گزارش هفتگیِ نه ما نه سینما

شنبه‌ی گذشته، ۲۰ آوریل، در جلسه‌ی نهم از فصل هشتم گروه فیلم نه ما نه سینما به تماشای فیلم سرخ و سفید، اثر میکلوس یانچو (۱۹۶۷، مجارستان) نشستیم. در این فیلم با این پرسش روبرو می‌شویم که مفهوم جنگ چیست؟ در پایان، محمود خوش‌چهره، دکترای ادبیات انگلیسی و مطالعات فرهنگی از دانشگاه مک‌مستر، به سخنرانی درباره‌ی سینمای یانچو پرداخت.

خوش‌چهره بحث خود را با ارائه‌ی مقدمه‌ای از پس‌زمینه‌ی تاریخی ـ اجتماعی که یانچو فیلم خود را در آن ساخت، آغاز کرد. در سال ۱۹۵۶ گروهی از مردم و دانشجویان مجار علیه دولت وقت کشور که مورد حمایت رژیم شوروی سابق بود دست به قیام زدند که نتیجه‌ی این جنبش به قدرت رسیدن ایمره ناگی بود. در این دوره که مصادف با آغاز کار سینمایی یانچو بود، آزادی‌های اجتماعی بیشتری در مجارستان برقرار شد و یانچو کار خود را با ساختن مستند آغاز کرد. از عوامل تاثیرگذار بر یانچو می‌توان به نظریه‌پرداز معروف، بلا بالاش، و فیلسوف مجار، گئورگ لوکاچ، اشاره کرد که نظریات آن‌ها بر نسل جوان فیلم‌سازان مجار، از جمله یانچو، تاثیر به‌سزایی داشت. دیگر مورد شایان ذکر در آن دوره این بود که سینمای مجارستان ارتباط خود را با جمع‌های‌ ادبی‌ قطع کرد؛ حتا  خود یانچو زمانی‌ قصد ساختن فیلمی بر اساس یک رمان مشهور را داشت که این کار عملی‌ نشد و او از این بابت خود را خوش‌اقبال دانست. با این مقدمه می‌توان سینمای یانچو را “سینمای جدال سیاسی ـ اجتماعی” نام گذاشت.

نخستین فیلمی که یانچو با آن به شهرت رسید کاتانا نام داشت که دارای زمینه‌های مشترک زیادی با کارهای بعدی او، از جمله سرخ و سفید، گردآوری، فریاد و سکوت، الکترا و … بود که اینک به بیان این مولفه‌های مشترک می‌پردازیم:

یکم: مطالعه‌ی‌ قدرت و روابطی که زندان‌بان و زندانی را پیوند می‌دهد، که در این فیلم به تناوب و با عوض شدن جای فرمان‌روا و فرمان‌بردار شاهد آن هستیم.

دوم: خشونت قضا و قدری که دلیل مشخصی هم‌ ندارد. در چندین جای فیلم می‌بینیم که تعدادی از اسیران جنگی تصادفی‌ انتخاب و کشته می‌شوند. البته یانچو از پرداخت موشکافانه‌ی خشونت پرهیز می‌کند، چرا که کشتارهای فیلم او غیرشخصی ‌ست و برخلاف درام‌های جنگی هالیوود قرار نیست بیننده را درگیر خشونت جاری فیلم کند.

سوم: چشم‌اندازهایی که در آن شخصیت‌ها بسیار کوچک به نظر می‌رسند، که در حقیقت تلاشی برای نمایش ناچیز بودن انسان در نظام هستی‌ ‌ست. صف‌آرایی سرباز‌ها در سکانس پایانی فیلم مثال خوبی در این زمینه است.

چهارم: سبک روایت چرخشی یانچو، که با جابه‌جایی‌ متوالی قدرت بین سرخ‌ها و سفیدها به بهترین نحو قابل مشاهده است. در این فیلم هم‌چنین می‌بینیم که هر بار پس از جابه‌جایی‌ قدرت، طرف پیروز در نخستین گام طرف مقابل را مجبور به عریان شدن می‌کند که هدف این کار تهی کردن او از هویت و تحقیر اوست.

