شهروند ۱۱۷۸ ـ ۲۲ می ۱۳۸۷

بازهم مطلبی دیگر درباره کنگره ایرانیان کانادا و این بار توسط یکی از هموطنان به نام آسوده نوین نوشته و در نشریه شهروند شماره ۱۱۷۶ منتشر شده بود با عنوان کنگره ایرانیان کانادا، آری یا نه؟ این مقاله تحت این عنوان من را به یاد خاطراتی بعد از سقوط رژیم پهلوی و بعد از انقلاب ایران انداخت. هموطنانی که آن روزها را به یاد داشته باشند بدون شک این رفراندوم را به یاد دارند، اولین رفراندوم بعد از انقلاب. رفراندم معروف و تاریخی و سرنوشت ساز، با عنوان، جمهوری اسلامی، آری یا نه؟ ولی آن موقع کمتر کسی از خودش سئوال می کرد که اگر جواب این رفراندم همگانی، نه باشد، آنوقت به چه معنا خواهد بود و چه خواهد شد؟ آیا به این معنا خواهد شد که انقلابیون شاهنشاه آریامهر و دولت قبلی را دوباره با پوزش و معذرت به ایران برمی گردانند! و البته برگزارکنندگان آن رفراندوم عمداً هیچ گزینه دیگری برای انتخاب معرفی نکرده بودند که مردم فکر کنند گزینه دوم چیست؟ حالا بعد از گذشت چند دهه، این بار ما ایرانیان ساکن کانادا ظاهراً مواجه شده ایم با یک رفراندم مشابه، یک رفراندم، آری یا نه؟ جواب آری یا نه، به کنگره ایرانیان! من فکر می کنم ایرانیانی که مخالف با وجود این نوع سازمان برای خدمت به ایرانیان کانادا باشند در اقلیت کامل قرار دارند. پس جواب آری به این رفراندم از قبل معلوم است. من این جواب آری را با توجه به مقالات و نکته های نوشته شده توسط سایر هموطنان در نشریات ایرانی دریافته ام. اکثر نکته نظرات چاپ شده در مورد کنگره ایرانیان به هدف از بین بردن این کنگره و یا نابودی آن نبود، بلکه بسیاری از انتقادات به نحوی، از نحوه تشکیل این کنگره و متن اساسنامه آن و چگونکی انتخاب هئیت مدیره آن بود. ولی نویسنده این مقاله گویا بیان هرگونه انتقاد و ایراد به کنگره ایرانیان را مصادف با نقش تخریبی در اعتلای ملی و جدا کننده و تفرقه برانگیز برشمرده است. همین طرز فکرها باز هم من را به یاد خاطرات دیگری از آن زمان می اندازد و آن به یاد آورنده این طرز فکر و عقیده است که هر که با ما هست، پس با ما می تواند بماند و هر که با ما نیست و با ما هم عقیده نیست پس برضد ماست و دشمن ماست و حکمش و تکلیفش معلوم است و بهتر است که نماند.

البته چنین برخوردی با منتقدان از روش های مرسوم در سیستم های غیر دموکراسی و برخوردی کاملاً غیر دموکراتیک است. اگر سیستم دموکراسی و برخورد دموکراتیک باشد، معمولاً چنین برخوردی با مخالفان و منتقدان نمی شود. یکی از اساسی ترین ایرادهایی که به این کنگره گرفته شده بود عدم دموکراتیک عمل کردن آن از بدو تاسیس و سپس در تدوین و تنظیم اساسنامه و نحوه انتخابات هیئت مدیره این سازمان بود و شاید مشکل همین جاست که هر کسی بر طبق دانش خود برداشتی به سلیقه خودش از کلمه دموکراسی دارد و این کلمه در فرهنگ ما فقط تعریف شده و آنهم یک تعریف بسیار سطحی و جزیی و خیلی خلاصه. ولی آنطور که باید و نیاز جامعه است جا نیفتاده و برای ما مفهوم نشده و ما آن را در طول تاریخ دو هزار و پانصد ساله مملکت خود لمس و تجربه نکرده ایم.

