در پی انتشار اطلاعیه مطبوعاتی دنا رورباکر نماینده ی کنگره ی آمریکا و نامه ی او به وزیر امور خارجه ی آمریکا خانم هیلاری کلینتون، درخصوص ایران، دکتر رضا مریدی نماینده ی ایرانی تبار مجلس انتاریو، نامه ای خطاب به این نماینده ی کنگره منتشر کرده است. ترجمه ی نامه را در زیر می خوانید:
جناب آقای دنا رورباکر نماینده کنگره آمریکا
واشنگتن ـ ایالات متحده آمریکا
موضوع:
۱ـ اطلاعیه مطبوعاتی شما مورخ ۲۶ جون ۲۰۱۲
۲ـ نامه شما به خانم کلینتون در مورد پشتیبانی از آزادی آذری ها از ایران
آقای رورباکر
اینجانب با نگرانی تمام اطلاعیه مطبوعاتی و نامه فوق الذکر شما را که در آن از خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا خواسته شده بود که دولت آمریکا از جدایی آذربایجان از ایران حمایت کند، مطالعه کردم.
به عنوان نماینده پارلمان انتاریو که اصلیت ایرانی ـ آذری دارد، مایلم که مراتب ناخشنودی خود را درباره ی اظهارات مندرج در نامه و اطلاعیه ی فوق را بیان داشته و شمه ای از تاریخ را به اطلاع شما برسانم.
آذربایجان ـ آن بخشی که در شمال رودخانه ارس واقع است و امروز به نام جمهوری آذربایجان نامیده می شود ـ و آن قسمت که در جنوب رودخانه ی ارس واقع است استان آذربایجان ایران است در طول تاریخ همیشه بخشی از ایران بوده است. جز اینکه در اوایل قرن ۱۹ میلادی بخش شمالی رودخانه ارس توسط امپراتوری روس از ایران جدا شد.
آذری ها به عنوان یک ملیت مشخص از دیگران خود را کمتر از دیگر ملیت ها و اقوام، ایرانی نمی دانند. واقعیت این است که آذری ها و دیگر گروه های قومی، دینی و مذهبی ایران مواجه با محدودیت های فرهنگی تحت حکومت دیکتاتوری ایران هستند ولی من مطمئن هستم که این مسائل در قالب یک حکومت دمکراتیک در ایران آینده قابل حل است.
اینجانب به علاوه اضافه می نماید که نقطه نظرهای جنابعالی نشان از تمایل به دخالت نامناسب در امور داخلی کشور دیگری است. از شما سئوال می کنم که اگر یک سیاستمدار ایرانی از دولت ایران بخواهد که از تجزیه ی ایالت های کالیفرنیا ـ مکزیک جدید و تکزاس و پیوستن آنها به کشور مکزیک پشتیبانی کند، آنگاه احساس شما چگونه خواهد بود؟
مبارزه برای استقرار آزادی و حکومت قانون در ایران تنها در قالب ایران متحد که در آن همه ملیت ها و اقوام ایرانی برای رسیدن به خواسته های مشترک که همانا استقرار دمکراسی است دور هم جمع شوند قابل دسترسی است.
تجزیه ی کشورها منتهی به استقرار صلح در خاورمیانه نخواهد شد. اینجانب قویاً با نظر شما در مورد تجزیه ی ایران مخالف هستم و از شما می خواهم که نامه ی خود به خانم کلینتون را پس بگیرید.
