شنبه ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۲ است روز اول پاییز، حوالی ساعت ۲ بعدازظهر میدان مل لستمن. دفعاتی که در این میدان گردهمایی برگزار شده، دیگر حسابش از دستم در رفته است! ولی امروز حداقل برای من دلیل متفاوتی از آنچه قبلا به خاطر آن به این میدان آمدهام وجود دارد!
کم کم چهرههای آشنا میبینم، بیشتر کسانی هستند که روز چهارشنبه در تجمع جلوی ساختمانشماره ۷۴ خیابان ویکتوریا، جلوی اداره مهاجرت برای اعتراض به دستور دیپورت سارا (فاطمه) و پسر۱۶ سالهاش رفته بودم با آنها آشنا شدم.
امروز پسر سارا هم هست! نوجوانی که سرنوشت و آیندهاش این روزها در دست قاضی و افسران اداره مهاجرت و پناهندگی کانادا است. گروه “نه به بازگشت اجباری به ایران” تدارک کننده این گردهماییها است. از طریق فیس بوک، ایمیل و حتی تلفن به افرادی که علاقمند به کمک هستند سعی میکنند به پناهندگانی که در وضعیت بازگشت اجباری هستند کمک کنند.
کسانی که امروز یا روزهای دیگر برای کمک به سارا و پسرش در گردهماییهای مختلف شرکت کرده اند، امیدوارند که به این وسیله آگاهی و اطلاعات وسیعی از عواقب تصمیم برگرداندن آنها به ایران در اختیار رهگذران و مسؤلان اداره شهروندی و پناهندگی بگذارند.
سرنوشت و آینده این نوجوان ۱۶ ساله در میزان آگاهی قاضی تصمیم گیرنده این پرونده درباره وضعیت حقوق بشر و بخصوص حقوق زنان و کودکان در ایران دارد.
به چهره خموده ولی جوانش نگاه میکنم، سعی میکنم از چشمانش بخوانم که به چه فکر میکند! نگاهش را میدزدد، ۲ سالگی از ایران خارج شده و ۲ سالی است که همراه بامادرش در کانادا پناه گرفته، مدرسه می رود و قطعا هر روز را با نگرانی دیپورت شدن میگذراند!
ساعت نزدیک۳ است و حدود ۴۰ ـ ۳۰ نفری شدهایم. من امروز پسرکم را هم همراهم آوردهام او را در تجمعات زیادی همراه خودم میبرم، اعتقاد دارم از همین سن وسال خوب است که زندگی را از زوایای مختلفی ببیند و وسعت دید بزرگتری از مسایل و اطراف خودش داشته باشد.
اما امروز سئوالی از من پرسید که جواب دادن به آن سخت بود”مامان مگه تو نمیگی برگشتن به ایران برای این خانم و پسرشخطر داره، پس چرا کانادا آنها را مجبور می کنه که برن ایران؟” بچه ها ساده می روند سر اصل مطلب، از سیاست و بازیهای آن بیخبرند!
دوستانی ازفدراسیون حمایت از پناهندگان ایرانی به جمع ما پیوستند و با بنرشان در کنار ما ایستادند، گروه بزرگتر میشود و من خوشحالم از همیاری و همراهی همشهریان تورنتویی که عکسها و نوشتههای “کمک کنید تا از بازگشت اجباری سارا و پسر۱۶ سالهاش به ایران جلوگیری کنیم” را مدام دست به دست میکردند.
گروهی ازهم کلاسیها و دوستان پسر سارا هم به ما میپیوندند و دیگر به نظر۸۰ـ۷۰ نفری هستیم. شور و شادی بینظیری همراه با این دوستان نوجوان به جمع تزریق میشود. گلوریا یزدانی هنرمند شهرمان از حقوق پایمال شده زنان و کودکان در ایران میگوید. نماینده ای از فدراسیون پناهندگان ایرانی از حقوق ضایع شده تمام مردم ایران، خصوصا اقلیتهای قومی، مذهبی میگوید؛ و کاووس صوفی از سیاست غلط دولت کانادا در باز پس فرستادن اجباری پناهندگان ایرانیمیگوید و ازهمه دعوت میکند تا متوقف کردن کامل بازگشتهای اجباری پناهندگان ایرانی، از کمپین”نه به بازگشت اجباری پناهندگان به ایرانی “No Deportation To Iran” حمایت کنند و هر چه از دستشان بر میآید بکنند.
ساعت ۴ بود و همه آماده رفتن میشدند. قرار بعد چهارشنبه ۲۶ سپتامبر ساعت ۱۲:۳۰ تا ۲:۳۰ روبرویاداره مهاجرت ۶۹۰۰ ایرپورترود.
امیدوارم هفته آینده در شماره بعدی شهروند، گزارش این گردهمایی و خبر لغو حکم بازگشت اجباری سارا و پسرش را برایتان گزارش کنم.