردند که جمعیت جهان در سال ۲۰۵۲ به بیش از هشت میلیارد و صد میلیون نفر می رسد. اگر دلتان می خواهد بدانید جمعیت جهان در همین لحظه چند نفر است،

اینجا را ببینید.

بله، تا آن موقع، حداقل یک میلیارد دیگر به جمعیت جهان اضافه می شود. می دانید یعنی چی؟ یعنی اینکه چهل سال دیگر، همیشه یکنفر از اعضای خانواده شما، بیست و چهار ساعته باید در صف نانوائی سنگکی ایستاده باشد، به امید اینکه یک دانه نان گیرش بیاید. بی خود نگوئید من که اهلش نیستم، اتفاقن چون شما کوچکترین عضو خانواده خواهید بود، وظیفه شماست که زندگی تان را در صف دکان نانوائی بگذرانید!

نشنیدم، هنوز هم کسی زنده است؟!

تازه این در شرایطی است که کسی به حرف آقای احمدی نژاد که هی می گوید جمعیت ایران باید اضافه شود، جمعیت ایران باید اضافه شود، توجهی نکند.

خب، با این اوصاف، برنامه شما چیست؟ می خواهید همینطور چهارزانو بنشینید و دست روی دست بگذارید تا انفجار جمعیت پدر صاحاب بچه را در بیاورد؟

آفرین! می دانستم که می گوئید نه و می دانستم که می گوئید باید یک کاری کرد.

بشار اسد مادرمرده هم همین را می گوید و به همین دلیل هم هست که به گزارش خبرگزاری ها، با وجود حضور ناظران سازمان ملل متحد، گلوله باران شهرها را قطع نکرده و هرروز تعداد قابل توجهی در این گلوله باران ها کشته می شوند.

هرآدم عاقلی مثل من! حق را به اسد می دهد. جلوی جمعیت را ول کنی، غلغله می شود… باورتان می شود خدمتی که رئیس جمهور سوریه طی یک سال گذشته به بشریت کرده با ارزش تر از خدماتی است که پاستور کرده؟!

پاستور مگر چیکار کرده که اینقدر لی لی به لالایش می گذارند و همه سردمداران کشورمان به خاطر احترام به او، رفته اند در خیابان پاستور زندگی می کنند؟ به نظر من هیچی. فقط با کشف پنی سیلین، جلوی مرگ میلیون ها نفر را گرفته و دنیا را روز به روز شلوغ ترکرده که این خودش خیانت به بشریت است!

و کار اسد آقا، یعنی کشتن ده هزار نفر در یک سال گرچه چندان چشمگیر نیست، ولی از هیچ چی بهتر است.

می دانید اگر سایر رهبران جهان هم مثل صدام و قذافی و اسد به فکر کم کردن جمعیت جهان بودند الان دنیا چقدر خلوت تر شده بود؟

باورتان می شود که همین امروز صبح دو ساعت طول کشید تا من به اداره برسم؟ فقط نیم ساعت توی صف بودم، آخرش هم آویزان شدم به میله اتوبوس وگرنه که باید مدتی دیگر هم منتظر می شدم.

واقعن باید ممنون کسانی مثل بشار اسد بود که تمام تلاش شان را می کنند که جمعیت جهان متعادل بماند. تازه اسد چشم پزشک است و می گویند چشمش که به انبوه جمعیت می افتد کلافه می شود و دستور می دهد با گلوله باران همان منطقه، یک کمی شهر را خلوت کنند، اگر پزشک زنان و زایمان بود که خدا می داند برای خلوت کردن جهان چه می کرد؟!

 

حشرات ضد ضربه شده اند

دستورالعمل های اینترنتی که یکی می گوید کشمش بخورید تا لاغر شوید و دیگری می گوید اگر از لاغری رنج می برید فقط و فقط کشمش بخورید! روزبه روز دارد زیادتر می شود.

یکی علاج سرطان مچ پا را در مخلوط کردن شوید و شنبلیله و شکلات می داند و یکی دوای ریختن موی سر را در تیغ انداختن سر و خلاص شدن از موی سر به طورکلی!

بی انصافی نکنم که گاه دستورالعمل های مفیدی هم می رسد که فراهم کردنش ساده نیست. مثلن بنده در اینور دنیا تخم گشنیز یا شیرخشت از کجا پیدا کنم که سینه دردم را معالجه کنم؟

بگذریم، اخیراً یک دستورالعمل اینترنتی برای دفع حشرات به دستم رسید که یک شیشه نوشابه و مقداری شکر به بنده ضرر زد.

