فرح طاهری

گفت وگو با آذر ماجدی عضو هیئت رهبری حزب اتحاد کمونیسم کارگری ایران

آذر ماجدی از فعالان کمونیست و زنان روز ۱۳ آگوست در کنفرانس “جهانی شدن اسلام سیاسی و تاثیرات آن بر موقعیت زنان” و روز یکشنبه ۱۵ آگوست در یکی از اتاق های شهرداری تورنتو سخنرانی داشت.

از مصاحبه ی پیشین ما با آذر ماجدی چهار سال می گذشت که در دفتر شهروند، با او به گفت وگو نشستیم.

 آذر ماجدی در خانواده ای با پسزمینه سیاسی به دنیا آمده. از دوران دبیرستان در تهران به سیاست علاقمند شد. در سال ۱۹۷۳ به کانادا آمد تا به تحصیل ادامه دهد. در مقطع انقلاب در رشته تاریخ و ادبیات فرانسه لیسانس گرفت و به ایران برگشت.

همزمان با دوران انقلاب در ایران فعالیت سیاسی خود را هم با گروه های زنان و هم با سازمان اتحاد مبارزان کمونیست شروع کرد.

در سال ۱۳۶۱ به دلیل فعالیت هایش در معرض خطر دستگیری قرار داشت که با همسرش منصور حکمت به کردستان رفت. در شهریور ۱۳۶۲اتحاد مبارزان کمونیست با کومه له و بخش هایی دیگر از سازمانهای دیگر حزب کمونیست ایران را در کردستان تشکیل دادند. در سال ۱۳۶۴ با همسرش منصور حکمت و تعدادی دیگر از ایران خارج شد و فعالیتش را در خارج کشور ادامه داد.

در سال ۱۹۹۱ حزب کمونیست کارگری ایران توسط منصور حکمت بنیان گذاشته شد و آذر ماجدی از حزب کمونیست ایران خارج و به حزب جدید پیوست. در اگوست ۲۰۰۴ حکمتیست ها از حزب کمونیست کارگری انشعاب کردند و ماجدی با حزب کمونیست کارگری ماند و در می ۲۰۰۷ حزب اتحاد کمونیسم کارگری جدا شد که ماجدی به هیئت رهبری حزب جدید پیوست.

او رئیس سازمان آزادی زن و عضو هیئت اجرایی سازمان بین المللی “ابتکار فمینیستی اروپایی” (European Feminist Initiative)  است. این سازمان در حوزه ی سکولاریزم و حقوق زن در حوزه اروپا و خاورمیانه فعالیت می کند.

او همچنین در رادیوی ۲۴ ساعته حزب با عنوان “یک دنیای بهتر” فعال است.

با توجه به سخنرانی ماجدی که در مورد وضعیت کنونی جنبش در ایران بود، سعی کردیم در مصاحبه بیشتر روی مسائل زنان تمرکز کنیم و نظرات رهبری حزب اتحاد کمونیسم کارگری را دراین زمینه بشنویم.  

 وضعیت جنبش زنان در ایران را چگونه می بینید؟

ـ به نظر من جنبش آزادی زن در ایران یکی از قوی ترین جنبش های زنان در دنیاست و در این سی سال اخیر افت و خیزهای زیادی داشته. در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ مصادف با هشت مارس وقتی خمینی حجاب را اجباری اعلام کرد و زنها در خیابان آمدند جنبش نوین حقوق زن در ایران متولد شد. و در این پانزده سال اخیر وسیع و توده ای شده. چه در مقاومت های فردی زنان و چه اشکال جمعی بخصوص یک سال اخیر نقش جنبش آزادی زن دنیا را شوکه کرد. دنیا انتظار نداشت زنان را چنین جسور در صحنه ببینه. این فقط نقش زنان نبود، بلکه نقش جنبش آزادی زن بود.