ارادتمند ـ رضا مریدی/ نماینده پارلمان انتاریو از حوزه ریچموندهیل
رونوشت: خانم هیلاری کلینتون ـ وزیر خارجه آمریکا / واشنگتن ـ آمریکا
واکنش به اظهارات خلاف واقع آقای مریدی
آقای مریدی خود را ایرانی –آزری خوانده اید شما آقای مریدی اگر واقعا آگاهی داشتید بیشک خود را یک آسمیله شده معرفی نمی کردید بلکه هویت خود را ترک معرفی می کردید . زبان و نژاد آزری که شما خود را به آن نسبت داده اید ،از شما می پرسم چه کسی حامی آن است مردم آزربایجان و یا دولت مرکزی؟ از شما می پرسم زبان آزری چگونه است آیا نوشتن و خواندن آنرا می دانید ؟ کدام یک از دوره های تاریخی این آزری ها که می گویید حضور داشته اند؟ اگر می دانید بفرمایید ما نیز مطلع شویم.آقای مریدی من از آزربایجان جنوبی هستم زبان من ترکی است و تشابه بیشماری با زبان ازربایجان شمالی و ترکی استانبولی دارد و می دانم چگونه و با چه دستور زبانی بنویسم آیا شما که می گوید آزری هستید زبان آزری را می دانید؟
شما نگرانی خود را بیان کردید ولی ای کاش نظر دیگر کسانی که نه مثل شما در کانادا بلکه در خود آزربایجان جنوبی زندگی می کنند را می پرسیدید.اشاره های تاریخی شما به آزربایجان بیشک از تحصیلاتتان نشات می گیرد تحصیلاتی که در زمان حکومت پهلوی یاد گرفته اید زبان مادری خود را در همان مدارس پهلوی فراموش کردید و تاریخ ۷۰۰۰ هزار ساله هخامنشی و ساسانی به اسم ایران به مغز شما فرو کرده اند.
شما را به آپدیت کردن اطلاعاتتان دعوت می کنم و از شما می خواهم که قول دهید بعد از مطالعه سخنرانی بفرمایید.ترکیه کشوری است که یک قرن سابقه ندارد و امپراتوری عثمانی را از خود نمی داند با وجود اینکه سران عثمانی در ترکیه امروزی سکونت داشتند.ولی اگر شما و فارسها کمی اطلاعات ناب و خالص تان تکان دهید می فهمید که هخامنشی ،ساسانی،سامانی ،سلجوقیان ، قاجارو…. هر کدام یک قوم را تمثیل می کردند نه یک ملت را. شاید اینهارا در مدارس پهلوی به شما آموزش نداده اند که این چنین بدون درنظر گرفتن تاریخ صحبت می کنید.
شما از حق تحصیل به زبان مادری صحبت می کنید و در جای دیگر از ایرانی بودن ملت ترک آزربایجان جنوبی حرف می زنید.اگر نمی دانید بدانید ایرانی بودن با تحصیل به زبان مادری منافات دارد و در تضاد می باشند چرا که از منظر حکومت فارسها ، ما به قول شما آزری هستیم و آزری نیز شاخه از فارسی می باشد و نیازی به تحصیل به یکی از شاخه های زبان فارسی نیست بلکه باید به خود زبان فارسی را قناعت کنیم. شاید این حق دادن شما در تحصیل به زبان مادری ترکی شاید از مشقت و سختی شما در دوران تحصیلی تان ریشه دارد اگر چنین است من شما را از سختی ها مردم ترک آزربایجان جنوبی که با تحقیر و خرد کرن فرهنگشان ،نابود کردن آثار تاریخی و تحریف تاریخ ، مهاجرتها های گسترده ، سیاستهای تحمیل زبانی ،فشارهای اقتصادی و…..آگاه می کنم و به این حرفتان که می توان در قالب یک حکومت دمکراتیک حل کرد ایراد می گیرم.تجربه ۹۰ ساله آزری بودن برای ترکهای آزربایجان جنوبی راه حلی جز استقلال را باقی نگذاشته است دمکراسی در ایران معنی جز شکست و نابودی برای ملتهای غیر فارس ندارد.
در مورد خاورمیانه و اینکه تجزیه ایران با صلح خاورمیانه در تضاد می باشد باید گفت که خاورمیانه مملو از ملتهای گوناگون می باشد که هیچ کدام به اختیار خود در قالب دولتهای کنونی وارد نشده اند بلکه به اجبار و تهدید در وضعیت فعلی ماندگار شده اند و اگر شما اینرا دمکراسی و صلح میدانید با تمام احترام به شما باید بدانید که از جنگ و خونریزی در خاورمیانه حمایت می کنم و مرگ در راه هدف و آزادی و اختیار را بر سکوت و رعایت سیاستهای دولتهای نامشروع ترجیح می دهم.دمکراسی اگر براساس اختیار نباشد فرقی با دیکتاتوری ندارد.و در آخر از شما می خواهم که اگر قصد کمک به مردم آزربایجان را دارید نگذارید فارسها شما را بازیچه خواسته هایشان کنند.به نظر من شما فردی نیستید که مطالبه در ازای یاری به فارسها و دولت مرکزی داشته باشید بلکه شخصی هستید که براساس اطلاعات غلط به نتیجه غلط رسیده است پس از شما که همزبان من هستید می خواهم به هویت خود بازگردید ،به زبان خود بازگردید و در راستای منافع مردم ترک آزربایجان جنوبی اقدام کنید نه برای سیاستهایی که جز فلاکت آینده دیگری را برای آزربایجان در نظر ندارند.
