صفحه سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت – تورنتو
فرخنده باد چهل و دومین سالگرد بنیانگزاری جنبش فدائیان خلق ایران
جنبشی برای صلح ،آزادی ،دموکراسی و سوسیالیسم
زمان: شنبه ٢٣ فوریه ٢٠١٣
مکان و جزئیات برنامه بعدا اعلام میگردد
سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت ) -تورنتو
بیانیه شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در مورد مذاکره با امریکا، برنامه هسته ای و تحریم ها
خطر فروپاشی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی کشور
نیاز کشور به تغییر سیاست ها و اتخاذ تصمیمات کلان!
برای تغییر وضع موجود، آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی، تامین آزادیهای سیاسی، برگزاری انتخابات آزاد و بهبود وضعیت معیشتی مردم از یکسو و از سوی دیگر وادار کردن رژیم برای حل بحران هسته ای و مذاکره مستقیم با امریکا و اتخاذ تصمیمات کلان، همچنین لازم است که نیروهای اپوزیسیون متحد شوند، رژیم ایران را برای تغییر سیاستها و اتخاذ تصمیمات کلان تحت فشار قرار دهند و برای سیاست ورزی و انجام اقدامات ضرور در تحولات آتی آمادگی داشته باشند.
شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
پیروزی باراک اوباما در انتخابات امریکا، فضای تازه ای را در مناسبات بین دو کشور ایران و امریکا فراهم آورده است. اینک با این انتخاب و تصریح باراک اوباما دایر برخاتمه دادن به یک دهه جنگ در منطقه در نطق پیروزیش، رویکرد به دیپلماسی برای حل بحران هسته ای تقویت گردیده و خطر حمله نظامی به ایران کاهش یافته است. باراک اوباما بار دیگر با قدرتی بیشتر از چهار سال قبل، قدم جلو گذاشته و پیشنهاد مذاکره مستقیم و دو جانبه به جمهوری اسلامی داده است. مذاکره دو جانبه ای که می تواند راه را برحل بحران هسته ای بگشاید و به مناسبات خصمانه سه دهه و نیم دو کشور پایان بخشد.
دولت اوباما در چهار سال گذشته با رویکرد به دیپلماسی از یکسو و از سوی دیگر با وضع تحریم های فلج کننده، اختلاف با متحدین خود را به حداقل رسانده و سیاست واحد و موثری را در مورد جمهوری اسلامی پیش برد.
دولت اوباما همراه با ارائه پیشنهاد مذاکره مستقیم، هم چنان تحریم های فلج کننده را ادامه می دهد. در تداوم این سیاست، واشنگتن تحریم های جدیدی را از ششم فوریه به اجرا خواهد گذاشت که هدفشان ممانعت از دستیابی ایران به درآمدهای حاصل از تجارت نفت خواهند بود. اتحادیه اروپا هم بسته تازه تحریمی را علیه ایران تصویب کرده است که بخش بانکی، دریانوردی و صادرات گاز ایران و برخی شرکت ها و شخصیت ها را شامل میشود. بر اساس این تحریمها، صادرات گاز ایران به اکثر کشورهای اروپا ممنوع میشود و شمار تحریمشدگان ایرانی توسط اتحادیه اروپا به ۴۹۰ شرکت و ۱۰۵ شخصیت حقیقی می رسد. اتحادیه اروپا از تیرماه امسال نیز صادرات نفت ایران را به اروپا ممنوع کرده است. دولت کانادا هم نیروی قدس سپاه پاسداران را در فهرست گروههای تروریستی قرار داده است.