در زمان انقلاب ۵۷ هم زنان خیلی فعال بودند ولی توانستند آنها را به خانه ها عقب برانند و سرکوب کنند، چون آن موقع حقوق زن امر کسی نبود، اما امروز در میان جنبش اجتماعی و سیاسی ایران برای برابری و  آزادی، جنبش آزادی زن جایگاه بسیار بالایی دارد، چنانکه از انقلاب زنانه حرف زده می شود. نه اینکه انقلابی که فقط زنان در رأس آن باشند، بلکه امر آزادی زن در رأس قرار دارد. اگر ما جمهوری اسلامی را پایین بکشیم و نقش زنان در این کار را در سطح منطقه اثراتش را خواهیم دید.

جنبش آزادی زن جایگاهی مثل جنبش آزادی زن در دهه ی شصت و هفتاد در غرب دارد که به آن انقلاب جنسی می گفتند.  

 نظرتان درباره ی مبارزات فمینیستی زنان در ایران چیست؟

ـ فمینیسم هم شاخه های مختلفی دارد. مثلا یکی از آنها که حاضر نیست به مرد نگاه هم کند که من با آن کاری ندارم. یکی از آنها خواستار برابری حقوقی زن هاست که من دارم با آنها در همان “ابتکار فمینیستی اروپایی” کار می کنم  و قبولش دارم. در ایران هم جنبش حقوق زن گرایشات مختلف دارد. بخشی که با زهرا رهنورد دارند جنبش سبز اسلامی را جلو می برند بخش اصلاح طلبان حکومتی هستند و مبارزاتشان انعکاس مبارزات زنان است و در نتیجه همیشه چند پله عقب تر قرار دارند.

اگر شما ده سال پیش شعار ممنوعیت حجاب را طرح می کردید جلو بودید، ولی اگر الان حجاب اجباری را مطرح کنید عقب هستید. الان باید علیه حجاب اسلامی ایستاد و آن را افشا کرد. 

من با حجاب کودکان و با پوشش برقع در انظار عمومی مخالفم ولی اگر زنان بزرگسال خودشان بخواهند حجاب داشته باشند من با آن مخالفتی ندارم و حجاب را امر شخصی زنان می دانم.

در مورد لایحه چندهمسری اینها نیامدند کل مسئله را زیر سئوال ببرند، بلکه رفتند به مجلس به دستبوسی نمایندگان مجلس تا اجازه همسر اول لغو نشود. کلی توهم ایجاد کردند سر اسلام و جمهوری اسلامی. حرف ما این بود که اینها به جنبش زنان ضربه می زند. این شیوه ی مبارزه مترقی نیست. من همان موقع گفتم شما زنان را دارید به عقب می کشید. مطرح کردن این گونه مطالبات کم است.

 خوب الان آن مطالبات زیادی که شما می گویید باید مطرح می شد در جو سانسور و خفقان و نبود مطبوعات آزاد، به چه شیوه ای می توانست مطرح شود؟

ـ ببینید در این یک سال اخیر دیگر قانون معنی ندارد شما باید مبارزه را در سطح دیگری ببرید. دولت می خواهد منحرف کند درست در همین شرایط احمدی نژاد می آید لایحه چندهمسری را مطرح می کند. ما می توانستیم اصلا به آن توجهی نکنیم در عوض بحث آزادی زن را طرح کنیم. ما اگر این کار را می کردیم احمدی نژاد زمین می خورد. من قبلا در این خصوص در نشریه آزادی زن نوشتم و همان موقع هم گفتم شما سر یک بند کلی آوانس دادید به اسلام، هم خانم شادی صدر هم خانم شیرین عبادی، من به آنها گفتم شما اعتراض رادیکال جامعه را دارید به شرایط مماشات جویانه می کشانید.

 شاید آنها می خواستند از شیوه های موجود استفاده کنند.

ـ حتما این طور است. من با آنها دشمنی که ندارم، بحث می کنم. من به یک چیزی اعتقاد دارم اینکه مادام که جمهوری اسلامی در ایران بر سر کار است زنان روی آزادی را نخواهند دید، ولی شما در ایران هستید و می خواهید فعالیت کنید، راه های دیگری هست برای فعالیت، لازم نیست بروید مجلس. لابی ایسم چه معنی دارد. شما می روید پیش ناطق نوری و خواهش و تمنا می کنید که این اجازه همسر اول را بگیرید.

