از استکهلم با اتومبیل به سمت غرب که میرانی، پس از طی ۶۵ کیلومتر از بزرگراه اروپایی شماره ۲۰ به روستای “ماریه فِرد” می رسی. این روستا بویژه به واسطه ی دو نام برای بسیاری آلمانیها آشناست: کورت توخولسکی و رمان مشهورش “قصر گریپسهولم”. توخولسکی، روزنامه نگار و نویسنده ی مشهور و ضد فاشیست آلمانی یازده سال پس از پایان جنگ جهانی اول و با رشد هرچه بیشتر اندیشه نازیسم در آلمان و از ترس تعقیب و آزار نازیستها به سوئد پناهنده شد. او که به قدرت رسیدن دوباره ی نازیستها را پیش بینی کرده بود عمرش کفاف نداد که شروع جنگ جهانی دوم توسط نازیها و به رهبری هیتلر را به چشم خود ببیند.
توخولسکی که در اصل ساکن شهر یوتبوری بود یک تابستان را در روستای ماریه فرد بسر برد، اما چنان شیفته ی این روستا و قصر تاریخی اش شد که با الهام از این دیدار رمان مشهور خود “قصر گریپسهولم” را به آلمانی نوشت که پس از آن به سوئدی ترجمه شد. پیش از مرگش در سن ۴۵ سالگی (سال ۱۹۳۵) او وصیت کرده بود که جنازه اش را سوزانده و خاکسترش را در گورستان ماریه فرد به خاک بسپارند، خواسته ای که اجابت شد.
کورت توخولسکی اما بیش از اینها در نزد سوئدیها و آلمانیها ارج و قرب دارد. انجمن قلم سوئد یک جایزه ی ادبی معتبر خود را به نام او مزین کرده است؛ جایزه ای که همه ساله به نویسندگانی برگزیده که یا تحت فشار و سرکوب درکشورهای خود هستند یا در تبعید بسر می برند، داده می شود. جایزه ی توخولسکی سوئد تاکنون از جمله به دو نویسنده از ایران، فرج سرکوهی و ناصر زرافشان، اهدا شده است. در آلمان نیز گویا جایزه ای به همین نام اما با اهمیتی کمتر از نمونه ی سوئدیش به اهل هنر و ادبیات اهدا می شود.
رمان “قصر گریپسهولم” باعث شده که تعداد هر چه بیشتری از آلمانیها با توخولسکی، روستای ماریه فرد و قصر مشهورش آشنا شوند به گونه ای که همه ساله هزاران گردشگر آلمانی در فصل تابستان به این روستا می آیند تا از نزدیک از روستا، قصر، وگور توخولسکی بازدید کنند. در این هنگام طبیعتا هتلها، میهمانخانه ها، رستورانها و سایر اماکن عمومی این روستا و شهرها و شهرک های اطراف مملو از گردشگران آلمانی است. افزون بر آن در سال های اخیر چند سریال تلویزیونی در آلمان، از جمله سریال اینگا لیندستروم، لوکیشن هایی را در این روستا انتخاب کرده و حوادثی را در آنها به تصویر کشیده اند که تعداد هر چه بیشتری از آلمانیها را مشتاق دیدن این روستا کرده. این آن مجموعه ای است که در علم گردشگری به آن “پاپ کالچر توریزم” می گویند، یعنی اینکه مکان های توصیف شده در یک کتاب، یا به تصویر کشیده شده در یک فیلم و یا سریال تلویزیونی برای افراد جهت بازدید از آن مکانها به عنوان مقاصد گردشگری انگیزه ایجاد می کنند. نزدیکترین ترجمه ی فارسی آن شاید “گردشگری بر مبنای فرهنگ عامه” باشد.
من اگر چه تاکنون فرصت نداشته ام که رمان مشهور توخولسکی را بخوانم، اما روزی بناگاه تصمیم گرفتم روستا و قصر محبوبش را از نزدیک ببینم و همان روز نیز این تصمیم را عملی کردم.
یک روز شنبه در ماه آپریل به سمت ماریه فرد می رانم و تصورم بر آنست که روستا را خلوت خواهم یافت. روستا اما پر از گردشگران سوئدی است و مغازه های روستا نیز مملو از مشتری. اما نه! صدای چندین خانواده ی آلمانی را نیز می شنوم که بعضا با کودکان
خردسال و با اتومبیل های کاروان دار به اینجا آمده اند. عجب! هنوز بیش از دو ماهی به آغاز فصل توریسم باقی است. به سوی قصر چند صد ساله گریپسهولم می روم که با شکوه تمام در مقابل دریاچه ی بزرگ مِلارِن خودنمایی می کند. تا چشم کار می کند افق سرشار از جنگل و ملارن است. در محوطه ی بیرونی قصر نیز چند توریست را می بینم که به آلمانی صحبت می کنند. یک کیلومتر آن سوتر در گورستان کوچک ماریه فرد توخولسکی در زیر یک درخت بلند، به گمانم زیزفون (لیند)، آرمیده است. در گورستان کوچک روستا کسی جز من حضور ندارد، اما در ابتدای ورودی آن یک تابلوی بزرگ که مسیر آرامگاه توخولسکی را نشان می دهد حکایت از اعتبار ویژه ی این تبعه ی افتخاری روستا دارد. دو ماه دیگر سیل توریست های آلمانی به اینجا سرازیر خواهند شد و احتمالا راهنمایان گردشگری پس از شرح زندگی توخولسکی در آلمان و سوئد و چگونگی شکل گیری رمان مشهورش خطاب به مشتاقان آلمانی باز هم به دفعات خواهند گفت که:
خانمها! آقایان! در اینجا نویسنده ی بزرگ کورت توخولسکی آرمیده است.