پیآمد تحریم های بین المللی و بحران فزاینده اقتصادی
تحریم های بین المللی به اقتصاد کشور ضربه سنگین زده است. بر اثر تحریم ها، صدور نفت شدیدا کاهش یافته و به کمتر از یک میلیون بشکه در روز رسیده است. به گفته وزیر امور اقتصادی و دارائی به خاطر تحریمها، ۵۰ درصد از درآمدهای نفتی کشور کاهش یافته و سیستم پرداخت های حاصل از فروش نفت به ایران با مشکل جدی روبرو گردیده است. چین، ژاپن، هند، کره جنوبی و ترکیه که خریداران اصلی نفت ایران هستند، واردات نفت از ایران را کاهش داده اند. دولت اوباما به خریداران نفت ایران فشار مضاعف وارد میکند تا هر شش ماه میزان خرید نفت خود از ایران را ٢٠ درصد کاهش دهند. واقعیت این است که کاهش خرید نفت از ایران به افزایش قیمت نفت منجر نگشته است. تحریم ها در عین حال متوجه انتقال بازار نفت و کاهش قدرت تولید ایران به سود عربستان و شرکاء است.
کاهش صدور نفت به افت درآمدهای دولت و کسری بودجه منجر گردیده است. کسری بودجه به معنی شدت یافتن بحران رکود ـ تورمی، کاهش بودجه عمرانی، افزایش نرخ بیکاری و ناتوانی در پرداخت هزینه های جاری دولت و پرداخت حقوق کارمندان است.
در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد تولیدات صنعتی و کشاورزی ضربه جدی خورده، کالاهای وارداتی جایگزین بخش قابل توجه ای از تولیدات داخلی شده و میزان وابستگی اقتصاد به واردات و به دلار افزایش یافته است. از این رو کاهش درآمد نفت، در افت شاخص های کلان اقتصادی از جمله نرخ رشد اقتصادی، سرمایه گذاری، نرخ بهره وری کار و نرخ کسب و کار، افزایش فقر، بیکاری و تورم به شدت موثر افتاده است. تاثیر بارز تحریم ها را می توان در افزایش نرخ دلار در طی یکسال از ١٢٠٠ تومان تا ٣۴٠٠ تومان، تعطیلی واحدهای تولیدی و کاهش ظرفیت تولیدی آن ها دید. به گفته رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، ۶۰ تا ۷۰ درصد کارخانهها در ایران تعطیل شده و بقیه واحدهای تولیدی نیز تنها با ۳۰ درصد ظرفیت خود کار میکنند.
تحریم های بین المللی افزایش قیمت کالاها به ویژه کالاهای ضروری مردم را به دنبال داشته است. صندوق بین المللی پول اعلام کرده است که ایران با تورم ٢٧ درصدی در بین ١٨۴ کشور جهان در رتبه چهارم قرار داد.
آمارگیری مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی از ۹۸ تشکل اقتصادی سراسری (شرکت های بزرگ اقتصادی) نشان میدهد از مهر ۹۰ تا مهر ۹۱ تولید و اشتغال در این تشکل ها به ترتیب تا ۴۰ درصد و ۳۶ درصد کاهش یافته است. در همین مدت زمان قیمت محصولات این شرکتها ۸۷ درصد و مواد اولیهی مورد نیاز آنها ۱۱۲ درصد گران شده است.
تحریم ها و وضعیت زندگی مردم
جمهوری اسلامی علیرغم تحمل فشارهای سنگین، هنوز با نصف درآمد نفت، ذخایر ارزی موجود، دور زدن برخی تحریم ها به یاری روسیه، چین، عراق و با تحمل دشواری های فراوان، توان مقابله با تحریم ها را دارد. اما با تداوم و تشدید تحریم ها، مرتبا از درآمد نفت کاسته می شود، راه های دور زدن تحریم ها توسط امریکا و اتحادیه اروپا شناسائی و یک به یک بسته می شوند، حلقه فشار تنگ و تنگ تر می شود و امکانات رژیم برای تحمل تحریم ها محدود و محدودتر می گردند و خطر گسیخته شدن شیرازه حیات اقتصادی و اجتماعی کشور افزایش می یابد.
