پنج ماه و خرده ای به انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ مانده، اما هنوز هیچ کس برای این کار کاندیدا نشده  حتی خود من! دیگران را نمی دانم، لابد منتظر حکم حکومتی هستند؟ اما من دلایل خودم را دارم و راستش هنوز آماده نشده ام.

من یک عیب بزرگ دارم و تا وقتی آنرا برطرف نکرده ام به درد این کار نمی خورم. من دروغ که می گویم خنده ام می گیرد و این برای یک رئیس جمهور عیب بزرگی است!

همسرم که یک سالی می شود دارد مرا برای این کار تمرین می دهد، دیشب با شنیدن دروغ ناشیانه ای که گفتم عصبانی شد و گفت: نمی خواد دیگه تمرین کنی، تو چیزی بشو نیستی.

ساعت نزدیک یک بعد از نیمه شب بود که برگشتم منزل، خانمم نگران پرسید کجا بودی تا حالا؟ خیلی جدی گفتم کتابخانه و بعد برای اینکه او را از آن حالت جدی بیرون بیاورم، لبخند زدم.

حقایقی درباره دروغ گویی

همسرم خونسرد اما با عصبانیت گفت خوبه که یک ساله داری تمرین دروغ گفتن می کنی. آخه اینهم شد دروغ؟ کدام کتابخانه ای تا نصف شب بازه که تو آنجا باشی؟

برایتان نگفتم مدتهاست صبح که نان و چائی ام را می خورم، می روم توی پارک نزدیک منزلمان و شروع می کنم به تمرین ریاست جمهوری …ژست می گیرم، می خندم، اخم می کنم، انگشتم را به علامت تهدید به طرف آمریکا می گیرم و تکان تکان می دهم، کوچه بازاری حرف می زنم، حتی  زیر بغل کاپشنم را هم پاره کرده ام تا مردمی جلوه کنم، اما آنطوری که همسرم گفت ظاهرن به درد این کار نمی خورم؟

او اصولا با کارهایی که می کنم مخالف است و می گوید دیگر کسی گول لباس کهنه و پاره پوشیدن و حمام نرفتن و انگشت توی دماغ کردن را نمی خورد. باید سعی کنی وعده هایی بدهی که مردم باورکنند و باید بتوانی وقتی دروغ می گوئی جلوی این خنده های لوست را بگیری.

گفتم اتفاقن امروز تمرین می کردم که وقتی رفتم جلوی دوربین تلویزیون، به مردم بگویم پول نفت را می ریزم توی کاسه و می آورم سر سفره های شما و لبخند هم نزنم که همه بگن آخ جون این یکی دیگه جدّیه و  مرد عمله ….

خانمم با لحنی که معلوم بود از من قطع امید کرده گفت این وعده را که قبلا آقای احمدی نژاد داده….حرف او را با حرارت قطع کردم وگفتم نه خیر، کاسه اش را نگفته…! من می خواهم بگویم پول نفت را می ریزم توی کاسه و می آورم سر سفره های شما….

خانمم گفت آخر مرد حسابی، کی پول را می ریزه توی کاسه که تو می خواهی بریزی، مگر آش رشته س؟

گفتم یک چیز دیگر را هم تمرین کرده ام. می خوام بگم آب و برق را مجانی می کنیم، اتوبوس را مجانی می کنیم… و او با همان لحن بی تفاوت گفت این ها را هم که امام خمینی فرموده اند، تو باید وعده جدید بدهی …

گفتم چطوره بگم نفت را لوله کشی می کنیم به منزل شما جوری که وقتی شیر آب را بازکردید ، به جای آب، نفت از آن بیرون بیاید؟

همسرم خنده تمسخرآمیزی کرد و گفت آره بد فکری نیست. چه قیافه جالبی هم پیدا می کنند مردم وقتی با نفت سیاه صورتشون را بشورن.

مستاصل گفتم چطوره بگم به هر نفر هزار متر زمین مجانی می دهیم؟ زیرلب چیزهائی گفت که حس کردم داره متلک میگه  ولی این قسمتش یادم مونده که گفت این را هم همین چند وقت پیش آقای احمدی نژاد گفت.

در میان آن گفتگو، سئوال و جواب و درماندگی، ناگهان فکر تازه ای به ذهنم رسید. گفتم می دونی چیکارمی کنم؟ به شکل دموکراتیک عمل می کنم و ازخود مردم کمک می خواهم.

میرم توی تلویزیون و میگم آهای مردم، چه جور دروغی خوشحالتون می کنه و دوست دارین که من بهتون بگم؟

بعد هم یک کمپین توی اینترنت راه می اندازم تحت عنوان:

” یک میلیون دروغ دست اول” … و آنوقت دروغ های جدیدی را که خود مردم  پیشنهاد کرده اند،  بخورد خودشان می دهم!

اینجوری نه تنها منتقدان نمی توانند ایراد بگیرند، بلکه طنزنویس ها هم نمی توانند برایم مضمون کوک کنند.

