شماره ۱۱۹۴ ـ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۸

امیدوارم شما تا به حال جزو آن دسته از افراد نباشید که تجربه تصادف و دریافت خسارت بیمه اتومبیل را داشته اید، اما اگر بخواهیم در دنیای مجازی یک تصادف اتومبیل را در تورنتو و تهران با هم مقایسه کنیم به نظر شما چگونه است؟

توجه داشته باشید که این داستان فقط جنبه طنز داشته و واقعی نیست.


با خانواده در یک روز آفتابی با اتومبیل شخصی در حال رانندگی بودیم که چراغ راهنمایی قرمز شد و به احترام حقوق مدنی و البته پلیسی که در چند قدمی ما بود توقف کردیم. از این عمل ما چند لحظه ای نگذشته بود که راننده ای بدون توجه به جلو و شاید نگرانی از دیدن آن پلیس محترم به پشت ماشین ما زد و شدت تصادف به نحوی بود که هر سه نفرمان برای چند ثانیه بی هوش شدیم.

پلیس به سرعت به سراغ ما آمد و در همان لحظات اولیه با آمبولانس هم تماس گرفت در ظرف دو دقیقه سه آمبولانس به محل رسیدند. پلیس مربوطه از خارج ماشین خسارت دیده ضمن دلداری با ما ایجاد ارتباط کرده و توانست از داخل داشبرد و کیف شخصی من گواهینامه و سند ماشین و بیمه نامه را برای تشکیل پرونده بیرون بیاورد.

هر سه نفر از ماشین با مراقبت خاص پزشکی بیرون آورده شدیم و با برانکارد به آمبولانس منتقل شدیم. از زمان مطلع نبودم ولی بعدا متوجه شدم مسافت کوتاهی را طی کردیم و به بیمارستان رسیدیم.

در ظرف نیم ساعت که ما روی تخت مراقبت های خاص بودیم کارهای اداری انجام شد و برای عکسبرداری به مراکز مربوطه منتقل شدیم. در این اثنا همیشه یکنفر با هر یک از ما بود تا اگر حالمان تغییر کرد فوری پزشک مربوطه بیاید.

خوشبختانه به خیر گذشت و بجز درد گردن و ناراحتی روحی از شدت تصادف همه نسبتا خوب بودیم. سه ساعت بعد خواهرم که از طریق پلیس مطلع شده بود برای بردن ما به بیمارستان آمد و ما را به خانه منتقل کرد.

اولین چیزی که نظرم را جلب کرد پیغام تلفنی بود که از طریق شرکت بیمه برایم گذاشته شده بود و از من خواسته بود که تا ساعت ۶ بعد از ظهر با ایشان تماس بگیریم.

در انتاریو ماده قانونی وجود دارد که خسارت شما (بدنی و مالی) اگر منجر به حد مرگ آور و نقص عضو نشود(آستانه صدمه پذیری شدید نباشد) توسط شرکت بیمه خودتان پرداخت میشود. روی همین اصل تلفن را برداشتم و با مسئول مربوطه صحبت کردم ایشان در طی سه دقیقه مرا از مسایل زیر مطلع کردند:


۱ ـ ماشین با جرثقیل به پارکینگ منتقل شده


۲ ـ سه تعمیرگاه نزدیک به منزل ما را نشان دادند و تمایل مرا سئوال کردند که برای تعمیرات کدام را ترجیح میدهم، البته اگر شخص خاصی را مد نظر دارم بگویم که ماشین را به آنجا منتقل کنند.


۳ ـ سه مرکز اجاره ماشین را برای مدتی که ماشین در تعمیر است معرفی کردند که یکی از آنها با منزل ما ۵۰۰ متر فاصله داشت.


۴ ـ شماره پرونده خسارت را دادند تا در همه جا ارائه کرده که لازم نباشد شخصا پولی بدهم.


۵ـ از من خواستند رسید پرداخت آمبولانس را برایشان ارسال کنم که سریع بپردازند.


۶ ـ از حال عمومی ما سئوال کردند و گفتند که همکارشان که در زمینه غرامات بدنی تخصص دارد در حال مطالعه پرونده ما است و بهتر است فردا با او هم تماسی بگیریم و خاطرنشان کردند که اجازه میخواهند بعد از دیدن پزشک خانواده و آزمایشات پزشکی مجدد بتوانند به این سوابق پزشکی دسترسی داشته باشند.


من برای صرفه جویی در وقت سریعا از خواهرم خواستم که مرا به مرکزی که اتومبیل کرایه میدهد برساند که با لطف ایشان ۵ دقیقه بعد ماشین آخرین مدلی جایگزین شد و جالب است که با ارایه آن شماره پرونده خسارت، همه آنلاین به سوابق دسترسی داشتند.


در طی هفته ای که با بیمه بر سر قیمت ماشین صحبت میکردیم و استعلام می گرفتیم (چون شدت تصادف به حدی بود که ماشین از رده خارج شد) همه کارها نهایی شد و چک خسارت را تمام و کمال دریافت و ماشین جدیدی خریداری کردیم.


و اما خسارت اتومبیل ما در تهران به چه نحو جلو رفت.


بعد از حادثه با اعتماد کامل از ماشین بیرون آمدم اگر چه همه بدنم درد میکرد، ولی به نظر چاره دیگری نداشتم، لذا رو کردم به مقصر حادثه و گفتم چه اتفاقی افتاد که جلو را ندیدید؟ ایشان با لحن بدی پاسخ دادند که امکان بازگو کردنش را ندارم.


دردسرتان ندهم با مردمی که در صحنه حاضر شدند و هر یک نظری میدادند به یکباره جمعیتی تشکیل شد که مرا یاد سیاهی لشکر فیلم های تاریخی می انداخت.