۳۵میلیون
آذری؟
این
آمارهای
جعلی
از
کجا
میاد؟؟؟
آقای دکتر رضا مریدی نماینده مجلس محلی ایالت اونتاریو در کانادا که پیش تر ها بدفعات از حق تحصیل به زبان مادری درایران پشتیبانی کرده بود، نامه ای به آقای دنا رورباکر نماینده کنگره آمریکا از ایالت کالیفرنیا نوشته و از پشتیبانی وی از مطالبات آذربایجانیها در ایران اظهار نارضایتی کرده است.
دانا رورباکر در نامهای به تاریخ ۲۶ ژوئیه (پنجم مردادماه) به خانم کلینتون، گفته بود دولت آمریکا باید از استقلال آذربایجان جنوبی از ایران و پیوستنش به جمهوری آذربایجان شمالی حمایت کند.
آقای رورباکر در نامه خود به وضعیت نقض حقوق بشر سیستماتیک میلیونها آذربایجانی در ایران اشاره کرده بود که از ابتدائی ترین حقوق خود چون حق یادگیری و تحصیل به زبان مادری اشان محروم هستند.
آقای مریدی در نامه خود به نماینده کنگره آمریکا چند نکته را آورده است که هر یک جای توجه دارد:
۱- ایشان در بند اول نامه خود به سابقه تاریخی تقسیم این دو بخش آذربایجان اشاره میکند و میگوید :
“آذربایجان ـ آن بخشی که در شمال رودخانه ارس واقع است و امروز به نام جمهوری آذربایجان نامیده می شود ـ و آن قسمت که در جنوب رودخانه ی ارس واقع است استان آذربایجان ایران است در طول تاریخ همیشه بخشی از ایران بوده است. جز اینکه در اوایل قرن ۱۹ میلادی بخش شمالی رودخانه ارس توسط امپراتوری روس از ایران جدا شد.”
این بند از نامه ایشان هم اطلاعات غلط تاریخی دارد و هم از نظر تفسیر آن مغشوش و سر در گم است.
اول اینکه وقتی گفته میشود که آذربایجان “در طول تاریخ همیشه بخشی از ایران بوده است” چنین فرض میشود که گویا در طول تاریخ – که تعریف “طول تاریخ” هم مبهم، است – واحد سیاسی مشخصی با جغرافیای معین و ثابت بنام ایران وجود داشته و آذربایجان نیز جزوی از این واحد سیاسی بوده است. در حالیکه واقعیت اینست که تا همین دوره حکومت قاجار، سرزمین امروزی ایران، نه بطور دائم مرزهای ثابتی داشته، نه واحد سیاسی منسجمی بوده، نه نام ایران را داشته و نه اساسا آذربایجان بخش همیشگی آن بوده است. آنچه که امروز ایران نامیده میشود، در طول همه ادوار تاریخی گذشته محل جابجا شدن حکومت های امپراطوری ها، سلاطین، خلفا و خوانین مختلف بوده و بخش های مختلف آن نیز به دفعات بین فرمانروایان و امپراطوریهای مختلف دست بدست میگشته است. خود سرزمین آذربایجان نیز که در منتها الیه شمال غربی امپراطوریهای حاکم بر سرزمین فعلی ایران قرار داشته ، سالها در زیر سلطه خوانین و حکومت های محلی به صورت خود مختار اداره میشده و بر حسب موقعیت و قدرت فرمانروایان آن، یا خراج ده سلاطینی بوده که به تناوب در مناطق دیگر ایران امروزی قدرت بیشتری داشته اند و یا خود خراج گیر خوانین ضعیف تر از خود بوده است. القا اینکه آذربایجان “در طول تاریخ همیشه بخشی از ایران بوده است” یک همسان سازی نادرست از مفهوم ایران امروز میباشد.