دستورالعمل می گوید یک شیشه نوشابه پلاستیکی را از وسط نصف کنید. در نیمه پائین آن مقداری آب و شکر بریزید. نیمه بالائی بطری را وارونه داخل نیمه پائینی قرار دهید تا به صورت قیف درآید. حشرات جذب دی اکسید کربن آب و شکر می شوند، می افتند توی تله ای که شما ساخته اید و خلاص.

نویسنده محترم این دستورالعمل توجه نداشته است که حشرات امروزی مثل حشرات چهل سال پیش بچه ننه و بی تجربه نیستند.

اینها انواع و اقسام اسپری ها و حشره کش را مزه مزه و آزمایش کرده اند که جان سالم بدر برده اند. تازه کارخانه هائی که این اسپری ها را می سازند نیز مثل سازندگان  قدیمی ساده لوح نیستند و می دانند اگر واقعن ماده ای تولید کنند که پشه و مگس را از بین ببرد، بدبخت می شوند چون باید درکارخانه شان را تخته کنند.

خود من الان پنج نوع حشره کش خوش آب و رنگ دور و برم چیده ام که هرکس ببیند خیال می کند می خواهم نویسندگی را کنار بگذارم و کار سود بخش تری مثل فروش حشره کش را پیش بگیرم، باوجود این باید با یک دست بنویسم و با یک دست مگس ها را بپرانم.

مگس ها می آیند و می نشینند روی این اسپری ها، آنها را بو می کنند، اگر خوششان آمد، که همانجا کنار دست بنده می نشینند که ببینند چی می نویسم! واگرنه، نیمساعتی می روند توی بالکن، ورجه وورجه می کنند و وقتی بوی اسپری برطرف شد، سرحال تر و قبراق تر از قبل برمی گردند!

شاید باورتان نشود که دیروز از بس اسپری زدم، نفس خودم گرفت اما مگس ها مثل عقاب دور و بر من می پلکیدند که ببینند کی از پا می افتم که بیایند روی سرم بنشینند و برایم نوحه خوانی کنند!

حشرات امروزی بیشتر از من و شما به سلامت خود و فرزندان شان علاقمندند و هرگز دور بر نوشابه های گازدار نمی گردند. از خوردن شکر که موجب بالا رفتن قند خون شان می شود پرهیز می کنند. به میوه جات هم فقط وقتی توجه می کنند که طبیعی باشند.

کشتن مگس و پشه فقط یک راه حل دارد و آنهم عبارت است از مگس کش و در حقیقت جنگ تن به تن!

شما باید بروید دکتر!

بر اساس گزارش سایت خبری پیک ایران، استادیوم ۵۰ هزار نفری “میانرود” شیراز، ۱۵ سال است که منتظر افتتاح است.

ورزشگاه ناتمام شیراز

هربیننده عادی از دیدن این عکس و خواندن این خبر دو نتیجه می گیرد:

اول اینکه ببین شیراز چقدر استادیوم دارد که به این استادیوم نوساز نیاز ندارد و آنرا داخل آدم حساب نمی کند.

دوم اینکه استادیوم ۵۰ هزار نفری نیازی به چنین دنگ و فنگ هائی ندارد. مردم می توانند مجانی و بدون خریدن بلیت، بروند روی همین سکوهای نیمه تمام به تماشا بنشینند، و بازیکنان هم می توانند بروند همان وسط مسط ها بازی شان را بکنند.

اگر شما از عکس و خبر فوق نتیجه دیگری گرفته باشید مثلا به این نتیجه رسیده باشید که ببین چه اوضاع قاراشمیشی است که ۱۵ سال است سرمایه ملت این جور بلاتکلیف وسط بیابان رها شده، نشان دهنده این است که شما یک آدم غیرعادی هستید و باید بروید دکتر!

نوآوری!

امام جمعه شیراز پایه های میزش را برید تا همرنگ جماعت شود!

ارباب رجوعی که به دفتر کار امام جمعه شیراز می رفتند،  می دانستند نشستن روی صندلی، تشبه به کفار است و گناه دارد! در نتیجه  به طور اتوماتیک، چهارزانو می نشستند روی زمین.

 

امام جمعه که صحیح نبود بیاید اینور میز و کنار ارباب رجوع بنشیند و خود را هم سطح و همردیف آنها کند، به ناچار دستور داد پایه های میزش را اره کنند تا مسئله ارباب و رعیتی از بین برود و همه در یک سطح و همردیف هم روی زمین بنشینند، البته یکی آنطرف میز و بقیه اینطرف!

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.