شهروند ۱۱۷۶ ـ ۸ می ۲۰۰۸

نشریه محترم شهروند
خواهشمند است این جوابیه را در رابطه با مقاله ی “۲۴ آوریل…” مندرج در شهروند شماره ۱۱۷۴ درج فرمائید.

در شهروند شماره ۱۱۷۴ از آقای پروفسور امیر حسن پور مقاله ای تحت نام بیست و چهارم آوریل نود سومین سالگرد ژنوسید ملتهای ارمنی و آشوری درج شده بود که آقای پروفسور به طور غیر مسئولانه تلاش کرده تا این درگیری که توسط روسها و انگلیسها بر دولت عثمانی تحمیل شده، را ژنوسید قلمداد کند.

پرفسور در تعریف ژنوسید توضیحات مختلفی را ردیف میکنند که خود دلالت بر آگاهی ایشان از معنی ژنوسید دارد، ولی باز با اصرار میخواهد که درگیری ناخواسته برای دفاع از خود دولت عثمانی را در مقابل عمل انجام شده توسط طراحان روس و انگلیس و مجریان ارمنی آنها برنامه از پیش آماده شده نشان دهد. اگر واقعا دولت عثمانی میخواست ارامنه را بکشد و برای آن طبق تعریف شما از ژنوسید از قبل برنامه ریزی کرده بود پس چرا در طول بیش از ۵۰۰ سال امپراتوری اش که تمام امکانات نابود کردن آنها را داشت این کار را نکرد؟ نه تنها کسی از آنها را نکشتند، بلکه بر عکس به ارامنه در مقامات دولتی و ارتش پست های مهمی نیز داده بودند. این خود دلیل کافی است که ثابت میکند که این تراژدی به دولت عثمانی تحمیل شده است.

همچنین آقای پرفسور غافل از آنست که اسناد آرشیو روسیه نشان میدهد که سفیر تزار در سال ۱۹۱۴ مقادیر ۱۰.۰۰۰ اسلحه و۱۱ میلیون فشنگ در بین ارامنه و بعضی ازکردها پخش کرده بود و بلافاصله بعد از جنگ به عنوان ستون پنجم از آنها استفاده کرد. البته امپراتوری عثمانی که بر بخشی از اروپا حکمرانی میکرد به عنوان ابر قدرت اسلامی از طرف تزار و دولتهای اروپا که مسیحی هستند دشمن مشترک می بود و امروز هم که کینه اروپائیان نسبت به ترکیه کاملا هویداست بیشتر از عقده تاریخی آنها از پیروزی امپراتوری اسلامی عثمانی بر اروپائیان مسیحی نشأت میگیرد. خصوصا با اضمحلال اتحاد جماهیر شوروی و استقلال ۵ کشور غنی ترک از اشغال روسها مجددا احتمال اتحاد ترکها به عنوان ابر قدرت بالقوه به کابوس اروپا و روسها تبدیل شده است. البته این چندان هم دور از واقعیت نیست چرا که با از همپاشی ایران به مانند اتحاد شوروی و استقلال آذربایجان جنوبی این واقعه به حقیقت خواهد پیوست.

اینها دلایل آشکار برای آماده سازی تهاجم بر علیه ترک است که از آن جمله به اصطلاح ژنوسید ارمنی علم میشود. و اما واقعیت را باید از آرشیوها جستجو کرد وگرنه دروغ پا هم بگیرد راه نمی رود.
در خاطرات خلب اف فرمانده روس که از آرشیو روسیه منتشر شده است و از دوران اشغال تزار در ترکیه عثمانی توضیح میدهد مینویسد که ارامنه با استفاده از حضور ما چنان جنایاتی را مرتکب می شدند که زبان از توضیح آنها عاجز است. او با دستخط خود به روسی مینویسد که در یکی از روستاها ارامنه ترکها را به صف کرده بودند و به یک اتاقی که دو در داشت وارد میکردند از دری که وارد میکردند شرایط عادی بود و هیچ چیزی نگران کننده دیده نمی شد ولی فاجعه ها در بیرون در دوم منتظر بود. در بیرون در دوم که در خروجی بود چاله بزرگی کنده شده بود و دو نفر شمشیر به دست در بیرون در آماده بود به محض اینکه قربانی ترک از اتاق خارج میشد با شمشیر گردنش را میزدند و قربانی دست پازنان به چاله می افتاد. وی در جای دیگر میگوید که در یک روستا ارامنه به زن و مرد و پیر و جوان و صغیر و کبیر هم رحم نکرده بودند و تمامی اجساد را رویت کردیم به آلات جنسی زنان اشیاء مانند چوب، آهن و آلات برنده وارد کرده بودند. او در جای دیگری مینویسد من مسئول امنیت شهر بودم در سرکشی به شهر شاهد شلوغی شدم سریع با سربازان به آن طرف تاختیم و دیدم که ارمنی ها ترکها را با طناب بسته و به وسیله اسب در زمین میکشند. و صدها نمونه دیگر از جنایات ارمنی ها را می شمارد و در ادامه مینویسد چون نیروهای ما باید از ترکیه خارج میشد این بار ارمنیها که باید جواب جنایات را پس میدادند پیشاپیش ما فرار کردند و حتی به ما حامیان ارامنه نیز وفا نکرده بلکه برای فرار هرچه زودتر اسبهای ما را نیز می دزدیدند.

