بالاخره روس ها هم آمدند قاطی بقیه مردم دنیا و قبول فرمودند که بشاراسد رفتنی است.
معاون وزیرامورخارجه روسیه فرموده اند که متاسفانه! مخالفان اسد قسمت های بیشتری از سوریه را در اختیار دارند و تلویحاً قبول فرموده اند که دکتر اسد باید تشریف ببرند ولی ضمناً گفته اند ممکن است تا آنروز صدها هزار نفرکشته شوند.
خبرنگار ما از ایشان پرسیدند این متاسفانه ای که از دهان شما پریده است بابت خطری است که منافع شما را در منطقه تهدید می کند؟
ایشان در حالی که گره کراوات خود را مرتب می فرمودند گفتند نه بابا این حرفها چیه ؟ روسیه در کجای دنیا دنبال منافع خود بوده است که اینجا باشد؟! ما همه جا محض رضای خدا کار می کنیم و معتقدیم :
خدا گر ز حکمت ببندد دری/ ز رحمت گشاید در دیگری
به فرض که ما در سوریه منافعی داشته باشیم و با رفتن اسد به خطر بیفتد، ایشالا یک جور دیگه و یک جای دیگه جبران میشه.
مگر همین چند سال پیش منافع ما در دریای خزر همینطور شوخی شوخی چند برابر نشد و مگر موج دریا مقداری از سهم ایران را نیاورد طرف ما؟! اگر شما مسلمان ها هم مثل ما روس ها به خدا اعتقاد داشتید قبول می کردید که:
هرآنکس که دندان دهد نان دهد و دهان باز بی روزی نمی ماند بخصوص اگر آن دهان، دهان آقای پوتین باشد.
بگذریم که یکروز بعد روس ها این خبر را تکذیب کردند و گفتند موضع روسیه تغییری نکرده. یعنی اینکه اسد رفتنی نیست.
انگار مردم سوریه بعد از آنکه ۴۰ هزارکشته داده اند و کشورشان ویران شده منتظر می نشینند که ببینند روس ها اجازه می دهند اسد برود یانه؟!
از اعتراف معاون وزیرامورخارجه روسیه جالب تر، تصمیم رئیس جمهورکج دار و مریز آمریکاست.
اوباما که هرچه دوزاری کج در دنیاست نصیب او می شود و به همین دلیل همیشه دوزاری اش دیر می افتد، یکروز قبل از اعتراف معاون وزیر امورخارجه روسیه به رفتنی بودن اسد، ائتلاف اپوزیسیون سوریه را به رسمیت شناخت که آنهم معنی اش یک بای بای با مستراسد است.
در این هیر و ویر، بشار اسد ناگهان تغییر روش داده و شروع به پرتاب بمب های آتش زا به روی همشهریان خود کرده است لابد به این دلیل که مردم کمی گرم شوند؟!
البته بمب های آتش زا گران تر از بمب های معمولی است ولی برای ایشان بی تفاوت است چون قرار نیست که پول این بمب ها را ایشان بدهند.
اینها را به عنوان سوغاتی و چشم روشنی برای ایشان می فرستند!
تلویزیونی برای زهره ترک کردن !
به منظور ترساندن مخالفان آقای مُرسی، از چند ماه پیش یک تلویزیون زنانه در مصر راه اندازی شد.
هدف این تلویزیون با مجریانی که آدم زهره ترک می شود به قیافه آنان نگاه کند، این بود که به مخالفان حکومت گفته شود اگر علیه آقای مُرسی تظاهرات کنید، می دهیم لولو بخوردتان!
پس از پخش اولین برنامه یکی از سیاستمداران مصر به آنها گوشزد کرد که این کار شما نتیجه برعکس خواهد داد چون قیافه ترسناک مجریان، جوانان را از خانه فراری می دهد و در نتیجه خیابان ها شلوغ ترخواهد شد و تظاهرات علیه آقای مُرسی شدت خواهد یافت.
این منطق صحیح باعث شد گردانندگان تلویزیون یک درجه در سیاست و روش خود تخفیف بدهند.
قرار شد هدف تلویزیون فقط ترساندن بچه های شرور باشد نه مخالفان حکومت و به منظور جلوگیری از زهره ترک شدن بچه ها مقرر شد خانم های مجری چشم های خود را از برقع بیرون بگذارند که بچه ها بترسند اما سکته نکنند.