پنجم: سبک تصویری و اسلوب‌گرای یانچو، که به ویژه در نحوه‌ی حرکت دوربین و کالیگرافی شخصیت‌ها نمایان می‌شود.

ششم: حالت انفعالی شخصیت‌ها که غالبن به وقایع واکنشی نشان نمی‌دهند. این حالت در هر دو طرف داستان (غالب و مغلوب) دیده می‌شود و در واقع ترفندی ‌ست که یانچو هوش‌مندانه به کار می‌گیرد تا از هم‌ذات‌پنداری ما با هر یک از طرفین داستان جلوگیری کند. در فیلم او شخصیت اصلی‌ و قهرمان وجود ندارد و در عوض تمامی‌ شخصیت‌ها از حاشیه وارد متن شده و سپس خارج می‌شوند. ما هیچ‌گاه خنده یا خشم آن‌ها را نمی‌بینیم و تنها نگاه شخصیت‌‌هاست که حالت روحی‌شان را منتقل می‌کند.

هفتم: در بسیاری از رخ‌دادهای فیلم بیننده تا پیش از لحظه‌ی واقعه از انگیزه‌ی شخصیت‌ها و یا دست‌کم عوامل بیرونی پدید‌آورنده‌ی آن بی‌خبر است؛ مثلن در صحنه‌ای که افسر سرخ با پریدن از بلندی خودکشی‌ می‌کند و تنها پس از ورود فرمانده‌ی سفید به کادر علت را درمی‌یابیم. شفاف نبودن انگیزه‌ها و انفعال شخصیت‌ها از روش‌های معمول یانچو برای ایجاد حس ابهام در مخاطب است.

هشتم: شیوه‌ی بازی‌ گرفتن یانچو، که شباهت زیادی به رابرت برسون دارد. او از بازیگران فیلم‌های خود می‌خواهد نقش بازی‌ نکنند، یعنی حس مشخصی‌ را نباید القا کنند. برای مثال در اعدام‌های متعدد فیلم هیچ احساس متفاوت یا ویژه‌ای در قاتلین نمی‌بینیم. به کمک این مورد نیز یانچو آگاهانه ابهام بیشتری به شخصیت‌های فیلم خود اضافه می‌کند.

در پایان، خوش‌چهره به دیگر موارد قابل اشاره در فیلم، هم‌چون استفاده‌ی نمادین از زمان (صحنه‌‌ی پایانی کشته شدن فرمانده‌ی سفید و حضور بلادرنگ فرمانده‌ی سرخ بر بالای جسدش)، استفاده از کنایه (کشتن پرستار حامی‌ سرخ‌ها به دست خود سرخ‌ها)، وجود رابطه‌ی ویژه بین صاحب قدرت و زندانی (از بین نبردن اسیر به منظور تداوم معنای قدرت)، و استفاده‌ی هوش‌مندانه‌ از دوربین برای تشبیه چشم‌انداز‌های باز فیلم به تَله و جایی‌ که از آن گریزی نیست (مناظر وسیع دشت در سرتاسر فیلم) اشاره کرد.

در ساعت ۶ شنبه شب هفته‌ی آینده، ۲۷ آوریل، در اتاق ۵۱۵۰ ساختمان اویزی دانشگاه تورنتو به تماشای فیلم فانوس سرخ را بلند کن، اثر ایمو ژنگ (۱۹۹۱، چین) می‌پردازیم و در پایان درباره‌ی فیلم سخن‌رانی خواهد شد.

* برنامه ی هفتگی “نه ما نه سینما” به همت تعدادی از دانشجویان دانشگاه تورنتو، روزهای شنبه در این دانشگاه برگزار می شود.

namanacinema@gmail.com