انتخاب حسن روحانی به چه معناست؟

 

جمهوری اسلامی روز جمعه ۲۲ خرداد ۹۲ یازدهمین دوره ی نمایش انتخاباتی خود را برگزار کرد و ظاهرا توانست باز هم مردمی را که از سیاست گذاری های سال های اخیر خودِ همین مقامات و نامزدها  و گرانی و بیکاری افسارگسیخته و نبود آزادی های سیاسی و اجتماعی به تنگ آمده اند، به پای صندوق های رأی بکشاند. با این حال می بایست اضافه کرد که رأی به حسن روحانی به هیچ وجه رأی به نظام اسلامی نیست و هدف من این است که نشان دهم که این رأی ها، رأی “نه” مردم به نظام اسلامی و شخص خامنه ای است و در عین حال، شکست خامنه ای و نظام اسلامی!

Vaghfi

خود خامنه ای طی پروسه انتخابات از هیچ عقب نشینی و ترفندی پرهیز نکرد. شاید بتوان مدعی شد که او از مدتها پیش به این نتیجه رسیده بود که راهی برای نظام اسلامی جز اندکی عقب نشینی باقی نمانده است. به همین دلیل در ابتدای امسال از خلق “حماسه سیاسی” سخن گفت.

خامنه ای چند روز مانده به انتخابات حتی به “غرور ملی ایرانیان” متوسل شد و اعلام نمود که “ممکن است کسانی نظام اسلامی را قبول نداشته باشند اما ایرانی که هستند، همه باید رأی بدهند”!

خامنه ای و سپاه و بسیج تحت امرش که کلیه امورات مملکت را در دست دارند، برای حفظ نظام اسلامی به یکی از شیادترین و فریبکارترین مهره های خود که ادعای “اعتدال گرایی” و میانه روی دارد، متوسل شدند.

حسن روحانی پرورش یافته خود دستگاه های امنیتی و غیرامنیتی رژیم در طول بیشتر از سه دهه ی گذشته بود که همواره نقش فریب و تحریف مردم را به خوبی اجرا کرده بود. روحانی به مدت ۱۶ سال و در اوج اعتراضات و نارضایتی های مردم- زنان و جوانان- سیاست گذار و دبیر “شورای عالی امنیت ملی” نظام بود. او بی سر و صدا در سرکوب دانشجویان طی سالهای اخیر انجام وظیفه کرده بود و در دهه اول روی کار آمدن جمهوری اسلامی هم فرمانده جنگ و رئیس “قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا” بود. حسن روحانی همچنین در مناصب متعدد دیگری همچون سرپرستی صدا و سیما، نمایندگی مجلس خبرگان و نیز رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام به تحکیم و ثبات جمهوری اسلامی یاری رسانده بود. امروز اما این “شیخ دیپلمات” برای حفظ نظام ولی فقیه از اعتدال و اسلام میانه رو سخن می گفت. باری، حسن روحانی مهره ی “اعتدال گرایی” نظام اسلامی بود که به گفته خودش دست همه اعتدال گرایان، اصلاح طلبان و اصولگرایان را به گرمی می فشارد!

در عین حال باید نکته مهمی را خاطرنشان ساخت. اینکه در هر حال جمهوری اسلامی پس از عبور از بسیاری یاران و حافظان و نگاهبانان خود بالاخره به گزینه روحانی رسید و شخص هاشمی رفسنجانی که از سوی شورای نگهبان صلاحیتش برای امکان پذیر ساختن تداوم رژیم اسلامی رد شده بود، نخستین کسی بود که نتوانست شور و شعف خود را پنهان کند و بار دیگر از این اندازه شیادی و فریبکاری نظام ابراز خوشحالی نکند. هاشمی پس از انتخابات در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر شد و نمایش برگزار شده را “دموکراتیک ترین انتخابات” نامید!

او گفت: “اگر دشمنان جمهوری اسلامی ذره ای انصاف داشته باشند، باید بپذیرند که ایران دموکراتیک ترین انتخابات دنیا را برگزار کرد و هیچ شبهه ای نمی توانند به آن وارد کنند”!

