مایکل.م. گونتر
مدت کوتاهی بعد از جنگ جهانی دوم نسل کشی از جهت قانونی در کنوانسیون سازمان ملل به شکل:”ارتکاب هر عملی با نیت نابودی کلی و یا جزئی یک گروه ملی – اتنیک، و نژادی – مذهبی تعریف شد”.۱
کلمه کلیدی در این ماده “قصد” و “نیت” است. از آن جایی که کسی نمی تواند فلاکتی را که با اخراج و قتل عام ارمنی ها در۱۹۱۵ اتفاق افتاد انکار کند، ولی سئوال این است که آیا آن حوادث می تواند به عنوان نسل کشی تلقی گردد، و یا به عنوان شنیع ترین جرم قابل تصور مورد استدلال واقع شود.
ابهام اصطلاح نسل کشی
کاربرد لیبرال اصطلاح نسل کشی جدل ها و مباحثات بسیاری را دامن زده است. علیرغم تعریف حقوق بین الملل، اصطلاح نسل کشی در برخی موارد قابل تردید به کار رفته است. کشتن عمدی بیش از یک میلیون کامبوجیایی بوسیله خمرهای سرخ، بدون تردید یک جرم وحشتناک است، ولی آیا این عمل در چارچوب نسل کشی قرار می گیرد؟
تعریف دقیق نسل کشی در حقوق بین الملل مانع این نشده است که در عمل، هر منازعه ای که سبب مرگ تعداد زیادی از مردم غیر نظامی شده است، از قتل عام ساکنان “میلوس” توسط آتنی ها در سال ۴۱۶ قبل از میلاد … تا کشتار و غارت بغداد در سال ۱۲۵۸ توسط مغول ها، تا سرنوشت سرخ پوستان آمریکای شمالی و قحطی سال های ۱۹۳۰ در اوکرائین که استالین موجب آن بود، تا کشمکش های بوسنیا، بروندی، چچنیا، کلمبیا، گواتمالا، عراق، سودان و روآندا نسل کشی تلقی گردد، البته نمی توان انکار کرد که برخی از آنها در واقع نسل کشی محسوب می شوند.
کاربرد لیبرال اصطلاح نسل کشی طبیعتا جدل ها و مباحثات زیادی را سبب شد. “اسرائیل چارنی” (Israel Charny) معتقد است که هر قتل عامی نسل کشی است، حتی حادثه اتمی چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ ۲ در طرف دیگر طیف، “استفان کاتس”(Stephen Katz) تنها هولوکاست را نسل کشی واقعی در تاریخ می داند.۳ در میانه این دو تعریف قطبی، “تون زوان” (Ton Zwaan) کوشش کرده است که بین نسل کشی “کلی” – “کامل” و نسل کشی های “قسمی” – “جزئی” تفاوت قائل شده و آنها را از هم جدا کند.۴
حتی تعریف سازمان ملل هم دارای ابهاماتی است، زیرا برای جلب توافق امضاء کنندگان کنوانسیون سعی کرده است حد وسط را رعایت کند. بنابراین، کنوانسیون به لحاظ قانونی تنها گروه های، ملی، قومی، نژادی و مذهبی را مورد حمایت قرار می دهد، نه آن گروه هایی که، به لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تعریف شده اند. به همین دلیل موجب تعبیر و تفسیرهای زیادی درباره مقاصد خود شده است. به عنوان مثال، وقتی “دادگاه بین المللی جنایی ” درباره یوگسلاوی سابق، ۷ صرب بوسنیایی را به جرم دست داشتن در قتل عام ۸۰۰۰ مسلمان بوسنیایی “سربرنیکا” در جولای ۱۹۹۵ محکوم کرد.۵ “دادگاه بین المللی عدالت” در قضاوت خود در مورد – بوسنیا در مقابل صربیا – روی “قصد” صرب ها تاکید کرد، نه روی “نتایج” حاصل از کشتار مسلمانان بوسنیا، لذا آنها را از جرم نسل کشی تبرئه کرد.۶ چنان که دیده می شود این احکام متضاد به سر درگمی در مورد این که نسل کشی به لحاظ قانونی چیست کمک کرده است.
به همین ترتیب است مباحثه بر سر حوادث “دارفور”، آیا حوادث دارفور نسل کشی است یا نه، که هنوز هم با حرارت ادامه دارد. وزیر خارجه آمریکا “کالین پاول” حوادث دارفور را بر اساس تحقیقاتی که از ۱۱۳۶ پناهنده دارفور در کشور همسایه “چاد” انجام شده، که به لحاظ مالی از طرف حکومت امریکا حمایت شد، نسل کشی می نامد.۷ برعکس، تحقیقاتی که از طرف کوفی عنان رئیس سازمان ملل حمایت شد به این نتیجه رسیده است که حوادث دارفور باید به عنوان جنایت علیه بشریت به “دادگاه بین المللی جنایی”(ICC) ارجاع گردد، زیرا حوادث دارفور نسل کشی محسوب نمی شود.۸ “سازمان عفو بین الملل” و “سازمان دیده بان حقوق بشر”، حوادث دارفور را به عنوان نسل کشی رد کردند. اتحادیه عرب و اتحادیه آفریقا هر دو موضع یک سانی گرفته و روی جنبه جنگ داخلی حوادث دارفور تاکید کردند. همچنین اتحادیه اروپا، انگلستان، کانادا و چین جزو کشورهایی بودند که نسل کشی بودن حوادث دارفور را رد کردند. “سامانتا پاور” (Samantha Power) که مطالعات او درباره نسل کشی، او را برنده جایزه پولیتزر کرد، اصطلاح “پاک سازی قومی” را درباره آنچه در دارفور اتفاق افتاده ترجیح داد.۹
وقتی در جولای ۲۰۰۸، دادستان کل ICC “لوئی مورنو- موکامبو”(Luis Moreno Ocampo) ، رئیس جمهور سودان “عمر بشیر” را متهم به نسل کشی کرد و از دادگاه خواست تا حکم بازداشت وی را صادر کند، اتحادیه عرب و اتحادیه آفریقا اتهام نسل کشی را به عنوان پیش داوری و تعصب علیه منطقه شان مورد انتقاد قرار دادند.۱۰ باید دید که چقدر عاقلانه بوده است که ICC اتهام نسل کشی در این مورد را مطرح کرده است. در مورد دارفور عدم توافق در مورد این که چه عملی نسل کشی محسوب می شود و چه عملی نمی شود به روشنی دیده می شود.
