طبق معمول و مثل هر سال، برادران کوئن ـ اتان و جوئل ـ خبرسازترین فیلمسازهای جشنواره جهانی فیلم تورنتو بودند. این دو، سال گذشته با فیلم سیاه و خشن “سرزمینی برای پیرمردها نیست”، نه تنها جشنواره جهانی فیلم تورنتو را تحت الشعاع قرار دادند، بلکه آکادمی اسکار را تحت قدرت بلامنازع فیلم تسلیم کردند.
در جهت گیریهای نابحق و همیشگی اسکار بحثی نیست. انتخابهای جهت دار مسئولان این آکادمی، هیچگاه از دید تیزبین فیلمسازان و ناقدان حرفه ای فیلم دور نبوده و نیست. در این میان بسیاری که نامشان و اندازه شان از این بحث فراتر می رود، رنجیده شدند و حقشان در این مهمترین و معتبرترین رخداد جهانی پایمال شد. برادران کوئن اما بدون توجه به این مسائل، کار خودشان را کردند و در واقع با دوربین ۳۵ میلی متری شان فیلمی ساختند به وسعت عظمت آکادمی اسکار، به طوری که بر مسند نشستگان اسکار نتوانستند نسبت به آن بی تفاوت بمانند و آن را بی اهمیت بینگارند.
تنها برادران فیلمساز کوئن می توانند از پس این گونه ساختن و در واقع این “گونه نوشتن با دوربین” برآیند و بس. هر سال قبل از اسکار، در جشنواره جهانی فیلم تورنتوست که ابتدا فیلم ها مورد توجه و تائید و پذیرش قرار می گیرند. امسال در سی و سومین سال برگزاری جشنواره جهانی فیلم تورنتو، برادران کوئن با خلق اثر جدیدشان “سوختن بعد از خواندن”، دوباره مجال خودنمایی پیدا کردند به طوری که احتمال داده میشود که این فیلم نیز جزو کاندیداهای اسکار قرار بگیرد. آنها که سال گذشته با فیلم “سرزمینی برای پیرمردان نیست” بهترین جوایز اسکار(تصویربرداری، کارگردانی، و فیلم) را درو کردند، امسال نیز با فیلم تازه شان “سوختن بعد از خواندن” قد علم خواهند کرد.
در این فیلم جورج کلونی، تیلدا سوینگتون (بازیگر انگلیسی فیلم مایکل کلایتون و برنده اسکار سال گذشته)، جان مالکوویچ، برد پیت، فرانسیس مک دورمند (برنده اسکار ۱۹۹۶برای فیلم فارگو از همین فیلمسازان) و ریچارد جنکیس، بازی می کنند.
این روزها C.I.A یا سازمان جاسوسی آمریکا که روزگاری جایگاه ویژه ای همراه با “رعب و وحشت” در جهان و خصوصا قاره آمریکا داشت، دستاویز مضحکه و تمسخر جامعه کاپیتالیستی آمریکا و جهان شده است. تصاویر رله شده و فریم های ساخته شده از افول زودهنگام این سازمان خبر می دهد. فیلمسازان، ساختار سازمانی و طبقه بندی افراد شاغل در این سازمان، کلیشه شدن و نخ نما شدن موضوعات زیر ساختی این مجموعه را به شدت زیر سئوال می برند، چرا که پس از گذشت سالها بر همگان عیان می شود که این “عنکبوت پیر” با توجه به سیاست های غلط و رایج و دخالتهای بی مورد، چگونه ملت های مختلف جهان را دچار سکته ی سیاسی کرده است. مسئولان رده بالای این سازمان در تصاویر و ساخته های برادران کوئن بسیار ابتدایی و مثل معمول همیشه در پی پاک کردن صورت مسئله و در واقع برهم زدن صحنه جنایت و جرم هستند و همیشه حذف فیزیکی را آخرین راه حل می دانند چرا که زندگی سیاسی آنها در پناه تیرگی سایه ها قابل تجدید است و موجودیت سوژه برایشان رسوایی می آفریند. برادران کوئن با شمی قوی و استعداد ذاتی و شاید براساس قانون آزمون و خطا و تجربه، اقدام به آفرینش این آخرین ساخته کرده اند. بازیهای برد پیت در یک نقش کمیک و پر انرژی یکی از آفریده های قابل باور و قبول این کاراکتر به شمار می آید؛ یک آمریکایی تازه به دوران رسیده و تا حدودی هم کم عقل و نارسایی اکتسابی از ابتدا تا هنگام دریافت گلوله ای بر وسط دو ابرویش و در محل اختفای او، در کمد لباس، این ناقص العقلی را به رخ می کشد. برد پیت برخلاف آخرین نقش آفرینی اش در “ترور جسی جیمز توسط رابرت فورد بزدل” و حضور مقتدرش به عنوان تهیه کننده و بازیگر فیلم “اندره فلیمینگ کارگردان”، این بار کاملا دست یافتنی و باورپذیر است و از حس اسطوره ای تاریخی اش، کاملا فاصله گرفته است و با این حضور کنش مندش همه را به واکنش وا میدارد.
