برلینآلهی ۶۳ با فیلمی از ونگ کار وای کارگردان پر آوازهی چینی افتتاح میشود. رییس هیئت داوری «استاد بزرگ» را با خود به برلینآله آورده است تا در بخش خارج از مسابقه نمایش داده شود. فیلم تمام اِلِمان های فیلم های کار وای را دارد.
«آهستگی» حتی اینجا نیز که فیلم دربارهی کونگ فو و هنرهای رزمی است دیده می شود. موسیقی، باران، رنگ و دقت کم نظیر در جزییات از دیگر نشانههایی است که گویا جزو جدایی ناپذیر فیلمهای این کارگردان است. همهی اینها باعث می شود تا “استاد بزرگ” فیلمی متفاوت در ژانر فیلمهای مبارزهای و اکشن باشد. نقطه ضعف فیلم اما تعداد زیاد شخصیتهاست که زمان کافی به همهی آنها تعلق نگرفته ولی با توجه به اینکه فیلم در عین حال یک درام بیوگرافیک نیز هست، شاید وجود آنها برای وفادار ماندن به واقعیت ضروری بوده است. تونی لوینگ، بازیگر نقش ایپمن که پیش از این و در حال و هوای عشق همکاری موفقی با کاروای داشته است، به خوبی از پس ایفای نقش استاد بروس لی برآمده است، اما جالب است بدانید که وی و دیگر بازیگران فیلم برای آماده شدن برای بازی در این فیلم ۱۸ ماه و به صورت فشرده کونگ فو تمرین کردهاند.
گاس ون سنت، فیلمساز آمریکایی با فیلم جدید خود «سرزمین موعود» در بخش مسابقه شرکت کرده است. مت دیمون در سومین همکاری خود در قالب نویسنده ـ بازیگر با ون سنت در نقش بازاریاب یک شرکت گاز طبیعی ایفای نقش کرده است. همکاری که البته اولین همکاری اش “ویل هانتینگ خوب”، چندان موفقیت آمیز نبوده است و بعید به نظر میرسد دست پر از برلینآله بازگردد.
فیلم بعدی روز دوم، آخرین فیلم از سهگانهی بهشت اولریش زیدل است. زیدل پس از بهشت: ایمان (جشنواره فیلم ونیز) و بهشت: عشق (جشنوارهی فیلم کن) این بار به برلین آمده است تا قصهی دختری را تعریف کند که مادرش در “بهشت: عشق” او را به عمه سپرده است تا در جستوجوی خدمات جنسی ـ عشقی به کنیا سفر کند. دختر نوجوانش اما باید تعطیلات را در یک کمپ رژیمی سر کند. رابطهی او که در اولین تجربیات عشقی خود به سر میبرد با دکتر عجیب و غریب کمپ اما سرآغاز روایت داستانی است که در بطن خود با زبانی نیمه طنز حساسیت و تنهاییهای دختری نوجوان را نشان میدهد.
اما سینمای لهستان هم برلینآله را بینصیب نگذاشته است. مالکوسکا شومووسکا فیلمساز جوان لهستانی با فیلم «به نام…» توجهات را به خود جلب کرد. روایتی بدیع از وسوسههای یک کشیش. بعدا از این فیلم بیشتر خواهم نوشت.
به دنبال طلا، از کانادا تا برلین
داستان جستوجوی طلا در قارهی آمریکا داستان تازهای برای فیلم سازی نیست و این بار نیز دستمایهی ساخت فیلمی آلمانی با نام «طلا» شده است. وسترن توماس آرسلان کارگردان ترک/ آلمانی هیچ یک از کلیشههای فیلمهای وسترن را در خود ندارد و اگر به دنبال صحنههای تیراندازی و انتقام میگردید این فیلم آن چیزی نیست که به دنبالش هستید. بازیگر نقش اول فیلم نینا هس که سال گذشته نیز با فیلم تحسین برانگیز باربارا در برلینآله حاضر بود، پیش از این و در سال ۲۰۰۷ با بازی در فیلم یلا موفق به دریافت خرس نقرهای برای بهترین بازیگر زن شده است.
“گلوریا”، اگه همه تورو میخوان، چرا هیچکس بهت زنگ نمیزنه؟*
گلوریا، زنی میان سال، مطلقه و مستقل است. او گرفتار تنهایی است، رابطه با فرزندانش بیشتر بر اساس احترام و دوری و دوستی است تا صمیمیت. برای پیدا کردن یک همراه جدید، کلابهای رقص سانتیاگو شاید جای مناسبی باشد. این فیلم شیلیایی بر اساس این تعریف از سینما شکل گرفته است: زندگی، منهای لحظههای کسل کننده. این فیلم یکی از بختهای خرس طلایی امسال و فیلمی محبوب بسیاری از منتقدان در جشنواره بود.