برای کم کردن مشکلات در این زمینه صاحب نظران مفاهیم تفصیلی متعددی را پیشنهاد کرده اند، مانند: politicide برای بیان کشتار جمعی، که ماهیت سیاسی دارد، democide برای بیان کشتار جمعی که حکومت مرتکب آن شده است،ethnocide قوم کشی، judeocide یهودی کشی، ecocide تخریب طبیعت، feminicide زن کشی، libricide برای بیان نابودی کتابخانه ها، و urbicide، elitocide، linguicide، و culturicide در میان این اصطلاحات هستند.۱۱ به علاوه ما اکنون مفاهیمی مانند جنایت علیه بشریت، جنایت جنگی، و پاک سازی قومی را هم داریم.
دلیل این همه اختلاف نظر در معنی نسل کشی چیست؟”هنری هاتن باخ” (Henri Hattenbach) استدلال می کند که: “اتهام نسل کشی آنقدر برای تحت تاثیر قرار دادن احساسات و کسب منافع سیاسی مورد استفاده قرار گرفته است که هر حادثه ای نسل کشی قلم داد شده و نتیجتا معنی حقیقی خود را از دست داده است”.۱۲“ژاک سملین” (Jacques Semelin) توضیح می دهد که: “این که نسل کشی قابل توجیه باشد یا نه، اصطلاح نسل کشی هدف اش تحت تاثیر قرار دادن تصور ما و بیدار کردن وجدان اخلاقی ما و بسیج افکار عمومی به نفع قربانیان است”. او اضافه می کند: “تحت چنین شرایطی هر کسی جرئت کرده و بگوید آنچه که “واقعا” اتفاق افتاده نسل کشی نیست بلافاصله متهم به ضعف و طرفداری از متهم می شود”. بنابراین اصطلاح نسل کشی می تواند به عنوان وسیله ای تبلیغاتی تبدیل به محور گفتار کینه توزانه علیه دشمن قسم خورده گردد. با توجه به این که کلمه نسل کشی اتهام احساساتی قدرتمندی تولید می کند، می تواند مورد استفاده مدام هر نوع اظهار نفرت برای تمرکز رسوایی و ننگ بین المللی علیه هرکسی که متهم به قصد نسل کشانه قرار گرفته باشد، قرار گیرد.
نتیجه گیری روشن: نسل کشی از یک طرف سپر سمبولیک برای ادعای مظلوم بودن یک خلق و از طرف دیگر شمشیری بالا رفته علیه دشمن غدار است.۱۳
قصد و یا آمادگی قبلی در تعریف نسل کشی بسیار تعیین کننده است، “زیرا قصد و آمادگی قبلی، حوادث فلاکت بار طبیعی و هم چنین فلاکت هایی که انسان ها بدون برنامه ریزی صریح مسبب بروز آنها هستند را مد نظر قرار نمی دهد. به عنوان مثال بسیاری از امراض عمومی مسری که به حد نسل کشی رسیده اند، ندانسته و به دلیل سهل انگاری انسان رخ داده اند”.۱۴ بعضی ها موافق نخواهند بود که، سرنوشت سرخ پوستان آمریکا موردی است که بیشتر آنها از بیماری و نه از روی قصد به هلاکت رسیدند. بنابراین هلاکت تعداد زیادی از انسان ها به خودی خود دلیل نسل کشی نیست. در نظر نگرفتن “قصد” (نیت) سناریوی مخدوشی را به وجود می آورد که ممکن است به نتایج نادرستی منجر شود، بدین معنی که واقعا چه اتفاق افتاده است.
ارمنی ها
در مورد ارمنی ها چطور؟ متاسفانه ، هم چنانکه روزنامه نگار و محقق مشهور “گیوین دایر” (Gwynne Dyer) سی و پنج سال پیش نتیجه گیری کرده، بیشتر محققان ترک و ارمنی در این زمینه قادر به ابژکتیو بودن نیستند، از این رو، نتیجه آن منجر به وضعیت: “تحریف گران ترک و فریبکاران ارمنی” شده است. ۱۵
بنابراین هدف اصلی بحث این نیست که کشتن و اخراج تعداد زیادی از ارمنی ها انکار گردد: در واقع آنچه اتفاق افتاده، در معنی امروزی آن می تواند جنایات جنگی، پاک سازی قومی، و یا حتی جنایت علیه بشریت نامیده شود. لیکن برای اثبات نسل کشی، قصد و آمادگی قبلی باید نشان داده شود که در مورد ارمنی ها وجود ندارد. در ضمن باید این موضوع را در نظر داشت که آنچه اتفاق افتاده، عمل یک طرفه ترک ها نبوده است، بلکه بخشی از حوادث و جریان هایی بوده است که در آن خود ارمنی ها به هنگام شورش، دست به کشتار ترک ها زده اند. “کریستوفر دی بالیک” (Christopher De Ballaique)، استدلال می کند که: “آنچه که ضرورت دارد این است که در رابطه با حوادث ۱۹۱۵ از به کار بردن کلمه مبهم “ج” (جنوساید – نسل کشی) باید احتراز کرد، ولی می توان به اعمال جنایی کشتار اشاره کرد که بسیاری از محققان با آن موافق اند”.۱۶
“آرنولد توین بی”(Arnold Toynbee) مورخ سرشناس، که در “کتاب آبی” قساوت های ترک ها در جنگ جهانی اول را ویراستاری کرده است۱۷ بعدها نوشت:”در تقسیم مناطق خاور نزدیک و خاور میانه، قساوت هایی که از آغاز آن را همراهی کردند، کاملا روشن شده اند. جنایات در جریان حوادث غیرعادی اتفاق افتادند، که همه طرفین درگیر مرتکب جنایت شدند، نه این که ارتکاب این جنایات به حاکمیت و ملیت خاصی محدود شود.۱۸ توین بی در آخرین اظهار نظر خود در این مورد نوشت: “مطالبات سیاسی ارمنی ها مشروع نبودند … مطالبات آنها صرفا تهدید به جدایی از امپراتوری عثمانی نبود، بلکه آنها نمی توانستند بدون ارتکاب بی عدالتی های بزرگ در حق مردم ترک اهداف خود را جامه عمل بپوشانند”.۱۹ به علاوه، آدمیرال “مارک بریستول” (Admiral Mark Bristol) کمیسرعالی ایالات متحده و بعد تر، سفیر آمریکا در ترکیه بعد از جنگ جهانی اول در تلگرافی طولانی به وزارت خارجه آمریکا در سال ۱۹۲۰ نوشت:”وقتی ترک ها، همه مردمی بودند که گفته می شد هستند، روی دیگر سکه با سیل تبلیغات یونانی و ارمنی سیاه می گردد ترک ها را موجوداتی کاملا غیرانسانی تصویر می کنند که شایسته هیچگونه توجهی نیستند و حتی تمام واقعیاتی را که به نفع ترک ها و اقلیت هاست سرپوش می گذارند.۲۰
