شهروند ۱۲۲۷  پنجشنبه  ۳۰ اپریل  ۲۰۰۹

شبکه خبری “ای بی سی” آمریکا اخیرا فیلمی را پخش کرد که شیخ عیسی بن زاید آل نهیان برادر شیخ محمد ( امیر دوبی) را در حال شکنجه وحشیانه یک شهروند افغانی به نام محمد شاپور نشان می داد. این فیلم بعدا چند روزی  در شبکه های اینترنتی متعدد، از جمله یوتیوب، گویا و “ایرانیان بریتانیا” نیز بازپخش شد و هزاران نفر با دیدن آن به شدت متاثر و خشمگین شدند. از روز یکشنبه (۲۶ اپریل) دیدن این فیلم دیگر در بیشتر شبکه های اینترنتی ممکن نبود. احتمالا شیوخ امارات متحده عربی با استفاده از نفوذ مالی و سیاسی خود در جهان غرب توانسته بودند پخش آن را متوقف کنند.


اما کامنت هائی که تعداد زیادی از ایرانیان روی پایگاه اینترنتی ایرانیان بریتانیا (www.iranianuk.com) گذاشته بودند، هنوز موجود است. به استثنای یکی دو مورد، همه، به جای آن که به نفس شکنجه بپردازند و صرفنظر از محل وقوع، خواستار تعقیب و مجازات آمران و عاملان آن شوند، عمل غیرانسانی برادر شیخ دوبی را بهانه ای برای حمله به قوم عرب قرار داده اند تا نشان بدهند که ۱۴۰۰ سال پس از حمله اعراب به ایران، هنوز گناه این کشتار پیشینیان خود را به گردن نسل امروز عرب می اندازند و این نسل را، در پیشداوری یی کور و عام محکوم می کنند. نمونه هائی از کامنت ها چنین بود:


– واقعا از این عرب ها همه چیز بر می آید.

– این قوم سوسمار خور باید نسلشون برچیده بشه.

– این عرب ها این وحشیگری ها را نشان می دهند.

– عرب الحمار، عرب الحشام ( یعنی عرب الاغ و عرب حیوان)


یک قوم متهم


در هیچیک از این کامنت ها، حمله توهین آمیز و متکی بر گرایش های نژادپرستانه سخیف و به دور از منطق، متوجه برادر شیخ دوبی نیست، بلکه همه اعراب را، یکپارچه هدف میگیرد و نشان می دهد که سطح فرهنگ سیاسی در ایران امروز تا چه پایه تنزل کرده است و نژادپرستی در میان ایرانیانی که اغلب سایر ملت ها را برپایه احساسات سطحی و باورهای نادرست خود به نژادپرستی متهم می کنند تا چه حد گسترش یافته است. بیشترین رهبران سیاسی کشورهای عربی و غیرعربی منطقه ما ستمکار و خودکامه اند. آن ها همواره می کوشند ضمن سرکوب گرایش های ترقیخواهانه بخش های آگاه اجتماعات خود، توده ها را در ناآگاهی نگه دارند و به غارت آنان ادامه دهند. در این نکته تردیدی نیست. این هم که هر کسی را در هر مقامی باید به خاطر اعمال شکنجه و زیرپا نهادن حقوق بشر محکوم کرد، روشن است، اما این که گروهی بکوشند خلاف یک نفر را به پای میلیون ها انسان بی گناه بگذارند و این موضوع را بهانه اهانت و تجاوز به حرمت انسانی آن ها قرار دهند، خود عملی است نه تنها غیر انسانی، بلکه غیرقانونی و قابل تعقیب.


من، بیست و پنج سال است در آلمان زندگی می کنم. نام آلمان، به خاطر کشتار یهودیان، سندیکالیست ها، کمونیست ها و کولی ها در جنگ جهانی دوم، همچنان در حافظه جمعی جهانیان به عنوان شناخته شده ترین مرکز رشد گرایش های زیانبار نژادپرستانه و فاشیستی نقش بسته است، اما اگر یکی از این فحاشی هائی که ایرانیان به اعراب می کنند، حتی به صورت شفاهی از سوی یک آلمانی خطاب به یک خارجی مورد استفاده قرار گیرد، اقدام کننده مجرم محسوب می شود و می توان او را به دادگاه کشاند و مجازات کرد. نه تنها در آلمان، که در همه کشورهای پیشرفته امروز جهان، توهین به انسان ها به خاطر رنگ پوست، نژاد، جنسیت و ملیت آن ها، جرم محسوب می شود و قابل پی گیری و مجازات است، اما پایگاه اینترنتی ایرانیان بریتانیا، که در سایر بخش های خود می کوشد خود را مدافع حقوق بشر نشان بدهد، به راحتی به گروهی ناآگاه و کینه توز، که احتمالا حتی زحمت مطالعه تاریخ را نیز به خودشان نداده اند، امکان می دهد که چنین بی شرمانه به روی میلیون ها انسان صرفا به خاطر این که عرب تبار هستند، شمشیر بکشند و آن ها را چنین مورد تحقیر و اهانت قرار دهند. متاسفانه هیچ نهادی هم نیست که مسئولان چنین تارنمائی را مورد خطاب قرار دهد و به آنان بگوید چنین عملی دقیقا مخالف همه آن چیزهائی است که در بخش های دیگر به عنوان دفاع از حرمت انسانی و حقوق بشر ادعا می کنند.