* از متن ترانهی گلوریا، موسیقی تیتراژ پایان
“راهبه”فیلم دوم روز چهارم، داستان دختری را روایت میکند که عشق به مسیح او را به صومعه میکشاند، اما در آنجا گرفتار میشود. تلاشها و مبارزهی او برای رهایی از صومعه تاوان سنگینی دارد. پائولینه اتینه بازیگر جوان و نقش اصلی این فیلم از امیدهای کسب خرس نقرهای بهترین بازیگر زن است.
پیش از نیمهشب در یونان
ریچارد لینکلتر، ایتن هاوک و ژولی دلپی با قسمت سرگذشت سلین و جسی به برلینآله آمدهاند. همکاری این سه که در دو قسمت قبلی (پیش از طلوع و پیش از غروب) موفقیت آمیز بود اینجا نیز با استقبال تماشاگران روبهرو شده است. این بار سلین و جسی را ۹ سال بعد به همراه دو دختر دوقلوی خود در جزیرهی زیبایی در یونان میبینیم، جایی که عشق در گیرودار مشکلات زندگی با چالش مواجه میشود.
“پرده”، ادامهی این یک فیلم نیست
فوتبالیستی را در نظر بگیرید که دوران اوج خود را پشت سر گذاشته و به نزدیکی بازنشستگی رسیده است، اما با وجود بازیهای ضعیف عشق به فوتبال نمیگذارد، خداحافظی کند. کسی که دوران اوج او را به یاد نداشته باشد حتما از بازی ضعیف او انتقاد خواهد کرد. در جهان فوتبال نمونههای آن زیاد است. از رماریو ستارهی برزیلی که تا چهل سالگی فوتبال بازی میکرد گرفته تا علی دایی نمونهی وطنی آن. حال فوتبالیست دیگری را در نظر بگیرید که در اوج دوران حرفهای خود است، اما به دلیلی غیرورزشی و به نا حق از ادامهی مسابقات محروم شده است. یعنی عشق به فوتبال و بازی نه تنها برجاست که امکان فتح و ادامهی قهرمانی نیز وجود داشته است، اما او باید کار خود را در زمینی غیر از زمین فوتبال ادامه دهد.
“پرده” فیلم خوبی نیست و نقطه ضعف اصلی فیلم بازی بد بازیگران است. داستان خوب پرداخته نشده است و کسانی که داستان جعفر پناهی را دنبال نکرده باشند و “این یک فیلم نیست” را ندیده باشند سخت بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. اما همهی اینها به خاطر این نیست که جعفر پناهی دوران اوج کارنامهی خود را پشت سر گذاشته. او در دوران اوج کاری خود به ناحق و ناعادلانه از ادامهی کار برای بیست سال محروم شده است. اما عشق به سینما نمیگذارد ساکت بنشیند. بنابراین نباید و نمیتوان«پرده» را مستقل و مجرد نگاه کرد. کامبوزیا پرتوی در کنفرانس خبری بعد از فیلم گفت با دو سه بازیگر مرد برای بر عهده گرفتن نقش صحبت کردهاند، اما آنها نپذیرفتهاند ـ اشارهای ظریف در فیلم هنگامی که یکی از دو شیشه بُر با عذرخواهی از پناهی با وی عکس یادگاری نمیگیرد چرا که «همین یک مغازه را دارد» ـ بنابراین پرتوی پیشنهاد داده که خودش بازی کند و پناهی پیشنهاد کرده است کارگردانی را مشترکا بر عهده داشته باشند، اما بازی او از نابازیگران فیلم هم بدتر است و به فاجعه میماند. مریم مقدم هم یک روزه فیلمنامه را خوانده، قبول کرده و از روز بعد فیلمبرداری شروع شده است. در شرایط معمولی فیلمسازی، هیچکدام از این اتفاقات به این صورت نمیافتد. بنابراین طبیعی است که پرده با فاصلهی بسیار از دیگر فیلمهای پناهی قرار بگیرد. شروع کنفرانس مطبوعاتی با این جملهی کامبوزیا پرتوی آغاز شد: «گاهی کار نکردن از کار کردن سختتر است». شاید جملهی درستی باشد اما کار سختتر لزوما بهتر نیست.
از دیگر فیلمهای مهم جشنواره میتوان به «عوارض جانبی» اثر استیون سودربرگ، «سئوال پیچ کردن بچه» محصول رومانی، «کامل کلودل» با بازی جولیت بینوش، «درسهای هارمونی» محصول قزاقستان و «سر راه من» اثر امانوئل برکوت اشاره کرد.
*سپهر عاطفی عکاس و گزارشگر رویدادهای سینمایی ساکن برلین است.