اخیرا “ادوارد. جی. اریکسون”(Edward. J. Erickson)، که یک مورخ نظامی است، بعد از ارزیابی های دقیق به این نتیجه رسید که: “هیچ چیز نه می تواند قتل عام ارمنی ها را توجیه کند و نه موردی را اثبات کند که تمامی جمعیت ارمنی ۶ ایالت آناتولی تهدید دشمنانه ای علیه امنیت ملی عثمانی بودند”. او می افزاید:”لیکن می توان ادعا کرد که عثمانی ها به این قضاوت رسیدند که ارمنی ها تهدید بزرگی به ارتش های سوم و چهارم عثمانی بودند، لذا اطلاعات واقعی امنیتی و ملاحظات امنیتی سبب شد تا چنین تصمیمی بگیرند. همچنین می توان گفت که واکنش عثمانی نوعی پاسخ تشدید شده بود، نه طرح از پیش آماده شده”.۲۱
از طرف دیگر “تانر آکچام” (Taner Akçam) جامعه شناس ترک که از روایت رسمی کشورش قطع رابطه کرده است، بعد از جمع آوری شواهد زیادی به این نتیجه گیری رسیده است که:”قصد نسل کشانه مقامات عثمانی روشن می شود”.۲۲ این نتیجه گیری به وسیله محقق دیگر ترک “ارمان شاهین”(Erman Şahın) که آکچام را به عدم صداقت ـ که خود را در تغییرات عمدی و تحریفات بی شمار، نقل قول های منحرف کننده و دستکاری اطلاعات نشان می دهد ـ متهم می کند، به چالش کشیده شد، و سبب ایجاد شک و تردید در درستی ادعاها و همچنین نتیجه گیری های او شد”.۲۳ در نقد بعدی کارهای متعاقب آکچام، شاهین نتیجه گیری کرد:”اینها موارد اساسی هستند که ملاحظات جدی را علیه تزهای نویسنده بر می انگیزد، که بر پایه ارائه تحریف شده و گزینشی اسناد آرشیو عثمانی و سایر منابع قرار دارد. این اشتباهات به طور جدی اعتبار مولف و کتاب او را زیر سئوال می برد”.۲۴
اخیرا، آکچام ادعا کرد که علی رغم کوشش حکومت ترکیه برای “پنهان کردن شواهد از طریق “گم شدن” و از بین بردن اسناد، کار جدی وی بر روی آرشیو عثمانی، “آشکارا سیاست عامدانه حکومت عثمانی برای نابودی ارمنی ها را خاطرنشان می کند”. ۲۵
شاید، و شاید نه. به طور مساوی. احتمالا هر نوع از بین بردن اسناد در پایان جنگ جهانی اول به طور ساده برای حفظ اسرار نظامی از افتادن به دست دشمن طرح ریزی شده، چیزی که هر حکومتی انجام می دهد. به علاوه در این مورد آکچام همچنین اشاره می کند که، “آشکارترین دلیل این که هدف سیاست های حکومت عثمانی نابودی ارمنی ها بود، تلگراف ۲۹ آگوست ۱۹۱۵ وزیر کشور “طلعت پاشا” است، او اظهار کرده است که:”مسئله ارمنی در ولایات شرقی آناتولی حل شده است … احتیاجی به لکه دار کردن غرور ملت و دولت با قساوت های بیشتری وجود ندارد”.۲۶
این سند وجود قصد و نیت در نسل کشی را اثبات نمی کند، مگر اینکه کسی مصمم به پیدا کردن آن باشد. اظهار طلعت پاشا ممکن است به طور ساده دقیقا آنچه باشد که او اظهار کرده است که اخراج ارمنی ها که همراه سختی های طاقت فرسا و تلفات زیاد بوده است مسئله را حل کرده است.
در مطالعه دیگری ، مورخ “دونالد بلوکس هام” (Donald Bloxham) با جزئی تفاوت نتیجه گیری کرده است که: “آنچه اتفاق افتاده با تصمیم قبلی بوده، بنابراین نسل کشی است”.۲۷ گرچه او در یک مقاله قبلی خود می گوید:”طرح قبلی برای نسل کشی وجود نداشت، بلکه از یک سری اقدامات منطقه ای محدود و در طی جریان تشدید سیاست های عمومی ناشی شد.۲۸ او، معهذا اصطلاح نسل کشی را به علت حجم آنچه که اتفاق افتاده به کار برده است، زیرا: “در هیچ جای دیگر در اثنای جنگ جهانی اول ناسیونالیسم انقلابی با قتل عام عمومی پاسخ داده نشده بود، و این معمای مسئله است”.۲۹ در عین حال او تعجب می کند: “آیا قبول نسل کشی، آنطور که گفته می شود، درها را به روی رفع اختلاف و مداوای دردها خواهد گشود، یا جبرانی برای تظلم های ناسیونالیستی خواهد بود، آیا این یک مسئله حقیقت تاریخی، اخلاقی و مسئولیت است، یا ادعاهای سیاسی و مادی حل نشده”؟۳۰
نهایتا باید در نظر داشت که ادعاهای ارمنی ها در مورد نسل کشی، مسائل و مشکلات ذاتی حقوقی و فلسفی درهم آمیخته ای هستند و این ناشی از واقعیتی است که پیدا کردن هر نوع دلیلی در چارچوب نسل کشی حقوق بین الملل در مورد ارمنی ها، امروزه به لحاظ اصل حقوقی “عطف به ماسبق” غیرقابل دفاع خواهد بود. یعنی: جرم دانستن عملی که در زمان ارتکاب اش جرم نبوده است. چرا که اصطلاح نسل کشی حتی وجود نداشت، تا زمانی که در اثنای جنگ جهانی دوم توسط “رافائل لامکین” فورموله شد، در حالی که کنوانسیون نسل کشی در سال ۱۹۵۱ شروع به اعمال شد.