همان موقع که کمپین یک میلیون امضا چهار سال پیش اعلام موجودیت کرد، ما کنفرانس آزادی زن را در سوئد داشتیم، همانجا کنفرانس پیام تبریک فرستاد و گفت این ابتکار جالبی ست و گفتیم می دانیم نمی توانید علیه اسلام حرفی بزنید ولی مجبور نیستید که تعریف هم کنید که کردند در همان مانیفستشان. این ها ضررش بیشتر از نفع اش هست. 

 من چنین چیزی ندیدم.

ـ چرا همان اول که در سایتشان گذاشتند، من دقیقاً یادم نیست ولی از اسلام مثبت حرف زده بودند. مسئله حجاب را دست بهش نزده بودند، و الان دارند مطرح می کنند.

 خوب اگر آن موقع مطرح می کردند که زودتر سرکوب می شدند و این پروسه ی آگاه سازی چهار ساله و پیوستن این همه مرد و زن جوان به این کمپین اتفاق نمی افتاد.

ـ حداقل می گفتند که باید تلاش کنیم حجاب اختیاری باشد نه این که مسکوت بگذارند، ولی نوع روششان به نظر من جالب بود. در خود این کمپین هم گرایشات مختلف وجود دارد بعضی ها به اصلاح طلب ها تمایل دارند و بعضی دیگر رادیکال تر هستند و من به گرایش رادیکال آن معتقدم.   

 در کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان در پاریس امسال شرکت داشتید و سخنران بودید. آیا برای اولین بار بود؟ نظرتان راجع به بنیاد پژوهش های زنان چیست؟ به سخنرانی شما درخصوص “نسل جوان ایرانی خواستار مذهب نیستند و جمهوری اسلامی و آزادی حجاب نیز با یکدیگر قابل جمع نیست” عده ای اعتراض داشتند. اعتراضشان چه بود؟

ـ “بنیاد” نهادی ست که توانسته خودش را تثبیت کند و من خوشحالم که در آن شرکت کردم. نزدیک به چهارصد نفر آنجا شرکت داشتند و موقعیت خوبی برای بحث و دیالوگ بود. یکی از سخنرانان می گفت جنبش زنان در ایران فعال نیست، من مخالف بودم و گفتم نمونه فعال بودن جنبش زنان همین جمع است، برو کشور دیگری پیدا کن که دیاسپورای آن بتواند این همه فعال و اکتیویست را در کشوری جمع کند این نشان می دهد که چقدر جنبش زنان قوی ست. سخنرانی من سالن را قطبی کرد. یک بخشی که چندین بار کف زدند و یک بخش هم شدیدا مخالف بودند. این نشاندهنده ی قطب بندی هایی ست که در جامعه وجود دارد. چپ و راست. چپ ها بالطبع با حرف های من بیشتر احساس نزدیکی می کردند وقتی که من گفتم اسلام و بی حجابی زنان تناقض دارد یک خانم گفت به نظر من اینجور نیست ببین چقدر رفته جلو از این بیشتر هم میره. من گفتم نه اینطور نیست، تا حالا هم با خون و شلاق رفته اگر از این بیشتر بره جمهوری اسلامی سر کار نمی مونه. حجاب بیرق جمهوری اسلامی ست. در این سی ساله اخیر هر وقت جمهوری اسلامی خواسته به جامعه یورش بیاره اول حجاب زنان را بهانه کرده.

دو نفر با حرف من که گفتم در ایران جوانان خواستار مذهب نیستند، گفتند شما اشتباه می کنید در ایران نبوده اید، اما اتفاقا دو سه جوان که آنجا کارهای مختلف می کردند، آمدند پیش من و گفتند ما سه ماهه از ایران آمدیم و حرف های شما درسته الان جوانهای ایران از مذهب بدشون میاد. دیگر مذهب را نمی خواهند. وقتی این را میگم منظورم تمام جوانان نیست ولی الان گرایش بسیار قوی در بین جوانان به وجود آمده علیه مذهب، اسلام و حکومت اسلامی. آنها آزادی می خواهند. جوان ایرانی می خواهد مثل جوان غربی زندگی کند و به شدت ضد رژیم است. این تضاد آشتی ناپذیر نسلی ست و رژیم نمی تواند سرکوبش کند. جنبش آزادی زن، جنبش خلاصی فرهنگی، و سکولاریسم ضد مذهبی سه جنبشی هستند که جای مهمی در ایران امروز دارند.

