آسیب پذیرترین قشر جوامع انسانی – بخصوص در جوامع عقب نگه داشته شده ی سنتی و یا جوامعی با قوانین محور مذهب ـ زنان و کودکان هستند. آنان معمولا از مزایای اجتماعی و ثروت جامعه محرومند و در نبود قوانینی که در پناه آن بتوانند بر اساس آن احقاق حق کنند، آزار بسیار می برند و زندگی روزمره شان دو چندان سخت تر می گذرد و هر چه بیشتر به عنوان شهروندان درجه دو و یا سه به حاشیه رانده می شوند. بنیاد خیریه Free the Children از جمله سازمان هایی ست که در رفع این مشکل پا پیش گذاشته است. این موسسه تورنتویی که در ۱۶ کشور جهان شعبه دارد، با اختصاص برنامه های آموزشی برای زنان در محل به آنان کمک می کند تا با شناخت توانمندی های خود برای کمک به چرخه اقتصادی خانواده به کارآفرینی و ایجاد کسب و کار بپردازند. البته باید تاکید کنم که چنین پروژه هایی به تنهایی جوابگوی مشکلات اساسی زندگی زنان نیست و باید برای این درد ـ زندگی کردن زنان و کودکان در حاشیه ی دنیا- درمان اساسی پیدا کرد.
مطلبی را که در زیر می خوانید ترجمه مقاله ای ست با عنوان The Merry-Go-Round به قلم Susan Elizabeth McClelland که در ریدرز دایجست منتشر شده است.
جین ماریندنی ۴۸ ساله با فشار، در توالتی را که خارج از خانه اش است باز می کند و نگاهی به داخل بنای چوبی می اندازد و می گوید: “پنج فرزندم قبلاً برای توالت به هر جایی می رفتند. کنار بوته ها، زیر درخت ها، حتی درست وسط مزرعه.
جین زنی از قبیله kipsigi در کنیا در منطقه Massaimara در حالی که به طرف باغچه ی سبزی اش می رود می گوید: “من هویج و کدو و فلفل می کارم.”
او در حالی که چکمه های پلاستیکی اش در گل و لای مرطوب فرو می رود، ادامه می دهد: قبلاً غذای ما لوبیا و ذرت بود. حالا ما تعادلی در غذای خودمان برقرار کرده ایم، مخلوطی از سبزیجات و غلات.” و سپس با لبخند ادامه می دهد: “اما بزرگترین پیروزی ام، ساختن خانه ام است” و اشاره می کند به خانه سیمانی مستطیل شکلی که چند متر جلوتر از او قرار دارد. “در کلبه کاهگلی و کوچک قبلی ام ما مجبور بودیم همه کار بکنیم، از پخت و پز گرفته تا غذا خوردن و خوابیدن. ما همه در هم می لولیدیم و گاهی پایمان به هم گیر می کرد و می افتادیم. بچه ها مجبور بودند تا ساعت ۱۰ شب صبر کنند و بعد از آن تکالیف مدرسه شان را انجام دهند، چون وقتی که من پخت و پز می کردم فضایی برای آنها وجود نداشت. اما حالا آن ها به راحتی می توانند تکالیف مدرسه شان را انجام دهند حتی زمانی که من آشپزی می کنم.”
جین مانند بسیاری از زنان هم سن و سال خودش تا کلاس ششم به مدرسه رفت و بعد از آن از او انتظار داشتند که در خانه بماند، در کارهای خانه کمک کند و از برادران و خواهران کوچکتر از خودش مراقبت کند. در هیجده سالگی او همسر دوم مردی شد (چند همسری در کنیا متداول است). او بودجه خانواده و کارهای مربوط به مدرسه بچه ها را کنترل می کرد. جین می گوید:” همسرم رئیس خانواده بود و هر چه که او می خواست من انجام می دادم.”
در سال ۲۰۰۷ این مؤسسه به جین کمک کرد که برنامه سرمایه گذاری یک کسب و کار کوچک را به نام “چرخ و فلک”* شروع کند. این برنامه زنان قبیله kipsigi را با هم متحد کرده است. آنها پول هایی را که از کار کردن در شغل های متفرقه به دست می آورند یا مقرری کمی را که همسرانشان به آنها می دهند، روی هم می گذارند و همه اعضای گروه به آن مبلغ دسترسی دارند. تعداد افراد گروه، میزان مبلغ اعانه و تعداد تشکیل جلسات در هر گروهی با گروه دیگر فرق دارد. این گروه شامل دوازده زن است که هر دو هفته یک بار جلسه ای برگزار می کنند که در هر جلسه یک عضو گروه مبلغ صد شلینگ (برابر با یک دلار کانادا) به صندوق اشتراکی واریز می کند. در پایان ماه این مبلغ به یک عضو گروه داده می شود تا صرف برنامه ای جهت بهبود وضع خانواده اش شود.