اینسکلوپدیای سال ۱۹۲۲ انگلستان در این مورد مینویسد که در این حوادث ۲۰۰ هزار نفر از طرفین هلاک شدند که هر عقل منصفی نیز نصف آن را کشته های ترک می پذیرد. در حالی که کل کشته شده از ترک و ارمنی در مجموع ۲۰۰.۰۰۰ نفر هست آیا آقای پرفسور امیر حسن پور چطور ادعا میکند که دو و نیم میلیون ارمنی کشته شده؟ آیا آقای پرفسور امیر حسن پور این را نمیداند؟ اگر آگاهی کافی از وقایع ندارد پس چطور اصرار به ژنوسید ارمنی ها دارد؟ آیا ما باید به این اسناد ــ آنهم از شاهدان ارتش حامی ارامنه که خود نیز دشمن ترک هست به دست رسیده ــ توجه و قضاوت کنیم یا اینکه روزه خوانیهای خلیفه گری ارامنه را به عنوان سند بپذیریم؟ آیا آقای پرفسور تا حال این سئوال را از خود کرده اند که چرا ارمنستان آرشیو خود را برای محققان باز نمی کند که این موضوع تحقیق شود؟ بر اساس همین اسناد و دهها آزمایش همان موزه هایی که آقای پرفسور نام برد در شرق ترکیه قربانیان ترک هستند که توسط ارامنه کشتار شده اند. چال کردن دسته جمعی ترکها توسط ارامنه را که خلب اف افسر روس توضیح میدهد نمونه ای از آنهاست که خود به چشم خود دیده است.

باز همان فراریانی که خلب اف میگوید از ترکیه میگریختند یک دسته ۶۰.۰۰۰ نفری از آنها به رهبری مارشیمون به آذربایجان جنوبی آمده و در شهرهای ارومیه، سلماس و اطراف آن به قتل و کشتار پرداختند. در این ایام اسماعیل سیمتکو یاغی کرد نیز در آذربایجان راهزنی میکرد. مارشیمون برای اتحاد با وی در قتل و غارت آذربایجان به ملاقات اسماعیل سیمتکو میرود و بعد از مذاکرات در مورد غارت آذربایجان به توافق نمیرسند و اسماعیل سیمتکو مارشیمون را از پشت میزند و دسته او ارامنه محافظ مارشیمون را میکشند ولی یک نفر از ارامنه موفق به فرار شده و خبر کشته شدن مارشیمون و همراهانش به دست سیمتکو را به آقا پتروس فرمانده ارامنه می رساند. این حادثه مصادف با چهارشنبه آخر بود. آقا پتروس از خلیفه گری برای گرفتن انتقام مارشیمون اجازه قتل عام می خواهد، این اجازه از خلیفه گری صادر و سه روز یعنی تا شب عید نوروز تورکهای آذربایجان قتل عام میشوند. احمد کسروی در تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان مینویسد که ارامنه ۱۵۰ هزار نفر از ترکهای آذربایجان را قتل عام کردند که در بین آنها یهودیان ارومیه نیز قتل عام شدند. در کتاب ارومیه در محاربه عالم سوز که از یادداشتهای روزانه معتمدالوزاره نماینده دولت در ارومیه چاپ شده است مینویسد که در این تجاوزات ارامنه از شهر ارومیه که ۳۰۰.۰۰۰ جمعیت داشت نصف آن قتل عام شدند. برای درک عمق جنایاتی که ارامنه در آذربایجان بر علیه ترکهای آذربایجان مرتکب شده اند به غیر از منابع فوق منابع دیگری نیز از جمله ارومیه سرزمین زردشت به قلم علی دهقان، و خاطرات توفیق کارمند وقت شیروخورشید میتوانید مراجعه کنید.
تجاوزات ارامنه به سرزمین ترکها سابقه طولانی دارد. در یکی از این تجاوزها، ارامنه در سال ۱۹۰۵ به نوشته محمد سعید اردوبادی ۲۷۰ روستای آذربایجان را کشتار کردند که هزاران قربانی از ما گرفت .
در سال ۱۹۲۰ با فرمان لنین برای سرنگونی جمهوری آذربایجان و اشغال سرزمین ترکها، شائومیان ارمنی به باکو حمله کرده و دهها هزار نفر را قتل عام کرد که استفان شائومیان پسر وی از عمق این جنایات اظهار شرمندگی کرده است. همچنین استالین در جلسه محاکمه به بریا میگوید کشتار آذربایجانیان توسط ارامنه به رهبری شائومیان با سوءاستفاده از اسم سوسیالیسم لکه سیاه و نازدودنی بود ولی تو در استفاده از این نام در قتل و کشتار روی شائومیان را نیز سفید کردی.
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بازهم ارامنه به یاری روسها به آذربایجان حمله کردند و قاراباغ آذربایجان را اشغال و ۳۰۰۰۰ نفر کشته و بیش از یک ملیون نفر را آواره کردند که چهار بار سازمان ملل طی چهار قطعنامه به شماره های ۸۲۲ ، ۸۵۳ ، ۸۷۴ و ۸۸۴ ارمنستان را به عنوان متجاوز و اشغالگر محکوم کرده و خواهان خروج بی قید و شرط آن از سرزمین آذربایجان شده است.
در روز ۲۴ فوریه ۱۹۹۲ ارامنه با حمایت لشکر ۳۶۶ روس در شهر خوجالی وحشیانه ترین نوع ژنوسید را مرتکب شدند که اول موجب ناباوری جوامع غرب واقع شد ولی با ارائه اسناد توسط روزنامه نگار آمریکایی توماس گولتس این جنایات ارامنه برملا و چهره واقعی آنها افشا و از طرف مجامع غربی محکوم شد. برای آشنایی با عمق جنایات ارامنه در قاراباغ و ژنوسید خوجالی به کتاب Azerbaijan Diary نوشته توماس گولتس روزنامه نگار آمریکایی رجوع شود.
بمب گذاری در متروی باکو، به آتش کشیدن اتوبوس مسافر بری، ترور، زنده زنده سوزاندن انسانها و تجاوز از کارهای روزمره ارامنه میباشد.
فریاد ژنوسید جعلی ارامنه صرفا برای سرپوش گذاشتن به جنایاتی که توسط تروریسم ارمنی در قاراباغ اشغالی انجام میشود راه اندازی شده که اذهان عمومی را از این جنایات منحرف کنند ولی خوشبختانه حنایشان دیگر رنگی ندارد.