بعد از سه یا چهار ساعت پلیس آمد و شروع به کشیدن کروکی مقدماتی کرد و همواره مرا مورد انتقاد قرار میداد که چرا صلح نکردیم، اینطوری علیرغم اینکه حق با من است دستم به جایی بند نیست و وقت همه را هم گرفتم.

قرار شد پس فردا به حوزه راهنمایی و رانندگی برویم و کروکی دائم بگیریم.



پس فردا به شعبه مربوطه رفتم و وارد شدم و چون روز قبلش هم آمده بودم و به من گفته بودند که برای گرفتن کروکی رسمی باید در ساعت اداری به جناب سروان … مراجعه کنی، سریع سراغ آقای .. . را گرفتم .

سربازی که آنجا بود گفت جناب سروان امروز مرخصی ست، برو فردا بیا!

من ترجیح دادم پیش یک جناب سروان دیگر بروم و با اصرار من ایشان قبول کردند که کروکی دایم را تنظیم کنند!

اما توضیح دادند: اگه خسارت بیشتر از دویست هزار تومان باشد باید پرونده برود شورای حل اختلاف!

از من اصرار که من شورای حل اختلاف نمی روم و از ایشان اصرار که باید بروید! بالاخره از ایشان می خواهم که بگذارد من از بیمه سئوالی بکنم! به سرعت باد خودم را به شعبه و پارکینگ بیمه رساندم و رفتم بخش بیمه بدنه و با چند بار پرس و جو می شنوم که برو حالا کروکی رو بگیر!

با همون سرعت برمی گردم راهنمایی و رانندگی و با سر زدن به چند اتاق مختلف بالاخره کروکی را می گیرم .


بالاخره مدارک را کامل کرده و به بیمه میروم. در ورودی بیمه مثل بانک ها به مراجعان شماره می دهند و گویا باجه ها طبق شماره مراجعان را صدا می کنند. من شماره می گیرم و میروم در سالن ۵ می نشینم و می بینم که به به! از ۱۰ باجه حاضر در این سالن تنها ۲ باجه فعال است و مدارک می گیرند و این دو باجه هم هر وقت بخواهند شماره ای را صدا می کنند و در نوبت هر کسی هم، افراد دیگری می آیند جلوی باجه ها و کارهای دیگری انجام میدهند، بقیه مردم هم همینجوری نشستند و در و دیوار را نگاه می کنند!

من میروم و اعتراض می کنم. در ادامه گفتم این شماره دادن اگر باعث می شود که مردم جلوی باجه ازدحام نکنند، نباید باعث سوء استفاده شما هم بشود و هر وقت دوست داشتید شماره ای را صدا کنید.

مامور بیمه در پاسخ میگوید آقا ما پرونده های نیمه تمام زیاد داریم ….

بالاخره نوبت من می شود و مدارکم را می دهم

کارمند بیمه: اصل سند ماشین!

من : همراهم نیست! اگر لطف کنید پرونده را باز کنید، متعاقبا من میروم میآورم!

کارمند بیمه: نه، برو فردا بیا!

من به سرعت خودم را به خانه می رسانم و سند را برمی دارم برمی گردم بیمه و باز شماره و باز انتظار و … ؛ نوبت من می شود! مدارک را می دهم

کارمند بیمه بعد از بررسی نقطه ضعفی را پیدا کرده و درخواست مدرک دیگری میکند.

با مدارک کامل دوباره به بیمه می روم و دوباره شماره گرفتن و انتظار و اعتراض …. تا بالاخره پذیرفتن مدارک و نامه به دست فرستادن به هزار جای مختلف و تا رفتن به واحد عکاسی و دو هزار تومان پول دادن برای دو تا عکس با یک دوربین عهد عتیق که حتما باید آن عکس آنجا گرفته بشود و … بعد به واحد کارشناسی ارجاع شدم.

کارشناس محترم بعد از بازدید ماشین: اینکه چیزیش نشده! دیگه خیلی هزینش بشه صد هزار تومان است!

من: آقا با صد هزار تومان، شیشه اش را هم درست نمی کنن !

کارشناس: دیگه برات می نویسم، صد و پنجاه هزار تومان !

کارشناس نامه را می دهد، دوباره هزار تا نامه بازی تا وقت صدور چک، یک چک به من دادند که می بینم صد و بیست هزار تومان است و بعدش می فهمم که ۲۰% فرانشیز را فراموش کرده ام!

بارها و بارها به این نکته فکر کردم که ما داریم در شهرهای مدرن زندگی می کنیم! ماشین مدرن داریم، اما آیا طریقه صحیح خدمات پشتیبانی را میدانیم! بیمه بدنه اتومبیل داریم، اما از مفادش مطلع هستیم! تمامی ابزار و راه کارهای دنیای مدرن را داریم اما …… نمیدانم!

از آن هفته به بعد این مسایل آنقدر رویم تاثیر گذاشته که تا می خواستم به چیزهای خوب فکر کنم نمیشد و به یکباره یاد راهنمایی و رانندگی و گزارش پلیس و کارمند بیمه و هزار تا چیز دیگر می افتادم و همه چیز خراب میشد.


امید است شما از این موارد برایتان پیش نیامده باشد. همانگونه که قبلا ذکر شد هدف از این داستان ارایه تصویری طنزآمیز بود که شاید بتوان تاثیر مثبت بیمه را در زندگی هر یک از ما در این سوی جهان نشان داد.


فرهاد فرسادی کارشناس ارشد بیمه است.

ایمیل نویسنده:

farsadi@cirmco.com