شماره ۱۱۹۷ ـ ۲ اکتبر ۲۰۰۸
حکایت مصاحبه مرد پنجاه میلیون دلاری با احمدی نژاد
لری کینگ مرد پنجاه میلیون دلاری CNN ، با ۷۹ سال سن، بدین دلیل مظنه و نرخ بالایی پیدا کرده است که با نام آوران خوش نام و بدنام به گفت وگو می نشیند. اما گفت وگوی وی در سه شنبه شب ۲۳ سپتامبر، به قضیه “بشکن و بالابنداز” نزدیکتر بود تا یک مصاحبه. البته در صورت ضرورت، جناب لری کینگ، هیتلر و امام خمینی و چنگیزخان را از قبر بیرون می کشد و با آنها مصاحبه می کند.


اگر من لری کینگ بودم . . .


۱ـ حکایت فاجعه ملی:


۲۰ سال پیش در آستانه ی تابستان، اندیشه پلید کشتار وسیع زندانیان سیاسی، شکل گرفت و در اواسط تابستان، با گر گرفتن هوا، زندگی و هستی هزاران آزادیخواه، به آتش کشیده شد، و تاریکی بر سپیده دم پیروز شد. آیا لری کینگ سالخورده، که در زمان کشتار تابستان ۶۷، حدود ۶۰ سال سن داشت، این حکایت را شنیده است؟ آیا مشابه این واقعه قبلا در دوران صاحبان CNN یا پدران آنها اتفاق افتاده است؟

آیا لری کینگ نمی توانست با یک سئوال ساده این حکایت را و عمق فاجعه را به گوش میلیونها بیننده برساند؟ و بدینوسیله زخمی که به عمق یک چاه در دل میلیونها انسان دیگر هست بازگشایی کند و پس زمینه ای باشد برای سئوالات بعدی؟

بیایید فصل تابستان ـ ماههای جولای و آگوست و سپتامبر ـ را فصل فاجعه ملی بنامیم و در تاریخ ایران و جهان ثبت کنیم.


۲ـ حکایت قتل های زنجیره ای:


با اتمام فصل فاجعه ملی و کشتار تابستان ۶۷، ده سال بعد از آن، در ابتدای پاییز، نشان دیگری از درد بر تاریخ زندگی میلیونها ایرانی سایه افکنده است. این، رنجی است که “چون تیغه مقراضی گوشت تن را زنده زنده می درد.” با قتل عام فروهرها و محمد مختاری ها آغاز می شود و این مسیر پرغصه، غوغایی برپا می کند و قلب وطن پرستان را از سینه درمی آورد.

اگر لری کینگ اشاره ای به قتل های زنجیره ای می کرد، خنده تمسخرآمیز احمدی نژاد در کشاکش آوای پرطنین میلیونها بیننده به زهرخندی تبدیل نمی شد؟ بیایید فصل پاییز ـ ماههای اکتبر نوامبر و دسامبر ـ را به عنوان فصل قتل های زنجیره ای در تاریخ ثبت کنیم. و این دو فصل را برای فرزندان خود تعریف کنیم و آنها برای نسلهای آینده بازگو کنند.


۳ـ حکایت اعدام های وسیع زمستان۶۰:


زمستان سال ۶۰، دیوارهای اوین و گوهردشت از کشتارهای وحشیانه دژخیمان به تنگ آمده بودند، صدای شلیک گلوله بر بدن پاک جوانان وطن خواه، لحظه ای آرام نمی گرفت.

فرمان قتل و کشتار و خونریزی صحنه های بربریت را به بهترین شکل به نمایش می گذاشت. آیا جناب لری کینگ نمی توانست از پرزیدنت احمدی نژاد سئوال کند که معنای این جمله امام خمینی در آن زمستان ۶۰ چه بود که هوار سر می داد:

“ما خلیفه می خواهیم که دست ببرد، حد بزند، رجم کند. . . همانطور که رسول الله دست می برید، حد می زد، رجم می کرد. . . اسلام اجازه میدهد اینها را که در خیابان تظاهرات می کنند دستگیر شوند و در کنار دیوار، همان جا گلوله بزنند. از نظر اصول فقهی لازم نیست به محاکم صالحه بیاورند. برای اینکه محارب بودند . . . اسلام اجازه نمی دهد که بدن مجروح این گونه افراد یاغی به بیمارستان برده شود، بلکه باید تمام کشته شود . . .”

