بخش سوم و پایانی
ارائه تصویری واقعی از گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها، و نقش آنها در رخدادهای سیاسی و اجتماعی در میهنمان، کاری پژوهشی و تخصصی می طلبد که از عهده ی گروهی از تاریخ نگاران، جامعه شناسان، روانشناسان و روانپزشکان ساخته است. آنچه من دراین سه مقاله، و مقاله های قبلی و برخی از کتاب هایم درباره ی جاهلها و لاتها و نقش سیاسی و اجتماعی شان نوشته ام، به قول امریکایی ها یک عکس فوری snapshot از این پدیده است.
چرا جاهل ها و لات ها جذب قدرت می شوند؟
گرایش و تمایل جاهل ها و لات ها به قدرت، مرجعیت، اقتدار، اتوریته یا “کانون جذب، حفظ و تمرکز توانمندی ها و ابزار تحمیل و توزیع اراده دولت، حکومت و یا حاکمیت” از ویژگی های این گروه اجتماعی در طول تاریخ پیدایی و حیاتشان بوده است.
این گرایش و تمایل البته در همین حد نمانده است و علاوه بر گرایش و تمایل به قدرت موجود در ساختار نظام های سیاسی و دینی، کار به قدرت موجود در احزاب و سازمان ها و گروه ها و دستجات نیز کشیده شده است. در تاریخ معاصر میهنمان، اپوزیسیون های قدرت سیاسی و دینی، برخی از احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی نیز در ابعادی متفاوت و به اعتبار مشی سیاسی و ویژگی های شان برای جاهل ها و لات ها جاذبه داشته اند و سبب جذب این افراد شده اند. برخی از احزاب و سازمان های سیاسی اسلامی، ملی و چپ نیز خود اقدام به جذب جاهلها و لاتها و بهره برداری از آن ها کردهاند.
چرایی گرایش و تمایل جاهل ها و لات ها به قدرت (در انواع و اشکال و اندازه های مختلف) دلائل و عوامل متعدد و گونه گون دارد، که در این جا به دو عامل اشاره می شود:
ویژگی های شخصیتی
شخصیت جاهل و لات را شخصیتی “متّلون، ناپایدار، متزلزل، درهم شکسته و شناور” دانسته اند. شخصیتی که پای بند اصولی تعّین یافته نیست. چنین ویژگیای سبب می شود جاهل و لات به دنبال جایگاه و پناهگاهی باشد تا با اتکا و به اعتبار آن ها شخصیت، و به تبع آن هویتی بالنسبه پایدار برای خود دست و پا کند، هویتی که مانع از نادیده گرفتن و یا طرد و انکارش در جامعه شود. چنین ملجاء و مأوایی می باید در برگیرنده ی ویژگی هایی باشند که با ویژگی های شخصیتی جاهل و لات دارای همخوانی، نقاط اشتراک و یا قابل انطباق باشند، ویژگی ها و خصائلی همچون قلدری، حرفِ آخر را زدن یا فصل الخطاب بودن، قدرت طلبی با هدف تحمیل نظر و عملِ خود، قهرمان و ضدقهرمان پروری، عشق به قهرمان مظلوم، نماد و سمبل سازی، تمایل به اعمال انواع خشونت، مردمداری و….. در زمره ی این ویژگی ها و خصائل هستند. این دست ویژگیها و خصائل شخصیتی، جاهل و لات و گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها را به قدرت هایی که چنین ویژگی هایی دارند، نزدیک می کنند و شخصیت و هویت آنان را نسبت به آن قدرت سیاسی و دینی قابل تعریف و تبیین می کنند.
ویژگی های شخصیتی، روانی و رفتاری دیگری نیز برای جاهل و لات و گروه اجتماعی شان بر شمرده اند:
الف: خصوصیاتی که در حوزه ی مفاهیم و مقوله های “معرفت داشتن” و” جوانمردی و فتوت” توضیح داده می شوند، برای نمونه خصوصیات و خصائلی مثل: تواضع و مردمداری (خاکی بودن)، چشم پاک بودن، شرم و حیا داشتن، سفره دار و مهمان نوازبودن، امانت داری، راز داری، دست گیری و گره گشایی از کار مردم و کمک به نیازمندان، ترحم و دلسوزی، سخاوت و دست و دل بازی، صبور بودن، احترام به ریش سفیدان و بزرگان، بخشش در صورت خطا، پای بندی به حرف و قول، وفاداری به رفیق و عشق، و….