مانیفست کاچازنونی
“هووانس کاچازنونی” اولین نخست وزیر دولت کوتاه مدت ارمنستان (۱۹ – ۱۹۱۸) بعد از جنگ جهانی اول بود. بهتر است به خطابیه او به کنگره حزب داشناق در آوریل ۱۹۲۳ مراجعه کرد، که در بخارست پایتخت رومانی، برگزار شد. وقتی او انکار نمی کند که:”این جرم غیرقابل بحث … اخراج و تبعید دسته جمعی و قتل عام ها که در تابستان و پائیز ۱۹۱۵ اتفاق افتاد”.۳۱ نطق کاچازنونی یک انتقاد از خود فوق العاده یک رهبر برجسته ارمنی است. تعجبی نیست که بسیاری از ارمنی ها هرچه توانستند این سند گویا را از کتابخانه های سراسر جهان برچیدند.**
بنابراین مفید خواهد بود آنچه را که او بیان کرده است تا حدودی بازگوئی شود:”در پائیز ۱۹۱۴ گروه های داوطلب ارمنی که خود را سازماندهی کرده بودند علیه ترک ها جنگیدند، زیرا نمی توانستند خود را از جنگ بازدارند. این نتیجه غیرقابل اجتناب حالت روانی ـ روحی بود که مردم ارمنی به مدت یک نسل تغذیه کرده بودند …. این مهم است که ما فقط به این واقعیت اقرار کنیم، که ما در آن جنبش داوطلب در ابعاد وسیع شرکت کردیم ….”.
“ما با تمام وجودمان روسیه را در آغوش کشیده بودیم، بدون هیچ گونه احساس گناه و بدون هیچ گونه دلیل اساسی مثبت، باور کرده بودیم که حکومت تزار کم و بیش یک حکومت خودمختار وسیع در قفقاز و “ولایات” ارمنی که از ترکیه تجزیه خواهد شد به عنوان ارمغان در مقابل وفاداری مان، تلاش های مان و کمک های مان به ما خواهد بخشید”.
“ما در مورد توانائی های مردم ارمنی، نیروی سیاسی و نظامی آن اغراق کردیم، و به دامنه واقعیت خدمت مردم مان به روسیه نیز پر بهاء دادیم، و با پربهاء دادن به ارزش و شایستگی نسبتا کم خود، طبیعتا در مورد امیدها و انتظارت مان نیز دچار اغراق شدیم. واقعیت این است و این یک موضوع اساسی است که مبارزه علیه حکومت ترکیه چندین دهه قبل از اخراج و قلع و قمع مردم ارمنی و ویرانی ارمنستان ترکیه توسط حکومت ترکیه آغاز شد. این یک واقعیت تلخی است که باید آن را بپذیریم.”.۳۲
میهن پرستی انحرافی پاپازیان
یک دهه بعد از خطابه کاچازنونی ولی هنوز بسیار نزدیک تر به حوادث جنگ جهانی اول تا به امروز،”گابرییل سروپ پاپازیان” (G.S. Papazian) افشاگرانه ترین انتقادها از خیانت حزب داشناق، تروریسم، سیاست های فلاکت باری که به حوادث ۱۹۱۵ منجر شد، را مطرح کرد. نوشته های او به عنوان یک ارمنی که هیچ علاقه ای به ترک ها نداشت، با سکوت و بی توجهی و عملا با فراموشی زیادی مواجه شد، زیرا انتقاد از خود افشاگرانه او با تزهای رایج و مورد قبول ارمنی ها، “قربانیان بی گناه” مطابقت نمی کرد. تحلیل پاپازیان بررسی دقیق را طلب می کند.۳۳
نوشته های او، درست بعد از قتل معروف اسقف اعظم ارمنی”لئون توریان” (Leon Tourian) در شب کریسمس ۱۹۳۳ در شهر نیویورک توسط داشناق ها نوشته شد.۳۴ نوشته های پاپازیان با ابراز شرم از “تمایلات غارتگری” حزب داشناق شروع می شود. پاپازیان قبل از بررسی “تروریسم در حزب داشناق” در برنامه اولیه این حزب (۱۸۹۲)، که در نظر داشت با مقامات دولتی، خائنین، تسلیم شدگان، رباخواران، و استثمار کنندگان از همه نوع جنگیده و آنها را ترور کند، به تحلیل ایدئولوژی و تاریخ عملیات جنبش ملی گرایی ارمنی می پردازد و متوجه می شود که عملا در جنگ جهانی اول چه اتفاق افتاده است. لیکن واقعیت این است که رهبران ارمنی های ترکیه حزب داشناق به وعده های خود دایر بر وفاداری به امر ترکیه ـ وقتی ترک ها وارد جنگ شدند …. عمل نکردند. دور اندیشی فراموش … و از ارمنی های داوطلب خواسته شد تا با ترک ها در جبهه قفقاز بجنگند … هزاران ارمنی از سراسر جهان زیر پرچم رهبران نظامی مانند آندرانیک، کری، درو و غیره جمع شدند. داوطلبان فوج های ارمنی خدمات ارزنده ای به ارتش روسیه بین سال های ۱۶- ۱۵- ۱۹۱۴ کردند.
از طرف دیگر روش هایی که حزب داشناق برای به کارگیری این فوج ها (هنگ) به کار می گرفت بسیار آشکار و وقیحانه بود، لذا نمی توانست نظر مقامات ترک راجلب نکند. … بسیاری از ارمنی ها باور داشتند که سرنوشت دو میلیون ارمنی هم ملیتی آنها در ترکیه فلاکت بار نمی شد، اگر رهبران داشناق احتیاط بیشتری به خرج می دادند. در اثنای جنگ در یک مورد، یکی از رهبران ارمنی داشناق، “آرمن گارو” که در عین حال نماینده پارلمان ترکیه بود به قفقاز فرار کرده و نقش فعالی در سازماندهی داوطلبان ارمنی برای جنگ با ترک ها بازی کرد. عکس او در اونیفورم، در مطبوعات داشناق وسیعا پخش شد، چنان که طلعت پاشا آن را بهانه ای برای سیاست قلع و قمع ارمنی ها مورد استفاده قرار داد.۳۵
بدون انکار نقش مجرمانه ای که ترک ها در حوادثی که تحلیل شد، بازی کردند. بی تفاوتی های طولانی و حتی سرکوب افشاگری های وی نشان می دهد که ارمنی ها در حوادث اتفاق افتاده، از “قربانیان بی گناه” فاصله بسیار زیادی داشتند. در واقع نوشته های پاپازیان روشن می کند که خود ارمنی های بی صلاحیت ولی در عین حال خائن، همچنین بایستی در مورد آنچه اتفاق افتاده مورد سرزنش قرار گیرند. غیر منصفانه است که سرزنش را صرفا متوجه ترک ها کرد.