دوم اینکه حتی به فرض صحت گفته آقای مریدی، مشخص نیست که ایشان با این تاریخ نگاری بدنبال اثبات چه چیزی است. آیا بنظر ایشان جمهوری آذربایجان شمالی بدلیل اینکه بزعم ایشان در گذشته بخشی از “ایران” بوده حق استقلال نداشته و بایستی به ایران به پیوندد؟ آیا منظور آقای مریدی فقط آذربایجان جنوبی است که بایستی در داخل ایران باقی مانده و حق خودمختاری و استقلال از وی سلب شود؟
تصور اینکه آقای مریدی توصیه به انحلال جمهوری آذربایجان شمالی و پیوستن آن به ایران را داشته باشد البته دور از ذهن میاید و بیشتر احتمال دوم مطرح است و آن اینکه به نظر آقای مریدی بخش جنوبی آذربایجان، بدلیل که از بد حادثه در سرزمین ایران قرار گرفته است، بر خلاف حصه شمالی که آزاد شده است بایستی جزو ایران باقی بماند.
بر این اساس این سوال میتواند مطرح شود که از نظر آقای مریدی و از منظر حقوقی، چرا حصه شمالی آذربایجان مستحق آزادی و استقلال میباشد اما بخش جنوبی آن محکوم است که بصورت وابسته و جزو کشور دیگری باقی بماند و بسوزد و بسازد.
۲- ایشان در بخش دیگر نامه خود میگوید :
“آذری ها به عنوان یک ملیت مشخص از دیگران خود را کمتر از دیگر ملیت ها و اقوام، ایرانی نمی دانند. واقعیت این است که آذری ها و دیگر گروه های قومی، دینی و مذهبی ایران مواجه با محدودیت های فرهنگی تحت حکومت دیکتاتوری ایران هستند ولی من مطمئن هستم که این مسائل در قالب یک حکومت دمکراتیک در ایران آینده قابل حل است.”
این حرف که آذربایجانیها به عنوان یک ملیت مشخص از دیگران خود را کمتر از دیگر ملیت ها و اقوام ساکن در محدوده ایران نمی دانند حرف درستی است اما این گفته که “من مطمئن هستم که این مسائل در قالب یک حکومت دمکراتیک در ایران آینده قابل حل است.” جای خیلی حرف دارد.
اول اینکه آذربایجانی ها فقط با محدودیت های فرهنگی مواجه نیستند. آنان تحت محدودیت های اقتصادی برنامه ریزی شده وحشتناکی نیز هستند که همین دو نمونه اخیر خشکاندن دریاچه اورمیه و وضعیت فاجعه بار زلزله زدگان قاراداغ نمونه دست به نقد آن است.
دوم اینکه احاله تغییر وضعیت آنان به استقرار حکومت دموکراتیک ایران که آقای مریدی مطمئن است همه مسائل راحل خواهد کرد، وعده سر خرمنی است که هیچوقت خرمن آن درو نخواهد شد تا چه برسد که چیزی از آن به “آذری” ها هم برسد. نگاهی به بیانیه ها و حرفهای محافل و شخصیتهائی که برای تصرف قدرت پس از فروپاشی حکومت جمهوری اسلامی خیز برداشته اند و همگی نیز وعده تشکیل حکومت دموکراتیک میدهند نشان میدهد که هیچ یک از اینان اساسا به یک جامعه چند فرهنگی و چند زبانی و حکومت غیر متمرکز اعتقادی نداشته و حتی فدرالیسم را نیز معادل تجزیه طلبی میدانند و در سرفصل همه برنامه های خود زبان رسمی انحصاری فارسی را فریاد میکنند. با توجه به این قرائن است که باید آقای مریدی توضیح دهد که اولا حکومت دموکراتیک مورد نظر وی چه حکومتی است و دوم اینکه وعده این حکومت دموکراتیک چه تفاوتی با وعده ظهور امام زمان شیعیان دارد.
