شهروند ۱۲۳۸  پنجشنبه ۱۶ جولای  ۲۰۰۹

چندی پیش دختر جوانی نزد من آمده بود. از ابتدا تا پایان جلسه شاهد اشکهای بی شمار این عزیز بودم. دیدن او در چنین وضعیتی این پرسش دیرینه را که به راستی چرا غمگین می شویم، دوباره در من برانگیخت.

چرا ما انسانها این همه احساسات آزاردهنده را جذب می کنیم؟ فایده ی احساسات ناخوشایندی مثل غم، عصبانیت، حسادت، کسالت، بی حوصلگی، ناامیدی و امثال آن چیست؟ چه اشکالی داشت اگر همه ی ما می توانستیم همیشه شاد و خرسند باشیم؟ چرا اکثر ما نمی توانیم از میان جریان های ناگوار زندگیمان بدون عذاب کشیدن عبور کنیم؟ فایده ی این همه رنج چیست؟ در طول چندین سال تحقیق و تفکر در مورد احساسات منفی انسانها به جوابی رسیدم که برایم امیدوارکننده است. امیدوارم که شما هم با خواندن آن مثل من دید جدیدی به زندگی پیدا کنید:

طبیعت هیچ احساسی را بیهوده در انسان ایجاد نمی کند. تمام احساسات ناخوشایند ما علائمی هستند بر عدم سازگاری بین ما و محیطی که در آن زندگی می کنیم. اگر با دید باز و مثبت به این احساسات آزاردهنده نگاه کنیم و سعی بی مورد در رفع سریع آنها نکنیم، همین غمها و غصه ها و ناامیدی ها می توانند آغازی برای شادی های ماندنی بعدی باشند. اجازه بدهید با یک مثال توضیح دهم:

جوانی را مجسم کنید که بر اثر اختلافی که با نامزد خود داشته غمگین است. آینده ی قشنگی که با همسر آینده ی خود ترسیم کرده بود را برباد رفته می بیند و احساس ناامیدی شدیدی می کند. این جوان اکنون دو راه برای کنار آمدن با احساسات آزاردهنده ی خود دارد. راه اول این است که به هر طریق خود را از این احساسات و افکار آزاردهنده آزاد کند. برای رسیدن به این هدف از خانه خارج می شود، ورزش می کند، با دوستان خود به مکان های تفریحی می رود، مطالعه می کند و غیره.  این روش های دوری جستن از وقایع ناگوار می توانند در تسکین دردها مفید باشند، اما در واقع جز مسکن نیستند. این شخص دیر یا زود دوباره به یاد نامزد خود خواهد افتاد و دومرتبه همان احساسات ناخوشایند بر وی عارض خواهد شد و احتیاج به مسکن خواهد داشت. زیاده روی در دوری جستن از احساسات آزاردهنده پایه ی انواع اعتیاد است. بلاهای خانمانسوزی مانند اعتیاد به مواد مخدر، الکل، قمار، تفریحات ناسالم، دوستان ناباب و غیره.

راه خیلی مفیدتری هم برای مقابله با این احساسات ناخوشایند برای این جوان وجود دارد: به جای فرار کردن از احساسات غم و ناامیدی خود، او می تواند با دیدی مثبت با آنها روبرو شود و از آنها در راه بهبود ارتباط خود با نامزدش استفاده کند. به این ترتیب که به جای  این فکر که من نباید احساس غم و ناامیدی کنم، او از خود می پرسد این احساسات آزاردهنده نشان چه ناسازگاری در زندگی من و بخصوص ارتباطم با نامزدم می تواند باشد؟ آیا توقع من از زندگی و از نامزدم زیادی است؟ آیا من آمادگی تشکیل زندگی مشترک را ندارم؟ آیا ما برای هم ساخته نشده ایم؟ و…….

اگر با هر کدام از احساسات آزاردهنده ی خود این گونه رفتار کنیم، به شما اطمینان می دهم که پس از مدتی داشتن احساسات غم و غصه و حسادت و ناامیدی و امثال آن نه تنها برایتان آزاردهنده نخواهد بود، بلکه به ابزاری مبدل خواهند شد برای بهبود زندگی و شادمانی های دائمی آینده. تنها یک احساس ناخوشایند وجود دارد که ساخته ی دست بشراست و هیچ فرایند مثبتی از آن به دست نمی آید و آن احساس گناه است. در شماره ی آینده در مورد احساس گناه و ریشه های آن و چگونگی مقابله با آن خواهم نوشت.

پس از این هر زمان احساس غم، ناامیدی، حسادت یا کسل بودن کردید، از آنها فرار نکنید. اگر به آنها به عنوان یک علامت نگاه کنید، این احساسات می توانند آغازی برشادی های دائمی آینده باشند. 

قبل از پایان، لازم می بینم که توجه خوانندگان را به این نکته ی مهم جلب کنم که مطالب یاد شده در بالا فقط در مورد میزان طبیعی و معتدل احساسات صدق می کند. در صورت تجربه ی شدید احساسات منفی حتماً به پزشک خود مراجعه کنید.


shahrzad.therapy@gmail.com


*شهرزاد شهریاری

Bsc.Psych, MSW, RSW

لیسانس روانشناسی از دانشگاه تورنتو

فوق لیسانس مددکاری از دانشگاه لوریر واترلو

عضو کالج مددکاران انتاریو

عضو انجمن مددکاران انتاریو