اگر این جمله امام خمینی و یارانش را به احمدی نژاد یادآوری می کرد، آیا پاره ای از مردم نیویورک و ایرانیان در جلو سازمان ملل جمع نمی شدند تا تظاهرات وسیعی علیه نماینده حکومت اسلامی راه بیاندازند؟

برای لحظه ای تصور کنید که اگر لری کینگ از نماینده حکومت اسلامی یعنی احمدی نژاد می پرسید معنای این جمله که توسط دادستان وقت و نماینده امام مطرح شد، چیست؟ “… یکی از احکام جمهوری اسلامی این است که هر کس در برابر این نظام امام عادل تظاهرات کند کشتن او واجب است. و زخمی اش را باید زخمی تر کرد که کشته شود . . . این حکم اسلام است . . . هر کسی در خیابان . . . علیه حکومت اسلامی تظاهرات کرد در همان جا باید حکم اعدامش صادر شود . . .”

زمستان فصل کشتارهای وسیع است چه در سال ۶۰ و چه در سال ۶۲.

آیا جهانیان می دانند بر این نسل به ظلم کشیده چه رفته است؟


۴ـ حکایت انقلاب فرهنگی:


بهار ۵۹ با بستن دانشگاهها و بگیر و ببندها آغاز می شود. سروش ها و شریعتمداری ها و آل احمدها به دستور مفتیان اعظم شان، تبهکاران را راهی دانشگاهها می کنند که بگیرند و ببندند و بکشند.

و سال بعد در انتهای بهار، ۳۰ خرداد ۶۰ به وقوع می پیوندد. و یوم الله امام ایدئولوژی مرگ و نابودی در “هفته وحدت” به ارمغان می آورد.

چه تبهکاری ها و زشتی ها آشکار می شد اگر در سی ان ان از نماینده حکومت اسلامی احمدی نژاد سئوال می شد که امام یوم الله را بدینگونه تعریف می کند که “یوم الله روزی است که امیرالمومنین، شمشیرش را کشید و خوارج را از اول تا به آخر درو کرد و تمام شان را کشت . . . در حبس های ما هم بیشتر از این اشخاص هستند . . . اگر ما اینها را نکشیم . . . آدم نمی شوند . . . شما علما چرا آیات قتال را نمی خوانید رحمت مخالفت با خداست.”

تمام چهار فصل حکومت اسلامی بازتابی است از روزهای تلخ، دردهای بی انتها، بیکاری، یأس، فحشا، اعتیاد، بی هویتی و نکبت دو نسل.


۵ـ بینش فاشیستی چگونه شکل می گیرد؟

بینش فاشیستی و تصور و تعریفی که یک فاشیست از زندگی و از انسان دارد یک تصور مذهبی است که انسان و اجتماع در چهارچوب قوانین الهی مناسبات دائمی خود را با کشورداری و حکومت تعیین و بیان می کند. بدینگونه بینش فاشیستی بر حکومت اسلامی ایران مسلط می شود. بنابر این اراده فردی بی ارزش می شود و فرد فقط به عنوان عضوی از جامعه روحانی و معنوی، محسوب می شود. بدینگونه در ایران، فاشیسم فقط یک نظام حکومتی نیست، بلکه از همه بالاتر نظام فکری است. به صدر اسلام بنگریم و تاریخ پرعظمت مسلمانان را ورق بزنیم؛ زمانی که خوارج خود را دینداران واقعی می پنداشتند. خوارج اولین تروریست ها و فاشیست های تاریخ اسلام بودند و بر این باور بودند که اراده فرد بی اعتبار است و مسلمانی را منحصر به خود می دانستند و سایر مسلمانان را کافر می خواندند و آنها را قتل عام می کردند و پرچم سبز را با بیضه اسلام رنگین تر می کردند.



اقشار سنتی و مذهبی در مقابل مدرنیته و اندیشه تجدد و نظام اجتماعی مدرن واکنش بروز می دهند و این واکنش همان اندیشه فاشیسم است. فاشیسم “نفس آخر گروههای متنفذ محافظه کار سنتی اقتدارگرا” است.

