شماره ۱۱۹۲ ـ ۲۸ آگوست ۲۰۰۸
نوشته: Peter Perthes*

سیاست ایالات متحده آمریکا در برابر ایران، ظرف دو سال گذشته ۱۸۰ درجه چرخش داشت: در آغاز، آمریکا در برابر تلاش‌های اتحادیه اروپا برای یافتن راه‌ حل مسالمت آمیز مناقشه اتمی تهران، در بهترین حالت موضعی دوستانه اما خویشتندارانه گرفت.

اما در سال ۲۰۰۶ میلادی کاندولیزا رایس وزیر خارجه ایالات متحده تصمیم گرفت از پیشنهاد مذاکره اروپا پشتیبانی کند. در سال جاری، او حتی شخصا سندی را با جزئیات امضا کرد و مشاور خود را برای شرکت در مذاکرات میان خاویر سولانا (به نمایندگی ی ۵ عضو دائمی شورای امنیت و آلمان) و جلالی سرپرست هیئت مذاکره کننده ایرانی به اروپا فرستاد.

همزمان با آن، سیاستمداران آمریکائی در واشنگتن شروع کردند به فکر کردن روی گشایش دفتر نمایندگی این کشور در تهران. رئیس جمهور ایران نیز گفت که از این امر و هر تحولی در مناسبات میان دو ملت استقبال می‌کند.

در هر دو سو، دلایلی برای این لاس زده وجود دارد: رئیس جمهور احمدی نژاد می‌ داند که بهبود ریشه ای مناسبات دو کشور با خواست ملت همساز است و چنین کاری می تواند پیروزی او را در انتخابات سال آینده تضمین کند. در واشنگتن گفته می شود که حمله نظامی غیر ممکن نیست، اما می بینیم که حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران، همواره به تاخیر می افتد. بیش از همه، رهبران نظامی آمریکا بارها تکرار کرده اند که کشورشان به هیچ عنوان نیازی به یک جنگ تازه در خاورمیانه ندارد. اگر قرار به پیشبرد طرح صلح خاورمیانه و تثبیت اوضاع افغانستان و عراق باشد، و اگر آمریکا بخواهد وجهه جهانی خراب شده خود را در جهان اسلام بهبود ببخشد، ایفای سهم این کشور در تنش زدائی ضرورت می یابد از جمله در رابطه با ایران.

بدون مشارکت آمریکا، راه حلی برای مناقشه اتمی وجود نخواهد داشت. و در واقع ایران و آمریکا هم در عراق و هم در افغانستان دارای منافع مشترکی هستند. به عنوان مثال، هر دو تمایل دارند که دولت عراق نفوذ خود را تثبیت کند و ساختارهای دموکراتیک محفوظ بمانند. در عین حال، این دو کشور با یکدیگر همکاری نمی‌کنند. همچنین، در حال حاضر نمی توان از جست و جوی جدی مشترک برای یافتن راه حل مناقشه اتمی صحبت کرد. راه حلی که هم حق ایران را برای دسترسی به فن آوری صلح آمیز هسته ای به رسمیت بشناسد و هم تضمین کند که ایران این فن آوری را برای دسترسی به سلاح اتمی مورد استفاده قرار نمی دهد.

میان واشنگتن و تهران سوء تفاهم شدیدی حاکم است که حتی از طریق تلاش‌های دیپلماتیک هفته های اخیر از میان نرفته است. به این ترتیب، رهبری ایران از نفوذ خود در عراق تنها زمانی به صورت سازنده استفاده خواهد کرد که دیگر حضور نظامی آمریکا در کشور همسایه تهدیدش نکند. در عرصه مسائل اتمی نیز، امنیت ایران نقش محوری ایفا می‌کند. در این زمینه، ایالات متحده آمریکا تنها کشوری است که با توجه به نگرانی‌های امنیتی ایران می‌تواند کاری انجام دهد. برای رهبری ایران، امنیت هم به معنای مشارکت کشور در سرنوشت منطقه است و هم به معنای تضمین بقای رژیم. تا زمانی که سردمداران رژیم دارای این احساس باشند که به عنوان بازیگران موجه به بازی گرفته نمی شوند، در مسائل اتمی تصمیماتی نمی گیرند که برای جلب اعتماد جامعه جهانی ضرورت دارد.

اروپائی ها، از آغاز تلاش خود، می دانستند که می‌توانند روندی دیپلماتیک را با ایران به راه بیاندازند و حفظ کنند، اما به ثمر نشستن این دیپلماسی، نیازمند همکاری ایران و آمریکا است. واشنگتن سرانجام باید پیشنهادی ارائه دهد که تهران نتواند آن را رد کند. این می‌تواند از سرگیری مناسبات دیپلماتیک و آزاد ساختن دارائی‌های مسدود ایران باشد. این اقدام، باید در عین حال پیش از هرچیز چشم‌اندازی از تضمین امنیت ایران را نیز در بر بگیرد. چنین تضمینی، قطعا به اقدام ایران و پیش از همه به همان اقداماتی مشروط دانسته خواهد شد که این کشور حاضر بود در بهار سال ۲۰۰۳ داوطلبانه انجام دهد. به رسمیت شناختن وجود دو کشور مستقل در مناسبات اسرائیل و فلسطین، قطع پشتیبانی از گروه های مسلح فلسطینی و شفاف سازی کامل برنامه های هسته ای، در شمار این پیش شرط ها خواهند بود. تضمین امنیت ایران، می‌ تواند برآیند چنین پیش شرط هائی باشد که از چند ماه پیش در واشنگتن بر سر آن گفت و گو است.

* نویسنده مقاله رئیس بنیاد علوم و سیاست آلمان است. اخیرا کتابی با عنوان ” ایران ـ یک چالش سیاسی” به قلم وی در آلمان منتشر شد که توجه محافل سیاسی را برانگیخت.