از میان این مجموعه به جوانمردی اهمیت بیشتری داده شده، خصلتی که گفته شده است: “…بیش از هفتاد جنبه را در خود دارد که از آن ها دو مقوله از همه مهم تر است، یکی نان دادن و دیگری راز پوشیدن، و یا باز روایت شده است که “سمک عیار پرسید از جوانمردی کدام شقه داری؟ روح افزا گفت از جوانمردی امانت داری به کمال دارم…..هرگز راز کسی با کسی نگویم و سّر او را آشکار نکنم”(۱)
ب: ویژگی های ناهنجارانه ی شخصیتی، روانی و رفتاری که بخش وسیعی از جاهل ها و لات ها از خود بروز داده اند، برای نمونه: خصوصیات ضد اجتماعی داشتن و در تقابل با مناسبات اجتماعی قرار گرفتن، (شخصیت آنتی سوشیال و بوردرلاین)، مخالفت با قانون، تحریک پذیری و پرخاشگری، جّوگیر شدن، شخصیت کنترل کننده و برتری طلب، تحقیر زن و زنانهگی و….
چنین شخصیت چندگانه و چند وجهیای سبب می شود با مجموعه ای از ویژگی های مثبت و منفی، و زمینه پیدایی و رشد ویژگی ها و خصائل متضاد مواجه شویم از “جاهل و لات جوانمرد و پهلوان صفت و عیارمنشِ با معرفت و ناموس پرست، تا جاهل و لاتِ نامرد و بی معرفت و ناموس دزد” که خشونت و قانون شکنی و زن و پول و قدرت هم در هر دو طیف رگه های خود را دارند.
عوامل بروز این شخصیت چندگانه نیز متعددند که از میان آن ها می توان به عوامل محیطی (اجتماعی) و فردی اشاره داشت. از عوامل محیطی خاستگاه طبقاتی، ساختار فرهنگی و دینی محله، و ویژگی های محیط کار، خانواده و گروه دوستان نقش ایفا می کنند. جاهلها و لاتها از لایه های اجتماعی فقیر و متوسط جامعه هستند که محیط زیست و زندگی شان محیط های فرهنگ سنتی و دینی ست. در کنار عوامل محیطی عوامل دیگر فردی (زیستی و روانی یا ژنتیک و بیو کمیکال) نیز در بروز این دست شخصیت ها نقش دارند:
“…. علی را می بریم سمت بحث چاقوکشیاش پیش از انقلاب…می گوید: «ببین داداش من، قمه بستن یک دوره ای برای سه دسته بود. سرگردنه گیر، نظمیه چی و این پهلوونها و بعد هم چاقوکشی برای لات ها بود که خدا وکیلی خواهر و مادر ملت، خواهر مادر خودشون بود. این لات های چاله میدون که میوه فروش بودند دیگه قمه نمی بستند، همین ضامن دارها بودند که میذاشتند دو کتشون و می چرخیدن. اما خدا وکیلی کمتر می شد اینا برن دنبال ناموس ملت. بی غیرت نبودند اما الان دیگه اینجوری نیست. بد وضعی شده…» …. نهایت می گوید: «همه اش محله نیست. بیشتر ذات آدم هاست. میان داداشام فقط من اینجوری شدم. شاید جنس من خراب بود و اگرنه الان باید شمرون زندگی می کردم و این شکلی نبودم. توی همون محل دکتر غفوری فرد (یکی از وزرای پیشین نیرو) یکی از همسایه شون قاچاقچی بود. اون قاچاقچی هم جاسوس ساواک بود. اما انقدر بدجور قاچاق کرد که همون زمان شاه دارش زدن اما تو همون محل هم بزرگ شد. این یعنی آدم اگه سالم باشه، تو زندان هم ولش کنن آدم میشه…»(۲)
بستر فرهنگی
فرهنگ جامعه ی ما بستر مناسبی برای پیدایی و رشد جاهل و لات، و گروه اجتماعی جاهل ها و لات ها، و گرایش و تمایل آن ها به سوی قدرت بوده است. در کنار انبوهی از نکات و مؤلفه های مثبت فرهنگی، از جمله عناصر”جوانمردی و فتوت” در فرهنگ ما، به دلائل متعدد به ویژه تقدس خشونت، قهرمان پروری، خودخواهی و خودبرتربینیِ بدخیم، قلدر مآبی، فرهنگ مردسالاری و مردانه، و…. زمینه برای پیدایی و رشد فرهنگ جاهل مسلکی و لات منشی نیز مهیا بوده است. این نوع از فرهنگ نه فقط در قدرت سیاسی و دینی، در میان اپوزیسیون قدرت سیاسی و دینی و در کل مناسبات اجتماعی حضور داشته و دارد. چنین بستری، یعنی ساختار فرهنگی مردسالار، خشونت آفرین و نابردبار که برای گرفتن حق، زورِ بازو و سلاح و انواع خشونت وسیله و توجیه کننده می شوند، پیدایی و تداوم حیات پدیده ی جاهل ها و لات ها را امری بدیهی کرده است.
