شماره ۱۲۰۴ ـ پنجشنبه ۲۰ نوامبر ۲۰۰۸
جشنواره رومی ۲۰۰۸
۲۱-۱۴ نوامبر ـ اسلو
The Rumi Festival – 2008
۱۴ – ۲۱ November- Litteraturhuset,
Oslo
برای دومین سال پیاپی است که با همت آقای امیر میرزایی و نهاد فرهنگی آلبا تراس جشنواره ی مولانا در شهر اسلو برگزار می شود. این فستیوال بهانه ای است تا هنرمندان غرب و شرق در عرصه های گوناگون زیر یک سقف جمع شوند و ضمن برخورد با آثار مولوی به دیگر بخش های هنری هم بپردازند. در گفتگوی کوتاهی که با امیر میرزایی مدیر مسئول این جشنواره داشتم در پاسخ این پرسش که هدف شما از برگزاری این فستیوال چیست؟ می گوید:
“هدف ما از برگزاری فستیوال سالانه ی مولوی، ترویج اندیشه و فلسفه ی مولانا در بین نروژی ها است. سال گذشته هشتصدمین سال تولد مولانا بود و ما همزمان با یونسکو اولین فستیوال رومی را در اسلو برگزار کردیم.”
در مورد خصوصیت این فستیوال میرزایی می گوید: “فستیوال رومی محل تجربه ی هنرهای نمایشی، موسیقی و ادبیات است. سخنرانی، بحث و گفتگو و سمینار ابزاری هستند که ما را به سوی هدف های ذکر شده رهنمون می کنند. فستیوال رومی برخورد آکادمیسین ها و هنرمندان است. این فستیوال پیوندگاه گذشته و حال است، پلی است بین سنت و مدرنیسم و نقطه تلاقی شمال و جنوب.”
امیر میرزایی در پاسخ این پرسش که میهمانان امسال فستیوال از چه کشورهایی انتخاب شده اند؟ می گوید:”در فستیوال سال جاری میهمانانی از تاجیکستان، ایران، مصر، ایرلند و نروژ شرکت خواهند داشت.”
در برنامه های امسال که از روز جمعه چهاردهم نوامبر شروع به کار کرده و تا روز بیست و یکم ادامه خواهد داشت، علاوه بر بحث و سخنرانی پیرامون آثار مولوی، قصه گویانی از کشورهای ایران، مصر، ایرلند و نروژ، داستان های مثنوی را به صورت قصه و نمایش و گاهی موسیقی اجرا می کنند. در بخش سمینار امسال که شامل سه بخش است، در اولین بخش مشکلات ترجمه بررسی و در دومین قسمت، رومی در تاجیکستان امروز بررسی شد که میهمانان تاجیکی سخنرانی کردند و در بخش سوم نقش فرهنگ در گسترش دموکراسی با حضور میهمانان تاجیکی، روز شنبه انجام شد.
در برنامه ی افتتاحیه فستیوال سال جاری علاوه بر قصه گویی و سخنرانی، یکی از هنرمندان نروژی به همراه دو هنرمند ایرانی و نروژی که سه تار و طبل نوازی می کردند، به خواندن ملودی های سنتی و فولکلوریک نروژ پرداخت.
در همین روز و در بخش قصه گویی شیرین الانصاری قصه گوی اهل مصر سه داستان مولانا را به صورت نمایشی اجرا کرد.