تحریم های تا کنونی زندگی کارگران، دهقانان، تهیدستان و لایه های میانی جامعه را به فقر و فلاکت سوق داده اند. تورم ناشی از تحریم ها و ناکارآمدی دولت، قدرت خرید اکثریت مردم کشور ما را کاهش داده و زندگی را بر آنان دشوار و طاقت فرسا ساخته است. نارضایتی از سیاست های رژیم و وضعیت اقتصادی کشور از طبقه کارگر، دهقانان، تهیدستان و طبقه متوسط جدید جامعه فراتر رفته و به درون گروه های سنتی حامی جمهوری اسلامی، لایه های میانی و حتی به درون کارفرمایان تولیدی راه یافته است. دامنه نارضایتی در میان اکثریت مردم گسترده است.
در سال های گذشته به جهت درآمدهای هنگفت نفتی، بودجه انبساطی دولت و توزیع فراوان پول در جامعه از کانال طرح های مختلف دولت، نارضایتی ها به انفجار نیانجامیدند. پول نفت و یارانه ها، مسکنی بر دردهای جامعه بود. اما با کاهش درآمد نفت و کسری بودجه، دولت حتی قادر به تامین هزینه های ضروری خود نیست و لذا تزریق پول مازاد به جامعه مرتبا کاهش خواهد یافت. در چنین شرایطی، نارضایتی ها افزایش خواهند یافت.
جمهوری اسلامی و مناسبات با امریکا
پیآمدهای مخرب تحریم های بین المللی بر اقتصاد کشور و زندگی اکثریت مردم غیرقابل انکار است. گردانندگان جمهوری اسلامی دیگراز ورق پاره بودن مصوبات شورای امنیت کمتر صحبت می کنند.
اما بیشتر فرماندهان سپاه، راست افراطی و بخشی از راست سنتی هم چنان با گفتگوی مستقیم با امریکا مخالف می کنند. علی سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه می گوید که “مذاکره با آمریکا دامی است که دشمنان برای ما پهن کرده اند. دشمن میخواهد در این بحرانسازی اقتصادی مانند زمان صلح که امام راحل جام زهر را نوشید، عمل کند و رهبری فرزانه انقلاب را وادار به مذاکره کند”.
آقای خامنه ای که تاکنون محسوسا منویات این نیرو را نمایندگی و هدایت کرده است، به دعوت باراک اوباما در دوره قبلی ریاست جمهوریش برای گفتگو و مذاکره، پاسخ منفی داد و گفت که آنها می گویند به سوی ایران دست دراز کرده ایم و ما می گوئیم اگر امریکا در زیر دستکش مخملی، دستی چدنی را پنهان کرده باشد این اقدام هیچ معنا و ارزشی ندارد. او که مسئولیت اصلی وضع حاکم بر کشور را دارد، هم اکنون از سوی دو نیرو در درون حکومت تحت فشار است: یک نیرو خواهان تدوام سیاست های تاکنونی است و نیروی دیگر که برای حفظ نظام خواستار تغییر سیاست ها است.
نیروئی که خواستار تغییر سیاست ها است، به این نتیجه رسیده است که وضع موجود قابل دوام نیست و باید به گفتگوی مستقیم با امریکا نشست و بحران هسته ای را حل کرد. تمایل به برقراری مناسبات با امریکا و پایان دادن به خصومت بین دو کشور در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی و خاتمی وجود داشت. اما امروز این تمایل از زبان برخی اصول گرایان از جمله محمود احمدی نژاد هم بیان می شود. این صدا در مقایسه با سال های قبل و با آشکار شدن پیامدهای مخرب تحریم ها، قوی تر شده و طرفداران بیشتری در درون حکومت پیدا کرده است.
