شماره ۱۱۵۴ ـ ۲۹ نوامبر ۲۰۰۷
ظاهرا علیرغم تبلیغات پرسروصدایی که رژیم جمهوری اسلامی در باب، محور بودن نظام ولی فقیه، در عرصه معادلات بین المللی، انجام میدهد، و به بهانه های مختلفی سعی در بزرگ نمایی تاثیر و اهمیت خویش درکانونهای بحرانی جهان دارد، و در این راه از هیچگونه خاصه خرجی از کیسه ملت، در عرصه های سیاسی و اقتصادی در مناطق مختلف جهان، نیز ابایی ندارد، اما روند این روزهای تصمیمات کلان در محافل سیاسی کشورهای صاحب قدرت، نشان از آن دارد که طرح منزوی کردن نظام اسلامی، خیلی زودتر از انچه که تصور میشد، درحال به ثمر نشستن است و دیر نخواهد بود که کشتی بحران زده جمهوری اسلامی، به بندری دورافتاده در اقیانوس معادلات و ارتباطات جهانی، تبعید گردد. این مهم البته میسر نشد مگر به پیشه کردن سیاست صبر و حوصله از جانب سیاستمداران با تجربه در کشورهای غربی و همکاری مجدانه رهبری رژیم درخصوص اتخاذ روشهای افراطی در تمامی عرصه هایی که حکومت تهران میاندیشید با حضور موثر در آنها میتواند جای پای خود را در معادلات جهانی مستحکم کند. بازخوانی اخباری که این روزها جزو مهمترین رویدادهای بین المللی به حساب میآیند، نشان خواهد داد که حاصل اتخاذ سیاستهای تهاجمی رهبران جمهوری اسلامی در مقابل روشهای زیرکانه و مبتنی بر عرف و منطق دیپلماسی دولتمردان غربی، تا چه میزان باعث شکست طرحهایی شده است که سالهاست، نظام ولایی، اصل بقای خود را بر موفقیت آنها استوار کرده است. رویداد نخست برگزاری کنفرانس صلح خاورمیانه در آناپولیس است که به ابتکار رئیس جمهور امریکا و با حضور عباس رئیس تشکیلات خود گردان فلسطینیان و نخست وزیر اسرائیل، و با مشارکت نمایندگان بیش از شانزده کشور عربی، به نیت یافتن راه حلی عملی برای ایجاد کشور فلسطینی و به رسمیت شناخته شدن اسرائیل از طرف تمام کشورهای عربی، تشکیل میشود. این کنفرانس ضمن داشتن حمایت اروپا و چین و روسیه، دو میهمان ویژه را نیز با خود به همراه دارد، عربستان و سوریه، که همراهیشان، نه تنها بر وزن و اعتبار سیاسی این کنفرانس میافزاید، بلکه امیدها را هم برای یافتن راه حلی جدی در باب صلح بین سوریه و اسرائیل، افزایش میدهد. حال باید دید در این میان، عاقبت شعار نابودی رژیم اشغالگر قدس، که سالهاست ورد زبان رهبران جمهوری اسلامی و سازمان فلسطینی تحت قیمومیتش یعنی حماس، است، به کجا خواهد کشید؟ شعاری که از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، همواره به عنوان کلیدی ترین اولویت سیاست خارجی نظام ولی فقیه، خود را به رخ جهانیان کشیده است و اغراق نیست اگر بگوییم که این شعار بخش عظیمی از مشروعیت مذهبی جمهوری اسلامی، در میان توده های مسلمان سرزمینهای اسلامی را نیز به دوش خود دارد، لذا حتی صرف برگزاری چنین کنفرانسی و نشستن وزیرخارجه حکومت اسلامی عربستان سعودی، به عنوان خادمین خانه خدا، درکنار نخست وزیر اسرائیل، برای رهبران رژیم تهران، به مثابه کابوسی هولناک تلقی میشود، چرا که این حرکت عربستان، به عنوان رهبر کشورهای میانه روی عرب، میتواند تابو مذاکره مستقیم با اسرائیل را برای تمامی دولتهای