یکی از شرکت کنندگان بخش آکادمیک فستیوال رومی، خانم منیرا شهیدی است که با او در مورد فرهنگ و ادبیات تاجیکستان به گفت و گو نشسته ام. اما قبل از شروع گفت و گو لازم میدانم که برای آشنایی خوانندگان با ایشان خلاصه ای از زندگی او را ذکر کنم:
منیرا شهیدی در تاجیکستان متولد و در همانجا به تحصیل پرداخت. رشته زبان انگلیسی را در سال های پایانی دهه ی ۱۹۶۰ در دانشگاه دوشنبه به پایان رساند و سپس راهی کشورهای سوئیس و هند شد تا تحقیقات ادبی و فرهنگی خود در زمینه ی تفاوت های فرهنگی بین شرق و غرب را تکمیل کند. او برای دوره ی فوق لیسانس رشته ی ادبیات شرق را انتخاب کرد و در دانشگاه مسکو به تحصیل ادامه داد. رساله ی دکترای ایشان در مورد ابن سینا و دانته و به روابط ادبی بین دو جهان پرشیا و انگلیس می پردازد. تلاش اصلی او ساختن پلی است بین این دو فرهنگ و ارائه ی تعاریف مشترک فرهنگی و مشترکات اندیشه ای در جهان ادبی مدرن امروز.
یکی از پژوهش های ایشان در مورد مقایسه ابن خلدون و دانته (۱۹۹۶)، بنا به گفته ی نامون نگماتوف، مطالعه ی کلاسیک فرهنگ تاجیک – فارسی است.
شهیدی بنیانگذار موزه ی فرهنگ و موسیقی Ziyodullo Shahidi است. او هم چنین ریاست بنیاد بین المللی Ziyodullo Shahidi که نهادی است غیردولتی را به عهده دارد. او هم چنین سردبیر مجله ی ادبی و فرنگی “فانوس” است که بیشتر به مسایل فرهنگی و صلح می پردازد.
در اثنای سال ها مطالعه و تحقیق و سفرهای خود، منیرا شهیدی شدیدا به پژوهش های فرهنگی علاقه مند شد. به همین دلیل هم در پژوهش های او به راحتی می توان رد پای فرهنگ صلح را جستجو کرد.
اکنون که او در شهر اسلو حضور دارد، فرصت را غنیمت شمرده و با او در مورد فرهنگ و ادبیات تاجیکستان به گفت و گو نشسته ام که حاصل آن را در زیر می خواند:
خانم شهیدی، با توجه به تخصص شما که فرهنگ شناسی است، بگذارید از این همین زاویه وارد بحث شویم و از شما بپرسم، در دورانی که بحث جهانی شدن مطرح است، آیا این تعریف شامل فرهنگ هم می شود؟
ـ این تعریف باید از فرهنگ شروع شود. باید فرهنگی باشد در غیر این صورت جهانی شدن باز همان بازی های اقتصادی و مالی را به دنبال خواهد داشت که ما در سال های پیش زمانی که اقتصاد مارکسیستی بر ما حکومت می کرد، آن را تجربه کرده ایم. حال هم اگر جهانی شدن فقط به جنبه ی اقتصادی بپردازد، تعریف جهانی شدن تعریفی می شود که اتحاد شوروی سابق ارائه کرده است.
بنابراین جهانی شدن را باید از منظر فرهنگ تعریف کرد یعنی گفت وگوی فرهنگی، شناخت فرهنگ اصیل در گستره ی جهانی شدن را باید از دیدگاه فرهنگ شناخت. به همین خاطر هم به نظر من به جهانی شدن باید از جنبه های گوناگون بیاندیشیم و نه تنها جنبه ی اقتصادی آن.
پس معتقد هستید که جهانی شدن لازم است به این شرط که اولا فرهنگی باشد و از دیدگاه فرهنگ، جهانی شدن تعریف شود و ثانیا این که امور سیاسی و اقتصادی در مراحل بعدی قرار گیرند.
ـ بله، دقیقا منظورم همین است که شما به طور خلاصه گفتید.