انتقاد گونتر لوی
کمک اساسی به بحث درباره قساوت های ارمنی ها، در کتاب گونتر لوی: “قتل عام های ارمنی ها در امپراتوری عثمانی”، منعکس شده است،۳۶ که ادعای نسل کشی از قبل طرح ریزی شده و همچنین روایت عذرخواهانه افراط گری تاسف بار در زمان جنگ را رد می کند، و نتیجه گیری می کند که ” هر دو طرف روش های سخت گیرانه ای برای پیش بردن امر خود و ساکت کردن همه جانبه و بی طرفانه بحث درباره موارد اختلاف بکار بردند”. در نظر او، “مسئله کلیدی در این کشمکش نه وسعت و اندازه درد و محنت ارمنی ها، بلکه مسئله طرح و برنامه قبلی است. آیا رژیم ترک های جوان در اثنای جنگ جهانی اول از روی قصد قتل عام ها را سازمان دهی کرده است”.
لوی، حقیقی بودن برخی اسناد که ادعا می شود دلیل نسل کشی از قبل طرح ریزی شده است، و هم چنین روش های”واهاخ دادریان” (Vakhakn N. Dadrian) یکی از پیشتازترین محققان ارمنی را که از تز نسل کشی دفاع می کند، زیر سئوال می برد و او را به “استفاده گزینشی از منابع …. که اغلب نمی گوید دادریان چه ادعا می کند”، و “دستکاری اظهارات ناظران معاصر” متهم می کند.۳۷
این استدلال که: “مرگ تعداد زیادی ارمنی ثابت می کند قتل عام هایی که اتفاق افتاده بایستی بخشی از طرح کلی برای نابودی ارمنی ها باشد” از طرف لوی رد می شود: این استدلال بر اساس یک منطق اشتباه (سفسطه) قرار دارد، زیرا از بین رفتن تعداد وسیعی از شهروندان، سربازان، و اسیران جنگی ترک را که به علت بی کفایتی، بی تفاوتی و گرسنگی و مرض اتفاق افتاده است، نادیده می گیرد. همه این گروه ها که در تعداد وسیع دچار مرگ و نابودی شدند، مطمئنا نمی تواند با استدلال طرح و نقشه قبلی ترک های جوان برای نابودی ارمنی ها توضیح داده شود”.**
پس بنابراین، لوی چگونه حوادث اتفاق افتاده به ارمنی ها را توضیح می دهد؟
“وظیفه خطیر جابجایی چند صد هزار نفر مردم در یک مدت زمانی کوتاه، و در شرایط یک سیستم به غایت ابتدایی نقل و انتقال، به طور ساده خارج از توانایی بوروکراسی عثمانی بود”. تحت شرایط نادرستی حکومت عثمانی، این امکان برای کشور وجود داشت که از مرگ تعدادی وسیعی از شهروندان خود رنج ببرد، بدون این که طرحی آماده از قبل برای نابودی داشته باشد”.۳۸
کتاب لوی در دو مجله معروف “مطالعات خاورمیانه” به طور مثبت و برجسته ای مورد ارزیابی قرار گرفت. “ادوارد. جی. اریکسون” (Edward J. Erickson) نوشت:”هر دو کمپ ارمنستان و ترکیه، با استفاده گزینشی از منابع، تاریخ شناسی خاصی که ادعاهایشان را تقویت کند، به وجود آورده اند. نقل قول های خارج از متن و یا بی تفاوتی در مقابل شواهد نامناسب”. اریکسون نتیجه گیری می کند که:”به طورساده، داشتن عده زیادی طرفدار، که ادعا می کنند نسل کشی یک واقعیت تاریخی است، دلیل وجود نسل کشی نمی گردد”.۳۹ “رابرت بتس” (Robert Bettz) وقتی ادعا می کند که: “انکار حکومت ترکیه، در مسئولیت داشتن حکومت عثمانی در رنج و محنت ارمنی ها معنی ندارد”. در عین حال اظهار می دارد که: “آنچه از مطالعات لوی برمی آید وضعیت دهشتناک امپراتوری و مردم آن در سال ۱۹۱۵ و ناتوانایی اش در حمایت و تامین تغذیه شهروندان مسلمان خود بود، تا چه رسد به ارمنی ها”.۴۰ به علاوه در میان دانشمندان برجسته ی تاریخ عثمانی از جمله “برنار لوئیس”(Bernard Lewis) ۴۱، رودریک دویسن” (Roderic Davison)”،۴۲ “جی سی. هوروویتس” (J.C. Hurewitz)۴۳ و “اندرو مانگو” (Andrew Mango) ۴۴ همگی اطلاق نسل کشی به حوادث اتفاق افتاده را رد کرده اند. در ۱۹ ماه مه ۱۹۸۵ شصت و نه استاد غربی متخصص ترکیه عثمانی و مطالعات خاورمیانه از جمله برنار لوئیس یک آگهی بزرگ در نیویورک تایمز و واشنگتن پست منتشر کرده و کنگره آمریکا را به دلیل بررسی تصویب لایحه ای دایر بر: “یک و نیم میلیون از اجداد مردم ارمنی که قربانی نسل کشی بین سال های ۲۳- ۱۹۱۵ در ترکیه شدند”، را مورد انتقاد شدید قرار دادند. آنها استدلال می کردند که، مسائلی از این قبیل بایستی به عهده متخصصان تاریخ گذاشته شود تا تصمیم بگیرند.
در واقع قتل عام ارمنی ها در سال ۱۹۱۵ خود به خود اتفاق نیافتاد، بلکه نتیجه چندین دهه خشونت ارمنی ها و فعالیت های انقلابی آنها بود که نهایتا سبب عکس العمل خشونت بار ترک ها شد.
نوشته های ترکی کثیری در این مورد وجود دارند که این حوادث تاسف بار را مستند کرده اند، همچنان که گزارش های بسیار زیاد ارمنی نیز در این باره وجود دارند.۴۵ البته ارمنی ها در حوادث اولیه، خود را به عنوان “رزمندگان آزادی” عرضه می کنند، در حالی که باید این موضوع را درک کرد که عثمانی ها آنها را چگونه به عنوان عناصر خیانت پیشه تلقی می کردند.