استبداد سلطنتی و جاهل ها و لات ها
به دو دلیل جاهل ها و لات ها به نیروی مهمی در نظام سلطنتی بدل شدند:
الف: رژیم پهلوی با صرف پول و امکان سازی های گونهگون، و با آگاهی از ویژگی های شخصیتی جاهل ها و لات ها به جذب با برنامه و سازمان یافته ی آنان پرداخت. در کنار پول و امکان سازی های مختلف، کیش شخصیت، تحریک احساسات وطن پرستانه و… از عوامل جذب جاهل ها و لات ها و تبدیل آنان به نیروی مهمی در استبداد سلطنتی بوده است. نیرویی که با کنترل و نظارت رژیم و ارگان های مختلف مورد بهره برداری سیاسی و امنیتی و… قرار گرفته است.
ب: انطباق، اینهمانی و همپوشی ویژگی های شخصیتی جاهل ها و لات ها با حکومت سلطنتی نیز جذب اینان به چنین رژیمی را تسهیل کرده است. رگه های فرهنگ جاهل مسلکی و لات منشی در گفتار و رفتار پادشاهان قلدرصفوی، نادر شاه، پادشاهان قاجار و رضا خان یکی از همپوشی هاست.
استبداد دینی و روحانیت، و جاهل ها و لات ها
روحانیت شیعه، به مانند رژیم سلطنتی از دو راه جاهل ها و لات ها را جذب و به یکی از ستون های حکومت اسلامی بدل کرده است:
الف: با بهره برداری از اعتقادات مذهبی و تحریک احساسات مذهبی، کیش شخصیت، ملجاء بودن برای توبه وکاهش گناهان ناشی از خلاف کاری، وعدهی اجرهای اخروی همراه با امکانات مالی و کاسبیای که بسیاری از جاهل ها و لات های متدین، بازار و بازاری ها در اختیار این دسته از جاهل ها و لات ها می گذاشتند و……
ب: دو طیف جاهل و لات جذب روحانیت شیعه شده اند، دسته ای لات های” مغزشویی” شده و اسلامیزه و ایدئولوژیزه هستند که در بطن روحانیت و مذهب شکل گرفته اند، و جاهل ها و لات های متدین هستند، جاهل ها و لات هایی که شاید بتوان پیوندی میان اینان و عیاران و اهل فتوت خانقاهی- البته با تفاوت هایی- یافت. دسته ی دیگر جاهل ها و لات هایی هستند که به دلیل اینهمانی و همپوشی های شخصیتی جذب مذهب و روحانیت شده اند. جدا از حضور عنصر قلدری در مذهب تشیع، حرفِ آخر را زدن یا فصل الخطاب بودن، قدرت طلبی با هدف تحمیل نظر و عملِ خود، قهرمان و ضد قهرمان پروری، عشق به قهرمان مظلوم، نماد و سمبل سازی، تمایل به اعمال انواع خشونت، تحقیر زن و زن را موجود دست دوم پنداشتن، و به ویژه تحقیر زنانگی و…از عناصر شکل دهنده ی فرهنگ شیعی و روحانیوناش هستند.
“…..یکی از همراهان و هواداران کاشانی شخصی بود به نام “شمس قنات آبادی”، شخصیت او بنا به نظر بسیاری فاسد و در عرصه ی مبارزه ی سیاسی غیرقابل قبول بود. حضور این شخص با فساد اخلاقی اش درکنار کاشانی یکی از دلایل اختلافات مهدی عراقی با نواب بر سر همکاری و وحدت عمل با کاشانی بود. عراقی تعریف می کرد: “در یکی از گفت وگوهایم با کاشانی از او خواستم “شمسی خانم”، این مایه ی بدنامی را از خودت دور کن، اما او این خواست و پیشنهاد مرا نپذیرفت و گفت :”آخر من نمی توانم”. حاجی عراقی این جمله کاشانی را با حالت اوا خواهرانه ای از او نقل کرد. پرسیدم منطور کاشانی از این که نمی توانم چه بود؟ عراقی در پاسخ من گفت:”خیلی خری!”.(۳)
در رابطه با گرایش و تمایل جاهلها و لاتها به تشیع و روحانیت، عوامل زیر نیز قابل توجه هستند:
ساختار جامعه و نزدیکی محیط زندگی و زیست جاهل ها و لات ها با محیط زندگی و فعالیت های روحانیون و بازار (مناطق جنوب شهر یا مناطق مشابه در شهر های بزرگ، که مراکز تجمع مساجد، هیئت ها، تکیه ها و قهوه خانه ها و زورخانه ها هستند).