فشار از جانب گرایش گفته شده و ار سوی مردم روی آقای خامنه ای در حال افزایش است. روزنامه کیهان روز شنبه ١٨ آذر در مقاله ای با عنوان “انقلابیون فرسوده و توطئه ی جام زهر” نوشت: “شاید تا چندی پیش چنین تصور می شد که انقلابیون فرسوده را تنها باید در اردوگاه اصلاح طلبان سراغ گرفت. اما حوادث سال ها و خصوصاً ماه های اخیر نشان داد که عارضه فرسودگی و از دست دادن انگیزه های مبارزاتی، منحصر به هیچ گروه و جریان سیاسی خاصی نیست و همه سیاسیون نظام از هر طیف و جناحی را فراگرفته است……انقلابیون فرسوده در این برهه حساس قصد دارند با مهندسی هدفمند اوضاع کشور٬ فشار همه جانبه ای به رهبری وارد کنند.” به نظر نویسنده مقاله، هدف از افزایش فشارها، وادار کردن خامنه ای به “نوشیدن جام زهر، عقب نشینی و دست کشیدن از مواضع انقلابی” و پذیرش مذاکره با آمریکا است.
دشمنی با امریکا و دشمن تراشی یکی از پایه های جمهوری اسلامی است. آیت الله خمینی در ابتدای انقلاب، امریکا را “شیطان بزرگ” نامید و رابطه بین دو کشور را به رابطه گرگ و بره تشبیه کرد و مرگ برامریکا و سوزاندن پرچم را به شعار و کار روزانه هوادارانش تبدیل کرد. هم او جنگ با عراق را تا “فتح قدس” تئوریزه کرد و البته در زیر فشار، نوشیدن جام زهر را برگزید. آقای خامنه ای هم خواسته است، میراث او را نهادینه کرده و دشمنی با امریکا را به یکی از مولفه های هویت رژیم تبدیل نماید. او امریکا را بارها به القابی نظیر خبیث، شیطان و دیو سیرت و دشمن بشریت منتسب کرده است. این برخوردها عوارض خود را داشته و موجب شده است که بخشی از پایه اجتماعی رژیم، امریکاستیزی را جزو هویت خود و جمهوری اسلامی به حساب آورد.
سران حکومت در ورای مرزهای ایران هم جمهوری اسلامی را در بین مردم کشورهای عربی، در بین جریان های اسلامی و در سطح جهانی با سیمای “استکبارستیزی” و “امریکاستیزی” شناسانده و متحدینی نیز بر همین پایه پیدا کرده اند.
در میان فرماندهان سپاه مخالفت با مذاکره با امریکا و مصالحه در امر پروژه هسته ای مشهود است. آنان از آمریکاستیزی بیشترین بهره را برده، بودجه های کلان را جذب نموده، بخش قابل توجهی از توان علمی و مالی کشور را به خدمت تسلیحات گرفته و بر اقتصاد و سیاست کشور چنگ انداخته اند. اکثر فرماندهان سپاه منافع خود را در تداوم خصومت بین دو کشور می بینند. به همین خاطر این گروه از فرماندهان سپاه مانع جدی در برقراری مناسبات عادی بین دو کشور ایران و امریکا و حل بحران هستهای اند.
از سوی دیگر هسته سخت قدرت سودای های دراز مدت در سردارند. آن ها جمهوری اسلامی را رهبر اسلام ضد استکبار می دانند و تصورشان براین است که جمهوری اسلامی در موقعیت مناسبی قرار دارد، به سلاح های پیشرفته مجهز است، به قدرت منطقه ای تبدیل شده، متحدین پایدار در منطقه و در کشورهای امریکای لاتین دارد و تحولات در کشورهای عربی که آن را بیداری اسلامی می نامند، به سود اسلام و جمهوری اسلامی است. از سوی دیگر آن ها اتحادیه اروپا و امریکا را در بحران عمیق می بینند که با اعتراضات گسترده مردمشان روبرو هستند.