برتری طلبی و نژادپرستی ایرانی


در کامنت های پایگاه ایرانیان بریتانیا، موارد دیگری هست که نشان می دهد گروهی از ما ایرانیان، در مورد برتری خودمان به شدت درگیر توهم هستیم. سی سال است که یکی از ستمگرترین رژیم های شکنجه گر تاریخ جهان بر ما حکومت می کند، ما را هر چهارسال یکبار به پای صندوق های رای می کشاند تا کسانی را که اغلب بدترین نمونه های شکنجه گری و ستم هستند به عنوان رئیس جمهور و نماینده مجلس برگزینیم. آنوقت به راحتی فراموش می کنیم که مثلا عراقی ها صد سال برای بیرون راندن سلطه گران خارجی جنگیدند یا فلسطینی ها حدود ۶۰ سال است برای بازپس گرفتن سرزمین خود از اشغالگران اسرائیلی و اعاده حیثیت انسانی مورد تجاوز قرار گرفته خود قربانی می دهند.


یک هموطن تا آنجا اسیر توهمات خود است که چون قربانی شکنجه برادر امیر دوبی یک افغانی است می نویسد: ” قابل توجه افغانی های عزیز که بعد از سی سال میهمان نوازی ایرانی ها دو قورت و نیمشان هم باقی است”. نویسنده این سطور یا ظرف سی سال گذشته اصولا در ایران زندگی نکرده و یا حتی شاهد یک مورد از برخوردهای نژادپرستانه برخی از هم میهنان خود با افغان های مهاجر نبوده است. او، حتی آنقدر انصاف ندارد تا خبرهای مربوط به اخراج های گروهی افغان ها را در سال های اخیر به خاطر بیاورد و فراموش نکند که حتی همه سیاست ها در ایران اعمال می شود تا فرزندان این مردم امکان تحصیل در مدارس را نداشته باشند. او، فراموش می کند که بسیاری از جنایاتی را که در سال های اخیر به وسیله ایرانیان اعمال شده است، به گردن افغان های بی گناه انداخته اند  تا آن را بهانه طرد و اخراج آنها کنند.


عرب ستیزی همراه با یهودی ستیزی


یک ایرانی دیگر پا را از این هم فراتر می گذارد و نشان می دهد که نه تنها ضد عرب، بلکه مثل رئیس جمهور خود ضد یهود هم هست. او می نویسد: “این شیخ نشینان از یهود هم بدترند و کشتنشان واجب”. نویسنده این جمله، هم حکم قتل صادر می کند، هم این حکم قتل را برای همه شیخ نشینان صادر می کند و هم همه یهودیان جهان را مشمول چنین حکمی می داند. او نشان می دهد که تا اعماق وجود خود انباشته از کینه ای کور و ضد انسانی است و به شدت آلوده آن خشونت بی حد و مرزی است که سی سال است رهبران کشور خودش برای دامن گستردن آن می کوشند.


چندتنی از نویسندگان اظهارنظرها، ایرانیانی را که در دوبی سرمایه گذاری کرده اند مورد سرزنش قرار می دهند و از آن ها می خواهند که سرمایه هاشان را از این کشور خارج کنند. آن ها فراموش می کنند که بیشتر ایرانیان رواج دهنده معاملات  قولنامه ای در بازار مستغلات دوبی بوده اند و یکی از فاسدترین روش های کسب و کار را، که دهها سال در ایران رواج داشته، وارد امارات متحده عربی کرده اند. آن ها، در دوران رونق مستغلات دوبی، با پرداخت ده تا بیست درصد بها، آپارتمان ها را قولنامه می کردند و چند ماه بعد آن را می فروختند تا به چندین برابر پولی که پرداخته بودند برسند. این ایرانی متوهم، یا نمی داند و یا نمی خواهد بداند که مثلا هموطنان مقیم اروپا و آمریکای او، که بیش از نود درصدشان هنوز هم از مزایای پناهندگی سیاسی در کشورهای غربی بهره می برند و هرکدام داستانی باورنکردنی از مبارزات خیالی خود با استبداد حاکم بر ایران تحویل کشورهای میزبان داده اند تا پناهنده بشوند، هر سال بین هفت تا  ده میلیارد دلار پول وارد ایران می کنند تا زمینه ساز تحکیم سلطه حکومتی شود که ادعا می کردند آن ها را از خانه و کاشانه رانده است.