خصوصیت عمده حکومت اسلامی، ارتباط تنگاتنگ و عمیق بین دینداران محافظه کار حاکم با فاشیسم است. وجود توده ها و ورود اقشار پایین جامعه به حمایت از حاکمیت بهره گیری می شود. اگر به حوادث ۳۰ سال پیش ایران بنگریم، جای پای محکمی از بخش عظیمی از توده های محروم در اتفاقات سیاسی دیده می شود. به قول برینگتون مور “. . . فاشیسم بدون دمکراسی و بدون ورود توده ها به صحنه تاریخ، غیرقابل تصور است. فاشیسم کوشش در جهت خلقی و مردمی کردن ارتجاع و محافظه کاری ست.” ولی البته بر اثر این جریان، محافظه کاری اسلامی پیوند بنیادی خود را با آزادی و دمکراسی از دست می دهد. بدین دلیل بود که حکومت اسلامی در ایران، از ابتدا، با بخشی از توده های دون پایه، ارتباط مذهبی، سیاسی و عاطفی عمیقی داشت و برای نبود آزادی و دمکراسی توجیهات فریبنده و عامه پسند و پاره ای اوقات جهان پسند ارائه می داد و با یک اشاره پیشوا جمعیتی از عوام راهی جبهه های مرگ می شدند و در یک جنگ غیرملی و غیرمیهنی و سفیهانه جان خود را خالصانه راهی دیار غیرباقی می کردند و پدران و مادران به مرگ نورچشمان خود مفتخر می شدند و از نیستی فرزندان خود به برکات اهدایی دولت دینی مستفید و مستفیض می شدند. بینشی که احمدی نژاد و حکومت امنیتی ـ نظامی وی و مقام معظم رهبری دارند دقیقا از دیدگاه فاشیسم بهره وری می کند. از فلسطین دفاع می کنند، به دولت های درجه سه آفریقا و آسیا کمک های بلاعوض می کنند و توجیهات جهان پسند را به خورد لری کینگ و اهالی قاطبه ی سی ان ان می دهند و از خود یک چهره قهرمان می سازند و این همان تکرار تاریخ است که هیتلر با ناسیونالیست های نازیست در آلمان، و موسولینی با هواداران فاشیسم در ایتالیا می کرد. بخش وسیعی از توده های محروم ایران، فلسطین، سوریه پاره ای از کشورهای خاورمیانه و آفریقا و بخش عمده ای از مسلمانان منطقه، بدون هیچ تفکر و اندیشه ای، زندگی و هستی خود را در اختیار جنبش فاشیستی اسلامی ایران نثار می کنند.

تفکر حاکمان اسلامی ایران و بینش جنبش فاشیستی، پدیده ی غریبی است. آنها فاشیسم اسلامی را مظهر آزادی می دانند و بر این باورند که در درون اینگونه حکومت ها فقط آزادی ارزش دارد و دمکراسی تعریف می شود. بارها و بارها احمدی نژاد و مقام معظم رهبری گفته اند که فقط ایران مهد آزادی و دمکراسی است.

موسولینی در ۱۹۳۲ می گفت که در حزب فاشیست ایتالیا فقط آزادی وجود دارد. ۸ سال بعد هیتلر بر این باور بود که آلمان مظهر دمکراسی و آزادی در سطح جهان است و ۶۵ سال بعد رهبران حکومت اسلامی در ایران بر این عقیده هستند که عدالت و آزادی فقط در ایران اسلامی وجود دارد.

همه فاشیست ها به آزادی دولت معتقدند و آزادی فرد را فقط در حیطه و میدانگاه دولت تعریف و بیان می کنند. آدمک های حکومتی در درون اینگونه دولت ها، فقط دارای ارزش مذهبی یا معنوی و قدر و قیمت و اعتبار روحانی می باشند، سایر انسانها که در درون این میدانگاه قرار نگیرند، اضافی و بی اعتبار و خوار هستند و نبودشان بهتر است.

بدین ترتیب فاشیسم، توتالیتر و تمامیت طلب است. حکومت دینی در مقام دولت همه ارزش ها را در بر می گیرد، سراسر زندگی مردم را مورد تغییر و تفسیر قرار می دهد و اختیارات را از انسانها می گیرد. آقای موسولینی به نمایندگی از طرف حاکمان اسلامی ایران می گفت: “… دولت نه تنها مظهر مرجعیت است و بر اراده ی فردی فرمان می راند و به آنها شکل قانونی میدهد، بلکه همچنین قدرتی است که دیگران را وادار به احترام به آن می کند. این امر مستلزم سازماندهی و گسترش طلبی است . . .”