خاتمی، هاشمی رفسنجانی و بسیاری دیگر از داعیه داران فکری و سیاسی اصلاح طلبی که از جانب حاکمیت طرد شدند، همه از دوستان و شرکای این نظام بودند که مورد غضب حاکمیت یک دست قرار گرفتند و خودشان هم پذیرفتند! به این دلیل است که حسن روحانی را مناسب ترین گزینه برای عبور از بحران های غیرقابل حل جمهوری اسلامی یافتند. حسن روحانی همچون خاتمی به میدان آمد تا با سوار شدن بر موج خواسته ها و مطالبات کارگران، زنان و جوانان باز هم برای حاکمان مذهبی به منظور عبور از بحران های خودساخته شان یاری رساند.

ایجاد تغییر و اصلاح نسبی در امورات آن مملکت که با قوانین اسلامی اداره می شود و تحت سیطره ولی فقیهی است که ماشین دزدی و چپاول راه انداخته و دستورات مستقیم کشتار و سرکوب داده است، خواب و خیال و فریبی بیش نیست و این از گور برخاستگان و قاتلان جوانان مردم هم حتی اصلاح طلب و رفرمیست نیستند.

این ها اساسا قرار نیست گرهی از مشکلات و معضلات بگشایند و رسالتشان چیز دیگری است. رسالت تمام این اصلاح طلبان و اصولگرایان و اعتدال گرایان، حفظ نظام اسلامی به هر قیمت است. نظام اسلامی را با روحانی انتخاب کردند تا به نظر من، پس از یک دوره متلاطم انقلاب و اعتراض اندکی آرامش یابند! راستش باید گفت اعتراض و انقلاب مردم که از سال ۸۸ شروع شده بود و هزینه هایی که نظام اسلامی متحمل شد، به اندازه کافی مقامات مذهبی را مستأصل و خسته کرده بود. جمهوری اسلامی باید تا روحانی عقب می رفت تا اساسا امکان خرید زمان برای عبور موقت دیگری از بحران هایش داشته باشد وگرنه، خود این مقامات هم اعتراف می کنند که نظام اسلامی فقط به مدد سرکوب و تحمیل فشار و اختناق بوده است که سرپا مانده است.

حسن روحانی آمده است تا برای حفظ بساط دزدی، اعدام و شکنجه جمهوری اسلامی راه میانه ای پیدا کند. واقعیتی که حامیان داخلی رژیم و دولت های غربی آگاهانه تلاش دارند به خاطر منافع خودشان آن را درز بگیرند یا به فراموشی بسپارند اما، هر اندازه تلاش برای نادیده گرفتن دزدی ها و آدمکشی های مقامات مذهبی در طول بیشتر از سی سال گذشته، راه بجایی نخواهد برد. هر اندازه این اصولگرایان و اعتدال گرایان تلاش کنند، نخواهند توانست واقعیت و ماهیت جمهوری اسلامی را از حافظه تاریخ پاک کنند!

 نظام اسلامی با انتخاب روحانی هیچ چاره ای جز اعتراف به این نکات نداشت و باید گفت خامنه ای و کل مقامات رژیم اسلامی دارند پاسخ می دهند ــ و باز هم وعده می دهند ــ به مردمی که سیاستگذاری های مذهبی و غیرانسانی این مقامات و دستورات مستقیم شان را در به خاک و خون کشیدن جوانان مردم فراموش نکرده اند و می دانند که این فریبکاران و تبهکاران باز هم می خواهند فرصت دیگری تدارک ببینند برای ترمیم سازوکارهای از هم گسیخته و پوسیده نظام اسلامی عزیزشان و گذار از بحران هایی که هیچگاه برای نظام اسلامی حل شدنی نبوده اند. بحران های رژیم اسلامی لاعلاج اند ــ اول ــ به این دلیل که حکومت اسلامی پایه و اساس و ماهیتش با زندگی، شادی، رفاه و آزادی مردمان سر ناسازگاری دارد. هر اندازه هم حسن روحانی وعده و وعید بدهد، باید بپذیرد که به قول خاتمی رئیس جمهور در آن مملکت یک تدارکاتچی بیش نیست.

خاتمی هر روز با یک بحران مواجه بود و امروز، حسن روحانی در شرایطی بسیار متفاوت از دوره خاتمی می خواهد تاریخ را تکرار کند. مردم، زنان، جوانان و کارگران با تمام نیرو دارند می آیند و ساختار نظام سیاسی و اقتصادی فروپاشیده جمهوری اسلامی بعید است توان پاسخگویی و مقاومت داشته باشد. این به تجربه ثابت شده است!

*هادی وقفی از اعضای کمپین مبارزه با سنگسار