تا سال ۱۹۹۱، بی تردید فرهنگ سوسیالیستی بر بخش های بزرگی از رفتار، کردار، عقیده، ایده، باورها و ارزش های روزانه ی مردم تأثیر گذاشته بود. اکنون اما این فرهنگ غربی و آمریکایی است که جای فرهنگ مارکسیستی را گرفته، البته همواره اسلام در هر دو دوران در چالش با هر دو ایدئولوژی بوده است. سئوال این است که این درگیری های فرهنگی چه تأثیری بر فرهنگ کلاسیک مردم تاجیکستان گذاشته است؟
ـ ببینید، از یک طرف این پرسش شما مشکل است، چرا که نیاز به ساعت ها بحث و گفت و گو دارد. ولی از طرف دیگر به نظر من این پرسشی است که ما هر روزه و هر ساعت به آن می اندیشیم. مثلا تا دیروز ما تحت سیطره ی ایدئولوژی مارکسیستی، مجبور بوده ایم آن طور که آن ها صلاح می دانستند و در چارچوب مشخص شده فکر کنیم، اندیشه کنیم و حرکت کنیم. البته تلاش ما برای حفظ فرهنگ علیرغم محدودیت ها امروز معلوم شده که نتایج خوبی هم داشته است، اما شما از فرهنگ غربی و آمریکایی صحبت می کنید که جای فرهنگ مارکسیستی را دارد می گیرد و تلاش دارد که ما را در چارچوب اندیشه ی خود به پیش ببرد، و از این لحاظ فرهنگ اصیل تاجیکی چیست. به نظر من که در زمان شوروی سابق شکل گرفته ام و فرهنگ شناس و ادیب شناخته شده ام و از همان زمان تلاش کرده ام که ضمن حفظ فرهنگ تاجیکی تأثیری بر شناخت آن داشته باشم، فکر می کنم که فرهنگ تاجیکی همان فرهنگی است که ابن سینا معین کرده است. ابن سینای بخارایی که گفته است فرهنگ، دانش است، دانشی که اکتسابی است. از همین رهگذر است که ما می توانیم به فرهنگ سیاسی، هنری، ادبی، موسیقی، تئاتر و تلویزیون نیز نگاهی درست داشته باشیم. این فرهنگ ها اگر درست دست به دست شوند، آن وقت است که زیرساخت فرهنگی را بنا نهاده ایم. زیرساخت فرهنگی را جامعه ی شهروندی می نامند. جامعه ی شهروندی که برقرار شد، ما پیش و بیش از هر چیز از حقوق شهروندی صحبت می کنیم. از این لحاظ اگر ما جامعه ی تاجیک را با جامعه های غربی مقایسه کنیم، پس می بینیم که ما تازه گام های اولیه را برای دریافت مضمون و محتویات حقوق بشر برداشته ایم. به همین خاطر من فکر می کنم که ما گام های اولیه بنا نهادن فرهنگ معاصر تاجیک را برداشته ایم.
اما در مورد چالش های اسلام در کنار هر دو ایدئولوژی باید بگویم که اسلام در آسیای مرکزی خصوصیت های خود را دارد. اگر از نظر فرهنگی به اسلام نگاه کنیم و آسیای مرکزی که چهارراه اندیشه و سخن بوده، پی خواهیم برد که هماهنگی ارزش های اسلامی با ارزش های سایر فرهنگ ها نظریه ای است که از همین منطقه ی آسیای مرکزی برآمده است. چنانچه گفتم، فارابی، ابن سینا و مولانا هم از همین منطقه بوده اند و به همین خاطر هم می گویم اسلام در این منطقه شکل و فرم خاص خود را دارد. به نظر من شاید به خاطر همین خصیصه است که درک فرهنگ تاجیکی برای دوستان ایرانی مشکل می شود. ببینید، متفکران آسیای مرکزی هر یک به نوعی در سمت و سوی باورها و ارزش های اسلامی تأثیر گذاشته اند که به ارزش های عمومی و جهانی تبدیل شده اند. شاید به همین خاطر است که من امروز نمی توانم ارزش های اسلامی را از ارزش های فرهنگی منطقه جدا کنم. به همین دلیل است که اگر قرار است راجع به رشد آن ارزش های تاریخی سخن بگشاییم باید جهانی شدن را از منظر تاریخ و فرهنگ همان منطقه بررسی کرد و نه فرهنگی دیکته شده از هر جای دیگر جهان. من کاملا طرفدار آن هستم که ما از درون خویش، از درون افکار ادبی خود به جهانی شدن روی بیاوریم.
