«جمهوری سوسیال دموکرات لائیک» بهترین جایگزین حکومت اسلامی است
«نافرمانی های مدنی» در تاریخ و در مبارزات مردم ایران نشان داده که کارسازست
مردم باید از همدیگر و از مبارزان و زندانیان سیاسی حمایت کنند
باید گروه های مبارزات مدنی تشکیل و تقویت شوند و اعتصابات عمومی شکل بگیرد
سومین گفت وگوی شهروند را زمانی می خوانید که چند روز پیش در اهواز فاجعه دیگری رقم خورد. از آنجا که هیچگاه سازمان و یا دستگاه خبررسانی مستقل و قابل اعتمادی از شروع حاکمیت این حکومت وجود نداشته، هیچکس از جزئیات این فاجعه خبر دقیقی ندارد. آنچه هم که در سایت ها و یا رسانه های اجتماعی مانند فیس بوک آمده به نقل از منابع خبری معتبر نیستند، اما گروه بیشماری به خاطر سوابق دستگاه های اطلاعاتی، امنیتی و نیروهای سرکوب رژیم، این فاجعه را هم کار خود رژیم می دانند. پیش از این هم چنین عملیات جنایتکارانه و فاجعه باری به دست مزدوران حکومت انجام شده که مردم فراموش نکرده اند.
از سوی دیگر خبرها حاکی از بدتر و بدتر شدن وضعیت معیشتی مردم به خاطر آشفتگی های اقتصادی است. به این دلایل باید منتظر عکس العمل مردم در قالب جنبش های پراکنده تازه در اهواز یا گسترده و در تمام ایران بود و پرسش هایی که محور این گفت وگوهای شهروند هستند، باز هم مطرح می شوند.
برای شنیدن جواب، این شماره گفت وگویی با خانم «مهتاب قربانی»، شاعر، نویسنده و فعال حقوق بشرکه مدت زیادی نیست مجبور به تبعید شده، انجام داده ایم.
خانم قربانی روایت می کند او و خانواده اش به خاطر اینکه عرصه برای فعالیت و زندگی بر آنها هر روز تنگ تر می شده و بعد از چندین بار دستگیری و بازداشت به اتهام همکاری با کمپین یک میلیون امضا و دیگر فعالیت های سیاسی و ندادن اجازه ی چاپ آثارش و در آخر پس از درگیری با اوباشی که او را کتک هم زده با دادگستری حکومت سروکار پیدا کرده و این دستگاه او را که شاکی پرونده بوده، به متهم تبدیل و برای وی احضاریه ای صادر می کند و او که می بینید این بار به یقین مجازات سختی پیش روی خواهد داشت، اقدام به خروج مخفیانه از ایران می کند و در سال ۱۳۹۵همراه با خانواده اش از ایران خارج شده و پس از مدتی اقامت اجباری در ترکیه و بعد از گذر از ایتالیا اکنون در پاریس (فرانسه) بسر می برد.
مهتاب قربانی در سال ۱۳۶۲ در یک خانواده که پدر و مادر فعال سیاسی بوده اند، به دنیا آمده است. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در تهران و کرج تمام کرده و سپس به خاطر علاقه زیادش به شعر و ادبیات در دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی درس خوانده است. پدرش که در کارخانه خودرو سازی «زامیاد»کار می کرده عضو حزب کمونیست کارگری بوده و با اینکه سالها تجربه کار در خودروسازی داشته و از نظر شغلی در رده نسبتا بالایی بوده اما همیشه خود را کارگر می دانسته است. پدر در دهه ۶۰ دستگیر و در زندان گوهردشت زندانی و پس از آزادی از کار برکنار شده است. مادرش از دانش آموختگان دانشسرای عالی بوده و تا اوائل انقلاب اسلامی مشغول تدریس بوده، اما در جریان انقلاب فرهنگی اسلامی به خدمت و کار تدریسش خاتمه داده شده است. وی کتابخانه ارزشمندی داشته و مهتاب از سنی که خواندن و نوشتن را آموخته از کتابخانه مادر استفاده می کرده، با وجود اینکه مادر خواندن خیلی از کتابها را برای دخترش مناسب نمی دیده است. خانم قربانی ازهمان سنین نوجوانی شروع به سرودن شعر و نوشتن قصه های کوتاه کرده است. با تاکید می گوید آثار «علی اشرف درویشان» تاثیر زیادی بر علاقه او به نوشتن داشته است و از آنجا که خانواده اش با خانواده زنده یاد علی اشرف درویشیان رفت و آمد داشته اند، همین نویسنده نوشته هایش را خوانده و با راهنمایی خانم قربانی از مشوقان وی در نوشتن بوده است.