۳- آقای مریدی در ادامه نامه خود مینویسد :
“اینجانب به علاوه اضافه می نماید که نقطه نظرهای جنابعالی نشان از تمایل به دخالت نامناسب در امور داخلی کشور دیگری است. از شما سئوال می کنم که اگر یک سیاستمدار ایرانی از دولت ایران بخواهد که از تجزیه ی ایالت های کالیفرنیا ـ مکزیک جدید و تکزاس و پیوستن آنها به کشور مکزیک پشتیبانی کند، آنگاه احساس شما چگونه خواهد بود؟”
هر چند نوع عکس العملی که آقای رورباکر به این بند از اعتراض آقای مریدی نشان داده معلوم نیست، اما میشود به سادگی پیش بینی کرد که اگر یک سیاستمدار ایرانی از دولت ایران بخواهد که که از تجزیه ی ایالت های کالیفرنیا ـ مکزیک جدید و تکزاس و پیوستن آنها به کشور مکزیک پشتیبانی کند عکس العمل هر کسی که این را بشنود غیر از لبخند استهزا نخواهد بود. بعلاوه ممکن است چنین قضاوت شود که آقای مریدی با اینکه در جوار آمریکا زندگی میکند و با اینکه احتمالا به کالیفرنیا هم مسافرت کرده است، اما در واقع خیلی از مرحله پرت است که فکر میکند که کسی در آمریکا از فکر جدائی کالیفرنیا و تکزاس از آمریکا و پیوستن به مکزیک احساس خطر خواهد نمود. جدا از نظر آقای رور باکر ، برای کسانی که با شیوه های کار سیاستبازان ایرانی آشنائی دارند این شیوه استدلال آقای مریدی به شیوه ادبیات و طرز برخورد سران جمهوری اسلامی شبیه است و این نوع مشابه سازی سطحی و خنده دار، بیشتر رنگ و بوی احمدی نژادی دارد تا کسی که عضو پارلمان اونتاریو است.
۴- آقا مریدی در نامه خود بازهم نکته ای را گفته که تصور گفتن آن برای شخصی در سطح ایشان باور نکردنی است :
“مبارزه برای استقرار آزادی و حکومت قانون در ایران تنها در قالب ایران متحد که در آن همه ملیت ها و اقوام ایرانی برای رسیدن به خواسته های مشترک که همانا استقرار دمکراسی است دور هم جمع شوند قابل دسترسی است“
البته خود این جمله که مبارزه برای استقرار آزادی … قابل دسترس است چیز نامفهومی است اما اگر منظور استقرار آزادی است، ابراز این که استقرار آزادی و حکومت قانون تنها در قالب ایران متحد قابل دسترسی است از اساس حرف نادرستی است و در ارتباط با وضعیت ایران نیز عملا خلاف آن ثابت شده است. یک ملت مشخص از دیگران مسلما خواست ها و دیدگاه های متفاوتی از دیگر ملت ها میتواند داشته باشد که در قالب یک ایران متحد ممکن است قابل دسترسی نباشد. مگر همین جنبش معروف به سبز از یادمان رفته است که در آن دیدیم همه ملیتها و اقوام ایرانی دور هم جمع نشدند و ترکهای آذر بایجان نیز به عنوان یک ملیت مشخص از دیگران، به زعامت سردمداران “ایران متحد” گردن نه نهادند .
*
واقعا جای تعجب است که آقای مریدی به ایالت کبک در بغل گوشش، نگاهی نمیکند تا ببنیند که همین چند روز پیش ، در انتخابات ایالتی اش یک حزب استقلال طلب برنده شده، دولت تشکیل داده و احتمالا در آینده نیز رفراندوم استقلال کبک را به صورت یک امر قانونی و پذیرفته شده برگزار می کند.
در مقایسه وضعیت کبک با آذربایجان جالب است توجه شود که با وجود اینکه کبکی ها ، هم زبانشان در سراسر کانادا یکی از دو زبان رسمی است، هم حجم اعتبارات و تسهیلات دولت فدرال به کبک به نسبت ایالت های انگلیسی زبان بالا تر است، هم دولت فدرال وضعیت اختصاصی ملت کبک بودن را برای آنان برسمیت شناخته است و هم نمایندگان اختصاصی کبک در کنفرانس های کشور های فرانسه زبان به نیابت از کانادا و کبک شرکت میکنند، اما با اینحال، بازهم شوق استقلال طلبی بخشی از مردم کبک از سوی جامعه کانادا و سیاست آن برسمیت شناخته میشود. سئوال بر انگیز است که در حالیکه آقای مریدی که خود در کانادا از موهبت همین سیستم آزاد برخوردار است، در مورد آذربایجان با آن فلاکت اقتصادی و اجتماعی و تحت آن شرائط استعماری، صلاح نمیداند که این حق انتخاب به هموطنان سابقش داده شود و خود را موظف میبیند که در مقابل آنهائی نیز که از اعطا این حق پشتیبانی میکنند به ایستد.