به زعم آنان زمان به زیان غرب و به سود جمهوری اسلامی است. آن ها براین باورند که اگر امروز در مقابل فشارها بیایستند و سختی ها را تحمل کنند، سرانجام بازی را خواهند برد. برخی کارشناسان رژیم هم راهبرد مقاومتی را در تثبیت وضعیت فعلی کشور تا دو سال آینده تجویز کرده و افزوده اند که پس از تداوم فشارها تا دو سال، غرب ناگزیر به عقب نشینی خواهد شد. این راهبرد بر دو پایه سست بنا شده است: نخست آن که اقتصاد ایران تا دو سال آینده توان تحمل تحریم های فلج کننده را دارد و دوم آن که غرب به دلیل بحران هایش، بعد از دو سال از تحریم ها دست خواهد کشید.
این برداشت نیز در درون جمهوری اسلامی وجود دارد که مذاکره و مصالحه با امریکا بر سر پرونده هسته ای، نه پایان مناقشات بلکه شروع مناقشاتی بر سر دیگر موضوعات مورد اختلاف ایران و امریکا خواهد بود. این برداشت که مکرراً و از زبان مقامات مختلف تا بالاترین سطح حاکمیت ابراز شده، منتج از همان برداشتی است که رفتن پای مذاکره و مصالحه با امریکا را الزاماً عقب نشینی و شکست می یابد.
تحولات منطقه و وضعیت شکننده جمهوری اسلامی
رژیم ایران برخلاف تصور گردانندگان آن، در وضعیت شکننده ای قرار دارد. موقعیت رژیم ایران در منطقه تضعیف شده و از عمق استراتژیک آن کاسته شده است. دولت اسد که متحد استراتژیک ایران به حساب می آمد با خطر سقوط روبرو است. دفاع یکجانبه رژیم ایران از دولت اسد باعث شده است که ایفای نقش ایران در تحولات سیاسی منطقه ای و بینالمللی در موضوع سوریه به حداقل برسد و ایران دچار مشکلات بیشتر در سطح منطقه و جهان شود. به طور نمونه رابطه ایران و ترکیه تحت تاثیر قرار گرفته و فضای نامساعدی بر این روابط حاکم شده است. بسیاری از نهادهای بینالمللی و کشورهای بزرگ جهان از جمله کشورهای عربی، ایران را در کنار سوریه مورد حمله قرار داده و حتی ترکیه با صراحت کامل ایران را متهم به حمایت از دولتی کرده است که مردم خود را بی پروا میکشد. با تداوم بحران در سوریه، این کشور به مثابه پایگاه عمدهای برای ایران از دست رفته و ارتباط جمهوری اسلامی با حزب الله لبنان و حماس به شدت تضعیف شده و جمهوری اسلامی باخت بزرگی را متحمل خواهد شد.
ذهنیت مردم کشورهای سنی مذهب نسبت به جمهوری اسلامی به خاطر دفاع از رژیم اسد منفی شده است. حماس هم از ایران فاصله گرفته و به مصر، عربستان و قطر نزدیک شده است. قرائن ـ از جمله آنچه در نشست اخیر “شورای همکاری خلیج فارس” بروز یافت ـ و سیر محتمل رویدادهای منطقه حاکی از آنند که فشارها از جانب کشورهای منطقه و قدرت های بزرگ روی جمهوری اسلامی افزایش خواهند یافت.
طی ۸ سال گذشته جمهوری اسلامی در سطح جهانی بیش از پیش منزوی شده و فشارهای بین المللی روی آن طاقت فرسا است. مناسبات دیپلماتیک، مبادلات اقتصادی، روابط فرهنگی میان ایران و جهان خارج طی سه دهه گذشته تا این حد نازل نبوده اند. رژیم در درون کشور هم منزوی است و با بحران ها و چالش های فزاینده ای روبرو است. از جمله چالش های درون رژیم که حاد شده است.