به همین دلیل من لازم دیدم در سطح زبان عامیانه این کلمه را تا جایی که فرصت و این مقاله اجازه می دهد تعریف کنم. البته مطمئن هستم که در بین هموطنان عزیز استادان رشته های علوم سیاسی و اجتماعی بسیاری هستند که به مراتب بهتر از اینجانب می توانند این کلمه دموکراسی و نحوه اجرای آن و ابزار مورد نیاز برای رسیدن به دموکراسی در یک جامعه را برای هموطنان عزیز به طور کامل توضیح بدهند و من از آنها خواهش می کنم که حتماً لطف کنند و این کلمه و فرهنگ دموکراسی و نحوه اجرای آن را از طریق نشریات برای ما ایرانیان کاملاً توضیح بدهند.

منشا کلمه دموکراسی از یونان باستان و حدود پانصد سال قبل از میلاد مسیح و بیش از هزار سال قبل از اسلام می باشد و کلمه مدرن و جدیدی نیست و گویا روش دولت آن زمان برای حکومت بوده و از آن زمان تاکنون میلیونها انسان برای به تحقق و به واقعیت درآوردن آن در بسیاری از نقاط جهان جان خود را از دست داده اند. پس میتوان گفت که این کلمه مهمترین کلمه در تاریخ بشریت برای نحوه اداره امور بشر و حکومت است. و به خاطر همین اهمیت آن، در بسیاری از موارد وسیله تبلیغات و حتا وسیله ای برای رسیدن به اهداف شخصی دیکتاتورها شده است.

خلاصه تعریف من از دمکراسی اینست: اداره امور مردم توسط اکثریت همان مردم (و یا حکومت مردم توسط اکثریت همان مردم). در تعریف نحوه به اجرا درآوردن این نوع حکومت: با انتخاب و رای و حکم اکثریت و با رعایت و حفظ حقوق اقلیت. به این معنا که قدرت انتخاب و تصمیم گیری برای اداره امور یک مردم در دست اکثریت آن مردم است و همین قدرت و حق و اختیارات اکثریت به عنوان پایه و اساس و مهمترین عامل دموکراسی شناخته شده است. حالا این اکثریت مردم یا با دخالت مستقیم و کسب رای تک به تک افراد آن جمعیت در اداره امور خود اعمال قدرت و نفوذ می کنند (دموکراسی نوع مستقیم) و یا با انتخاب نمایندگانی از بین خود مردم و بدین وسیله حق تصمیم گیری و حق رای خود و اختیارات خود را به آن نماینده منتخب واگذار می کنند (دموکراسی پارلمانی از طریق انتخاب نمایندگان).

کنگره ایرانیان مثل هر سازمانی نیاز به یک نوع سیستم برای اداره امور روزمره خود دارد. بخصوص که این کنگره نام خود را “کنگره ایرانیان کانادا” گذاشته و بدیهی است که ایرانیان کانادا جمعیت قابل ملاحظه ای هستند. البته به دلایل زیادی کلمه دموکراسی می تواند به عنوان مهمترین کلمه برای این سازمان باشد و این سازمان را تحت الشعاع خود قرار بدهد و می بایست اساس و پایه این سازمان باشد. من به دو دلیل آن، اینجا اشاره می کنم.

دلیل اول اینکه: موسسان این کنگره مدعی هستند که میخواهند امور کلی مربوط به دفاع از حقوق ایرانیان کانادا، حراست از فرهنگ ایرانی، حل گرفتاریهای ما ایرانیان مقیم کانادا و خیلی از امور دیگر مربوط به ایرانیان کانادا را به عهده بگیرند و مجری اهداف ایرانیان کانادا باشند و این نوع امور را برای ایرانیان کانادا اداره کنند.

با توجه به تعریف دموکراسی این کنگره در صورتی میتواند خود را مجری اهداف ایرانیان کانادا بکند که برای هر تصمیم گیری در مورد موضوع مهمی، بتواند توسط رفراندم و رای گیری از تک تک ایرانیان کانادا، رد و یا تصویب آن مورد را جویا شود و کسب تکلیف کند و بر اساس نتیجه رفراندوم آن مورد را تصویب و یا رد کند. و با توجه به تعداد و پراکندگی و دلمشغولی ایرانیان، چنین موردی عملی نیست. پس نتیجه می گیریم که دموکراسی مستقیم در این مورد قابل اجرا نیست و فقط می تواند در موارد نادری از آن استفاده کرد ولی در کل نمی تواند جوابگوی نیاز ایرانیان کانادا باشد. پس تنها راه می ماند نحوه دموکراسی به روش انتخاب نمایندگان مردم.