اندیشه های مولانا که هشتصد سال پیش در ایران آن روز متولد شده است، امروز با همت یونسکو و دوستداران شعر کلاسیک فارسی و بویژه مولوی، بار دیگر در سطح جهانی مطرح شده است، در تاجیکستان که امروز با جهان مدرن هم آشنا شده، با اندیشه های مولانا چگونه برخورد می شود؟
ـ امروز که ما دوران پسا شوروی را می گذرانیم، تلاش می کنیم که قالب های آن زمان را پشت سر بگذاریم. مولانا جلال الدین خود قانون شکن، قالب شکن و مرز شکن بود. به همین خاطر ما امروز با افکار رومیانه می توانیم قالب های سابق را بشکنیم و حتی از آن عبور کنیم و به جهان نو پا بگذاریم. همین جا هم بگذارید بگویم که به سبب همین نوع طرز تفکر بوده است که مولوی و اندیشه ی او را در زمان شوروی کلا از چارچوب فرهنگ و ادب خارج کرده بودند. ناگفته هم نماند که مثنوی معنوی مولانا برای اولین بار در سال ۲۰۰۷ در تاجیکستان به چاپ رسید. البته غزلیات مولانا پیش از این در دهه ی شصت به خط کیرلیک (روسی) چاپ و حتی در دانشگاه ها هم تدریس می شد.
پس می توان چنین نتیجه گرفت که مولانا برای نسل نو تاجیکستان چندان شناخته شده نیست.
ـ بله، چون هنوز افکار و اشعار مولوی در کتاب های درسی مدارس و دانشگاه ها گنجانده نشده، در جهان فرهنگی و ادبی مثل فیلم، موزیک و حتی ادبیات صرف، هنوز آن طور که شایسته ی مولانا است افکار او احساس نمی شود. از این لحاظ، چند سال پیش که من به ایران سفری داشتم دیدم که اشعار مولوی در کتاب های درسی مدارس و دانشگاه جاری شده، افکار او در سینما و تئاتر احساس می شود و در قصه ها و روایت گویی ها به طور آشکارا اندیشه رومیانه را می توان مشاهده کرد. به همین خاطر هم می بینیم که مردم ایران قالب شکنی و قانون شکنی را که از خصوصیات مولانا است، در امور روزانه ی زندگی به کار می گیرند. این همان تأثیرپذیری جامعه از افکار منور مولانا است. امروز هم که من در نروژ هستیم و در کنفرانس رومی شرکت می کنم، متوجه شدم که اشعار مولانا نه تنها به زبان نروژی چاپ و منتشر شده که مردم آن را می خوانند. مولانا در برنامه های فرهنگی این کشور مثل صحنه چه (تئاتر) و موسیقی این دیار هم جای دارد که من به سهم خود از کسانی که افکار رومیانه را در این جا ترویج کرده اند تقدیر می کنم. می دانم که در سوئد هم فیلمی از زندگی رومی ساخته شده و کلا در کشورهای اروپایی کتاب های گوناگونی در مورد او چاپ و منتشر شده است. این در حالی است که در مام وطن او (اخیرا معلوم شده که مولانا در ساحل دریای وخش متولد شده) هنوز ناشناخته مانده و به تازگی افکار رومیانه در جان جامعه جاری می شود.
به عنوان کسی که سردبیری یک مجله فرهنگی – ادبی (فانوس) را به عهده دارید، بگویید که فرهنگ و ادبیات تاجیکستان در چه مرحله ای است؟
ـ در مرحله ی جستجو. جستجوی خویشتن. جستجوی خودِ ملی. من فکر می کنم که در این زمینه به دریافت های خوبی هم رسیده ایم. در سال های پس از استقلال ما توانسته ایم نویسندگان و شعرای نویی داشته باشیم، اما در زمینه تئاتر و سینما هنوز حرفی برای گفتن نداریم.