مهتاب قربانی بر این باور است که با اینکه هنوز در سرودن شعر در آغاز راه است، اما به سبک شعر «سپید» می سراید. قصه ها و اشعار او به لحاظ مضمون امکان چاپ و انتشارشان در حکومت اسلامی محال بوده است. از آثار این شاعر و نویسنده جوان مجموعه شعر «هنوز» به وسیله «انتشارات مهری لندن» منتشر شده که با رونمایی و پخش خوب ناشر، استقبال خوبی هم شده و به چاپ دوم رسیده است. بعضی از آنها به فرانسه هم ترجمه شده اند. خانم قربانی دوره کوتاهی در آتلیه زنده یاد محمود استادمحمد در کرج آموزش بازیگری هم دیده و به خاطر بازی در نمایش «ای آرش زمانه» به کارگردانی همسرش داوود فرزام، یک بار جایزه بهترین بازیگر سال را گرفته است. گفت وگو با او را در اینجا می خوانید:
شما مدت کوتاهی است که از ایران به تبعید آمده اید، اهل فرهنگ و هنر هم هستید، اوضاع هنر و فرهنگ را زیر یوغ حکومت اسلامی چگونه می بینید؟
ـ کوتاه بخواهم بگویم باید گفت «ناامید کننده» است و روز به روز هم «نومیدانه» تر می شود و این روند به خاطر سانسور همه جانبه ای است که از سوی حکومت در همه زمینه های هنری-فرهنگی اعمال می شود. نویسنده ها از سر ناچاری عمیقا دچار خودسانسوری شده اند و کار به جایی رسیده که ناشران هم سانسورچی شده اند. در زمینه تئاتر مثلا «تئاتر شهر» زمانی قلب تپنده تئاتر بود اکنون تنها شمایل یک تئاتر را دارد و اکثر کسانی که در این تئاتر کاری به صحنه می برند اول بسیجی و رانت خوار هستند و بعدا نویسنده، کارگردان و یا بازیگر تئاتر شده اند. هیچ کار قابل ملاحظه ای عرضه نمی شود. آموزش فرهنگی که باید منطقا در مدارس شروع شود به خاطر کیفیت نازل کتاب های درسی فاجعه است و همین ها و مثال های بسیار دیگری که می توان برشمرد، فرهنگ ما را به قهقرا برده است.
اوضاع اجتماعی جامعه ایران چگونه است؟
ـ حکومت اسلامی با نیروهای متعدد سرکوب و با تبلیغات خرافی اش از شبکه های رادیو و تلویزیونی خود در تلاش جلوگیری از رشد اجتماعی مردم و بویژه جوانان و نسل جدید بوده و هست، اما به مدد اینترنت و هوشمندی این نسل به جرأت می توان گفت نسل های دهه های ۶۰ و ۷۰ با دنیای امروز و از نظر رشد اجتماعی خیلی متفاوت با نسل های پیش از خود هستند، گرچه این واقعیتی است که دستگاه های امنیتی و بی رحم حکومت با قلع و قمع این نسل و مردم، کشتارهای عظیم و اندوهباری چون کشتار گسترده زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ و یا حمله به راهپیمایی چند میلیونی جنبش سبز ۱۳۸۸ و کشتار شماری از شرکت کنندگان در این تظاهرات و دستگیری و زندانی کردن متفکران و تحول خواهان ترس زیادی در میان خانواده ها ایجاد کرده است، به طوری که با وجود نارضایتی مردم از وضعیت حاکم بر اوضاع اجتماعی و مخالفتشان با دستگاه حاکمه، اما «ترس» آنها از نیروهای سرکوب سبب شده که نه خود در تظاهرات شرکت کنند، و نه به جوانان اجازه بدهند که زندگی و جان خود را به خطر بیندازند. هر چند می بینیم که مردم کاسه صبرشان لبریز شده و در هر تظاهراتی بر شمار آنها افزوده شده و می شود.
پدیده هایی مانند فحشای رسمی (صیغه) و غیررسمی، اعتیاد و دزدی های بزرگ وجه دیگر اوضاع اجتماعی ماست که باید به آنها هم توجه کرد. علت اصلی فحشا به هر دو شکل آن بر می گردد به فقر فرهنگی و هم فقر اقتصادی و اعتیاد که وضع وخیم قابل مطالعه ای دارد! به نظر من و بسیاری از مردم گسترش اعتیاد از اقدامات خود حکومت از طریق سپاه پاسداران حکومت اسلامی است. اگر دقت کنیم به خاطر وضع بسیار بد اقتصادی، مسئولان حکومتی از حل مسائل مهمی چون کمبود و نایاب بودن داروها و رسیدگی به اختلاس های کلان هزار میلیاردی و دزدیده شدن آشکار دارایی های اقشار ضربه پذیر جامعه چون سالمندان به وسیله بانک ها و یا نیاز ساده ای مانند پوشک نوزادان بر نمی آیند!
از آنجا که اعتیاد و پخش مواد مخدر کاسبی بسیار سود آور و در دست سپاه است، قیمت آن اصلا افزایش پیدا نکرده است! رژیم می خواهد که گروهی را با اعتیاد از سد راه ادامه حکومت خود دور کند!