دلیل دوم اینکه: این کنگره مدعی است که به عنوان نماینده ایرانیان کانادا عمل خواهد کرد و خود را نماینده ایرانیان کانادا به دولت کانادا و سایر ارگانهای و نهادهای کانادا و دنیا معرفی می کند.

خوب بدیهی است که با توجه به تعریف دموکراسی این کنگره در صورتی میتواند خود را نماینده ایرانیان کانادا معرفی کند که ایرانیان کانادا بتوانند نمایندگان منتخب و واقعی خود را در قالب این کنگره گرد هم بیاورند. نمایندگانی که به رای اکثریت ایرانیان کانادا انتخاب شده اند و حائز اکثریت آرا ایرانیان هستند.

ولی متاسفانه نحوه و فرمولی که این کنگره برای انتخاب این نمایندگان استفاده کرده دموکراتیک و فراگیرنده همه ایرانیان کانادا نیست و جوابگوی نیاز جامعه ما نیست و مناسب با دموکراسی مورد نیاز برای رسیدن به رای اکثریت نیست.

موسسان این کنگره مدعی هستند که یازده نفر عضو هیئت مدیره این کنگره به طور دموکراتیک انتخاب خواهند شد ولی وقتی که اساسنامه این کنگره را با دقت مطالعه می کنید، این یازده نفر فقط و فقط از بین اعضا این کنگره انتخاب خواهند شد نه از بین جمعیت بالای دویست هزار نفر ایرانیان مقیم کانادا. پس همینجا اساس و پایه اصلی دموکراسی که به معنای انتخاب و رای اکثریت تشکیل دهنده یک جمعیت است رعایت نشده و این بزرگترین ایرادی است که به این کنگره میتوان گرفت.

در صورتی میتوان گفت که یک نماینده، نماینده واقعی مردم است که آن نماینده توسط اکثریت آرا آن جمعیت انتخاب شده باشد. البته جامعه شناسان فرمولهایی دارند که میتوان از آنها استفاده کرد که مثلاً برای یک جمعیت صد هزار نفری چند نماینده لازم است. مسلماً ما هم میتوانیم این فرمولها را پیدا کنیم و حساب کنیم که برای جمعیت دویست هزار نفری ایرانیان کانادا چند نماینده مورد نیاز است که بتواند همه این دویست هزار نفر را تحت پوشش قرار بدهد.

سایر ایرادهایی که به این کنگره میتوان گرفت به شرح زیر است:

این کنگره قرار است در ماه آینده کاندیداهایی داوطلب برای انتخابات هیئت مدیره خود معرفی کند. جالب اینجاست که از زمان معرفی کاندیداها تا زمان انتخابات فقط دو هفته فرصت برای شناخت این کاندیداها گذاشته شده. آیا این دو هفته کافیست؟ خیلی بعید به نظر می رسد که مردم بتوانند این کاندیداها و اهداف آنها را در طی مدت دو هفته بشناسند. برای شناخته شدن این کاندیداها این سازمان حداقل باید سه ماه فرصت بگذارد. تا آنها بتوانند خود و اهداف خود را به جمعیت ایرانی کانادایی توسط رسانه های جامعه ی ایرانی بهتر معرفی کنند. پس دو هفته اصلاً کافی نیست. هر کسی که حداقل پنج سال در کانادا زندگی کرده و از امکانات ایرانیان کانادا خبر دارد می تواند تشخیص بدهد که دو هفته کافی نیست.

