یک تأمل

 

 

 

 

در باب این عنوان نمی خواهم به تفصیل سخن بگویم و صغرا و کبرا بچینم. ناگفته پیداست که نظریه پردازان جمهوری اسلامی مدتی است در بوق و کرنا می دمند و شعار ” علوم انسانی باید اسلامی شود ” سر می دهند؛ و حال آن که به واقع این علوم اسلامی است به ویژه فقه و حقوق است که باید انسانی شود.

 

کافی است قوانین قصاص و به طور کلی قوانین جزایی اسلامی را بررسی کنید: قطع کردن دست و پا و حتی گردن، سنگسار، شلاق، اعدام و شکنجه …، عملیات انتحاری، ترور، و بمب- گذاری هم بدان ها افزوده شده است. در اصل در اسلام خودکشی حرام است و معلوم نیست که چرا مراجع تقلید نه تنها به عملیات انتحاری و ترور و بمب گذاری که از وحشیانه ترین اعمال اند تنها فتوا نمی دهند، بلکه حتی آن ها را ترویج هم می کنند.

این ها همه مشخصه هایی است از اسلام دولتی و حکومتی که ریشه در فقه و حقوق عقب مانده و وحشیانه دارد.

از دل این قرائت فاشیستی از دین و فقه اسلام است که گروه های جنایت کاری مثل طالبان، القاعده، و جنداله و… ظهور می کند. فقه و حقوق اسلامی باید کاملا نقد و تقدس زدایی شود. فقه اسلامی یا در پایین تنه خلاصه می شود یا در خشونت و قصاص و کذا… . در این فقه برخلاف  نص آیات قرآن آدم کشی راحت ترین کار است: آموزه ی حضرات در این عبارات خلاصه می شود: اگر طرف گناهکار باشد می رود به دوزخ و اگر بی گناه باشد می رود به بهشت. نه دادگاهی در کار است، نه وکیل و نه قاضی. عقل کل یکی است به نام ولی فقیه که یک شبه حکم اعدام ۱۶هزار نفر را صادر می کند.

پس وظیفه ی ما روشنفکران این است که در باب انسانی کردن علوم اسلامی نهایت سعی خودمان را بکنیم. چرا که علوم انسانی پاشنه ی آشیل توتالیترها، به ویژه جمهوری اسلامی و دیگر جنایتکاران است. با توسعه ی علوم انسانی و طرح مسائل آن است که جوامع می توانند به سوی دمکراسی و آزادی گام بردارند.

  ۲/۵/۹۱