این تلویزیون Mariya TV نام دارد و اولین مجری آن به منظور اینکه مبادا مرد از جان گذشته ای پیدا شود که به تماشای قیافه ایشان بنشیند، اعلام کرد: دیدن چشم های من (تنها قسمتی از بدن او که نمایان است) برای مردها به لحاظ شرعی مجاز نیست.
او از خانم های بیننده تقاضا کرد مردها را از اتاق بیرون و از تماشای برنامه های این تلویزیون منع کنند.
بعد از اعلام این نکته خیلی ها گفتند گوینده در اینمورد نیت خیر داشته و می خواسته است که آقایان با دیدن قیافه ترسناک ایشان شا…بند نشوند!
خبرنگار ما ازگردانندگان این تلویزیون پرسید وقتی دیدن حتی چشم های خانم های مجری حرام است، چه اصراری داشتید که تلویزیون راه بیندازید و چرا به جای تلویزیون رادیو ایجاد نکردید که فقط صدای مجریان شنیده شود؟
ایشان با خنده فرمودند حالا ما اومدیم یک کار ابتکاری بکنیم ها … هی ایراد بگیرید!
او ضمن توضیح خواص چنین تلویزیونی گفت که در این تلویزیون از سیاست چماق و هویج برای تربیت بچه ها استفاده می شود. به این معنی که اگر بچه ای خیلی شرور بود، پدر و مادر به زور پس گردنی او را جلوی تلویزیون می نشانند تا از ترس مثل بید بلرزد و دیگر از آن غلط ها نکند اما اگر بچه خوبی بود و خطایی از او سر نزد، به عنوان جایزه به او اجازه می دهند تلویزیون تماشا نکند!
وام اتوماتیک !
من اصولا از کارهای اتوماتیک لذت می برم. مثلا ظهر که می روم منزل و می بینیم میز غذا به طور اتوماتیک چیده شده و غذا به طور اتوماتیک حاضر شده است کیف می کنم! همچنین وقتی در اخبار تلویزیون دیدم ناتو می خواهد سومین سامانه موشکی پاتریوت را در ترکیه نصب کند خوشم آمد. با نصب این سیستم اگر سوریه موشکی به طرف ترکیه پرتاب کند، این دستگاه به طور اتوماتیک یک موشک به طرف آن موشک پرتاب می کند و آن را در هوا مچاله می کند و می اندازد توی سطل آشغال.
اما امروز یک خبر اتوماتیک دیگر خواندم که از همه آن اتوماتیک هایی که گفتم، اتوماتیک تر است:
سایت پیک ایران به نقل از خبرگزاری مهر خبر داده است که آقای عبدالرضا شیخ الاسلامی وزیر کار ۱۰۰ میلیارد تومان به خودش وام قرض الحسنه داده است.
این جور وام های اتوماتیک و خودجوش بخصوص وقتی مبلغ آن میلیاردی و نوع آن قرض الحسنه باشد، نه تنها مشکلات وام گیرنده را برطرف می کند که جیگر او را هم جلا می دهد.
آدم با یک خودکار آبی رنگ دو تا کلام نامه می نویسد برای خودش که: جناب آقای فلانی، بنده به صد میلیارد تومن وام قرض الپس نده! و اگر امکانش نیست، قرض الحسنه، نیاز فوری دارم و بعد با یک خودکار مشکی یا قرمز زیرش می نویسد موافقت می شود و خلاص.
اگر زلزله زدگان آذربایجان هم صاحب مقامی بودند و از این عرضه ها داشتند، الان از خودشان کلی وام گرفته بودند و مجبور نبودند در سرمای زیر صفر درجه شب تا صبح از سرما بلرزند!
ماه گرفتگی درایران
ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی را همه مان کم و بیش دیده ایم، اما کمترکسی تا به حال شاهد حجت الاسلام گرفتگی بوده است!
علمای علم نجوم می گویند این پدیده وقتی روی می دهد که یک خواهر بسیجی سئوالی بسیار خصوصی داشته باشد و صورتش را آنقدر به صورت حجت الاسلام نزدیک کند که فقط عمامه آقا پیدا باشد.
می دانید که در قدیم و در هنگام ماه گرفتگی، موذن ها بالای گلدسته مساجد می رفتند و اذان می گفتند تا این حادثه غیرعادی که در آن روزگار ترسناک بود چون کسی دلیلش را نمی دانست، هرچه سریعتر پایان یابد.
به همین دلیل شاعر فرموده است:
رخ نگار مرا “چادر سیاه” گرفت
یکی خبر به موذن دهد که ماه گرفت!
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.