از اقتصاد که به مفهومی که در جوامع در حال توسعه می بینیم، در ساختار حکومت اسلامی هیچگاه خبری نبوده و نیست، اما در هر حال اوضاع و امور مالی و زندگی معیشتی مردم در جامعه چگونه است؟
ـ پیش از این در پاسخ به پرسش های دیگر اشاراتی به اوضاع اقتصادی داشتم، اما باید در اینجا با شفافیت بیشتر بگویم، مردم تمام اقشار و طبقات به فراخور و به نسبت های مختلف هر روز در تلاش معاش هستند. من اقتصاددان نیستم، اما مردم خسته و نا امید هستند. وضع معشیتی سخت آنها را نگران کرده است و بجز عده ای مزدور وابسته به رژیم – چماق های سرکوب – تقریبا در میان بقیه کمتر کسی را می توان سراغ گرفت که از این بابت آسوده خاطر باشد.
حتی رده های پائین افراد حکومتی هم با گسترده تر شدن تحریم ها نگران وضع دخل و خرج خود شده اند و چون عمده آنها به خاطر پول و مزایا به همکاری با حکومت روی آورده اند، اکنون شاهد هستیم که آنها هم دارند از بدنه بسیج یا رده های پائین سپاه پاسداران جدا شده و ریزش می کنند. این امری ناگزیر است چرا که کفگیر به ته دیگ خورده است!
درباره این موضوعات می شود ساعت ها گفت و شنید اما حالا که شما به عنوان یک فرد آگاه در خارج از کشور زندگی می کنید، چه وظیفه ای برای خود در نظر گرفته اید؟ آیا تلویزیون اینترنتی «رنگین کمان» وسیله ای است برای انجام وظیفه تان؟
ـ البته من بشخصه بر این باورم که باید از هر وسیله موثر و معقولی برای کمک به مبارزه مردم در داخل کشور استفاده کرد، اما تلویزیون رنگین کمان را آقای دکتر فرهنگ قاسمی بنیان گذاشته اند دقیقا برای انجام وظایف سیاسی ما و بیان کردن دیدگاه گروه جامعه ی سوسیال دموکرات های لائیک و من همراه با چند تن از افراد خوشنام و مبارز مثل آقای جلال ایجادی و دیگر دوستان در این رسانه برنامه هایی داریم.
شما تجربه های عملی چند ساله ای در مبارزه با حکومت اسلامی دارید، به نظر شما بهترین شیوه مبارزه با این رژیم مذهبی استبدادی چه شیوه ای است؟
ـ «نافرمانی های مدنی»… به عنوان نمونه اگر همه یا اکثریت مردم صورتحساب های آب و برق خود را ندهند، بدون اینکه کسی جانش به خطر بیفتد ضربه کاری به رژیمی که با سقوطش فاصله زیادی نداریم، وارد می شود.باید گروه های مبارزات مدنی مردم تشکیل و تقویت شوند. اعتصابات عمومی شکل بگیرد. حتما اخیرا خبر اعتصاب کامیونداران و رانندگان آن را شنیده و خوانده اید. ما در کمپین به سوی گذار چند فیلم تهیه کردیم که نشان می دهد این اعتصاب چگونه شروع شد و گسترش پیدا کرد و در نهایت دولت مجبور به عقب نشینی شد و ۲۰ درصد به کرایه آنها اضافه کرد که البته اعتصاب رانندگان ادامه پیدا خواهد کرد. و یا اعتصابات همگانی کردستان ایران … مردم اگر خودشان در اینگونه حرکات شرکت نمی کنند نباید تماشاچی باشند، مردم می توانند از همدیگر حمایت کنند، از خانواده های اعتصابی ها و زندان سیاسی. لازم نیست همه ی ما حتما در تظاهرات شرکت کنیم. در ابتدا لازم است که بیاموزیم و بی تفاوت نباشیم. توجه بفرمایید که ما باید از تجربه تاریخی مردم تمام مردم دنیا از مردم هند به رهبری گاندی و جنبش کارگران لهستان و یا تحولاتی که نلسون ماندلا در آقریقای جنوبی با نافرمانی مدنی ایجاد کرد، استفاده کنیم. در این شیوه اما رهبری باید دسته جمعی باشد و از میان خود مردم … هر نوع رهبری فردی آنهم از بیرون به جنبش مردم لطمه می زند. در میان زندانیان سیاسی و افراد دیگر، ما کسان بسیاری را در ایران و بیرون از ایران داریم که توانایی اداره ی امور را دارند.
پس از سقوط رژیم چه ساختار و چه حکومتی بهترین جایگزین است؟
ـ در جریان مبارزه و دوره گذار ما قاعدتا در زمینه های بسیاری به بلوغ فکری می رسیم و به نظر من ساختار حکومت جمهوری سوسیال دموکرات لائیک بهترین گزینه است و البته باید تلاش ما آگاهی دادن به مردم و باز کردن افق های فکری برای مردم باشد تا مردم با آرای خود «بهترین گزینه» را انتخاب کنند، اما بدیل تحت محوریت فرد را باید کنار بگذاریم، ما باید دنبال بدیل های جمعی باشیم.