شهروند ۱۲۳۶ پنجشنبه ۲ جولای ۲۰۰۹
تیم فوتبالمان مساوی کرد. ندا و دهها زن و مرد دیگر به دست کسانی که هیچکس نیستند به قتل رسیدند. مایکل جکسون مرد و ما نمی دانیم برای که گریه کنیم.
در انبوه پرچم های شیردار، غیور و یا سازشکار. با خدا. بی خدا. منقش به نام ایران سرگردان مانده ایم که کدام را به دست بگیریم.
در تعدد منابع خبری دولتی، ضد دولتی، لس آنجلسی، انگلستانی، عربستانی متحیر مانده ایم که کدام را باور کنیم.
در تکثر شعارهایمان که مطابق سلیقه طرفداران سلطنت است و گاهی باب میل طرفداران جمهوری اسلامی و هر از گاهی طرفداران اسرائیل و طرفداران… بلاتکلیف مانده ایم که کدام را سر دهیم.
سرودهایمان اما وضع بهتری دارند. لااقل همه آنها را یاد گرفته ایم و با هم آنها را می خوانیم. ملت بلاتکلیف سردرگم. حاشیه نشینان از خود راضی. کاسه های گرم تر از آش. با مشت در دهن زن پهلو دستی می زنیم و دست بند زده، کف به دهان آورده. سرافراز از کرده ی خود راهی زندان می شویم. لگد را از یکدیگر دریغ نمی کنیم. تهدید را. خط و نشان کشیدن را و کلید را به جای باز کردن یک در، یک قفل یک حصار بر پشت یکدیگر می کشیم و رد پای نفاق را عمیق تر می کنیم.
زنجیر انسانی می سازیم و فراموش می کنیم که قطعات زنجیر در پیوستگی شان به هم زنجیر می شوند تداوم پیدا می کنند. نماد همبستگی می شوند و نیرو می گیرند وگرنه غلی می شوند بر پا. تقید انسان می شوند به زور، به ظلم، به ستم. زنجیری می شود جدا از انسان با فاصله هایی که بیشتر است از درازای دو دست و پیوند نمی دهد ما را به هم.
سبز قرمز سفید سه رنگ و یا هر رنگ. برای ایستادن باید در کنار هم باشیم. هوشیار. آگاه. مصمم. زنجیر انسانی تعهدی است که ما آن را می پذیریم اگر در آن شرکت می کنیم. قراردادی است که با دیگران منعقد می کنیم. تعهد می کنیم که با هم باشیم.
در سوگواریهای شبانه آنجا که باد هجوم می آورد به سخت کوشی شمع، تلخی مرگ از میانه تاریکی سرک می کشد به تنهایی ها. پر می کند درون ما را از یأس. ناامیدی. گناه. بلاتکلیفی و می ترساند ما را از فردا. اما فردا روشن می شود با تو حتی در همان دل سیاهی شب. وقتی در پهلوی من می نشینی در سوگ کسانی که هیچکدام از ما حتی آنها را نمی شناختیم. شعله ی شمع آسوده می شود از تهدید باد در پناه بدنهای ما و روشن می کند راه را برای دیدار همگان.
نسل آینده هیچگاه ما را نخواهد بخشید اگر هشیار نباشیم و تن به جهالت و یا دنائت مشتی سودجو بدهیم. خوش باوری است اگر باور کنیم مرگ ندا نقطه عطفی در تاریخ مبارزاتی کشور ماست. و مردم دنیا آن را برای همیشه به یاد خواهند سپرد. مایکل جکسون با مرگ زودرسش یاد ندا را در ذهن میلیونها آدم خسته، بی کار، گرفتار و ناامید کم رنگ کرد. آیا تو هم او را فراموش کرده ای؟
۲۹ جون ۲۰۰۹