به علاوه، در میان همه این حوادث باید در نظر گرفت که ارمنی ها هرگز بیش از یک اقلیت پرشمار حتی در ولایات تاریخی ادعایی خود نبودند.۴۶ آنها در مورد تعداد جمعیت خود قبل از جنگ جهانی اول و تلفات خود بعد از جنگ جهانی اول بسیار مبالغه کردند. اگر ارقام کشته های ارمنی واقعیت داشته باشد، در آن صورت عده بسیار کمی می بایستی در نتیجه جنگ زنده مانده باشند. ولی بالعکس، ارمنی ها به جنگ دیگری علیه جمهوری نوبنیاد ترکیه بعد از جنگ جهانی اول برای تسلط بر آناتولی شرقی مبادرت کردند، ولی بعد از شکست شان، باز بسیاری از ارمنی ها مدعی شدند که آن نیز تکرار نسل کشی دیگری بوده است. ارمنی ها به عنوان مسیحی، همدردی مخاطبان مسیحی خود را در غرب یافتند، جایی که ترک های مسلمان دشمن تاریخی غرب بودند. اگر به این موضوع مهارت و تسلط اغلب ارمنی ها به زبان های خارجی را بیافزائیم ـ در معنای، توانایی شان به شناساندن مدعای خود به دنیای مسیحی ـ می توان درک کرد که چرا ترک ها اتهام نسل کشی را تماما غیرمنصفانه تلقی می کنند. بویژه وقتی که ارمنی ها سهم مجرمیت خود در این حوادث تراژیک را سرسختانه رد کرده اند.
نتیجه گیری
بدون انکار قتل عام های تراژیک و تلفات بی شمار ارمنی ها در جنگ جهانی اول، مهم است که آنها را در متن صحیح خود قرار دهیم، وقتی این کار عملی شد، کاربرد اصطلاح نسل کشی در مورد آن حوادث نادرست خواهد بود. زیرا اعمال ترک ها نه اعمالی یک طرفه، و نه از قبل طرح ریزی شده بود. البته آنچه که اتفاق افتاد بخشی از پروسه طولانی بود که قسما با جنگ روس ـ ترک (۷۸ ـ۱۸۷۷) آغاز شد، زیرا سبب سرازیر شدن مسلمانان بالکان به آناتولی شد، که منتهی به وخیم تر شدن روابط آنان با ارمنی های مسیحی بومی گردید.۴۷ آنچه که وضعیت را بدتر از قبل کرد این بود که تبعه عثمانی “پاترییارک نرسس” (Patriarch Nerses) که یکی از رهبران جامعه ارمنی بود، وارد مذاکره با روس های پیروزمند شد، تا بتواند از این طریق خودمختاری و حتی استقلال ارمنی ها را به دست آورد. این حوادث همراه بود با تهییج ناسیونالیست های ارمنی همراه کاربرد ترور به منظور برانگیختن مقابله به مثل ترک ها، که امیدوار بودند دخالت اروپایی ها را به دنبال خواهد داشت. وقتی جنگ جهانی اول آغاز شد برخی از ارمنی ها از روسیه دشمن حمایت کردند. همچنین دشمنی ها بین ارمنی ها و کردهای مسلمان نیز نقشی در این جریان ها بازی کردند.۴۸
از آنجایی که برای اثبات وجود نسل کشی ارائه اسناد و مدارک دایر بر طرح و نقشه قبلی ضرورت دارد، ولی چنین اسناد و مدارک حقیقی وجود ندارند، همچنین با وجود این که شرح های بیشماری از مصیبت هایی که ارمنی ها از آن رنج برده اند وجود دارد، ولی آنها نمی توانند قصد و طرح قبلی را اثبات کنند. اسناد به اصطلاح “آندونیان” نیز که برای اثبات قصد و طرح قبلی به کار رفته اند، تقریبا به طور قطع ساختگی هستند.۴۹ و در جواب مجادلات ارمنی ها: که تلفات زیاد ارمنی ها نشانگر قصد و طرح قبلی است، پس در مقابل تلفات بزرگ ترک ها، در این میان غیر نظامیان، سربازان و اسرای جنگی چه باید گفت؟ آیا مرگ و نابودی ترک ها نیز نسل کشی بوده است یا به علت بی کفایتی محض، بی تفاوتی، گرسنگی، مرض؟ اگر تلفات بسیار بزرگ ترک ها واقعیت دارد، این تلفات در مورد گروه قومی که شک و شبهه عامل ستون پنجم دشمن بودن را در اثنای جنگ به خود جلب کرده بود نیز می تواند قابل تصور باشد.
دلیل این که جوامع ارمنی در شهرهای بزرگ غربی مانند استامبول و ازمیر عمدتا در معرض اخراج قرار نگرفتند، احتمالا این بود که آنها در وضعیتی قرار نداشتند که بتوانند به روس های مهاجم کمک کنند. آیا ممکن است تصور کنیم که هیتلر یهودی های برلین، مونیخ و کلن را به همان دلایل از گزند نسل کشی در امان نگه دارد؟ اگر آنطور که ارمنی ها ادعا می کنند، ترک ها قصد داشتند که قربانیان ارمنی خود را تابع یک طرح آماده شده اخراج و راهپیمایی اجباری تا مرگ کنند، چرا این تاکتیک شامل همه ارمنی ها نشد؟ بنابراین بدون انکار قتل عام های آشکار و قتل عام هایی که امروز به عنوان جنایات جنگی تلقی گردند، به نظر عاقلانه می رسد که اعتبار ارجاع به تراژدی ارمنی به عنوان نسل کشی را زیر سئوال برد.
۱۸ آوریل ۲۰۱۳
……………………………
این مقاله در فصل نامه خاورمیانه ـ زمستان ۲۰۱۳ منتشر شده است.
مایکل م. گونتر استاد علوم سیاسی در دانشگاه تکنولوژی تنسی ایالات متحده و دانشیار سابق در “دانشگاه تکنیک خاورمیانه” آنکارا است.
