شماره ۱۲۱۰ ـ پنجشنبه  ۱ ژانویه ۲۰۰۹

این قافله ی عمر عجب می گذرد/دریاب دمی که با طرب می گذرد (خیام)

سالی که سپری شد به تعبیری سال شکست شیوه ی جهان داری سرمایه داری بود. بزرگترین قدرت مالی و نظامی جهان مجبور شد ارکان اصلی سرمایه را دولتی کند. پس از توفان بازارهای مالی در آمریکا، اروپا و آسیا و تقریبا همه ی جهان با بحران اقتصادی یاد شده روبرو شدند.

شاید در میان کشورهای جهان کانادا و چین از استثناهایی باشند که چندان گرفتار این مصیبت نخواهند شد؛ چین به دلیل انباشت سرمایه و به میزان غرب در بازی بورس درگیر نبودن، و کانادا به دلیل جمعیت اندک و منابع سرشار گاز و نفت و آب که در آینده ی نه چندان دوری به یکی از منابع اصلی ثروت در جهان تبدیل خواهد شد، از این بحران به نسبت راحت تر گذر خواهند کرد.

قصد پرداختن به فاجعه ی بحران اقتصادی و یا خشونت و فقری که دارد بشر را تهدید می کند، ندارم. اصولا این ستون نمی خواهد سخن سال نو خود را با بحران و توفان بازارهای مالی جهان گره بزند، اما حالا که ما در این سوی جهان زندگی می کنیم و اینجا دچار بحران جدی است، بی گمان بی خبری از آنچه رخ می دهد به سودمان نخواهد بود.


این چند جمله را هم بگویم و بگذرم از اعتراف غرب به شکست شیوه ی سرمایه داری در جهان امروز. حال که کانادا هم نمی تواند از این فاجعه در امان کامل بماند، سال آغاز شده برای کانادایی ها چگونه سالی خواهد بود؟

کانادا کشوری بزرگ با جمعیتی اندک است. اگر همه ی جمعیت کمتر از چهل میلیون تنی کانادا بیکار شوند، و بازار کار و تولید در حد هیچ باشد، میزان فروش نفت و گاز کانادا و موجودی ذخیره ی ارزی این کشور به قدری هست که بحران هایی مانند آنچه شاهد آن هستیم را به سلامت از سر بگذراند.

برای همین است که سال ۲۰۰۹ با همه ی ترس و تردیدی که نیامده از خود نشان می دهد، نباید مانع از امید ما برای بهبودی جهان و انسان شود، هر چند دامنه ی بحران اقتصادی کنونی دراز باشد، و هر چند شیوه ی عمل، دیگر در همان جهت که جاری بود جریان نیابد، از آنجا که انسان و اراده ی اوست که به جهان این همه جلوه داده است، این بار نیز آدمی خواهد توانست از معرکه جان سالم بدر برد.

در واقع شکست از هنگامی آغاز می شود که آدمی باورش بدارد. پیروزی تا انسان از او دل نکند پایدار خواهد بود و مثال این ادعا مردم رنجدیده فلسطین هستند که با باور به خود و با عشق به سرزمین و آزادی شان در برابر ارتش تا بن دندان مسلح اسرائیل ایستاده اند و همگی مان از صفحه های تلویزیون در این چند روزه شاهد این جنگ نابرابر و ظالمانه بوده و هستیم. به راستی اگر عشق و امید به پیروزی نبود چگونه آن ها این همه سال می توانستند دوام آورند؟

نمی خواهم به شیوه ی ملایان منبر رفته  اندرز بگویم. می خواهم از منبع مهم عشق آدمی به زندگی و زیبایی یاد کنم که در همه احوال آن جوانه پر جلوه ای که در جان شماست چه محبوب بداند چه نداند، چه بخواهد چه نخواهد این سرچشمه، کار خویش را خواهد کرد. این ادعا به آن معنا نیست که ما اگر نخواهیم تسلیم اوضاع شویم اوضاع مقهور ما خواهد شد، اما به این مفهوم حتما هست که آدمی که از مخزن خیرخواهی و عشق ورزی و امید مصرف می کند حتما احوالاتش از آن دیگری که از ترس و تردید و نفرت و ناامیدی می خواهد تغذیه کند بهتر است.

بیاییم در آستانه ی سال نو امید و عشق و گذشت را معیار روزگار خویش قرار دهیم. با این ابزار به جنگ هر ناملایمی می شود رفت.

سال ۲۰۰۹ بر همه ی شما فرخنده باد.