خداوند هیچ مملکتی را بدون “دشمن” و بدون “عوامل پنهان” نگذارد انشاالله. نمی دانید این دو تا موجود نخاله، چه کمکی در اداره کشور به آدم می کنند!

جامعه شناسان می گویند کشورهائی که “دشمن”  و “عوامل پنهان” ندارند بدبختند و در چنین کشورهائی سنگ روی سنگ بند نمی شود.

یادم می آید روزی که در شهر به خود من هم پیشنهاد شد که بیایم و رئیس جمهور مملکت شوم، گفتم با وجود اینکه الان باید بروم توی صف نانوائی سنگکی که زن و بچه ام گرسنه نمانند، پیشنهادتان را قبول می کنم، به شرط آنکه مقداری دشمن و عوامل پنهان در اختیارم بگذارید تا بتوانم در درجه اول مملکت و در مرحله بعد جهان را اداره کنم.

پیشنهاد دهنده که خودش جزء عوامل پنهان بود، جواب داد دشمن اختصاص به آقای خامنه ای دارد و عوامل پنهان مخصوص آقای احمدی نژاد است، تو جون بخواه!

خندیدم وگفتم قربان دستت، بدون این دو تا اداره مملکت ممکن نیست و به سرعت به طرف نانوائی دویدم که ظهرگشنه نمانیم.

شما ببینید همین کشورهای اروپائی بی ارزش وکافرمسلک به علت نداشتن دشمن و عوامل پنهان به چه بدبختی هائی گرفتارند؟

احمدی نژاد در مقابل منزل مسکونی

در نروژ به عنوان مثال، برای زندانیانی که باید توی سرشان زد و عذابشان داد تا عبرت بگیرند، زندان پنج ستاره ساخته اند که توی آن بخورند و بخوابند وکیف کنند شاید به راه راست هدایت شوند. و در لوکزامبورک که یکی از مراکز ثروت ثروتمندان جهان است، با آنهمه پول هنوز این عرضه را نداشته اند که یک کامیون سنگریزه وارد کنند و یک دکان نانوائی سنگکی برای مردم دایرکنند!

خود من چندی پیش که رفته بودم لوکزامبورک دیدن یک دوست قدیمی، تمام شهر را دنبال یک نانوائی سنگکی گشتم، نبود که نبود.

دشمن و عوامل پنهان نجات بخش سردمداران کشورها هستند. مثلا بعد ازگرانی وحشتناک دلار و تبدیل پول ایران به بی ارزش ترین پول جهان، اگر احمدی نژاد عوامل پنهان را نداشت که گناه همه چیز را به گردن آنها بیندازد طفلک چه می کرد؟ می آمد توی تلویزیون و می گفت من این کاره نیستم، ولم کنید بروم برای خودم یک سبزی فروشی بازکنم؟

ناگفته نماند که شنیده ام برخی از همان عوامل پنهان به ایشان پیشنهاد کرده اند برود کنار همان سبزی فروشی محل شان که گوجه فرنگی را ارزان تر از همه جا می فروشد، یک صرافی بازکند و دلار را دانه ای هفت تومن بفروشد.

به ایشان اطمینان داده اند اگر دلار را دانه ای هفت تومن بفروشی، ظرف ده دقیقه تمام دلارهایت به فروش میرسد  و کار و بارت سکه می شود!

عوامل پنهان به او پیشنهاد کرده اند آن دختره را که در زیرزمین منزلشان اورانیوم غنی می کرد را بگذار منشی خودت. او با توانائی هائی که دارد می تواند همزمان با غنی کردن اورانیوم روی چراغ پریموس، دلار هفت تومنی هم چاپ کند.  اون آقاهه را هم که تازه کشف کرده ای که به زمین نگاه می کنه و میگه در اعماق این زمین معدن طلا و نقره یا ….است بگذار ور دستت برای کشف معادن جدید.

شب به شب که در مغازه را بستید می توانید دو نفری جائی را که او تشخیص می دهد معدن طلا و نقره هست حفاری کنید و صبح به صبح طلاها و نقره ها را به نصف قیمت بفروشید. به خدا صف مشتری ها می رسد به آن سر دنیا!

ویدیوی دختری که در منزل اورانیوم را می ریخت توی قابلمه می جوشاند و غنی می کرد را اینجا ببینید.