What is Genocide? The Armrnian Case/ Turkey, Past and Future/ Michael M. Gunter/ Middle East Quarterly
** در مورد معرفی کتاب کاچازنونی می توانید این مقاله: “نسل کشی ارمنی و اعترافات کاچازنونی”را بخوانید.
این کتاب اخیرا در ایران تحت عنوان: “یک صد سند، مسئله ارمنی در آرشیوهای دولتی روسیه” تبریز، انتشارات ندای شمس (۲۰۱۱) به چاپ رسید. مترجم کتاب دکتر محمد اسدی فانید، در این رابطه می گوید: “انتشار این کتاب در ایران برای تغییر نظر افکار عمومی در این زمینه در حکم اولین قدم است”. خواننده صاحب نظری بعد از خواندن کتاب در این رابطه اظهار عقیده کرده است که: “در مورد مسئله ارمنی، ترکیه را مقصر می دانستم. در ایران تا به امروز هیچ چیزی به اندازه محتویات این کتاب به تز نسل کشی ارمنی ضربه نزده است”.
** ترجمه مقاله “بازنگری نسل کشی ارمنی” نوشته گونتر لوی را بخوانید.
[۱] Convention on the Prevention and Punishment of the Crime of Genocide, ۷۸ U.N. Treaty Series (UNTS) 277, adopted by the General Assembly, Dec. 9, 1948, entered into force, Jan. 12, 1951.
[۲] Israel W. Charny, “Towards a Generic Definition of Genocide,” in George J. Andreopoulos, ed.,Genocide: Conceptual and Historical Dimensions (Philadelphia: University of Pennsylvania Press, 1994), pp. 64-94.
[۳] Stephen Katz, The Holocaust in Historical Context, vol. 1 (New York: Oxford University Press, 1994).
[۴] Ton Zwaan, “On the Aetiology and Genesis of Genocides and Other Mass Crimes Targeting Specific Groups,” Office of the Prosecutor of the International Criminal Tribunal for the Former Yugoslavia, Center for Holocaust and Genocide Studies, University of Amsterdam/Royal Netherlands Academy of Arts and Sciences, Nov. 2003, p. 12.
[۵] David Rhode, Endgame: The Betrayal and Fall of Srebrenica, Europe’s Worst Massacre since World War II (New York: Farrar, Straus and Giroux, 1997), p. 167; Jacques Semelin, Purify and Destroy: The Political Uses of Massacre and Genocide (New York: Columbia University Press, 2007), pp. 34-5, 65-6, 138-9, 195-8, 213-20, 245-6; “Report of the Secretary General Pursuant to General Assembly Resolution 53/35: The Fall of Srebrenica,” U.N. doc. no. A/54/549, Nov. 15, 1999.
[۶] The Application of the Convention on the Prevention and Punishment of the Crime of Genocide (Bosnia and Herzegovina vs. Serbia and Montenegro), case 91, International Court of Justice, The Hague, Feb. 26, 2007.
[۷] “Documenting the Atrocities in Darfur,” Bureau of Democracy, Human Rights, and Labor, and Bureau of Intelligence and Research, U.S. Department of State, Washington, D.C., Sept. 2004.
[۸] The Guardian (London), Feb. 1, 2005.
[۹] Scott Straus, “Darfur and the Genocide Debate,” Foreign Affairs, Jan.-Feb. 2005, pp. 128, 130.
[۱۰] Public Radio International, July 28, 2008; Voice of America, July 22, 2010.
[۱۱] Semelin, Purify and Destroy, pp. 319-20.
[۱۲] Henry R. Huttenbach “Locating the Holocaust under the Genocide Spectrum: Toward a Methodology of Definition and Categorization,” Holocaust and Genocide Studies, ۳ (۱۹۸۸): ۲۹۷.
[۱۳] Semelin, Purify and Destroy, pp. 312-3.
[۱۴] Kurt Jonassohn, “What Is Genocide?” in Helen Fein, ed., Genocide Watch (New Haven: Yale University Press, 1992), p. 21.
[۱۵] Gwynne Dyer, “Turkish ‘Falsifiers’ and Armenian ‘Deceivers’: Historiography and the Armenian Massacres,” Middle Eastern Studies, Jan. 1976, pp. 99-107.
[۱۶] Christopher de Ballaigue, Rebel Land: Among Turkey’s Forgotten Peoples (London: Bloomsbury, 2009), p. 104; M. Hakan Yavuz, “Contours of Scholarship on Armenian-Turkish Relations,” Middle East Critique, Nov. 2011, pp. 231-51.
[۱۷] James Bryce, compiler, “The Treatment of Armenians in the Ottoman Empire, 1915-16,”Parliamentary Papers Miscellaneous, Great Britain, no. 31 (London: Joseph Cavston, 1916).
[۱۸] Arnold J. Toynbee, The Western Question in Greece and Turkey: A Study in the Contact of Civilizations (Boston and New York: Houghton Mifflin, 1922), pp. vii-viii.
[۱۹] Arnold J. Toynbee, Acquaintances (London: Oxford University Press, 1967), p. 241.
[۲۰] Laurence Evans, United States Policy and the Partition of Turkey, 1914-1924 (Baltimore: Johns Hopkins Press, 1965), p. 272.
[۲۱] Edward J. Erickson, “The Armenians and Ottoman Military Policy, 1915,” War in History, no. 2, 2008, p. 167.
[۲۲] Taner Akçam, A Shameful Act: The Armenian Genocide and the Question of Turkish Responsibility(New York: Henry Holt and Co., 2006), p. 187.
[۲۳] Erman Sahin, “Review Essay: A Scrutiny of Akçam’s Version of History and the Armenian Genocide,” Journal of Muslim Minority Affairs, Aug. 2008, p. 316.
[۲۴] Erman Sahin, “Review Essay: The Armenian Question,” Middle East Policy, Spring 2010, p. 157.
[۲۵] Taner Akçam, The Young Turks’ Crime against Humanity: The Armenian Genocide and Ethnic Cleansing in the Ottoman Empire (Princeton: Princeton University Press, 2012), pp. 19, 27.
[۲۶] Ibid., p. 203.
[۲۷] Donald Bloxham, The Great Game of Genocide: Imperialism, Nationalism, and the Destruction of the Ottoman Armenians (New York: Oxford University Press, 2005); Ronald Grigor Suny, “Truth in Telling: Reconciling Realities in the Genocide of the Ottoman Armenians,” American Historical Review, Oct. 2009, pp. 930-46.
[۲۸] Donald Bloxham, “The Armenian Genocide of 1915-1916: Cumulative Radicalization and the Development of a Destruction Policy,” Past & Present, Nov. 2003, p. 143.
[۲۹] Ibid., pp. 143, 186.
[۳۰] Ibid., p. 232.