ایراد دیگر به کنگره ایرانیان کانادا اینست که این سازمان برای داشتن حق رای برای هر ایرانی شرط گذاشته و شرط آن اینست که حق عضویتی معادل ده دلار پرداخته شود و عضویت این سازمان با امضا برگه عضویت نیز باید پذیرفته شود. لازم به توضیح است که ایرانی بودن هر ایرانی توسط دولت ایران با صدور پاسپورت ایرانی و یا شناسنامه ایرانی به نام آن شخص تایید شده و ارایه پاسپورت و یا شناسنامه ایرانی در هنگام رای گیری می بایست برای رای دادن کافی باشد و معلوم نیست این سازمان با گذاشتن این شرطها چه هدفی را دنبال می کند. امیدوارم که هدف مالی نباشد (خوب بالاخره ده دلار از هر ایرانی، اگر از پنجاه هزار نفر گرفته شود مبلغ قابل توجهی می شود، حدود نیم میلیون دلار). اگر این سازمان قرار است نماینده ایرانیان کانادا باشد، پس هر ایرانی باید حق رای داشته باشد بدون هیچ شرط و محدودیتی و پرداخت حق عضویتی. من به خاطر ندارم که دولت کانادا از هیچ کانادایی برای اعطا حق رای مبلغی برای حق رای بگیرد. حال چرا اینجا تفاوت است.

اینجاست که این سئوال باید از این کنگره ایرانیان پرسیده شود. دموکراسی، آری یا نه؟ و اینجاست که در مقابل دموکراسی گزینه دوم خود به خود مشخص می شود. همیشه در مقابل عدم وجود دموکراسی، روش دیکتاتوری وجود داشته و عدم وجود دموکراسی راه را برای تبلور دیکتاتوری هموار کرده. پس اگر بگوییم دموکراسی نه، به دیکتاتوری آری گفته ایم.

در واقع در بین دموکراسی و دیکتاتوری یک وجه مشترک وجود دارد و آن اینست که هر دو به دست مردم به وجود آمده اند. منتها دموکراسی، توسط مردمی به وجود آمده که درک درستی از دموکراسی و این نوع اداره حکومت داشته اند و رهبران خود را با پافشاری به سمت دموکراسی سوق داده اند و دیکتاتوری، توسط مردمی به وجود آمده که شناخت و یا هیچ درک درستی از دموکراسی نداشته اند و راه دیگری بلد نبوده اند و رهبران خود را به سمت دیکتاتوری سوق داده اند و راه را برای آنها هموار کرده اند. حالا ایرانیان کانادا این بار در مقابل حرکتی مهم و تاریخی قرار گرفته اند و تاریخ و نسل های بعدی قضاوت خواهند کرد که ما رهبران خود را به چه سمت سوق دادیم.

در پایان، گویا نویسنده این مقاله (آسوده نوین) خود نیز تا حدی اعتقاد دارد که این کنگره باید توسط نمایندگان جمعیت ایرانیان کانادا گردانده شود. ولی سئوال مهم اینجاست که این نمایندگان واقعی چطور باید انتخاب شوند؟

در پیش آغاز مقاله ایشان که از قول دوستی نقل کرده بودند (که غریق از آن سبب غرق نمی شود که در آب افتاده، علت غرق شدنش اینست که از آب در نمی آید). همین نقل قول را میتوان از جهات دیگری نیز بررسی کرد. غریق ممکن است به دلایل دیگری غرق شود:

کسی که شنا بلد نبوده چرا اصلاً رفته تو آب.

چرا از آب نمی تونه بیاد بیرون؟ به دلیل اینکه شنا یاد نگرفته بوده (دموکراسی را خوب یاد نگرفته بوده). شنیده بود تو آب رفتن خیلی لذت داره ولی از عمقش خبر نداشته. دیده دیگران می پرند توی آب اونهم همینطور پریده که از دیگری عقب نمونه. از عشق اینکه تنی به آب بزنه و کمی آب تنی کنه پریده بوده تو آب، ولی فکر نکرده ممکن است در آب کوسه باشه.

حالا باز هم یک عده قلم را برمیدارند و به کسانی که انتقاد بجا از حرکت های کنگره ایرانیان می کنند برچسب ضد منافع ملی و اتحاد ملی و دشمن ایران وکنگره ایرانیان می زنند.

به امید موفقیت همه ایرانیان در هر کجای دنیا و امید به دموکراسی واقعی نه تبلیغاتی.


Sparsian2@Gmail.com