قاتل دختران ایرانی: اعراب یا ایرانیان؟


دیگری می نویسد: “این عرب ها کم دختران ما را به شکنجه و قتل نرساندند”. باز هم می بینیم که یک قوم جمع بسته شده اند و مورد اتهامی بزرگ قرار گرفته اند که حتی یک موردش نیز در یک دادگاه صالحه اثبات نشده است. این ایرانی بی انصاف، فراموش می کند که همین چند سال پیش یک شبکه درون حکومت ایران کشف شد که دختران جوان ایرانی را به امارات متحده عربی می برد و در آنجا نه تنها به شیوخ عرب که حتی به ایرانیان پولدار می فروخت. هیچیک از اعضای این شبکه نیز به مجازات قانونی نرسیدند. اما حالا باید قوم عرب، یکپارچه متهم به شکنجه و قتل دختران ایرانی شود.


ایرانی خوش باوری می نویسد: “ایران اخیرا روابطش را با این کشورک امیرنشین نجس کم کرده، خدا رو شکر”! هم وطن ما در درجه نخست نمی خواهد بداند که بهبود و تیرگی روابط ایران با کشورهای دیگر تصمیمی سیاسی است و ربطی به این ندارد که رهبران دوبی کسی را شکنجه می کنند یا نمی کنند، زیرا که یکی از پهناورترین و مخوف ترین بساط های شکنجه هم اکنون در جمهوری اسلامی ایران برپا است و همانطور که نویسنده کامنت دیگری با روشن بینی می نویسد: ” این که چیزی نیست. در ایران هزاران مخالف رژیم شکنجه و اعدام می شوند”.


نویسنده، امیرنشین دوبی را در عین حال “نجس” می خواند و نشان می دهد که تا اعماق روح و روان خود اسیر فرهنگ مذهبی رایج است که نه تنها اشیاء بلکه انسان ها را نیز پاک و نجس می کند. فرهنگ منحطی که روز به روز از سوی مبلغان شیعیگری افراطی در ایران بیشتر ریشه می دواند و همان ها که اسیر این فرهنگ منحط و عقب مانده شده اند، خود را برتر و عرب ها را عقب مانده می خوانند.


محرومیت از خرد و انصاف


مطالعه مجموعه اظهارنظرها، این واقعیت تاسف بار را ثابت می کند که نویسندگان آن ها، به عنوان ایرانیانی خودباور، خودپسند، نژادپرست و کینه توز، از خرد و انصاف محرومند و تنها بر پایه احساساتی سطحی و تحریک شده قضاوت می کنند. مطالعه این مجموعه، همچنین نشان می دهد که بخشی از مردم ایران، چه در داخل و چه در خارج، اصولا مفهوم حقوق بشر را درک نمی کنند و در موقعیتی قرار نگرفته اند که بفهمند ایراد اتهام و توهین و تحقیر اقوام دیگر، نقض آشکار حقوق بشر است و اگر نظامی کارآمد درکار باشد باید مورد تعقیب قانونی قرار گیرد.


بی مسئولیتی شبکه های اینترنتی


اما دردناک تر از همه بی مسئولیتی کسانی است که برخی از شبکه های اینترنتی را اداره می کنند. آن ها انگار حتی یک لحظه به این نکته نیاندیشیده اند که نشر چنین دیدگاه های بیمارگونه و ضد انسانی یی کاشتن بذر کین توزی و فاشیسم است و اگر محدود نشود، می تواند در درازمدت همان بلائی را بیافریند که توهمات بیمارگونه هیتلر و دار و دسته اش در جنگ جهانی دوم آفرید. آلمان هیتلری نیز، یکشبه به کشتار وسیع یهودیان و دگراندیشان نرسید. در این کشور، سال ها علیه یهودیان و همه کسانی که برتری نژادی آلمانی ها را رد می کردند تبلیغ شد و سرانجام کار به جائی رسید که اکثریت بزرگ مردم این کشور چشم بر حرکت قطارهای حامل انبوه قربانیان و دود کوره های آدم سوزی بستند.


آیا قرار است حالا ما همانطور که نویسنده یکی از کامنت ها می نویسد، “عرب ها را بدتر از یهودیان” بشناسیم و نسل این دو قوم را با هم برچینیم؟ ایران به راستی چند میلیون احمدی نژاد دارد؟


کاشتن بذر نفرت، زمینه سازی برای تنش های قومی است. دست اندرکاران شبکه هائی که کامنت های انباشته از کینه را منتشر می کنند، بذر نفرت قومی می پراکنند و حتی اگر خودشان آگاه نباشند، زمینه جنگ های قومی آینده را فراهم می کنند. به بهانه آزادی دادن به نویسندگان کامنت ها نمی توان حقوق بشر را زیر پا نهاد. آزادی تنها یک مرز دارد و آن رعایت آزادی و حرمت دیگران است. هرکه این مرز را زیر پا می نهد، مفهوم حقوق بشر و آزادی را درک نکرده و آگاهانه یا ناآگاهانه دشمن آن است.