 

دود نفت سر سفره های مردم!

خبرگزاری مهرگزارش کرد که تنها در سال گذشته ۴۴۶۰ نفر بر اثر آلودگی هوای تهران درگذشته اند.

یکی از مقامات که به بهانه آلودگی هوا در دهانش را محکم بسته بود تا حرفی نزند که باعث دردسرش بشود، با اشاره چشم و ابرو به خبرنگار ما گفت اینکه چهارهزار و چهارصد و شصت نفر بر اثر آلودگی هوا درگذشت

درسته که چیزی پیدا نیست، ولی باورکنید اینجا تهران است. می خواهید قسم بخورم!؟

ه اند تعجب آورنیست. باید از این تعجب کرد که چطور میلیون ها نفر در این هوا زنده مانده اند!

این مقام با همان علم و اشاره ها گفت خدا پدر آقای احمدی نژاد را رحمت کند که بالاخره به قول خودش وفا کرد و اگر موفق نشد پول نفت را بیاورد سرسفره مردم، توانست دود نفت را به طور مساوی بین مردم تقسیم کند. آنهم بدون پرکردن پرسشنامه و جواب دادن به صد تا سئوال من درآوردی!

  

آی به چشم

 

فرزندان میرحسین موسوی و مهدی کروبی طی نامه ای از مقامات ایران خواسته اند اجازه بدهند آقایان موسوی وکروبی در تلویزیون حضور یابند و حقایق را با مردم در میان بگذارند.

به قرار اطلاع مقامات گفته اند ما تابه حال نمی دانستیم که آنها چه می خواهند، حالا که فهمیدیم، با کمال میل این کار را می کنیم، اما چون راضی به زحمت آنان نیستیم، خودمان حقایق را با مردم در میان می گذاریم!

 

پیشرفت های علم پزشکی

حجت الاسلام سید حسن عاملی فرموده اند بی حجابی بلای جان اروپایی ها شده است و مرتضی تمدن استاندار تهران درگفتگو با ایسنا فرموده اند که فرهنگ سازی برای عفاف و حجاب باید از کودکستان ها آغاز و تا عالی ترین سطوح ادامه یابد.

دانشمندانی که کارشان فقط و فقط رسیدگی به حجاب و عفاف است معتقدند که این کار بد نیست، اما کافی هم نیست.

این دانشمندان می گویند نوزاد دختری که طبق روال طبیعت بدون هیچ پوششی به دنیا می آید، چون مزه لخت بودن را  چشیده است، هرچقدرهم که نصیحتش کنی و توی سرش بزنی، باز آدم بشو نیست و آن آزادی را که در شکم مادر داشته به چادر و چاقچور ترجیح می دهد.

چنین نوزادی را اگر جان به جانش هم بکنی، وقتی بزرگ شد، بازهم گاه به گاه، یک چشمش را از چادر می گذارد بیرون که ببیند درکدام خراب شده ای زندگی می کند؟

این دانشمندان می گویند باید فکری کرد که دختر در همان شکم مادر با طرح حجاب و عفاف آشنا شود و جوری به دنیا بیاید که حتی پدرش نفهمد دختردار شده.

اگر این نیم وجبی با چادر به دنیا آمده بود، الان اینجور نیشش باز نبود و چشمش دنبال جوون های مردم نبود

به دنبال اظهارنظر این دانشمندان، یکی از کارخانه های سازنده وسائل بهداشتی در چین، از جوراب مشکی های کهنه ای که خانم ها دور می ریزند، قرص هایی تولید کرده است که یکی از شاهکارهای علم پزشکی است!

با خوردن سه تا دانه از این قرص های سیاه رنگ  در روز، جنین در شکم مادر تقریباً شبیه کرم ابریشم، در یک پیله نازک و البته مشکی رنگ، رشد می کند و بزرگ می شود.

این پیله به مرور زمان و به طور اتوماتیک سخت تر و محکم تر می شود به طوری که وقتی نوزاد به دنیا آمد، همه خیال می کنند زائو یک کیسه پلاستیک سیاه رنگ زائیده است.

نوزاد اگر پسر باشد، با اجازه آقای استاندار، خودش درکیسه را باز می کند و پس از آنکه سه بارگفت یا اله، سرکسی باز نباشد، ازکیسه بیرون می آید، و اگر دختر بود تا آخر عمر در همان کیسه مشکی به زندگی شاد و شیرین خود ادامه می دهد!

 

اسد

بعد از هفت ماه سکوت خبری، هفته گذشته اسد آقا چشم مردم دنیا را به جمال خودش روشن کرد.

او بعد از آنکه فاش کرد ۶۰ هزار نفری که در سوریه کشته شده اند همه تروریست بوده اند! دستهایش را پاک کرد و بعد آب پاکی را ریخت روی دست مردم دنیا و گفت همینه که هست، می خواهید بخواهید، نمی خواهید هم باید بخواهید!

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.