شهروند ۱۱۵۲ ـ ۱۵ نوامبر ۲۰۰۷

“جهانی شدن” (globalization) از دیدگاههای مختلف مفاهیم متفاوتی را نمایندگی می کند. این واقعیتی است که عناصر مختلفی در به وجود آمدن این مفهوم به شکل زبانی آن در جامعه بشری، دخالت داشته و دارند. از جمله ارتباط های اقتصادی، فرهنگی و عامل مهاجرت های روزافزون جمعیت ها از کشورهای غیرپیشرفته به کشورهای پیشرفته.

بحث این مقاله در ارتباط با عامل اخیر یعنی مهاجرت و پیامدهای آن در پیوند با فرهنگ و زبان است. در این زمینه مشخصا به چگونگی عملکرد زبان مادری در حیطه عوامل تربیتی پرداخته شده و با کمک از نتایج کلی تحقیقات انجام شده توسط صاحب نظران در این زمینه، لزوم حفظ زبان مادری در کنار یادگیری زبان دوم (سوم . . .) بررسی شده است.

از دیدگاه متخصصان تعلیم و تربیت، جابجایی جمعیت جهان، از کشورهای مسئله دار (جنگ و نظایر آن) به کشورهای امن تر، باعث گوناگونی نیاز این کشورها به داشتن برنامه های جدید فرهنگی شده و پرداختن به اهمیت زبان مادری یکی از مهمترین مشغله های فکری برنامه ریزان فرهنگی گردیده است.

آنچه که از نتیجه تحقیقات می توان متذکر شد چنین خلاصه می شود:

در پروسه جابجایی جمعیت، مدارس محلی هستند برای پذیرفتن و انعکاس تاثیرات فرهنگی ناشی از این جابجایی؛ کودکان تجربه های فرهنگی ـ تربیتی خود را با خود به مدارس می آورند و وظیفه معلمان حمایت از این تاثیر و تاثر فرهنگی است.

این حمایت در مرحله عمل نیاز به برنامه ریزی وسیع و همه جانبه ای دارد که در آن نقش والدین کودکان به همان اندازه مهم است که نقش برنامه ریزان.


چرا زبان مادری مهم است؟

تحقیقات وسیع در زمینه تاثیرات چند زبانه بودن کودکان به این نتیجه گیری رسیده اند که رشد هوشی و شخصیتی کودکانی که بیشتر از یک زبان می دانند بیشتر از کودکان تک زبانه است. یادگیری درست زبان مادری و تمرین مداوم با این زبان نه تنها باعث یادگیری بهتر زبانهای بعدی می شود، بلکه به پیشرفت کلی کودکان در زمینه های مختلف درسی، کمک می کند. کودکانی که در استفاده زبان مادری با تسلط کامل عمل می کنند، شناخت بهتری از خویشتن خود و توانایی های خود دارند. آنها می توانند با مقایسه بین عملکرد دو یا چند زبان در تحلیل واقعیت های جهان، به توانایی منطقی بیشتری در مقایسه با کودکان تک زبانه برسند.

ندیده گرفتن لزوم گوناگونی فرهنگی و انکار اهمیت زبان مادری منجر به خدشه دار شدن روابط عاطفی ـ فرهنگی کودکان با والدین می شود. و این خدشه یا زخم عاطفی ـ فرهنگی تاثیر منفی خود را به سطح جامعه منتقل می کند به این ترتیب که کودک از ارتباط واقع بینانه با محیط خود ـ خانواده و جامعه ـ عاجز می ماند و نخواهد توانست آنگونه که از یک فرد طبیعی انتظار می رود، فردی مفید در جامعه باشد و به رشد خود و دیگران کمک کند.


خانواده چه نقشی می تواند داشته باشد؟

خانواده ها، با به وجود آوردن فضای مناسب می توانند به کودکان در این زمینه کمک کنند: صحبت کردن به زبان مادری در محیط خانه و در ارتباط های دوستانه و فامیل، خواندن کتاب به زبان مادری، شعر و آهنگ، رفتن به مدارسی که زبان مادری را تدریس می کنند، تشویق کودک برای انجام کارهایی که با برنامه ریزی مدارس هماهنگ است، داشتن سهم در معرفی زبان و فرهنگ خود به همکلاسی ها و معلم و درست کردن کتاب دو زبانه* (در ذیل اطلاعات و راهنمایی داده شده است).


مدارس چه نقشی دارند؟

معلمان می توانند کمک بزرگی در این زمینه باشند به این ترتیب که محیط کلاسها را از نظر آرایش ظاهری کلاس (گذاشتن پوستر، کتاب و غیره) و از نظر استفاده زبانی، به محیطی “پذیرا” و “مشوق” تبدیل کنند.

برای مثال معلمان می توانند از کودکان دو زبانه بخواهند که هر روز با یک کلمه جدید که روی کارت (یا یک ورقه کاغذ) نوشته شده به کلاس بیایند و طرز تلفظ و معنی آن را به کلاس یاد بدهند.

تجربه هایی که در زمینه آموزش چند زبانه در یک زمان واحد در سطح جهانی انجام شده و می شود مفید بودن و عملی بودن این برنامه ریزی را نشان می دهد. نمونه این تجربه در مدارس بلژیک توسط برنامه ای به اسم “Foyer” است که به هدف سوادآموزی طرح ریزی شده که نشان می دهد کودکانی که در مدرسه به سه زبان مختلف آموزش می بینند ـ زبان مادری، زبان فرانسوی و زبان هلندی (داچ) ـ به درجات، توانایی های مدرسه ای (آکادمیک) بهتری را در مقایسه با سایر کودکان از خود ابراز می کنند، و هیچگونه مشکلی که ناشی از این چند زبانه بودن باشد در امور مربوط به مدرسه ندارند.

مدارس به طور کلی باید با کمک و همکاری والدین کلاسهای سوادآموزی زبان مادری را تقویت کرده و حمایت کنند. برنامه های آموزشی که بتواند تدریس درسهای مختلف را با تدریس زبان مادری ادغام کند در دستور کار مدارس کانادا قرار بگیرد. در این زمینه نمونه های موفقی وجود دارد (در آلمان) که می تواند به ایجاد این برنامه ریزی های آموزشی کمک کند.

نکته نهایی که در ارتباط با این تاثیر فرهنگی باید در نظر داشت این است که علیرغم دیدگاهها و نظریه های گروه هایی مثل نئونازیست ها که طرفدار جدایی و برتری فرهنگی و نژادی هستند و تأثیر و تأثر فرهنگی را به گونه ای منفی و دور از واقعیت به صورت “مشکلی که باید حل شود” می بینند، در کشورهای غربی اکثریت گروههایی که با مسائل تعلیم و تربیت ارتباط نزدیک دارند (برنامه ریزان و معلمان و مسئولان اداری)، گوناگونی فرهنگی و بویژه حفظ زبان مادری را پدیده ای مثبت و وظیفه ای همگانی می شناسند که هر چه اساسی تر به آن پرداخته شود نتیجه حاصله به گونه ای سازنده تر و مفیدتر به کل جامعه در حال تغییر جهانی، به کار گرفته خواهد شد.


منابع اطلاعاتی:

ـ دکتر J.Cumins دانشگاه تورنتو، مقاله

Bilingual children’s Mother Tongue: why is it important for Education?

دکتر Baker مقاله:

A Parent’s and Teacher’s guide to bilingualism

دکتر J.K.Bernhard دانشگاه رایرسون:

Early Authors Program حاوی راهنمایی برای والدین و کودکان دو زبانه.