 در سخنرانی روز یکشنبه گفتید، حزب اتحاد کمونیسم کارگری به مبارزات رادیکال معتقد است و اعتقادی به اصلاحات ندارد. شیوه ی مبارزه ی هواداران شما امروز در ایران چگونه است؟

ـ به نظر من این جنبش اصلاح طلب حکومتی جواب ندارد. ما با اصلاحات مشکلی نداریم ولی با رفرمیسم اشکال داریم. ما اتفاقا برای اصلاحات مبارزه می کنیم ولی اعتقاد داریم رژیم جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست.

حزب اتحاد کمونیسم کارگری سه سال و نیم پیش تشکیل شد منتها کادرهایی که این را تشکیل دادند از کادرهای سرشناس جنبش کمونیستی بودند. خیلی سریع توانستیم بخشی از جوانان و جنبش کارگری را جذب کنیم.  ما در جنبش کارگری به دنبال شوراهای کارگری هستیم و فکر می کنیم این شوراها بهتر می توانند به مسائل کارگری پاسخ دهند. از حالا ما داریم در این راه مبارزه می کنیم. این نوعی “دمکراسی مستقیم” است و کارگران تک تک می توانند در سرنوشت خودشان سهم بیشتر و فعالتری داشته باشند و برای حقوق خودشان علیه فقر و بیکاری مبارزه کنند. تا آنجا که به جنبش آزادی زن برمی گردد ما برای حقوق زن مبارزه می کنیم، علیه تمام فشارها مبارزه می کنیم و هستند کسانی که با ما فعالیت می کنند در همین کمپین ها دارند فعالیت می کنند و گرایش رادیکال را نمایندگی می کنند. ما ماجراجو نیستیم. نمی گوییم پرچم را دستت بگیر و برو در میدان آزادی شعار بده. ما خواهان سازماندهی هستیم. ما خواهان تشکل هرچه سریعتر مردم در ایران هستیم. شورای محلات را درست کنند. در مدرسه و دانشگاه شورا درست کنند این طور بهتر می توانند جلوی رژیم بایستند و این مبارزه را بهتر پیش ببرند.

 فکر می کنید آگاهی سوسیالیستی بین کارگران ایران در چه حد است؟

ـ من اعتقاد دارم وقتی کارگران به سر کار می رود و می بینند که چقدر استثمار می شوند، خودش لزوم تشکل را می بیند. شما در این سی ساله ببینید کارگران سعی کردند برای خودشان سندیکا درست کنند نیشکر هفت تپه، اتوبوسرانی و … آنها از من و شما بهتر می دانند که باید اتحاد و تشکل داشته باشند چون این طوری سرکوب رژیم هم کمتر کارساز می شود. باید بگم درک سوسیالیستی در بین طبقه کارگر خیلی وسیع است. الان طبقه کارگر با طبقه ی کارگر چهل سال پیش متفاوت است. الان کارگران ایران دیپلمه و تحصیلکرده هستند.  