ویدیوی مردی که با نگاه به علف ها میگه زیراین زمین چه خبره را هم ببینید. این ویدیوها را هزار بار هم که ببینید، کم است.

آمریکائی ها هم از خودمانند!

من سالها بود که هروقت احساساتی می شدم، دلم برای آمریکائی ها می سوخت و از ته دل برای سرنوشت تلخی که دارند، آه می کشیدم.

همین تازگی ها نمی دانم چه مرگم شده بود که نشسته بودم گوله گوله اشک می ریختم که خانمم پرید وسط گریه ام که: چته زانوی غم بغل کرده ای؟ مگر با گریه کردن دلار ارزان میشه؟

طفلکی خیال می کرد من به خاطر گران شدن دلار و بالا رفتن قیمت هاست که دارم گریه می کنم . خبرنداشت که من دارم بخاطرآمریکائی ها گریه می کنم. بیچاره ها انتخاباتشان که نزدیک می شود سرگیجه می گیرند و نمی دانند چه خاکی باید توی سرشان بریزند.

نه مجمع تشخیص مصلحت نظام دارند که مردم دلشان خوش باشد یک مجمعی هست که تشخیص بدهد مصلحت نظامشان در چیست و به آنها راه و چاه را نشان بدهد، نه شورای نگهبان دارند که بین کاندیداها رسیده هایش را سوا کند، و نه کسی را دارند که به آنها بگوید من نظرم به اوباما یا میت رامنی نزدیک تر از آن یکی است تا مردم حساب کارشان را بکنند و بدانند چه رای بدهند و چه رای ندهند، فلانی برنده می شود.

سفیل و سرگردان مثل اسب عصاری دور خودشان می چرخند و می چرخند تا روز انتخابات و جلوی صندوق، از بغل دستی شان می پرسند تو به کی رای میدی که منهم بدهم و بالاخره و از ناچاری و به خاطر زود باش زود باشی که مسئول صندوق می کند، توی رودربایستی، یک اسمی را  می نویسند و می اندازند توی صندوق و اله بختکی، مثلا برای خودشان رئیس جمهور انتخاب می کنند.

این وضع، یعنی تصورات غلط من، ادامه داشت و داشت تا روزی که آقای احمدی نژاد رفت به برج میلاد و در اجلاس بین المللی زنان سخنرانی کرد.

آنجا بود که فهمیدم ای داد بیداد، من چقدر اشتباه فکرمی کنم، مردم آمریکا هرگز آزاد نبوده اند و رئیس جمهورشان را خودشان انتخاب نکرده اند.

ایشان، یعنی آقای احمدی نژاد، ضمن اینکه این اجلاس را مهم و”تاثیرگذار در آینده بشریت” دانست گفت:

همه خیال می‌کنند مردم اروپا و آمریکا آزادند. در حالی که زشت‌ترین نوع خفقان و دیکتاتوری در آمریکاست چرا که یک گروه فاسد سرمایه‌دار صهیونیست در پشت صحنه بر ۳۰۰ میلیون مردم آمریکایی و سایر دولت‌های جهان حکمرانی می‌کند.

احمدی نژاد تاکید کرد:‌ کجا مردم آمریکا آزادی دارند؟ آنها هرگز نتوانستند رئیس جمهورشان را خودشان انتخاب کنند و رئیس جمهور آنان توسط همین گروه فاسد انتخاب می‌شود.

این سخنرانی را که خواندم مثل کسی که یک سطل آب سرد ریخته باشند روی سرش، نه تنها گریه و هق هقم بند آمد بلکه از یک خواب غفلت هزار ساله بیدار شدم و فهمیدم که ای بابا، تمام این مناظره ها و از این شهر به آن شهر رفتن ها نمایشه و آنها هم مثل خودمان رئیس جمهورشان از قبل انتخاب شده!

برعکس نهند نام زنگی، کافور

ممتازترین و مجلل ترین هتل پنج ستاره کشورمان در مشهد با نام هتل “درویشی”! افتتاح شد.

هتل درویشی

در مورد اینکه چرا اسم چنین هتل لوکس و گرانی را درویشی گذاشته اند، خبرنگار ما پرس وجوهائی کرد و به این نتیجه رسید که در مملکتی که همه کارهایش برعکس است، در میدان آزادی اش زن و شوهر اجازه ندارند دست همدیگر را بگیرند و به کچل می گویند زلفعلی، اگر غیر از این بود تعجب داشت!

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.