در هر حال می دانیم که فرهنگ و ادب تاجیکستان از غنا و عمق برخوردار است، فکر می کنید که ارتباط این فرهنگ با جهان مدرن که دنیای سرعت است، چگونه است؟
ـ سئوال های دردناکی را مطرح می کنید. متأسفانه این حرکت مدرن کاملا آهسته است و به کندی پیش می رود. جنگ داخلی سالهای ۹۷ – ۹۱ شدیدا موجب عقب افتادگی ما شد و به همین دلیل امروز سخن گشودن از مدرن شدن تاجیکستان به موقع نیست. اما نسل نو در تلاش به دستیابی فرهنگ مدرن است که امیدوارم بر سرعت این حرکت افزوده شود و این مهم نصیب ما گردد.
با توجه به این که هیجده سال از استقلال و حدود ده سال از پایان جنگ داخلی می گذرد و چنانچه شما هم اشاره کردید، نسل جدید در جستجوی خویشتن خویش است و شروع به خودجویی کرده است، پرسش من این است که این نسل جدید با چه دیدگاهی دست به آفرینش های فرهنگی، ادبی و هنری می زند؟
ـ نسل نویی که من از آنها حرف زدم بیشترین شان آن هایی هستند که در دانشگاه های آمریکایی، اروپایی و آسیایی کسب علم و دانش کرده اند و به تدریج به کشور بر می گردند. این ها با دانش خوبی هم به سرزمین مادری شان بر می گردند. امید من به آن ها است که با دیدگاه های نو برمی گردند و امیدوارم که بتوانند جامعه را در جهتی درست راهنما شوند.
به عنوان آخرین پرسش اجازه دهید بپرسم که با توجه به اشتراکات عمیق فرهنگی بین ایران و تاجیکستان؛ زبان و فرهنگ مشترک، شنیده ام که جمهوری اسلامی در زمینه ی اقتصادی یکی از حامیان کشور شما است. در عرصه ی فرهنگی این تأثیر چگونه است و آیا تلاش کارگزاران جمهوری اسلامی در جهت اسلامیزه کردن جامعه موفق بوده است؟
ـ یادتان باشد که طی هشتاد سال حکومت شوروی بر کشور ما، همیشه اندیشمندان و متفکرین ما در آرزوی دیدن ایران بوده اند. همه تشنه ی این بودند که در مورد شعر نو ایران، فرهنگ ایران و ادبیات ایران چیزی بدانند. در واقع فرهنگ و ادبیات نوین ایران برای نسل گذشته و جدید تاجیکستان خیلی خیلی جذاب بود. این تشنگی در حدی بود که بعد از فروریزی دولت شوروی، می توانم بگویم که هشتاد درصد مردم امیدشان به ایران بود. متأسفانه با حضور جمهوری اسلامی نه تنها آرزوهای ما جامه ی عمل نپوشید که تبلیغات شدید مذهبی دولت ایران موجب شد که مانعی در روابط فرهنگی دو کشور به وجود آید.
البته به تدریج این نوع نگاه و درک متقابل از یکدیگر عوض شد و در هر دو کشور نیروهای فرهنگی که صرفا خواهان تبادلات فرهنگی بودند پا گرفتند و امیدوارم که در آینده این روابط فرهنگی گسترده شود.
در زمینه ی اسلامیزه کردن هم که پرسیدید، باید دید که پرسش شما در چه وجهی است. خوب، بله قرآن کریم به زبان کیرلیک چاپ شد که مورد استقبال بخش بزرگی از جامعه هم قرار گرفت اما آن چه بر اندیشه مردم تأثیرگذار بوده، فرهنگ و ادبیات نوین ایران است. به دلیل همان اشتراکات فرهنگی که شما یاد کردید، در عهد جهانی شدن باید با درک درست متقابل از یکدیگر سعی کنیم که فرهنگ فارسی که متعلق به ما و شما و بخشی از آسیای مرکزی است را گسترش دهیم.
با سپاس از شما که در این گفت و گو شرکت کردید.
ـ من هم از شما متشکرم که من را قابل دانسته فرمودید.