این احتمال هست که آقای مریدی برای رضایت جامعه ایرانی تبار مقیم اونتاریو و برای کسب رای آنان در انتخابات آتی، این سیاست را پیش میبرد. بهر حال این را نمیشود انکار کرد که در ارتباط با مساله ملی در ایران جو غالب جامعه ایرانی در آمریکا و کانادا عمیقا غیر دموکراتیک و ناسیونالیستی است. این جامعه با اینکه خود سرزمین مادری اش را با همه تمامیت ارضی اش رها کرده و به کشوری پناه آورده که در آن آزادانه زبان و مذهب و فرهنگ خود را بسط میدهد و حتی از حمایت دولتی نیز برخوردار میشود، اما وقتی پای مردم غیر فارس در ایران به میان میاید، ناگهان عرق وطن پرستی اش گل میکند و با داد و قال فریاد ایران دوستی سر میدهد و میخواهد گردن هر کسی را که به تمامیت ارضی ایران نگاه چپ بکند قطع کند. این برخورد دوگانه حیرت انگیز است اما این توجیه را دارد که بخشی از این جماعت، در عین حال که خود از مواهب حمایتی کشورهائی که در آن زندگی میکنند بهره مند شده و دائما سهم بیشتری نیز طلب میکنند اما در رابطه با ایران، خود رانت خوار سیستمی مبتنی بر تبعیض هستند که به قیمت سرزمین های سوخته در آذربایجان و کردستان و خوزستان و با ریختن منابع مالی کشور در مناطق مرکزی و فارس نشین، اینان را ساپورت مالی میکند .
به هر حال آقای مریدی برای ابراز مخالفت با حق انتخاب مردم آذربایجان جنوبی ممکن است دلایل خاص خود را داشته باشد اما آذربایجانیها نیز حق دارند که از ایشان بپرسند که راستی نگرانی وی از خودمختاری و یا استقلال آذربایجان چیست؟ آیا با جدائی آذربایجان جنوبی از ایران دریاچه اورمیه خشکیده تر خواهد شد؟ آیا خانه های کاه گلی عهد باستان روستا نشینان آذربایجان از آن هم که هست خرابه تر خواهد بود؟ آیا اقتصاد ورشکسته آذربایجان از وضعیت کنونی هم بدتر خواهد شد؟ آیا مهاجرت لشگر بیکاران از آذربایجان جنوبی بیشتر از آنکه الان هست خواهد شد؟ و آیا فاجعه دیدگان زلزله سریعتر از آنچه که الان اتفاق میافتد زنده بگور خواهند شد؟
راستی نگرانی آقای مریدی از چیست؟
آقای دنا رورباکر
نامه آقای رضا مریدی نماینده پارلمان انتاریو از حوزه ریچموند هیل به شما را خواندیم .
متاسفانه ایشان خود را وکیل یک ملت ۳۵ میلیونی معرفی می کنند . که صحت ندارد .
اگر ایشان ایرانی تبار و ترک تبار بودند ، بنابراین در آمریکا چه کاری دارند ؟
بنابراین ایشان فقط نظریات خود را اعلام کرده اند .
و حق تعیین سرنوشت فقط در داخل و به دست ملت ۳۵ میلیونی ترک تعیین می شود ..
این آقا حق دخالت در امور ملت ترک را ندارد .
از طرف ملت آزربایجان جنوبی
Mr. Donna Rohrabacher
Letter from Mr. Reza maredi the MP Richmond Hill, Ontario disciples to read you.
Unfortunately for a lawyer to represent 35 million people. That is not true.
If they were Iranian and Turkish descent, so what they have in the U.S.?
So they have just announced their views.
And self-determination within the nation’s only 35 million left to be determined.
The people of South Azerbaijan
CC:
United States Secretary of State Hillary Clinton
Certainly, this Reza Moridi is an imbecile who has no concern for the sufferings of people of South Azerbaijan. He is of the same fabric as the farce parliment of Iran and its chauvanist regime.