آخرین فیلم برادران کوئن یادآور فضای ملتهب جنگ سرد است. فیلم فضایی کمیک به همراه خشونت را به تصویر می کشد. این کمدی کاملا سیاه و تلخ شاید از فیلم “بزرگ شده در آریزونا” آمده باشد، و دنباله روی همان ماجراست.
جورج کلونی هم به عبارتی برای همین داستان متولد، و در همین فیلم شکل گرفته است. برادران کوئن هر دو معتقدند که “کلونی” ذاتا در نقشش به دنیا آمده” است، و نزدیکی اش به کاراکتر از احاطه صددرصد او و داشتن حس و حال ماجرا نشأت می گیرد. “فرانسیس مک دورمند” فوق العاده است و نقش او شاید در ادامه ی نقشش در فیلم فارگو به شمار بیاید و مکمل آن باشد. و در نهایت جان مالکوویچ و ریچارد جنکیس ـ که همیشه در نقشهای حقیقی تر دیده شده است ـ همگی قابل باور و پذیرش اند. حس و حال تعقیب و گریز و سایه حضور شخص ثالث، در فیلم یکی از المان های تزریق شده برادران کوئن محسوب می شود. داستان از آنجا آغاز می شود که کاراکتر آزبورن (جان مالکوویچ) از C.I.A به عنوان یکی از کارمندان با سابقه اخراج می شود. او قصد دارد خاطرات و ماجراهای رخ داده دوران خدمتش را به عنوان خاطرات برملا کند. مجموعه ای از این خاطرات حفظ شده در “سی دی” و اطلاعات مکتوبی، به دست دو نفر تشنه پول می افتد (برد پیت و فرانسیس مک دورمند) و دنباله ماجرا . . .
برادران کوئن به یک خصیصه بسیار مشهورند: آنها بازیگران را با داستان درمی آمیزند و از بطن ماجرا تمام دارایی ها و بضاعت های بازی گرانشان را توسط بازی آنها عریان به تصویر می کشند، و در واقع این عریانی همان حقیقت بازی های آنهاست و مسائلی است که ما تحت عنوان فیلم و فیلم نامه و کاراکتر آنها مشاهده می کنیم. شاید بتوان آنها را در مقیاس دیگری چون جراحان فیلم و بازیگران بنامیم. به واسطه همین داستان، نقش ها در ذهن مخاطبان رسوب می کنند و ابدی می شوند. ماجرای “دستگاه چوب خرد کن” در فیلم فارگو (۱۹۹۴) را حتما به خاطر دارید و سکانس معروف “آدم خرد کنی”، آنها فتیله خشونت را در برف (البته بعد از درخشنده، استانلی کوبریک با بازی جک نیکلسون) به هیچ وجه پایین نمی کشند تا نفس ها در سینه حبس شود و مخاطب تا مرز سکته پیش رود.
برادران کوئن با فیلم هایی چون، خون ساده (۱۹۸۴)، بزرگ شده در آریزونا (۱۹۸۷)، تقاطع میلر (۱۹۹۰)، بارتون فینک (۱۹۹۱)، فارگو (۱۹۹۴)، مردی که آنجا نبود (۲۰۰۱)، قاتل زنان (۲۰۰۴)، سرزمینی برای پیرمردان نیست (۲۰۰۷) و در انتها سوختن بعد از خواندن (۲۰۰۸) هر دو سه سال یک بار با یک اثر به یاد ماندنی بازمی گردند و انقلابی در فیلم سازی جهان به وجود می آورند.
هنگام نمایش فیلم آخر در سالن بزرگ روی تامسون هال تورنتو ۸ سپتامبر امسال همراه با برادران کوئن فیلم را دیدم. در انتهای فیلم جمعیت ۱۸۰۰ نفره حاضر در سالن برای آن دو دقایقی به صورت ممتد دست زدند و مشوق آنها برای اثر بعدیشان شدند.
برادران کوئن فیلمسازان صاحب سبکی هستند که ساخته هایشان همیشه جنجال آفرین بوده است. به سخره گرفتن بالاترین نظام امنیتی آمریکا C.I.A که حالا دیگر حالتی سمبولیک به خود گرفته است، امر آسانی نیست. آنها به طوری اصولی در پناه دمکراسی و آزادی بیان تصویری، غول سازمان اینتلجنس آمریکای بزرگ را، چون گوی رنگین و دلقکی زیبا به تصویر کشیدند.
ایمیل نویسنده: