شامگاه است و دوربین تلویزیون یکی از خیابان های فرعی تهران را نشان می دهد.  اسدالله لاجوردی جلّاد زشترو در حالی که کودک یک ساله ای را

شهروند ۱۲۷۰ ـ پنجشنبه ۲۵ فوریه ۲۰۱۰

 

 ذهن انسان دارای بخشی است که مانند بایگانی عمل می کند.  گاه و بیگاه با یا بدون مناسبت، صحنه هایی از ژرفا به سطح می آیند و خودنمایی می کنند.  یکی از این صحنه ها امروز، پس از نزدیک به سی سال، با شنیدن خبر دستگیری عبدالمالک ریگی، رهبر گروه "جندالله" بلوچستان در ذهن من جان گرفت و به نمایش درآمد. 

صحنه مربوط به سال پرتنش ۱۳۶۰ است.  چنان زنده و جاندار است که انگار همین دیروز آن را بر پرده تلویزیون جمهوری اسلامی دیده ام.  شامگاه است و دوربین تلویزیون یکی از خیابان های فرعی تهران را نشان می دهد.  اسدالله لاجوردی جلّاد زشترویی که پس از کشته شدن از سیّدمحمّد خاتمی لقب "سردار بزرگ انقلاب" گرفت، در حالی که کودک یک ساله ای را در آغوش گرفته بود، چشم بر عدسی دوربین دوخت و در حالی که خبر از عملیاتی موفّق که به کشته شدن موسی خیابانی – همتای مسعود رجوی در رهبری سازمان مجاهدین خلق – و اشرف ربیعی – همسر مسعود رجوی – می داد با قاطعیت اعلام کرد که با این عملیات "گروهک منافقین" متلاشی شده و برای همیشه از بین رفته است.  کودک یک ساله ای که در آغوش لاجوردی تابلویی از تضاد نهایت زشتی و زیبایی می آفرید، چنان که لاجوردی می گفت، فرزند اشرف ربیعی و مسعود رجوی بود.


 

 از آن زمان نزدیک به سی سال گذشته است.  کودک یک ساله آن روز اگر زنده باشد امروز حدود سی سال دارد و کم یا بیش هم سن جوانانی است که این روزها با دست خالی و شهامت و دلاوری بسیار در برابر حکومت ولایت مطلقه فقیه سینه سپر می کنند و با نهایت قساوت و وحشیگری ضرب و شتم، سرکوب، بازداشت و کشته می شوند.  در درازای این سی سال، مقامات مسئول و غیرمسئول حکومت اسلامی صدها بار پس از یورش ها و دستگیری های خونین اعلام کرده اند که سازمان مجاهدین خلق یا به تعبیر خودشان "منافقین" متلاشی شده و از بین رفته است.  همه وزیران اطلاعات از محمّدی ری شهری گرفته تا علی فلّاحیان، درّی نجف آبادی، علی یونسی، محسنی اژه ای و حیدر مصلحی وجه مشترکی که در کارنامه خود دارند این است که چند یا چندین بار خبر از نابودی و متلاشی شدن سازمان مجاهدین خلق داده اند.  در همان سال ۱۳۶۰، دهها هزار نفر از اعضای فعّال گرفته تا هواداران ساده و غالبا نوجوان و ناآگاه سازمان دستگیر، گروهی از آنان اعدام شدند، بخشی دیگر به "توّابین" پیوستند و جمع کثیری نیز به زندان های کوتاه و بلند مدّت محکوم شدند.  چندین هزار نفر از همین گروه اخیر در تابستان ۱۳۶۷ با فرمان جنایتکارانه آیت الله خمینی در ماههای پایانی عمرش، در فرآیندی که لکه ننگی بردامان بشریت پایان قرن بیستم است، در حالی که بسیاری از آنان دوران محکومیت خود – یا بخش عمده ای از آن – را سپری کرده بودند به جوخه های مرگ سپرده شدند و پیکرهایشان در گورهای جمعی گورستان خاوران تهران یا دیگر شهرهای ایران مدفون شد. 

در این سه دهه، سازمان مجاهدین خلق فراز و نشیب های بسیاری را از سر گذرانده، خطاهای استراتژیک و تاکتیکی فراوانی مرتکب شده و نسل اوّل رهبران و کادرهای فعّال آن به سن بازنشستگی نزدیک شده اند.  متلاشی و نابود شدن پیشکش وزیران اطلاعات و مسئولان دروغگوی حکومت اسلامی، آیا انصافا می توان گفت که امروز سازمان مجاهدین خلق، با وجود همه ضربه هایی که به آن وارد شده، در وضعیتی ضعیف تر از سال ۱۳۶۰ قراردارد؟ 

* * *

روز سه شنبه ۴ اسفندماه – ۲۳ فوریه – خبر دستگیری عبدالمالک ریگی، رهبر ۲۷ ساله گروه مسلّح "جندالله" که در سال های اخیر در بلوچستان دست به عملیات مسلّحانه و کشتار نیروهای پاسدار، انتظامی و بمب گذاری و ترور زده منتشر شد. 

تارنمای رادیو صدای آلمان در این مورد نوشت: «روابط عمومی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی اعلام کرد عبدالمالک ری
گی، رهبر گروه "جندالله" دستگیر شده است.  مصطفی محمّد نجّار وزیر کشور گفت عبدالمالک ریگی و همراهان او در خارج از مرزها دستگیر و به ایران منتقل شده اند». 