[۳۱] Hovhannes Katchaznouni, “The Armenian Revolutionary Federation (Dashnagtzoutiun) Has Nothing To Do Anymore,” Arthur A. Derounian, ed., Matthew A. Callender, trans. (New York: Armenian Information Service, 1955), p. 2.
[۳۲] Ibid., pp. 2-3.
[۳۳] Kapriel Serope Papazian, Patriotism Perverted: A Discussion of the Deeds and the Misdeeds of the Armenian Revolutionary Federation, the So-Called Dashnagtzoutune (Boston: Baikar Press, 1934).
[۳۴] See Christopher Walker, Armenia: The Survival of a Nation (New York: St. Martin’s Press, 1989), p. 354; Maggie Lewis, “Armenian-Americans,” The Christian Science Monitor (Boston), Nov. 18, 1980.
[۳۵] Papazian, Patriotism Perverted, pp. 7, 13, 15, 21, 38-9.
[۳۶] Salt Lake City: University of Utah Press, 2007.
[۳۷] For examples of Guenter Lewy’s critiques of Dadrian’s writings, see “Revisiting the Armenian Genocide,” Middle East Quarterly, Fall 2005, pp. 3-12; idem, The History of the Armenian Genocide: Ethnic Conflict from the Balkans to Anatolia to the Caucasus (Providence and Oxford: Berghahn Books, 1995); idem, Warrant for Genocide: Key Elements of Turko-Armenian Conflict (New Brunswick and London: Transaction Publishers, 1999).
[۳۸] Lewy, The Armenian Massacres, pp. ix, 47, 51, 83-6, 250, 253, 258, 282.
[۳۹] Edward J. Erickson, “Lewy’s ‘The Armenian Massacres,'” Middle East Journal, Spring 2006, p. 377.
[۴۰] Robert Brenton Betts, “The Armenian Massacres in Ottoman Turkey: A Disputed Genocide/The Armenian Rebellion at Van,” Middle East Policy, Spring 2008, p. 177.
[۴۱] See, for example, Bernard Lewis, The Emergence of Modern Turkey (London: Oxford University Press, 1968), p. 356.
[۴۲] The New York Times, May 19, 1985.
[۴۳] Ibid.
[۴۴] Andrew Mango, Atatürk: The Biography of the Founder of Modern Turkey (Woodstock and New York: The Overlook Press, 1999), p. 161.
[۴۵] See, for example, Louise Nalbandian, The Armenian Revolutionary Movement: The Development of Armenian Political Parties through the Nineteenth Century (Los Angeles: University of California Press, 1963); Garegin Pasdermadjian (Armen Garo), Bank Ottoman: Memoirs of Armen Garo (Detroit: Armen Topouzian, 1990); James G. Mandalian, ed. and trans., Armenian Freedom Fighters: The Memoirs of Rouben der Minasian (Boston: Hairenik Association, 1963).
[۴۶] See Justin McCarthy, Muslims and Minorities: The Population of Ottoman Anatolia and the End of the Empire (New York: New York University Press, 1983), p. 115.
[۴۷] M. Hakan Yavuz with Peter Sluglett, eds., War and Diplomacy: The Russo-Turkish War of 1877-1878(Salt Lake City: University of Utah Press, 2011), pp. 1-13.
[۴۸] See Janet Klein, The Margins of Empire: Kurdish Militias in the Ottoman Tribal Zone (Stanford: Stanford University Press, 2011), pp. 50, 131, 183.
[۴۹] Aram Andonian, ed., The Memoirs of Naim Bey: Turkish Official Documents Relating to the Deportations and Massacres of Armenians (London: 1920. Reprinted, Newtown Square, Pa.: Armenian Historical Research Association, 1964). For the case against the authenticity of these documents, see Sinasi Orel and Sureyya Yuca, The Talat Pasha Telegrams: Historical Fact or Armenian Fiction? (Nicosia: K. Rustem and Bros., 1986). For the counterclaim that newly found Ottoman archival source material vindicates the Adonian documents see, Akçam, The Young Turks’ Crime against Humanity, p. xviii, fn. 2. 2
اینطور که به نظر می آید با نزدیک شدن صدمین سالگرد اولین جنایت نسل کشی قرن بیستم و افزایش فشارها ار داخل و خارج بر دولت ترکیه رگ غیرت بعضی از دوستان آذری ما هم به جوش آمده و دانش نما ها و “آزادمردان” دست به کار شده اند تا جنایتکار را تبرئه و قربانی را گناهکار نشان دهند .
برای آگاهی و احیانا توبه این دوستان گمراه ، به اطلاع برسانم که امسال ، در روز ۲۴ آوریل ، نه تنها در خود اسلامبول ، بلکه در آنکارا ، دیاربکر و نقاط دیگر ترکیه ، ازجمله کردستان ، مراسم نود و هشتمین سالگرد شهادت یک و نیم ملیون ارمنی به دست دولت ترکهای جوان ، توسط شهروندان ترک و کرد برگزار شد .
شما هرچه می خواهید برای سفید کردن روی یک دولت جنایتکار خارجی سر خودتان را بشکنید و آبروی خودتان را ببرید . حقیقت دیگر همچون خورشید درخشان شروع به نشان دادن روی خود کرده است.
همین ارمنیهای بیچاره در یک روز ۴۰۰۰۰ نفر جمعیت ارومیه را قتل عام کردند آنهم در روز چهارشنبه سوری ،کسی هم نگفت نسل کشی شده یک کرد به نام سیمیکو در سلماس رهبر این بی شرمان را که داعیه تشکیل ارمنستان بزرگ را داشت معدوم کرد .اینها که دستشان به کردها نمی رسید نیمی از مردم ارومیه را فقط در یک روز کشتند.تمامی تاریخدانان آذربایجان از این جریانات اطلاع دارند .هر از چند گاهی کسی که برای ساخت خانه حوالی محله کوچه تلفنخانه،مدرسه ۱۵ خرداد ،مسجد تک مناره و خیابان مدنی اقدام به خاکبرداری میکند با گورهای دسته جمعی روبرو می شود.اینها همین مردمی هستند که توسط این ارامنه مظلوم نسل کشی شده به قتل رسیده اند سال ۱۳۹۰ هم یکی از این گورهای دسته جمعی پیدا شد.پیرمردها از ارابه رانی روی کشته های مسلمان در روستاههایی مثل گلمرز ،توپراق قلعه ،و… خبر می دهند. این ارامنه برای پنهان کردن کشتارشان اینکار را می کردند تا اجساد تکه تکه شده و زود از بین بروند.