امروز چهار سال از تشکیل این گروه گذشته است. جین و بقیه زنان قبیله از نظر اقتصادی پیشرفت کرده اند و دیگر به شوهرانشان وابسته نیستند و توانسته اند از شیوع بیماری در منطقه جلوگیری کنند و حتی زنان زیادی از این طریق توانسته اند از یکدیگر حمایت کنند و بعضی از آنها از همین مبلغ اشتراکی کسب و کار کوچکی را راه انداخته اند.
جین می گوید: “همه ما زنان داستان مشترکی داریم، تعداد زیاد فرزندان و دیگر این که حتی یک شلینگ را هم باید از شوهرانمان تقاضا کنیم. ما قبلاً به تنهایی تلاش می کردیم چون نمی خواستیم مشکلاتمان را بر دوش فرد دیگری بگذاریم، اما از وقتی که مشترکاً مشکلاتمان را حل می کنیم، می دانیم که دیگر تنها نیستیم و همه ما رنج می بریم.”
با بیشتر از هزار زن در ۶۸ گروه (چرخ و فلک) برنامه ما در منطقه بسیار مؤثر بوده است. با جمع آوری هزاران شلینگ کنیا و خرید دام برای خانواده ها آنها توانستند سقف های کاهگلی خانه هایشان را به فلزی تبدیل کنند و قبض های بیمارستان را پرداخت کنند.
خواهران گروه “me to we” از گروه FTC حتی برخی از محصولات صنعتی را از اداره مرکزی که در نایروبی و تورنتو است، نیز توزیع کرده اند. هم چنین از کمک های اشتراکی برای ساختن توالت و حمام در خانه های اعضای گروه استفاده شده و همین اقدام سبب از بین رفتن تیفوئید و وبا در منطقه شده است.
جین می گوید:”اگر شما دختری از قبیله من بودید شما را شوهر می دادند تا در ازایش گاو بگیرند. برای اولین بار است که ما زنان پولی داریم که متعلق به خودمان است.”
گروه دیگری از زنان از کمک های این گروه برای شروع کارها و آرزوهای بلندپروازانه ای استفاده کرده اند.
کریستین ۴۹ ساله که در یک منطقه کشاورزی و با فقر بزرگ شده است در سنین جوانی ازدواج کرده و بچه دار شده و هرگز به مدرسه نرفته است.
امروز او یک مزرعه زنبور عسل را اداره می کند که با کمک هزینه گروه چرخ و فلک ایجاد کرده. او بز هم پرورش می دهد و شیر آنها را می فروشد. او می گوید:”من اکنون امکانات تحصیلی بهتری برای فرزندانم ایجاد کرده ام و می توانم بهتر از آنها حمایت کنم.”
درآمد زیادتر برای این زن این امکان را فراهم کرده است که وقتی در جلسات گروه شرکت می کند بتواند مبلغ بیشتری حتی تا هزار شلینگ در صندوق گروه واریز کند. با افزایش مبلغ صندوق حتی این امکان به وجود آمده است که به کسانی که نتوانسته اند از بانک وام بگیرند به طریق سنتی مبلغی به عنوان وام پرداخت شود.
جین در ادامه می گوید:”مردان قبیله احساسات متفاوتی از خود نشان داده اند. برخی از آنها بعد از اینکه مشاهده کردند که ما چه امکاناتی می توانیم برای خانواده هایمان فراهم کنیم، از ما حمایت کردند. بقیه مردان ناراحت و برآشفته اند، اما از شرکت زنانشان در این گروه جلوگیری نمی کنند. او می افزاید ما زنان اکنون در حال یادگیری هستیم و انسان های بهتری می شویم چون آزادتر شده ایم.
بعضی از شوهران هم جذب این ایده شده اند و سه گروه چرخ و فلک تشکیل داده اند. او هم چنین در تاثیر عمیق این حرکت بر نسل جوان تأکید می کند و می گوید با بالا رفتن استاندارد زندگی جامعه ما، این گروه توانسته افکار زنان در مورد این که چه امکاناتی برای زنان در کنیا وجود دارد را نیز تغییر دهد. رویای مدرسه، داشتن پول و کار شخصی زنان، این موارد قبلاً بخشی از زندگی یک زن در کنیا نبود.
جویلین دختر چهارده ساله جین آرزوها و امیدهای بزرگی دارد. او می گوید:”تا زمانی که کاری در زندگیم انجام نداده ام و به عنوان یک پلیس به دیگران کمک نکرده ام ازدواج نخواهم کرد.” او در یکی از شانزده مدرسه ای که گروه چرخ و فلک در منطقه ساخته در کلاس هشتم درس می خواند. او می گوید:”مادرم آینده اش را تغییر داد، همچنین آینده مرا. او مرا تحت تأثیر قرار داده و به من روحیه بالایی بخشیده است.”
*Merry Go Round چرخ و فلکی ست که بر صفحه ی دایره ای روی زمین می چرخد و اسب و کالسکه و صندلی برای نشستن بچه ها دارد.