آقای پرفسور امیر حسن پور در مقاله خود می نویسد:” ارمنیها و آشوریها، هزاران سال پیش از اشغال «آسیای صغیر» توسط قبایل ترک عثمانی، در منطقه ای که امروز بخشی از شرق ترکیه و شمال عراق و شمال غرب ایران است زندگی میکردند. به این ترتیب سرزمین بومی آنها که «آناطولی شرقی» نیز نامیده میشد، ارمنستان، بخشهائی از کردستان و بین النهرین را در بر میگرفت.” احتمالا ایشان عثمانی را با سلجوق و سلجوق را با ترک و آمدن سلجوقیان را نیز با آمدن ترکها یکی می داند. در حالی که سلجوقیان تنها بخشی از ترکها بودند نه همه آنها. از آنجایی که تاریخ به یاد دارد این مناطق کلا مال ترکهاست و اولین تمدن بشری که تمدن سومر میباشد و در بین النهرین و اطراف آن بود و کتیبه هایشان موجود هست ترک هستند. یعنی قدیمیترین زبانی که تاریخ میشناسد زبان ترکی است. بعد از سومرها ایلامها هستند باز آنها هم ترک هستند. بعد که آشورها میایند باز با ترکها می جنگند. و در کتیبه سارگون نیز به جنگ با ترکها اشاره میشود، اما ارامنه چه کسانی هستند؟ارامنه هم در اصل از قبایل ترک هستند که مسیحی شده اند با اینکه بعد از مسیحیت از ترکها جدا شده اند ولی هنوز هم آثار ترکی در زبان و فرهنگ ارامنه مشاهده میشود برای مثال اسامی آنها را مطالعه بکنیم بوداغیان، دمیرچیان، کوچریان، قرمیزیان، قاراپتیان و همچنین در زبانشان با توجه به اینکه به همت کلیساها به مقدار زیادی کلمات عوض شده، ولی باز مقدار زیادی ترکی هنوز مانده که حکایت از یک ریشه بودن آنها با ترکها دارد، لذا تمامی این اختلافات زائیده ادیان و مذاهب هستند، همان طور که صفویان ترک شیعه با برادران ترک سنی خود(عثمانی)سالها جنگیده و تخم نفرت کاشتند. هنوز هم شوونیسم فارس از این اختلاف مذهب برای ایجاد نفاق بین ترکهای آذربایجان و ترکهای ترکیه استفاده ابزاری می کند.
ترکهای مسیحی(ارامنه)به عنوان پایگاه واتیکان در قلب اسلام با تحریک و تحریف واتیکان دشمن آشتی ناپذیر برادران ترک مسلمان چه شیعه و چه سنی آن شده اند.
در بخشی از مقاله شریف از کشتار وحشیانه کردها در حلبچه توسط صدام اشاره فرموده اید که خیلی به جا و درست است. ما نیز این جنایت صدام را محکوم می کنیم. اما جناب پرفسور بهتر بود که جنایت کردها در کرکوک را که بعد از سرنگونی صدام ترکهای کرکوک را قتل عام کردند و اسناد را آتش زدند تا ریشه ترکها را بکنند که طبق اظهارات و تعاریف خود عالیجناب از ژنوسید، این مسئله ژنوسید محسوب می شود، را نیز نیمچه محکوم میکردید. و اگر هم کشتار ترکهای کرکوک توسط کردها را ژنوسید نمی خواندید حداقل نیمه ژنوسید می خواندید.