نیاز کشور به تغییر سیاست ها و اتخاذ تصمیمات کلان
به جهت سیاست های تنش زا و نابخردانه در عرصه بین المللی، پیشبرد برنامه پروژه هسته ای و سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد، تحریم ها و وضعیت بحرانی اقتصاد کشور در حال حاضر به مسئله مرکزی کشور ما تبدیل شده است. تداوم تحریم ها و کاهش درآمد نفت در نهایت به فلج شدن اقتصاد کشور منجر خواهد گشت و به انباشت و تراکم بحران ها در داخل کشور خواهد انجامید.
برخلاف تصور سران رژیم، زمان به زیان کشور ما است. موقعیت ایران برای حل بحران هسته ای در سال ١٣٨۴ بسیار مساعدتر از امروز بود. در این فاصله زمانی امریکا و اتحادیه اروپا با اعمال تحریم های همه جانبه، ابتکار عمل را به دست گرفته اند. آن ها اکنون دست بالا را دارند و جمهوری اسلامی برای اخذ امتیازات کلان در مذاکرات بین ایران و کشورهای ۵ +١ با ضرورت تحقق توازنی به مراتب دشوارتر نسبت به دورۀ مذکور روبرو است. پیروی از مواضع افراطیون مبنی بر خودداری از مذاکره و مصالحه در حال حاضر، هزینههای کشور را در آینده به صورت تصاعدی بالا خواهد برد.
با تداوم وضع موجود، آینده ناروشن و تاریکی در مقابل مردم کشور قرار دارد. باید سران رژیم برای برون رفت از وضعیت فعلی، در سیاست های خارجی و داخلی تجدید نظر اساسی نمایند. کشور ما نیازمند تغییر سیاست ها و اتخاذ تصمیمات کلان است. با توجه به روندهائی که در طی سه دهه و نیم و به ویژه در طی ٨ سال گذشته پیش رفته است و با در نظرگرفتن حضور قوی نیروهای افراطی در ساختار قدرت که بر تداوم وضع موجود پای می فشارند، تغییر سیاست های تا کنونی و اتخاذ تصمیمات کلان در درون حاکمیت با هزینه همراه خواهد بود. برای جلوگیری از فاجعه، این هزینه باید پرداخته شود.
آقای خامنه ای هنوز هم موقعیت ویژه در ساختار قدرت دارد و در نهایت او است که باید تصمیم بگیرد. تصمیم به مذاکره و مصالحه و پذیرش پیآمدهای این تصمیم و پرداخت هزینه های آن. اما این خطر وجود دارد که او به جای اتخاذ تصمیمات شجاعانه، سیاست های مطلوب راست افراطی و فرماندهان سپاه را پیش برد. سیاست هائی که: ” اگر دشمن زیاد فشار بیاورد، حادثه کربلا اتفاق خواهد افتاد.” (روزنامه کیهان ـ مقاله انقلابیون فرسوده و توطئه جام زهر). در داخل کشور هم این خطر وجود دارد که بلوک قدرت حتی منتقدین درون حاکمیت را برسر دو راهی تمکین و یا زندان و خروج از کشور قرار دهد.
راهکارها
برای برون رفت از وضعیت موجود، باید به دیپلماسی تهاجمی خاتمه داده شود، نیروهای افراطی درون حکومت مهار شوند، دخالت سپاه در سیاست گذاری کلان و اقتصاد کشور منع گردد و فرماندهان مخالف مذاکره و مصالحه برکنار گردد و از سوی دیگر باید سرکوب منتقدین و مخالفین پایان یابد، زندانیان سیاسی و عقیدتی آزاد شوند، آزادی های سیاسی تامین گردد، شرایط برای برگزاری انتخابات آزاد فراهم آید، خواسته های کارگران و مزدبگیران تامین و وضعیت معیشتی مردم بهبود پیدا کند.