ویژگی های مذهب تشیع، بویژه خشونت طلبی، قهرمان مظلوم و ضد قهرمان سازی در آمیخته با فرهنگ جوانمردی و فتوت، که در روایت ها و داستانسرایی ها درگفتار و رفتار و چگونگی زندگی و مرگ برخی از پیشوایان این مذهب، مثل حضرت علی و امام حسین، و برخی دیگر از امامان تجلی یافته است. برای نمونه حضرت علی به عنوان شخصیتی مطلوب برای جاهل ها و لات ها، در یک روز می توانست عده ای را به قتل برساند اما در عین حال پدر یتیمان باشد و پشتیبان بیوه زنان و فقرا، که نالهی یتیم و فقیری اشک اش را در آورد، و یا حسین ابن علی که با چند ده تن در جنگی نابرابر خودش و خانواده اش قهرمان مظلوم می شوند، و این کشته شدن چنان آرایه و شاخ و برگ می گیرد که به عامل مهم تبلیغ و تهیج و حرکت بدل می شود.
جوانمردی و فتوت و گذشتی که در تشیع به پیشوایان این مذهب نسبت می دهند: “…و سیرت جوانمردان آن است که مصطفی(ص) با علی (ع) گفت: یاعلی، جوانمرد راست گوی بُوَد، وفادار و امانت گذار و رحیم دل، درویش و پُرعطا و مهمان نواز و نیکوکار و شرمگین”. امکان جلوه فروشی ها و خودنمایی هایی که مراسم های عزاداری، مساجد، هیئتها، تکایا، دستجات، زورخانه ها و…..فراهم می کنند.
زیرنویس و منابع:
در حاشیه ی یک ” نقد”.
در رابطه با بخش اول و دوم این مطلب پیشنهادها، نظرها و نقدهایی شنیده و خواندهام، کامنت ها و ایمیل ها و فحش هایی هم از “جاهل ها و لات های اینترنتی” ی طرفدار رژیم سلطنتی و اسلامی دریافت کرده ام. آن چه این دوستان و دشمنان نوشتند و گفتند آموزنده و برای تدقیق و تصحیح این موضوع و بحث کمک کننده اند. سپاسگزارشان هستم.
فانی یزدی هم “نقدی بر نوشته مسعود نقره کار درباره “جاهل ها ولات ها، روحانیون و سلاطین”
http://news.gooya.com/politics/archives/2013/02/155539.php
منتشر کرد که لازم است مکث کوتاهی روی آن داشته باشم.
متاسفانه نوشته ای که نقد پنداشته شده ارتباطی به بخش اول و دوم مطلب من ندارد. لُبِ مطلب من در آن دو بخش این است که: جاهل ها و لات ها چه کسانی و چگونه گروه اجتماعی ای هستند، چرا جذب قدرت می شوند و نقش آن ها به عنوان یک گروه اجتماعی در رخداد های اجتماعی و سیاسی جامعه چه بوده و هست. نوشته ی “مرشدانه” ی فانی یزدی چیزی جز خورجینی صغرا و کبرای تکراری درباره انقلاب بهمن نیست.