عربی و اسلامی، شکسته و راه را برای برقراری روابط گسترده سیاسی و اقتصادی جهان اسلام با این رژیم، هموار نماید، و این برای حکومت نابخردی چون جمهوری اسلامی، که مشروعیت سیاسی و اسلامی خویش را در میان توده های مسلمان جهان با عدم موجودیت اسرائیل، گره زده است، یعنی انزوایی ویرانگر، آن هم نه در میان کافران، که در میان امت محمد. در این میان اعلام شرکت سوریه در این کنفرانس آن هم درست چند ساعت بعد از تماس تلفنی محمود احمدی نژاد با بشار اسد، که اعلام گردید هر دو رهبر، انجام و برگزاری این نشست را تقبیح کرده و آن را محکوم به شکست دانسته اند، نشان از آن دارد که رهبران سایر کشورهای جهان، درست برخلاف حاکمان جمهوری اسلامی، آنقدر با هوش هستند که قدر فرصتهای مناسبی را که در آن میتوانند منافع کشورشان را تامین کنند، بدانند و آینده خود و مردمانشان را درگیر شعارهای غیرممکن نسازند. حضور دولت سوریه به عنوان متحد و هم پیمان اصلی طرحهای حکومت تهران، در این کنفرانس که به امید بازپس گیری بلندیهای جولان، در مقابل صلح با اسرائیل، صورت میگیرد، اگر نگوییم که بیش از عربستان، که به قدر کافی سوخت مورد نیاز تبعید کشتی حکومت تهران را به بندری دورافتاده و منزوی در اقیانوس مشارکت جهانی، فراهم میسازد.
رویداد بعدی، خبر مربوط به انتخاب رئیس جمهور لبنان است، همان کشوری که سازمان دست پرورده جمهوری اسلامی، یعنی حزب الله، مدتهاست که به نیابت از طرف ولی فقیه آرامش و امنیت را از مردمان آن سرزمین سلب کرده است. تعویق چندباره این انتخاب و همزمانی آن با برگزاری کنفرانس آنا پولیس، این ظن را تقویت میسازد که گروههای سیاسی در لبنان نیز در انتظار نتایج این کنفرانس، هستند. آن چه که مسلم است موفقیت در نتایج این نشست، که به نوعی موفقیت سوریه نیز تلقی خواهد شد، میتواند باعث فشار سوریه به حزب الله و امل گردد، تا دست از سنگ اندازی برداشته و با رای خویش، منجر به توافق احزاب لبنانی در امر انتخاب رئیس جمهور جدید شوند، که این حادثه نیز به خودی خود، باعث تنش زدایی در مرزهای لبنان و اسرائیل شده و گامی خواهد شد برای نزدیکی بیشتر لبنان و سوریه به اسرائیل، و این یعنی فروپاشی و شکست بخش مهم دیگری از دکترین تهاجم سیاسی و نظامی رژیم ولی فقیه در منطقه خاورمیانه. حال اگر به مجموعه حوادث فوق، مواضع جدید محمد البرادعی، رئیس سازمان بین المللی انرژی اتمی، درباره تردید روزافزون به نیات صلحجویانه جمهوری اسلامی در فعالیتهای اتمی، و درخواست رسمی آن سازمان از ایران برای توقف فوری غنی سازی اورانیوم و تعطیلی کارخانه آب سنگین اراک، به همراه رایزنیهای گروه کشورهای ۱+۵ برای صدور قطعنامه سختگیرانه تر در شورای امنیت، را اضافه نماییم، آن وقت به این نتیجه خواهیم رسید، که بار دیگر لاک پشت عاقل، مسابقه را از خرگوش عجول، برده است.
ختم کلام: محمود احمدی نژاد از دولت آمریکا خواسته است که اجازه دهد دولت ایشان، بر انجام عادلانه انتخابات ریاست جمهوری آن کشور نظارت کند(خبرگزاری ایسنا) آمریکاییها را نمیدانم، ولی ما در زبان فارسی به اینجور آدمها میگوییم: سنگ پای قزوین.