اینکه برای پاره ای از مردم سئوال است که آخوندها چگونه حکومت داری یاد گرفته اند دقیقا از یک بینش تاریخی اسلامی ـ فاشیستی بهره وری می شود.

برای آگاهی CNN و جناب لری کینگ این مطلب را بدینگونه می توان مختصر کرد که: فاشیسم حکومت اسلامی نه فقط قانونگذار است، و نه تنها نهادهای سیاسی و اجتماعی را در ایران و سایر کشورهای اسلامی منطقه بنیاد می گذارد، بلکه مربی مذهبی مردم و مروج زندگانی معنوی است. مثلا در کشورهای محروم آفریقایی تشیع ترویج میدهد ـ البته با پول نفت مردم ایران ـ باید توجه داشت که هدف حاکمان اسلامی فقط قالب گیری صورتهای مختلف زندگی نیست، بلکه همچنین شکل دادن به محتوای زندگی و به انسان و به هویت، شخصیت، ایمان و باورهای اوست.

بدین منظور، فاشیسم، اسلام، جاری می کند و مرجعیت و اقتدار خویش را از طریق فقاهت پیشوا و مقام معظم رهبری به کار می گیرد و در ذهنها داخل می شود و بی چون و چرا فرمان می راند. به این جهت بوده که در حاکمیت اسلامی ایران، حاکمان دینی ادعای وحدت و استحکام دارند و عدالت اسلامی را شعار خود قرار میدهند.

آقای خامنه ای و حاکمان اسلامی ایران و هیتلر و موسولینی و . . . از یک آبشخور، نشخوار می کنند، دقیقا به این دلیل است که آقای احمدی نژاد مسئله هولوکاست را مطرح می کند و آب توبه بر سر هیتلر می ریزد و او را منزه و پاک جلوه می دهد و میلیون ها جهودسوزی وی را مختصر جلوه می دهد.

آقای لری کینگ مرد ۵۰ میلیون دلاری CNN! اگر عمق فاجعه را در ایران ۷۰ میلیونی درک کنید و ظلم و ستمی که بر زنان و بچه ها و مردان شریف که در ایران می شود، درک کنید، هرگز سئوال و نگاه خود را محدود به مسئله هموسکسوئلی از آقای احمدی نژاد نمی کردید.

در جامعه ای که دمکراسی و آزادی در سطح ابتدایی وجود ندارد، زنها را سنگسار می کنند، کودکان خردسال در پایتخت حاکمان اسلامی به آشغال فروشی مشغولند، دختران جوان زیباروی در کوچه پس کوچه های تهران بزرگ و کشورهای عربی همسایه به فروش تن بارور خود مشغولند، و در خانه های تنگ و تاریک جوانان بی گناه ایرانی به دود کردن هستی و جان خود مشغولند، و میانسالان اخته شده هویت و ماهیت خود را به حراج گذاشته اند و بهاییان و کلیمیان از کشور گریخته اند یا در زندانهای حکومت اسلامی پوسیده اند و فرهیختگان و روشنفکران و آزادیخواهان هزار هزار جان خود را نثار وطن کرده اند یا در تبعیدگاه زندگی می کنند و . . . مشکل مردم آن سئوالات کذایی جنابعالی نیست.

آقای لری کینگ و صاحبان CNN ! شماها یا سوراخ دعا را گم کرده اید یا معنای حقوق بشر را به گونه ای دیگر درک می کنید.

ضمنا برای اطلاع جنابعالی آقای احمدی نژاد رئیس جمهور مناسب حاکمان اسلامی می باشد، نه رئیس جمهور ایران عزیز.

آقای لری کینگ و صاحبان CNN ! ما مردم ایران چون به عمق فاجعه و نبودن ابتدایی ترین آزادی های انسانی و عدم وجود ساده ترین حقوق بشری آگاهیم، با سازمانهای خبری و تلویزیون های رقیب CNN همچون NBC و ABC و . . . تماس خواهیم گرفت، ایمیل می فرستیم و فریاد می زنیم که بر ایران چه می گذرد و CNN چگونه همسو با حاکمان ایران مسائل اصلی و مشکلات وسیع مردم ایران را به انحراف می کشاند.

ما دست هایمان بسته نیست، لب هایمان دوخته نیست، مرداب تیره وطن از یادمان نمی رود.


سپتامبر ۲۰۰۸ ـ تگزاس

ایمیل نویسنده:

rezaalavim@yahoo.com