 چشم انداز آینده ی رژیم چیست؟

ـ من این را آغاز یک پایان نامیدم. جمهوری اسلامی آماده ی افتادن است فقط نیرویی می خواهد که آن را بکشد پایین. شما سرکوب را از سر جامعه بردارید ببینید چه می شود. سرکوب یک طرف قضیه است و طرف دیگر نداشتن تشکل و یک افق موانعی ست که وجود دارد برای همین من فکر می کنم تشکیل شوراها در همه جا مهم است. به هر حال این رژیم می افتد ولی چه حکومتی بعد از آن خواهد آمد مسئله است. واضح است من به عنوان یک کمونیست کارگری، خواهان یک جمهوری سوسیالیستی هستم. چون واقعا فکر می کنم اگر می خواهیم آزادی واقعی داشته باشیم و برابری واقعی ـ نه برابری حقوق بشری فقط حقوقی ـ برابری اجتماعی ـ اقتصادی داشته باشیم در جامعه ی ایران فقط با سوسیالیسم عملی ست. انتخاب های دیگر چیست؟ عده ای می خواهند سرمایه داری را نگه دارند در جامعه ایران این سرمایه داری به شکل استثمار شدید است مثل زمان شاه، که مردم علیه آن قیام کردند، نه به خاطر اینکه اسلام می خواستند، بلکه عدالت می خواستند. آن تفاوت فقیر و غنی، ساواک، اختناق و … اینها را نمی خواستند. ما باید آلترناتیو چپ را تقویت کنیم. ما در برنامه ی یک دنیای بهتر می خواهیم جامعه ای را بسازیم که جامعه ی آزادی ست: آزادی بدون قید و شرط سیاسی، آزادی بدون قید و شرط تشکل و آزادی بدون قید و شرط اعتصاب. من خواهان چنین آزادی ای هستم. شما در جامعه ی طبقاتی نمی توانید برابری ایجاد کنید. برابری حقوقی به وجود می آید، ولی در واقعیت جامعه این برابری به وجود نمی آید. من خواهان برابری اقتصادی ام. بچه مهم نیست در کدام ده، کدام شهر، کدام خانواده به دنیا میاد، باید زندگیش از نظر رفاه، حقوق، حرمت و احترام مثل بچه ای باشه که جای دیگر به دنیا آمده.

 این خواست های انسانی ایده آل است. آیا فکر می کنید اینها در جمهوری سوسیالیستی مورد نظر شما به واقعیت بپیوندند؟

ـ قبول دارم سخت است. من این را می خواهم و تلاشم در این جهت است. به درجه ای که آدم های دیگر با همین تعهد و آرمان به آن بپیوندند. بعضی ها به ما می گویند که خواست های شما اتوپیک است، اتفاقا داشتن یک دموکراسی مثل کانادا در ایران بیشتر اتوپیک است. این رژیم بیفتد اگر آلترناتیو چپ را در جامعه نیاورید یک دیکتاتوری دیگر خواهد آمد عین ترکیه. در نتیجه این بحث های حقوق بشری و دمکراسی که مثل قارچ از زمین بیرون آمده کاملا اپورتونیستی و حزب باد است. 

ببینید مردم پراگماتیست هستند ولی احزاب چپ نباید پراگماتیست باشند، حزب چپ باید برود برای آن چیزی که واقعاً می خواهد مبارزه کند. مردم در شرایط عادی پراگماتیست هستند و در شرایطی آرمانخواه می شوند و این همان شرایطی ست که می گوییم شرایط انقلابی. در همین یک سال اخیر چه قهرمانی ها شما از مردم دیدید؟ در این شرایط حساس چپ و راست می برند. راست که آمریکا و اروپا پشتش هست، پول دارند و … ، چپ چیزی ندارد جز آرمانخواهی و فداکاری اش.

سرنگونی قطعی ست. لزوما با انقلاب نیست ولی می تواند هم با انقلاب باشد. یا اینکه انقلاب بعد از فروپاشی انجام شود چون انقلاب به نظر من انقلاب کارگری ست و جمهوری سوسیالیستی را می آورد.

 حرف دیگری هم دارید؟

ـ من فکر می کنم به طور واقعی ما باید مسئله قطب سرنگونی طلبی را قطعاً تقویت کنیم و اجازه ندهیم اینها که می گویند ساختارشکنی نکنید و یا اصلاح طلبان حکومتی، جلوی ما صفی را درست بکنند. مردم بدون سرنگونی جمهوری اسلامی نمی توانند واقعاً یک لحظه مزه آزادی بچشند یا زندگی مرفهی داشته باشند، این قطعا باید پیامی باشد که به همه داده میشود که چپ را آورد و صدایش را تقویت کرد.   

 

  

آذر ماجدی در سخنرانی تورنتو