حاکمیت ایران بر سر مذاکره با امریکا شکاف برداشته است. برای باز کردن راه مذاکره لازم است گرایشی را که تمایل به مذاکره و مصالحه دارد، تشویق کرد، نیروهای افراطی که با مذاکره مخالفت می کنند را زیر ضرب گرفت و منزوی کرد و به ولی فقیه فشار آورد که به رویکرد تاکنونی در قبال امریکا و پروژه هسته ای خاتمه دهد و مذاکره و مصالحه را بپذیرد. مذاکره و مصالحه به معنی قربانی کردن منافع ملی و تمکین به سلطه طلبی امریکا و متحدین او نیست. میتوان و باید به توافقهائی دست یافت که متضمن منافع دو کشور باشد.
بار امتناع از مذاکره عمدتا برگرده طبقات اجتماعی فرودست است. با ادامه وضع موجود، زندگی برای فرودستان جامعه هر روزە دشوارتر و تحمل ناپذیرتر می شود و می تواند به شورش گرسنگان بیانجامد. کارگران دسته دسته از واحدهای تولیدی اخراج و به صف بیکاران رانده می شوند بدون اینکه از تامین اجتماعی برخوردار باشند. براثر این وضع، شکاف طبقاتی عمق یافته است. لازم است بربستر تعمیق شکاف طبقاتی، به بسیج کارگران، مزدبگیران و تهیدستان جامعه دست یازید، برای سازماندهی نارضایتی ها اقدام نمود، تشکل های مستقل کارگری را شکل داد و از پائین فشار بر رژیم را افزایش داد. اعتراضات کارگری که دامنه آن ها در حال گسترش است، در لحظه کنونی می تواند و باید به نیروی فشار قوی برای تغییر سیاست های رژیم فراروید.
برای تغییر وضع موجود، آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی، تامین آزادیهای سیاسی، برگزاری انتخابات آزاد و بهبود وضعیت معیشتی مردم از یکسو و از سوی دیگر وادار کردن رژیم برای حل بحران هسته ای و مذاکره مستقیم با امریکا و اتخاذ تصمیمات کلان، همچنین لازم است که نیروهای اپوزیسیون متحد شوند، رژیم ایران را برای تغییر سیاستها و اتخاذ تصمیمات کلان تحت فشار قرار دهند و برای سیاست ورزی و انجام اقدامات ضرور در تحولات آتی آمادگی داشته باشند.
شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) ٢۴ دیماه ١٣٩١ (١٣ ژانویه ٢٠١٣)
هفت فعال هم وطن عرب و کرد در آستانه اعدام هستند!
برای نجات جان آنان از هیچ تلاشی دریغ نورزیم!
در این لحظه عاجل اما، وظیفه تاخیر ناپذیر هر ایرانی آزادیخواه و تبعیض ستیز و هر مدافع حقوق بشر، تمرکز بر اعتراض به صدور این هفت حکم قتل و نجات جان قربانیان نشسته پای اعدام است. برای نجات این زندانیان سیاسی و رهایی آنان از مرگ و نیستی، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نورزیم.
گروه کار مسایل ملی- قومی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بنا به گزارشات رسیده، ۵ تن از فعالان حقوق ملی- قومی عرب و ٢ تن از مبارزان کرد کشورمان در انتظار اجرای حکم مرگ هستند.
این فرزندان عرب ایرانی عبارتند از: هاشم شعبانی نژاد متولد ١٣۶٠ شاعر و وبلاگ نویس و دبیر ادبیات عرب و دانشجوی فوق لیسانس علوم سیاسی دانشگاه اهواز، هادی راشدی متولد ١٣۵٢ دبیر شیمی و فوق لیسانس شیمی کاربردی، محمد علی عموری نژاد متولد ١٣۵۶ وبلاگ نویس و فارغ التحصیل رشته مهندسی منابع طبیعی- شیلات و آبزیان از دانشگاه صنعتی اصفهان و از موسسان نشریه دانشجویی “التراث” که در همین دانشگاه منتشر می شد و نیز، سید یابر البوشو متولد ١٣۶٣و برادر وی سید مختار البوشو متولد ١٣۶۵.دادخواهی ها و اعتراضات خانواده این جوانان به صدور این احکام انسان کش تاکنون بی پاسخ مانده و لحظات دهشت، آخرین ذرات وجودی این قربانیان تبعیض و زور را در می نوردد. دیوان عالی رژیم جمهوری اسلامی، با تایید حکم اعدام این پنج جوان، آنها را در یک قدمی مرگ نشانده است. آونگ مرگ، خبر از یک جنایت دیگر در این خطه پر رنج از ایران می دهد.