با انتشار این خبر بازار لاف زنی های مبالغه آمیز به شدّت داغ شد.  مقاماتی که تا همین چند روز پیش از "جندالله" با عنوان "گروهک" یاد می کردند، ناگهان به شرح و تفصیل عملیات شگفت انگیز و محیّرالعقول خود برای دستگیری این جوان ۲۷ ساله پرداختند و در لاف زنی گوی سبقت را از یکدیگر ربودند.  محمّد مرزیه، دادستان عمومی و انقلاب زاهدان گفت: «دستگیری ریگی با برنامه ریزی اطلاعاتی و امنیتی صورت گرفته است».  رامین مهمان پرست، سخنگوی وزارت امورخارجه اظهار داشت: «حمایت امریکا از گروه جندالله نشان دهنده ریشه های ناامنی و معضلات در منطقه است».  حیدر مصلحی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی اعلام کرد: «بازداشت عبدالمالک ریگی بدون کمک هیچیک از سرویس های اطلاعاتی منطقه و نتیجه اقدام ارزشمند، دقیق و حساب شده سربازان گمنام امام زمان و مدیریت اطلاعاتی آنان بود». 

ذوق زدگی وزیر اطلاعات از این فتح الفتوح چنان بود که اختیار از دست داد و درحالی که هنوز بیش از چند ساعت از دستگیری ریگی نمی گذشت، به پیش بینی و پیشگویی آینده پرداخت: «اعترافات ریگی بزودی پخش می شود… این اعترافات ارتباط جندالله با امریکا و اسراییل را نشان خواهد داد»! 

چند ساعت پس از دستگیری عبدالمالک ریگی، "جندالله" در بیانیه ای که منتشر کرد خبر بازداشت او را تأیید کرد و نوشت: «جنبش با اقتدار کامل و تام به راهش ادامه خواهد داد و جهان خواهد دید که فرزندان غیور بلوچستان چه پاسخی به رژیم ایران می دهند و رژیم باید منتظر حملاتی باشد که هرگز به فکر و خیالش هم نبوده است… امروز بلوچستان کاملا عبدالمالک شده است و عبدالمالک یک فرد نیست بلکه یک نظریه و تفکّر و اندیشه است که هرگز از بین نخواهد رفت». 

در گرماگرم خبرها و نظرهای ضدونقیضی که درباره دستگیری عبدالمالک ریگی منتشر شد، دو نظر و خبر زیر خواندنی هستند:

اوّلی نظر یکی از خوانندگان تارنمای ایران پرس نیوز است: «باراک حسین اوباما برای نشان دادن حسن نیت خود به مقام عظمای ولایت، ریگی را به آخوندها فروخته است.  اگر بزودی خبر مثبتی درمورد کوهنوردهای امریکایی زندانی در جمهوری شنیدیم نباید تعجّب کنیم»! 

دوّمی خبری به نقل از تلویزیون الجزیره است:«مقامات پاکستانی روایت حکومت ایران درباره عملیات دستگیری را تکذیب نموده و گفته اند که عبدالمالک ریگی را یک هفته پیش به رژیم ایران تحویل داده اند»! 

*  *  *

هدف از این نوشتار هواداری از سازمان مجاهدین خلق یا پشتیبانی از جندالله و عبدالمالک ریگی نیست.  در مورد مجاهدین، باوجود تغییرات عمده ای که در سال های اخیر در روش ها و شیوه مبارزات و عملکرد خود داده اند، هنوز انتقادهای جدّی نسبت به آنان دارم و در مورد دوّم یعنی جندالله و ریگی به عنوان یک هوادار مبارزات به دور از خشونت، از اساس با آنچه که این گروه در چند سال گذشته کرده مخالفم و ارزش مبارزاتی کارهایی از قماش حمله مسلّحانه، بمب گذاری و ترور با هر توجیهی را نه فقط منفی می دانم، که براین باورم که این گونه کارها عملا به زیان مبارزات بدون خشونت و مسالمت آمیز مردم ایران است و در نهایت آب به آسیاب حکومت اسلامی می ریزد و خشونت های آنرا توجیه پذیر می سازد.

 آنچه می خواهم بگویم این است که حکومت اسلامی در طول حیات ۳۱ ساله خود، همواره معلول را به جای علّت نشانده و از راه سرکوب خشن به جنگ آن رفته است.  نتیحه این جابجایی علّت و معلول نیز روزگار پریشان و آشفته کنونی ولایت مطلقه فقیه است که در گردابی که خود به وجود آورده دست و پا می زند و همچنان نابخردانه می پندارد که اگر مجاهدین، کردها، ترکمن ها، آذری ها، جندالله و… را سرکوب کند، می تواند آنها را متلاشی و نابود کند!

این پندار نادرست، ظاهرا تا پایان حیات نظام دست از سر حکومت اسلامی برنخواهد داشت و امیدی به این نیست که در آینده ای نزدیک یا دور به خود آید و به جای تلاش برای از بین بردن معلول به چاره اندیشی برای از بین بردن علّت که چیزی جز تبعیض، ظلم و بی عدالتی نیست بپردازد و تا زمانی که در بر این پاشنه می چرخد، اقداماتی چون دستگیری عبدالمالک ریگی در حکم زدن تازیانه بر امواج توفانی دریا خواهد بود!

 

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی و ساکن مونتریال کانادا و از همکاران شهروند است.

snak1@live.ca