فانی یزدی برآشفته از این که من به انقلاب شکوهمند بهمن اش توهین کردم، در مصادره های به مطلوب میخواهد وانمود کند که من انقلاب بهمن را انقلاب جاهل ها و لات ها و لومپن ها دانسته ام. چنین نیست و فانی یزدی و همفکران اش اشتباه فهم کرده اند. برای جلوگیری از اتلاف وقت، فقط به یک نمونه از مصادره ها اشاره می کنم. فانی یزدی می نویسد:”…. نقره کار ایران را در آستانه انقلاب چنین می بیند “روحانیت طرفدار خمینی با چنین مجموعه ای از لات ها و جاهل ها، بخشی از لومپن ها و توده ی وسیع مردم در انقلاب بهمن، و بر بنیان تجربه ای که از رویداد ۱۵ خرداد داشتند، به خیابان ها ریخته شدند. در مقطع انقلاب هر دو قطب علاوه بر جاهل ها و لات های سازماندهی شده، نسلی از مشابهین نسل شعبان جعفری و طیب حاج رضائی را، با تفاوت هایی که شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تحمیل کرده بود، در خدمت خود داشتند.”…خب ملاحظه می کنید فانی یزدی “ایران در آستانه ی انقلاب” را مساوی با “روحانیت طرفدار خمینی” گرفته است، در حالی که سخن من درباره ی “روحانیت طرفدار خمینی” ست نه “ایران در آستانه انقلاب”. سخن بر سر جماعتی ست که به عنوان یکی از نیروهای درگیر در انقلاب “لات ها و جاهل ها، لومپن ها و توده های وسیع مردم” را به خیابان ریختند. این جماعت هم هیچ ربطی به حضور گسترده ی سایر نیروهای حاضر و درگیر در انقلاب نداشتند، نیروهایی همچون احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی چپ و دموکرات، تشکل های کارگری و دانشجویی و اهل قلم و دیگر صنوف، روشنفکران سیاسی و فرهنگی، شخصیت ها و چهره های سیاسی منفرد، و زنان و مردان و جوانان آگاه و…که سپاهی میلیونی بودند. فانی یزدی و همفکراناش ایکاش نظر من درباره ی نیروهای شرکت کننده در انقلاب بهمن را در جلد دوم از مجموعه ی ۵ جلدی بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران در بخش “انقلاب بهمن و کانون نویسندگان ایران” و یا مصاحبه من با آقای محمدی درباره ی انقلاب بهمن،
http://www.kayhanpublishing.uk.com/Pages/archive/khandaniha/interview/Noghrehkar_Jan10.htm
و یا سلسله گفتارهای دو سه هفته ی اخیرم با تلویزیون پارس ( ایران آزاد – حسین فرجی) درباره ی نقش روشنفکران، چپ ها، سلطنت طلبان، جاهلها و لاتها و… در انقلاب بهمن را می خواندند، و می دیدند،
http://www.voinews.net/archive/program/3985/
http://www.voinews.net/archive/program/3926/
آنوقت شاید مصدع اوقات خودشان و بنده و دیگران نمی شدند.
پانویس، منابع، کتاب ها و مقاله های پیشنهادی:
۱ـ فرهنگ رجایی، مشکله ی هویت ایرانیان امروز/ ایفای نقش در عصر یک تمدن و چند فرهنگ، نشر نی، ۱۳۸۲.
۲ـ گفتگویی خواندنی با یک چاقوکش قدیم
http://www.azadinews.ir/article.asp?id=21529
۳ـ عباس مظاهری، شکوفه های درخت انار، خاطرات زندان، ناشر گفت وگوهای زندان، سال۱۳۸۵.
***
ـ محمدجعفر محجوب، آئین جوانمردی و فتوت، انتشارات کتاب های ایرانی، سال ۲۰۰۰، نیویورک.
ـ سمک عیار، با مقدمه و تصحیح خانلری، تهران ، انتشارات آگاه، سال ۱۳۶۹.
ـ ابراهیم مختاری، میراث پهلوانی، تهران، سال۱۳۸۱.
ـ سینا میرزایی، طیب در گذر لوطی ها، تهران، سال ۱۳۸۱.
ـ سیدعباس فاطمی، شعبان جعفری در آینه ی اسناد، جهان کتاب، تهران۱۳۸۰.
ـ شاه حسینی، از عیاری تا لمپنیسم / مصاحبه با آقای حسین شاه حسینی راجع به: شعبان
جعفری و طیّب حاج رضائی
http://www.iichs.org/PDF_files/O_AzAyariTaLompa.pdf
ـ بهروز شیدا، پنجره ای به بیشه ی اشاره، نشر باران، سال۲۰۰۶.
ـ متین غفاریان، منازعه لات و سوسول.
http://www.mehrnameh.ir/article/2363/
ـ متین غفاریان، تکرار مکرر حلقه ستمگر- ستمجو، تحلیل روانکاوانه تجاوزات اخیر در گفتوگو با دکتر محمد صنعتی
http://www.mehrnameh.ir/article/2370/
بخش دوم را در اینجا بخوانید