همزمان با این انتظار شوم در مورد جوانان عرب، دو هم وطن جوان کرد به نام های زانیار مرادی و لقمان مرادی نیز در انتظار اجرای حکم اعدام هستند. آنها در روز ۱۴ مرداد ۸۸ توسط نیروهای اداره اطلاعات شهر مریوان بازداشت شدند و اول دی ماه ۸۸، در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران از سوی قاضی صلواتی، به اتهام محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب کردی “کومله”، حکم اعدام گرفتند. این حکم در دادگاه تجدید نظر و دیوان عالی کشور تایید شده است. این دو جوان قرار است به کاروان مرگ و نیستی ایی به پیوندند که جمهوری اسلامی از همان بدو استقرار خود در کردستان راه انداخته است. صدور حکم اعدام این دو جوان در حالی است که خاطره قتل فرزاد کمانگر و چهار کرد دیگر بر آسمان سیاسی ایران هنوز هم سنگینی می کند.
هم اکنون، تعداد زیادی از فعالین ملی- قومی دیگر نیز در زندان های کشور هستند و از فشار ماموران رژِیم رنج می برند. خطر مرگ از طریق اعدام و یا تداوم آزار جسمی و روحی در زندان ها، جان تعداد دیگری از آنها را هم در خطر قرار داده است.
“جرم” عمومی همه این هموطنان، چیزی نیست جز دفاع از مطالبات ملی ـ قومی مردم شان در ایران. هر اقدام مشخصی هم که آنها انجام داده باشند تنها بر بستر تداوم تبعیض ملی و ستم بر تبعیض دیدگان قابل فهم و توضیح است. جمهوری اسلامی از بدو تاسیس خود، پاسخ به خواسته ها و مطالبات ملی ـ قومی کردها، آذربایجانی ها، ترکمن ها، بلوچ ها و عرب ها را توسل به سرکوب قرار داده و تا به امروز به سیاست خون و جنایت عمل کرده است. مسبب اصلی هر اقدامی در این زمینه، حکومتگران اند که حتی حاضر نیستند به کمترین تدبیر برای تعدیل تبعیض ملی – قومی در ایران که خود قانون اساسی جمهوری اسلامی نسبت به آن صراحت دارد، عمل کنند. این حکومت، تاکنون سیاست کشتار مخالف را به اجرا گذاشته و اکنون نیز کماکان خون می ریزد و خون درو می کند.
گروه کار ملی- قومی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) ارعاب و فشار علیه همه فعالین عرصه ملی- قومی در ایران را قویاً تقبیح و محکوم می کند و خواهان پایان دادن به سرکوب و کشتار آنهاست.
در این لحظه عاجل اما، وظیفه تاخیر ناپذیر هر ایرانی آزادیخواه و تبعیض ستیز و هر مدافع حقوق بشر، تمرکز بر اعتراض به صدور این هفت حکم قتل و نجات جان قربانیان نشسته پای اعدام است. برای نجات این زندانیان سیاسی و رهایی آنان از مرگ و نیستی، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نورزیم.
چه جالب که اکثریت (تو بخوان عسکریت) هنوزداعییه دفاع از رژیم را دارد: “برای تغییر وضع موجود، …..رژیم ایران را برای تغییر سیاستها و اتخاذ تصمیمات کلان تحت فشار قرار دهند و برای سیاست ورزی و انجام اقدامات ضرور در تحولات آتی آمادگی داشته باشند.”
. گویا رژیم نباید تغییر پیدا کند اما سیاسستهایش آری